عباس سماکار: جعبه مارگیری جمهوری اسلامی!

چیزی که مسلم است این است که نتیجه چنین «انتخابی» نمی تواند سبب توجیه سیاست تمام کسانی باشد که شرکت در انتخابات را به خاطر تغییر در «نتایج آن به نفع مردم» تبلیغ می کردند. آن ها در نهایت همآهنگ با خامنه ای برای داغ کردن تنور «انتخابات» و دامن زدن به شرکت مردم در این امر عمل کردند و اقدام شان در راستای طراحی مهندسی افکار عمومی از سوی خامنه ای و جناحش بود. ….
در آوردن روحانی از جعبه مارگیری «انتخابات» ریاست جمهوری، یکی از طرفندهائی بود که کمتر جریانی حدس می زد ماجرا به این شکل خاتمه یابد؛ چرا که عملکرد به نهایت خشک اندیشانه جمهوری اسلامی، حذف کاندیداهای «اصلاح طلب»، حتی حذف رفسنجانی که یکی از سازندگان رژیم درنده جمهوری اسلامی ست این تصور را به وجود آورده بود که این چکیده های کثافت حاکم، شمشیر را بدون هیچ اندیشه ای از عقوبت کردار سرکوبگرانه شان از رو بسته اند و به سیم آخر زده اند.
البته اکنون که روحانی را از صندوق بیرون آورده اند نیز، در واقع فرقی با زدن به سیم آخر ندارد. ولی طراحی گیج کنندۀ این «انتخابات» که مدام در طول دو ماه گذشته، تلاشش این بود که همه حساب و کتاب اپوزیسیون درون و بیرون رژیم را به هم بزند و آن ها را از این طریق در ذهنیت مردم ایران بی اعتبار کند قابل توجه است و توجه ِ به آن، شناخت از یکی از پیچیده ترین سیستم های سرکوب جهان کنونی را ممکن می کند.

در ابتدا در جریان این «انتخابات»، با بازی «حضور رفسنجانی» و دادن علامت های سلامتی از سوی خامنه ای به او که به این بازی تنش آفرین بکشاندش، به تنش موجود در انتخابات دامن زده شد و این تصور را ایجاد کرد که رقابت می تواند بین رفسنجانی و مشائی (اگر رد صلاحیت نشود) برقرار شود. و در همان ابتدا، تصور بر این بود که از ترس افشاگری های احمدی نژاد، مشائی رد صلاحیت نشود. و این یک هیجان کاذب در ردیف جنگ دایناسورها به شمار می آمد که می توانست تنور «انتخابات» را داغ کند. اما بعد با رد صلاحیت مشائی، بدون ترس از «افشاگری های» احمدی نژاد که بقای رژیم را در هر شکلش به نابودی آن ترجیح می دهد، جامعه نه با شوک؛ بلکه با تردید به ماجرا نگاه کرد.
مرحلۀ بعدی این مهندسی ِ افکار عمومی، رد صلاحیت رفسنجانی بود. این یکی، اما یک شوک بود و کمتر کسی، حتی خود رفسنجانی تصور چنین کرداری را از سوی جناح خامنه ای داشت؛ وگرنه او به خاطر حفظ شخصیت و اعتبارش در میان دسته جات جمهوری اسلامی وارد این ماجرا نمی شد.

در واقع خامنه ای به دستیاری معماران افکار عمومی اش او را گول زد و در زمانی که هیچ جناحی از اپوزیسیون درونی ِ رژیم به خاطر سابقۀ «انتخابات» ریاست جمهوری دورۀ پیشین، امکان شرکت در انتخابات را در خود نمی دید، برای داغ کردن تنور انتخابات او را به میدان کشید و بعد از رده خارجش کرد. این امر نوعی گیج سری در جامعه به وجود آورد و حساب و کتابهای بسیاری را به هم زد. این امر نشان می دهد که خامنه ای از یاری طراحانی در سیاست ِ مهندسی افکار عمومی برخوردار است که نظیرش در جهان سرکوب کنونی کم نظیر است. تمام این ماجرا از سوئی، این تصور را پیش آورد که انتخاب «رهبر» روی جلیلی در درجه اول و بعد عنصر آشکارا خطرناک دیگر یعنی قالیباف است. حتی احمدی نژاد نیز گول خورد و همراه مشائی، با تصور این که جلیلی (یعنی این عنصر به غایت ارتجائی که دست کمی از خود او ندارد و می توانست از صندوق رای بیرون بیاید و با کسب مقام ریاست جمهوری همان سیاست های نابکارانه ای را به پیش ببرد که خود او و مشائی به پیش می بردند)، روی جلیلی سرمایه گذاری کرد و (به جای افشاگری علیه جناح خامنه ای که قبلا در صورت رد صلاحیت مشائی قولش را داده بود) به «هوادارنش» توصیه کرد که رای شان را به جلیلی بدهند.

اما حساب های خامنه ای و دستیاران مهندس افکار عمومی اش شکل دیگری بود؛ آن ها با جا دادن عارف و روحانی در لیست ۸ نفره، از سوئی خیال شان راحت بود که حتی اگر یکی از این دو «اصلاح طلب» موجود در لیست هم برنده شود، باز به خاطر سابقه سرکوب گرانه و سرسپردگی شان به ولایت فقیه خامنه ای، عناصر خطرناک که هیچ، بلکه حتی عناصر ناجوری هم که جلوی «رهبر» جفتک بیندازند نیستند و حتی این پیروزی ِ ظاهرا خلاف انتظار، نشانۀ دمکراتیک بودن انتخابات به شمار خواهد آمد و همه حساب های مخالفین را نقش بر آب خواهد کرد و نشان خواهد داد که خامنه ای بر خلاف «شایعه پراکنی معاندین» در تعییین رئیس جمهور نقشی نداشته است.

در واقع خامنه ای می توانست بر خلاف رای عمومی، مانند دور پیشین هر که را که بخواهد از این جعبه مارگیری در بیاورد، اما حساب های دقیق او، «بی خطر» بودن روحانی و سلطه «رهبر» و سپاه روی ارگان های اساسی حاکمیت در جمهوری اسلامی و نقش دست دوم رئیس جمهور در ارگان های اجرائی سبب شد به بیرون آمدن روحانی رضایت بدهد و او را رئیس جمهور اعلام کند. این یک نمایش «دمکراتیک» است که می تواند «شادی» رای دهندگان و رضایت آنها از جمهوری اسلامی و امید بستن شان به آینده را سبب شود. تصاویر و فیلم های ابراز شادی مردم در ایران از «پیروزی» روحانی همین را نشان داد.

این که بعدا چگونه ماجرا را به پیش ببرند، امر مربوط به فردا ست و شامل این لحظه خطیر و حساس نمی شود. یک سیب را را که بالا بیندازی هزار چرخ می خورد تا پائین بیاید. جمهوری اسلامی به این شکل حرکت می کند و می کوشد از هر عاملی برای فریب افکار عمومی سود بجوید.
یک حساب دیگر را هم باید در این جا بررسی کرد. این که مردم جامعه ما چه نقشی در این زمینه بازی کردند.

طبیعی بود که مردم، بخشی به خاطر آسیب دیدگی از نتایج «انتخابات» دورۀ پیشین در این بازی ها شرکت نکنند؛ حتی آمار موجود (با تمام دستکاری در تعداد رای دهندگان) نشان می دهد که درصد شرکت کننده گان در این «انتخابات» زیاد نبوده است. افزون بر این، آن دسته هم که در این بازی شرکت کردند، البته انگیزه های فراوانی غیر از تعیین سرنوشت از طریق این انتخابات داشتند که از جمله آن ها در درجه اول ترس از حسابرسی های بعدی در بازرسی شناسنامه هائی ست که مهر انتخاباتی ندارد. اما این «انتخاب کنندگان»، ضمن داشتن نفرت از رژیم با توجه به سرکوب همه جانبه موجود، با تصور این که بد از بدتر بهتر است، به تنها امکانی که می توانست مخالفت به شمار بیاید تمکین کردند؛ یعنی به کسی مانند روحانی که در بوق و کرنای رسانه های انتخاباتی آدمی «غیر سرکوبگر و در ردیف اصلاحگران رژیم» به شمار آورده شده است رای دادند. اما این «انتخاب» پنجاه درصدی (که به ظن قوی آن بخش از آراء را شامل می شود که بخش بسیج و چند شناسنامه ای ها و لباس شخصی ها و وابستگان رژیم را در بر نمی گیرد)، از سوی خامنه ای و عواملش نیز حدس زده می شد و تمکین به آن، نشانه همان مهندسی افکار عمومی در زمینه «دمکراتیک» جلوه دادن نتایج انتخابات است. خامنه ای و دستیارانش دریافته بودند بیرون آوردن جلیلی یا قالیبافف از صندوق می تواند احتمال اعتراض هائی را در جامعه در پیش داشته باشد که بار دیگر خطر خیزش همگانی، آن هم در شرایطی را سبب شود که احتمالا برخی از قدرت های جهانی منتظر آن هستند.

اما بیرون آمدن آدمی مانند روحانی نه تنها خطری ندارد بلکه یک امر دمکراتیک جلوه خواهد کرد. این یک مهندسی حساب شده و پیچیده در جریان چند ماه اخیر بود که شاید نظیر آن را در هیچ یک از کشورهای استبدادی پیرامونی نتوان دید. جناح خامنه ای پذیرفت که یک چهره به ظاهر مخالف را از جعبه بیرون بکشد و نتایج را به نفع یک نامزد انتخاباتی دیگر دستکاری نکند تا همه چیز طبیعی و غیردستکاری شده به نظر برسد. سخن پراکنی فوری بعد از انتخابات مبنی بر «دمکراتیک بودن انتخابات» در جمهوری اسلامی از جانب سرکردگان رژیم نشانه همین امر است. البته دستکاری در تعداد رای دهندگان و افزایش این تعداد، با توجه به نفرت عمومی از رژیم جمهوری اسلامی و بایکوت «انتخابات» از سوی بسیاری از مردم امری مسلم است. اما بیرون آمدن روحانی از این جعبه مارگیری، نه تنها خطری ندارد، بلکه سبب تقویت رژیم تا دندان چرک کرده جمهوری اسلامی هم هست.

اما چیزی که مسلم است این است که نتیجه چنین «انتخابی» نمی تواند سبب توجیه سیاست تمام کسانی باشد که شرکت در انتخابات را به خاطر تغییر در «نتایج آن به نفع مردم» تبلیغ می کردند. آن ها در نهایت همآهنگ با خامنه ای برای داغ کردن تنور «انتخابات» و دامن زدن به شرکت مردم در این امر عمل کردند و اقدام شان در راستای طراحی مهندسی افکار عمومی از سوی خامنه ای و جناحش بود.

اکنون باید دید که نتایج عملکرد مهره ای مانند روحانی در سال های آینده چیست؟ اما طبعا امید هیچگونه تغییر آشکار در امور این نظام پوسیده وجود ندارد و تفاوتی نمی کند که چه کسی در راس قوه مجریه که کاملا زیر سلطه نظام است قرارگیرد. مردم جامعه ما تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی امکان تغییر را به وجود می آورند.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.