رفعت زین الدین: رای مردم تا چه میزان بر شرایط کنونی ایران تاثیرگذار است؟

قبل از هر تحلیلی باید خاطر نشان کرد که مسئولیت اصلی تمام سیاست‌های کلان داخلی و خارجی ایران، که اکثر آنها چیزی جز ویران کردن کشور نبوده است، تماما بر عهده شخص ولی فقیه، بیت او، روحانیون وابسطه به دستگاه ولایت و نیروهای امنیتی و نظامی می باشد. ….

در سیستم کشور داری ایران همواره رئیس جمهور و دستگاه اداری آن چیزی جز مهره اجرایی دستگاه فاسد بیت رهبری نبوده است. آن دسته از فعالین سیاسی که ویرانی اقتصاد، مناسبات نامعقول بین‌المللی را صرفا متوجه احمدی‌نژاد می‌ دانند و نیز اعتقاد دارند که تغییر رئیس جمهور می‌تواند به تغییر سیاست‌های کلان کشور منحر شوند بدانند که در خواب بسر می برنند و هنوز عمق فاجعه را درنیافته اند!
گروهی از اصلاح طلبان و برخی از فعالان سابق سیاسی در خارج از کشور، شرکت در این انتخابات و حمایت از روحانی را ضروری و حتی راه نجات کشور ارزیابی می کنند. برخی از آنها از خاتمی و هاشمی درخواست کرده اند که مردم را به شرکت در انتخابات به نفع حسن روحانی و خلق حماسه سیاسی فراخوانند. مهمترین بخش استدلالات این افراد چنین است:

جلیلی نماینده افراطی ترین گرایش اصول گرایان است و با رئیس جمهور شدن وی، نیروهای افراطی همه قدرت را در حاکمیت قبضه کرده و با سیاستهای خطرناک خارجی و داخلی خود کشور را در معرض نابودی قرار می دهد. آنها نتیجه می گیرند که نیروهای دموکراسی خواه و همه آنان که نگران جنگ و نابودی ایران هستند، باید در انتخابات مشارکت و از روحانی (یا عارف) حمایت کنند.
می گویند در این انتخابات قرار نیست خامنه ای مثل سالهای قبل در نتیجه انتخابات دخالت کند. البته این استدلال با فضای نظامی- امنیتی انتخابات، کنترل شدید فضای مجازی و رفتار دستگاههای اطلاعاتی و اساسا با سیاست کلی حکومت و “بیت رهبری” در تضاد است.

با بررسی مواضع کاندیدها میتوان از سویی نتیجه گرفت که جلیلی، قالیباف، ولایتی و حداد عادل از طیف اصول گرایان هستند و برای حاکمان اصلی کشور در مجموع در یک رده قرار دارند و از سوی دیگر عارف و روحانی شخصیت های مستقل از دستگاه حکومتی نیستند و اگر هم انتخاب شوند نمی توانند بر سیاستهای کلان حاکمیت تاثیر چندان محسوسی بگذارند.
امروز هیچ کس نمی تواند منکر این باشد که، سپاه، بسیج، دستگاه عریض و طویل اطلاعات، صدا و سیما، همگی موظف به خلق حماسه ای هستند که خامنه ای از انتخابات این دوره انتظار دارد و پیشاپیش سفارش آن را داده است. ابعاد این حماسه را مینوان به این شکل ملاحظه کرد:
* شکستن رکورد شرکت کنندگان در این انتخابات

* ممانعت از شکل گیری اعتراض و سرکوب سریع هرگونه صدای مخالف. به گونه ای که بتوان آرامش در جریان انتخابات را بعنوان رضایت مردم از انتخابات و نتایج آن اعلام نمود.

* در این حماسه باید به شیوه های گوناگون یاد و خاطره فتنه سبز از ذهن جامعه زدوده شود. و پس چه بهتر که هاشمی و خاتمی به حمایت از روحانی وارد صحنه شوند.

پس از آن خامنه ای و دستگاه رهبری کشور می تواند ادعا کنند که شرکت همه گرایش ها در انتخابات آزاد بوده و مردم از میان آنها آزادانه رئیس جمهور خود را انتخاب کرده و با شرکت وسیع خود به سیاستهای کلان جمهوری اسلامی رای آری داده اند.
بنابراین جریانات دموکراسی خواه نباید اعتبار خود را در این بازی به خطر اندازند. آنها باید با امتناع از شرکت در این بازی حمایت خود از موضع قاطع رهبران در حصر جنبش سبز را به نمایش گذارند.

در خوشبینانه ترین تحلیل می توان فرض کرد که با حمایت رفسنجانی و خاتمی، روحانی جانشین احمدی نژاد شود.
سوال اساسی این است که آیا روحانی می تواند گام بزرگی خلاف دستورات خامنه ای و دستگاه پیچ در پیچ رهبری ایران چه در عرصه سیاست خارجی و مساله هسته ای و چه در سیاستهای کلان داخلی بردارد؟ پاسخ این پرسش بر همه روش است.
از فردای انتخابات چه آنان که در انتخابات شرکت نکرده اند و چه آنان به روحانی رای داده اند، وخامت اوضاع کشور و ناتوانی روحانی در پاسخگویی به انتظارات رای دهندگان را به حساب کسانی خواهند گذاشت که مردم را به حمایت از روحانی و یا عارف فرا خوانده اند. به این ترتیب اصلاح طلبان بر صندلی اتهام می نشینند و باید پاسخگوی برنامه ای باشند که مسوولیتی در طرح و اجرای آن نداشته اند.

پیش شرط تحولات دموکراتیک، تقویت جامعه مدنی و حضور جنبش دموکراسی طلبی است که مورد حمایت مردم باشد و بتواند در فرصت های مناسب نقش تعیین کننده ای ایفا کند. نگاه داشتن سیاست محبس تنگ و تاریک “بد و بدتر”، سیاستمداران واقعی را از رسیدن به فرصت های بهتر محروم می کند.
از بدو تشکیل جمهوری اسلامی تا به امروز سوء استفاده از خطر تهاجم خارجی یکی از راههای موثر در مهار و تضعیف جنبش دموکراسی خواهی بوده است.
از همان روزهای نخست بر در و دیوار شهرها می نوشتند “خطر آمریکا فوری و جدیست” و به همین بهانه آزادی را سرکوب می کردند. ۳۵ سال است که جنبش دموکراسی خواه به بهانه خطر دشمن خارجی و جنگ، سرکوب می شود و محدود شدن عرصه سیاست به بازی بد و بدتر توجیه می گردد. خطرات خارجی همیشه وجود دارند ولی بهترین راه دفع این خطر روی کار آمدن حکومتی است که با رای مردم انتخاب و از حمایت مردم برخوردار باشد.
شاید زمان آن فرا رسیده باشد که از خود بپرسیم در این سی و پنج سال از تکرار این بازیها کدام طرف بهره برده و چه کسی زیان دیده است؟ آیا ادامه این بازی به خطر دشمن خارجی و جنگ پایان داده است؟ آیا ادامه این بازی به دموکراسی خدمت کرده است؟
آیا درستر آن نیست که به جای تن دادن به بازی در میدان دیکتاتور و امید بستن به تغییر رفتار او، سیاست را در خدمت تقویت جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی قرار دهیم و بپذیریم که ولایت فقیه هرگز بدون فشار سازمان یافته و پیگیر مردم و تغییر موازنه قوا گامی به عقب نخواهد گذاشت؟

با یک نگاه گذرا بخوبی میتوان دریافت که آینده نگران کننده ای در انتظار ایران است. برای جلوگیری از این فاجعه و ویرانی باید مردم را به مقاومت مدنی در برابر دیکتاتوری دستگاه حاکمیت فرا خواند.
مسوول سیاستهای ایران بر بادده سالهای گذشته، قبل از هرکس شخص ولی فقیه، بیت رهبری، روحانیون وابسته و نیروهای نظامی- امنیتی حاکم اند. رئیس جمهور دست نشانده در این میان چیزی جز مهره اجرایی این دستگاه جبار و فاسد نبوده و نخواهد بود.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.