بهرام رحمانی: طرفداران حمله نظامی به ایران، به وضعیت عراق توجه کنند!

حمله به عراق، تحت ائتلاف بین‌ المللی به رهبری آمریکا و انگلیس، به بهانه نابود کردن «سلاح ‌های کشتار جمعی» صدام، دیکتاتور پیشین عراق، مبارزه با «تروریسم» و برقراری «دمکراسی» با حمله نظامی به این کشور آغاز شد. اما پس از اشغال عراق و در این ده سال، هرگز چنین سلاح‌ هایی یافت نشد. در حالی که در این ده سال، فراتر از همه تروریسم دولتی و غیردولتی، بیش از صد هزار شهروند عراقی را به دیار نیستی فرستاده و صدها هزار نفر را نیز زخمی کرده است. ….

طرفداران حمله نظامی به ایران، به وضعیت عراق توجه کنند!

بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com

مقدمه
در بیستم ماه مارس سال ۲۰۰۳ میلادی – نوروز سال ۱۳۸۱ خورشیدی، جرج دبلیو بوش رییس ‌جمهور وقت آمریکا، حمله علیه به عراق را صادر کرد. این حمله علیه یکی از دولت هایی بود که بوش آن را در کنار حکومت اسلامی ایران و حکومت کره شمالی، یکی از سه محور شرارت خوانده بود.
در ماه ‌های پیش از جنگ، مجموعه‌ ای از اتهامات علیه حکومت وقت عراق انباشته شده بود. جرج دبلیو بوش، رییس ‌جمهور وقت آمریکا، اتهامات حکومت صدام را چنین برشمرده بود: «نادیده انگاشتن خواست های عادلانه سازمان ملل و جامعه جهانی، تولید و استفاده از سلاح های کشتار جمعی علیه مردم عراق و همسایه عراق، پشتیبانی از تروریسم و پناه دادن به آن ها و زیر پا نهادن حقوق بشر.»

حمله به عراق، تحت ائتلاف بین‌ المللی به رهبری آمریکا و انگلیس، به بهانه نابود کردن «سلاح ‌های کشتار جمعی» صدام، دیکتاتور پیشین عراق، مبارزه با «تروریسم» و برقراری «دمکراسی» با حمله نظامی به این کشور آغاز شد. اما پس از اشغال عراق و در این ده سال، هرگز چنین سلاح‌ هایی یافت نشد. در حالی که در این ده سال، فراتر از همه تروریسم دولتی و غیردولتی، بیش از صد هزار شهروند عراقی را به دیار نیستی فرستاده و صدها هزار نفر را نیز زخمی کرده است.
با وجود مخالفت های جهانی و بدون مجوز سازمان ملل، ۲۰۰ هزار نظامی در مارس ۲۰۰۳، پس از انجام شدن حملات هوایی گسترده، وارد عراق شدند. نیروهای ائتلاف با کم ترین مقاومت مواجه شده و بغداد به سرعت سرنگون شد. از آن تاریخ تاکنون، عراق هم‌ چنان با ناامنی و درگیری های مسلحانه و تروریسم دولتی و تروریسم غیردولتی روبروست. به طور کلی، زیرساخت جامعه نابود گشته و شیرازه جامعه از هم پاشیده است.
رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین آمریکا در آستانه دهمین سالگرد حمله آمریکا به خاک عراق تاکید کرد که ثبات در منطقه خاورمیانه هنوز چالشی بزرگ و جدی است. او، در گفتگویی با شبکه خبری «سی.ان.ان»، گفت: برای ارزیابی این که آیا حمله به عراق یک اشتباه استراتژیک بوده که باعث بی‌ ثبات کردن تمام منطقه شده یا این که برای اولین بار در منطقه باعث سقوط رژیمی خودکامه شد، هنوز زود است. او، تاکید کرد: ۱۰ تا ۲۰ سال آینده می ‌توان پاسخ روشنی به پرسش‌ ها داد. رابرت گیتس، در فاصله سال‌ های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ در دوران ریاست‌ جمهوری جرج بوش و پس از آن در دوران ریاست‌ جمهوری باراک اوباما، سرپرستی وزارت دفاع آمریکا را برعهده داشت.

عراق با برخورداری از ۱۱ درصد آن از ذخایر نفتی خاورمیانه، مقام دوم جهان را دارد؛ مساله ای که مطمئنا در استراتژی حاکمیت آمریکا، برای حمله به عراق بی تاثیر نبوده است. هرچند آمریکا روزانه نزدیک به ۷ میلیون بشکه نفت تولید می ‌کند، اما به دلیل نیازهای صنعتی و اقتصادی، علاقه پایان ناپذیری به منابع و ذخایر نفت خاورمیانه دارد. برخی تحلیل ‌گران بین‌ المللی بر این عقیده اند که حمله نظامی آمریکا و متحدانش به عراق، با هدف سرنگونی حکومت صدام حسین صورت گرفت، در واقع به مرحله اجرا در آوردن دکترین جرج بوش بود. بر اساس این دکترین، عراق تهدیدی جدی علیه «صلح و امنیت» بود و حکومت این کشور، باید سرنگون می شد. دکترین بوش، هم چنین بیانگر این مساله است که آمریکا از جنبه نظامی، قدرت برتر جهان بوده و اجازه نخواهد داد برتری این کشور به چالش‌ کشیده شود. بنابراین، برقراری ثبات و امنیت مورد نظر آمریکا در خاورمیانه، یکی از اهداف استراتژیک آمریکا از اشغال عراق بوده است. هدف دیگر آمریکا از اشغال عراق، رساندن پیام خود به کشورهای «سرکش منطقه» بود تا مراقب اعمال و رفتار خود باشند.
دولت بوش، رسما حمله خود به عراق را در چارچوب «طرح خاورمیانه بزرگ» در مبارزه با «تروریسم» توجیه می‌ کرد. و ادعا می کرد برانداختن حکومت صدام حسین که دارای سلاح های کشتار جمعی است می‌تواند سرآغازی در برقراری مناسبات جدید در خاورمیانه باشد. دولت بوش ادعا می کرد که با برقراری «دمکراسی» در عراق، حکومت های دیکتاتور منطقه متزلزل شده و «صلح و آرامش» در این منطقه برقرار خواهد شد. در حالی که هر انسان آگاهی می دانست با جنگ و کشتار و کشورگشایی نمی توان صلح و آرامش و امنیت بر قرار کرد بنابراین، اعاهای بوش و متحدانش آن قدر پوچ و بی معنی بودند که افکار عمومی مترقی و ضدجنگ و چپ جهان به آن ها باور نکرد و بزرگ ترین تظاهرات های قرن علیه آن برگزار شد.
هنوز در بغداد آثار جنگ به خوبی دیده می‌ شود. دیوارهای سوراخ شده در پی اصابت گلوله، پست ‌های بازرسی نظامی در بیش تر چهارراه‌ ها، خودروهای نظامی با سرنشینان نظامی که انگشت ‌ها را بر ماشه نهاده ‌اند و در شهرها در ترددند، همه نشان ‌دهنده شرایط غیرعادی این کشور است.

لازم به یادآوری است که در جنگ اول خلیج در سال ۱۹۹۰، شهرها، مجتمع ‏هاى صنعتى و نظامى، پل ها و راه ها و تمامى تمهیدات دولت عراق، یکى بعد از دیگرى مورد هجوم و حمله قرار گرفتند و آسیب هاى جدى دیدند و یا نابود شدند. از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳ که جنگ دوم خلیج شروع شد عراق در محاصره اقتصادی سازمان ملل و تحریم های یک طرفه آمریکا و دولت ها قرار داشت. در حالی که مردم عراق، در شرایط بسیار سخت و فلاکت بار اقتصادی و سیاسی به سر می بردند اما ماشین جنگی صدام حسین، هم چنان فعال بود. یعنی از محاصره اقتصادی عراق بیش ترین ضربه را مردم این کشور دیده بودند نه حکومت حزب بعث به سردمداری صدام حسین.
بر اساس توافقنامه امنیتی امضاء شده میان واشنگتن و بغداد تا پایان سال ۲۰۱۱ میلادی تمام نظامیان آمریکایی خاک عراق را ترک کردند. ۳۱ اوت ۲۰۱۰ – ۹ شهریور ۸۹، زمانی بود که آخرین نیروهای نظامی آمریکا عراق را ترک کردند. در این روز، با حضور «لئون پانه‌تا»، وزیر دفاع آمریکا، پرچم نظامیان آمریکایی حاضر در عراق رسما پایین کشیده شد و امروز آخرین گروه از نظامیان آمریکایی، عراق را ترک کردند. اما ۵۰ هزار نیروی خدماتی در پست های مشاوره ای، آموزشی و کمک دهی به ارتش عراق در این کشور ماندند. هم چنین ۱۵۷ نظامی آمریکایی برای آموزش سربازان عراقی در این کشور باقی مانده اند.
نیروهای آمریکایی در حالی عراق را ترک کردند که در ۹ سال حضورشان در این کشور، ۴۵۰۰ نفر تلفات دادند و ۳۲۰۰۰ مجروح شدند. در این مدت نیز بیش از ۱۰۰ هزار عراقی نیز جان خود را از دست دادند. صدها هزار عراقی نیز زخمی شدند.

سربازان آمریکا، عراق را زمانی ترک کردند که از ساختارهای زیربنایی، سیستم حقوقی، اجتماعی و امنیتی در این کشور دیگر اثری نبود و تروریسم دولتی و غیردولتی و جنگ فرقه ای و قبیله ای نیز هم چنان ادامه داشت.
صدام حسین به دام افتاد. از سوراخ موش بیرون آمد. یکی از مهم ترین تصاویر قرن را رقم زد. پل برمر حاکم آمریکایی عراق در آن روز با یک جمله کار را تمام کرد. گفت: «خانم ها و آقایان، گیرش انداختیم». ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ بود.
گرچه صدام حسین، پس از چند ماه دستگیر و بعد اعدام شد، اما درگیری‌ ها در عراق پایان نیافتند. حتی ادعای برقراری «دمکراسی» در عراق نیز کنار گذاشته شده است. چرا که نه تاکنون متحقق شده و نه به نظر کسی می‌ رسد که در آینده متحقق شود.
صدام حسین، ۹ تیر ۱۳۸۳ – ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴، تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرایم جنگی، جرایم ضدانسانی و قتل ‌عام محاکمه گردد. نهایتا در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ – ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶، صدام به دار آویخته شد.
کار صدام تمام شد. اما جنگ و خونریزی نه. اشغالگران و حامیان عراقی آن ها، این کشور را به نابودی کشانده اند و قتل و جنایت بی شماری آفریده اند اما نه کسی آز آن ها بازخواست می کند و نه محاکمه ای و دادگاهی در انتظار آن هاست. آن ها، ادعا می کردند در عراق دموکراسی و امنیت برقرار خواهند کرد و اوضاع را تثبیت خواهند نمود. اما عراق را با شهروندانش به خون و آتش کشاندند. بزرگ ترین دغدغه مردم این کشور ثروت مند، تنها حفظ جان و سیر کردن شکم شان است. هر روز چندین انفجار، به ویژه پایتخت را می لرزاند و جان ده ها انسان بی گناه را می گیرد. عراقی ها با رهایی از اختناق و سرکوب حکومت صدام، با فجایع مختلفی روبرو شده اند و آزادی و امنیت به یک رویای دست نیافتنی آن ها تبدیل شده است.

سال هاست که پیاده کردن سناریوی عراق در ایران نیز با محاصره اقتصادی و کوبیدن بر طبل جنگ در جریان است. همین تبلیغات جنگ طلبی حکومت اسلامی ایران و رقبایش، سبب شده است که علاوه بر اسرائیل، شیخ نشین های حوزه خلیج فارس نیز به بزرگ ترین انبارهای سلاح های مخرب، به ویژه صنایع اسلحه سازی آمریکا تبدیل شوند. بنابراین، آن بخش از شخصیت ها و نیروهای اپوزیسیون راست ایرانی که طرفدار محاصره اقتصادی ایران و حمله نظامی به کشورشان هستند به فجایع انسانی عراق و افغانستان و لیبی توجه کنند!
بیلان جنگ در عراق وحشتناک است. بیش از ۱۰۰ هزار عراقی و ۴۵۰۰ سرباز آمریکایی در این جنگ کشته شدند، صدها هزار عراقی و آمریکایی مجروح شدند و این جنگ میلیاردها دلار برای آمریکا هزینه داشت. در سراسر عراق، کم تر کسی دیده می ‌شود که طی جنگ یکی از خویشاوندان یا نزدیکانش را از دست نداده باشد. قبرستان‌ ها پررفت ‌و‌ آمدترین مناطق کشور به شمار می‌ روند.

«نظم نوین جهانی»
«ویکی پدیا» با تئوری خواندن نظم نوین جهانی در توضیحات مربوط به این اصطلاح آورده است که در تئوری توطئه، اصطلاح نظم نوین جهانی (New World Order یا NWO) به پیدایش حکومتی تمامیت خواه برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق می ‌گردد.
اصطلاح «نظم نوین جهانی» که در آستانه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطرح شد، بر اساس تعبیرهای گوناگونی که از آن صورت گرفته، دیدگاه های مثبت، منفی و تردیدآمیزی نسبت به آن ارائه شده و طی دو دهه اخیر درباره این موضوع، تحلیل ها و حرف های زیادی زده شده است. درهم تنیدگی شدید تعاملات گوناگون در عرصه های اقتصادی، فناوری های نوین، فرهنگی و غیره در سراسر دنیا، با وجود ظهور برخی مشکلات، ناگزیر جهانی شدن را به دنبال خود آورده است و ضروت ادامه این تعاملات، چارچوب و نظم پایداری طلب می کند. نظم نوینی که در عین حال جنگ، تروریسم، فرقه گرایی، فقر و تبعیض، بی کاری و گرانی و بحران ها و آسیب های اجتماعی فراوانی را به بار آورده است. تنها بر اساس منافع مشترک مردم سراسر جهان قابل تعریف و دفاع باشد. در واقع زیربنای چنین نظم نوینی در جهان، نه اندیشه های نوین در راستای منافع و مصالح بشریت، بلکه ریشه سلطه جویی و قدرت نظامی آبیاری کرده است.

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ -۱۳۷۰ و پایان جنگ سرد، آمریکا که به دنبال رهبری جهان بود، فرصت را مغتنم شمرد و در پی حمله عراق به کویت، تفسیر جدیدی از سیاست ارائه داد که بر اساس آن، جامعه بین المللی تحت نظم نوینی قرار می گرفت که با نظم پیشین متفاوت بود. از آن زمان نظریه «نظم نوین جهانی» مطرح شد که مورد مناقشه جدی بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفت. و حوادث پیش بینی نشده ای مانند واقعه یازده سپتامبر و عملکرد برخی مدعیان برقراری این نظم، به ویژه سرنوشت مردم خاورمیانه را دگرگون کرد و چنین نظمی را به سرعت زیر سئوال برد. به اعتقاد برخی کارشناسان و تحلیل گران، تروریسم دولتی و تروریسم فرقه گرایی به وژه اسلامی، عملا به صورت واکنش هایی غیرانسانی بودند که امنیت و آسایش شهروندان جهان را به خطر انداختند.
«جرج بوش» پدر، چهل و یکمین رییس جمهور آمریکا، نخستین سیاست ‌مداری بود که در سخن رانی خود خطاب به کنگره در سال ۱۹۹۰ میلادی، بر ایجاد «نظم نوین جهانی» تاکید کرد. اگرچه تئوری‌ های اولیه دکترین «نظم نوین جهانی» یا «دولت جهانی» و امثال آن توسط افرادی نظیر «وودرو ویلسون» بیست و هشتمین رییس جمهور آمریکا، «هنری کیسینجر»، «دیوید راکفلر»، «وینستون چرچیل»، اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا»، «میخائیل گورباچف»، «جرج سوروس» و دیگر رهبران و سرمایه داران غربی مطرح شده است اما به طور کلی می ‌توان سخن رانی «جرج بوش پدر» در سال ۱۹۹۰ را که منجر به جنگ خلیج فارس و جنگ ‌های کنونی شد، سرآغاز مرحله اصلی تحقق و پیاده سازی نظم نوین جهانی دانست. اگرچه ایده نظم نوین جهانی قدمتی بیش از صد سال دارد اما جنگ خلیج فارس گامی تاریخی برای استقرار نهایی نظمی نوین جهانی بود. نظم نوین هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده و در حال حاضر در دوره انتقال به نظم نوین به سر می ‌بریم.

دیوید راکفلر، در سخن رانی خود که در سال ۱۹۹۴ در مراسم ضیافت شام سفیران سازمان ملل انجام داد در خصوص فرصت پیش آمده برای دوره انتقال به نظم نوین جهانی چنین عنوان کرد: پنجره ‌ای که برای استقرار حقیقی صلح ‌آمیز و مستقل نظم جهانی باز شده است زیاد دوام نخواهد آورد. ما در شرف دگرگونی جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.
فجایعی نظیر حادثه ۱۱ سپتامبر، می توانند تداعی کننده بحران بزرگ در اذهان باشد که دنیا را متقاعد به جنگ افروزی و پیش برد قدرت های جهانی غرب و در راس همه آمریکا، برای کنترل خاورمیانه کرد.
نظم نوین جهانی در پی کنترل و تصرف تمامی قدرت و منابع جهان است که نفت مهم ‌ترین نیاز غرب برای اداره جهان است. یکی از اهداف اصلی غرب کنترل و در اختیار گرفتن جریان انرژی در جهان است. مرکز ثقل منابع طبیعی و فسیلی جهان در خاورمیانه قرار دارد و به نوعی این منطقه را می ‌توان مروارید جهان نام‌ گذاری کرد. تنگه هرمز گذرگاهی حیاتی برای برخی از بزرگ‌ ترین کشورهای تولیدکننده نفت در دنیا، شامل عربستان، عراق، کویت، عمان و ایران است.
منطقه خلیج فارس، بیش از ۶۰ درصد منابع نفت و حدود ۴۰ درصد منابع گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. بر اساس آمار «اداره اطلاعات انرژی» آمریکا، در سال ۲۰۱۱ روزانه حدود ۱۷ میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور کرده است که معادل ۳۵ درصد کل جابه جایی‌ های نفت دنیا از طریق اقیانوس ‌ها است.

از آن جایی که ایران در منطقه راهبردی خاورمیانه قرار دارد و اختیار تنگه هرمز را نیز در دست دارد به راحتی، یکی از مشغله های دولت های قدرت مند جهانی و منطقه ای است. به خصوص حکومت اسلامی ایران، از موضع کاملا ارتجاعی در تحولات منطقه حضور فعالی دارد. حکومت اسلامی ایران از چین و روسیه گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا، روابطه گسترده ای دارد و این مساله برای آمریکا و متحدانش چندان خوش آیند نیست. چرا که مقررات بازی آن ها را آن طوری که باید و شاید رعایت نمی کند.
این حقیقت، که نظم نوین اقتصادی و سیاسی در سطح بین المللی هیچ گونه دستاوردی برای بشریت نداشت است یک واقعیت غیرقابل انکار است. خصوصا آن که جنگ و کشورگشایی و تروریسم کور، افزایش شدید قیمت انرژی، مواد خام و اولیه و به تبع آن مواد غذایی و گسترش روزافزون کرانی وبی کار و فقر که نتیجه روند این نظم قلمداد می شود، بیش ترین فشار را متوجه کارگران، محرومان و ستم دیدگان و هم چنین کشورهای فقیر و در حال توسعه کرده است. بنابراین، بزرگ ترین چالش بشریت قرن بیست و یکم، عبور از الگوی قدرقدرتی جهانی اقلیتی سرمایه دار و دولت های زورگو و برقراری یک نظم عادلانه و آزاد و برابر در همه زمین ههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سطح بین المللی است.

هم اکنون چندین میلیارد نفر از شهروندان جهان، با فلاکت و بدبختی زندگی می کنند. اعتراضات کارگران و مردم جان به لب رسیده، از سوی نیروهای پلیسی – امنیتی به شدت سرکوب می گردند. اما مسلم است که حکومت ها، اعتراضات و خواست های بر حق و عالانه مردم معترض را فقط می توانند برای یک دوره ای سرکوب کنند اما سرانجام دیر یا زود این نیروی عظیم به حرکت درخواهد آمد تا زندگی خود و جامعه اش را دگرگون سازد. با این دگرگونی های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از پایین است که به معنای واقعی صلح و امنیت و آزادی و برابری در جهان تضمین می گردد. بنابراین، این دگرگونی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، یک ضرورت تاریخی و انسانی است.

اشغال کویت توسط عراق و جنگ اول خلیج
از پایان جنگ ایران و عراق در مرداد سال ۱۳۶۷ تا حمله عراق به کویت تقریبا ۲ سال فاصله شد. اما طى این مدت اوضاع شرق خاورمیانه کاملا دگرگون شده بود.
غرب و اعراب در طى سال هاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷، ایران را دشمن بزرگ خود فرض مى کردند. از این رو، با اعطاى حدود ۸۰ میلیارد دلار کمک و ارسال انبوهى از تسلیحات و تکنولوژى عراق را مبدل به قدرت اول منطقه و ارتش پنجم جهان کردند. عراق نیرویى مرکب از ۶۰۰ هواپیما، ۵۳۰۰ تانک، ۷ هزار زره پوش، ۳ هزار توپ و ده ها میلیارد دلار موشک و بمب داشت و در کنار یک میلیون سرباز با تجربه جنگ ۸ ساله.
اما در مرداد ۱۳۶۹ – اوت ۱۹۹۰، اوضاع کاملا دگرگون شد. ۴۰ لشکر عراقى که حداقل یک سوم آن زرهى و مکانیزه بودند به گونه اى ترس آور در سمت مرزهاى جنوبى و جنوب غرب عراق متمرکز شده و نیروهاى عراقى مرتب در حال تهدید کویت بودند.
نیروهاى عراقى در سحرگاه پنج شنبه دوم اوت ۱۹۹۰ – یازدهم مرداد ۱۳۶۹، با حمایت صدها تانک و توپخانه سنگین از مرز کویت گذشتند و پس از در هم کوبیدن پاسگاه هاى مرزى کویت به طرف پایتخت این کشور به حرکت درآمدند. ارتش عراق، پایتخت کویت را ساعت هشت بامداد به وقت محلى به تصرف کامل درآورد و در پى آن، چند ستون از لشکر عراق به طرف مرزهاى کویت و عربستان به حرکت درآمدند.
خاندان سلطنتى آل صباح، یک ساعت پس از آغاز عملیات تهاجمى عراق در مرزهاى کویت با این کشور، از کویت خارج شدند و مردم را در برابر اشغال گران تنها گذاشتند. «۲»

آمریکا، در نخستین روز اشغال کویت، خواستار تشکیل فورى و اضطرارى شوراى امنیت براى رسیدگى به تجاوز عراق شد. شوراى امنیت، ساعت دو بامداد به وقت نیویورک، یعنى هنگامى که نیروهاى عراقى، کویت را اشغال کرده و به سوى مرزهاى عربستان به پیش مى ‏رفتند، تشکیل جلسه داد. نخستین قطعنامه شوراى امنیت به شماره ۶۶۰، در مورد محکومیت تجاوز عراق به کویت صادر شد و در این قطعنامه از عراق خواسته شد، بى‏ درنگ و بدون قید و شرط، تمام نیروهاى خود را از کویت خارج ساخته، به مواضع روز اول اوت ۱۹۹۰ – دهم مرداد ۱۳۶۹ بازگرداند. شرایط بین ‏المللى نوین که از ضعف مفرط شوروى ناشى مى ‏شد، تجاوز آشکار و از بین بردن حاکمیت کامل یک دولت مستقل، منافع حیاتى غرب در خاورمیانه و خلیج فارس و اراده آمریکا مبنى بر اعمال اقتدار خود جهت سلطه بر نظام بین ‏الملل آینده، از عواملى محسوب مى ‏شوند که وحدت نظر و یک پارچگى شوراى امنیت در قبال تجاوز عراق را به وجود آورد.

آمریکا، اروپا و ژاپن در اقدام بعدى، کلیه اعتبارات و دارایی هاى عراق و کویت را در خارج از این دو کشور مسدود اعلام کردند. این عمل، صدام حسین را از دست یابى به منابع عظیم مالى کویت در بانک هاى کشورهاى خارج محروم ساخت. اقدامات بعدى از جمله بیانیه مشترک آمریکا و شوروى مبنى بر خروج بى ‏قید و شرط عراق از کویت، درخواست کمک و اعزام نیرو از آمریکا به منطقه خلیج فارس توسط عربستان سعودى و موافقت آمریکایی ها با این تقاضا، همراه با اصرار صدام بر الحاق کویت به عراق، منطقه را به سوى یک جنگ تمام عیار سوق داد. جالب توجه این که، اتحاد شوروى، با وجود این که عراق‏ از متحدان آن کشور در منطقه خلیج فارس به شمار مى‏ رفت همگام و هم راى با آمریکا بود. این امر، بیش از همه، از اوضاع نامساعد اقتصادى شوروى سرچشمه مى ‏گرفت که در این هنگام براى دریافت کمک هاى مالى، اقتصادى و صنعتى از غرب، نیاز به هم گامى با آن ها داشت.

صدام حسین، در مانورهاى سیاسى بعدى، کویت را به عنوان استان نوزدهم، به عراق ضمیمه کرد. کلیه سفارتخانه‏ هاى خارجى را در کویت تعطیل نمود، اتباع خارجى را به گروگان گرفت، مساله کویت را به موضوع حلّ بحران فلسطین ارتباط داد و با ایران در مورد اروند رود (قرارداد ۱۹۷۵) و اسراى جنگى دست به مصالحه زد. او که فکر مى‏ کرد در شرایط انتقالى و گذر نظام بین‏ المللى مى ‏تواند از قدرت مانور بیش ترى براى کسب امتیازات بهره گیرد، در دام سختى گرفتار شد.
تمامى اقدامات و راه حل ها در برابر بحران خلیج فارس بى‏ نتیجه ماند. تلاش هاى دیپلماتیک، تحریم اقتصادى و محاصره دریایى براى وادار کردن صدام حسین به عقب نشینى اثر نبخشید. شوراى امنیت در قطعنامه ۶۶۵ خود، که در روز ۲۵ اوت – سوم شهریور ۱۳۶۹ صادر شد، اعمال قوه قهریه و کاربرد زور براى آزاد سازى کویت را تجویز کرد. این مصوبه، دست آمریکا و متحدانش را براى برافروختن شعله جنگ در خلیج فارس باز کرد. به دنبال قطعنامه شوراى امنیت، آمریکا و سایر کشورهاى غربى به همراه تعدادى از دولت هاى عربى، به اعزام نیرو به منطقه مبادرت کردند. شوراى امنیت در یک اقدام قاطع دیگر، قطعنامه‏ ۶۷۸ را در ۲۹ نوامبر ۱۹۹۰ – هشتم آذر ۱۳۶۹ به تصویب رساند. این قطعنامه، ضمن درخواست از عراق جهت تخلیه بدون قید و شرط کویت، عملیات نظامى علیه آن کشور را بر اساس ضرب الاجلى تعیین کرد. دولت عراق تا پانزدهم ژانویه ۱۹۹۱ – ۲۵ دى ماه ۱۳۶۹، مهلت داشت که به مفاد قطعنامه‏ هاى شوراى امنیت عمل کند؛ در غیر این صورت، اتحاد بین ‏المللى به رهبرى‏ آمریکا، تحت چتر سازمان ملل متحد، با توسل به زور، به این خواسته جامه عمل مى‏ پوشاند. دولت آمریکا که از روزهاى نخست، تمایل زیادی داشت تا ماشین جنگى عراق را منهدم سازد، به مناسب ‏ترین موقعیت براى عملى کردن این هدف دست یافت.

صدام در ابتدا گمان مى کرد آمریکا تن به مذاکره با وى بدهد و شوروى نیز که در آستانه فروپاشى بود از وى حمایت کند. اما گورباچف، مشغول چانه زنی سیاسى با آمریکا بود و آمریکا نیز به دنبال آن بود که هم زمان دو ضربه را فرود آورد: اول، به بهانه کویت ماشین جنگى صدام را از کار بیندازد و دوم، با ارائه نمایشى عظیم، نظم نوین خود را به دنیا نشان دهد.

آمریکا، بلافاصله تجهیزات و سلاح های مخرب را به منطقه گسیل داشت. از اوت ۱۹۹۰ تا ژانویه ۱۹۹۱ به مدت ۵ ماه، صدام حسین ورود نیرو و تجهیزات آمریکایى را نظاره کرد و دست به هیچ اقدامی نزد. اما غرب، ۵۵۰ هزار سرباز خود را در عربستان مستقر نمود. تا ژانویه ۱۹۹۱، ۵۰۰ هزار سرباز آمریکایى، ۳۶ هزار سرباز انگلیسى، ۱۵۰ هزار سرباز شوراى همکارى خلیج فارس، ۱۹ هزار سرباز فرانسوى، ۲۰ هزار سرباز مصرى و ۳۰ هزار سرباز از کشورهاى دیگر و هم چنین سخت ترین قسمت لجستیک متفقین رساندن حدود ۳ هزار تانک سنگین و ۲ هزار هواپیما به منطقه بود.
ژنرال نورمن شوارتسکف، سرفرمانده آمریکایى با وجود ارتش عظیمى که در جنوب کویت و جنوب غرب عراق مستقر کرده بود هنوز از درگیرى با ارتش یک میلیون نفرى عراق واهمه داشت. از این رو، تصمیم گرفت ابتدا با موشک هاى کروز و هواپیما زیرساخت هاى دفاعى صدام، خطوط ارتباطى و واحدهاى رزمى او را منهدم کند و آن گاه دست به حمله بزند.

در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱، ۱۸۰۰ هواپیماى آمریکایی و متحدینش دست به عظیم ترین حمله هوایى نیمه دوم قرن بیستم زدند. فرماندهان نیروى هوایى آمریکا چون از قدرت پدافند فشرده بغداد اطلاع داشتند ابتدا با استفاده از بمب افکن هاى نامریى استیلت اف – ۱۱۷، ۲ هزار پدافند بغداد را شناسایى کرده و پس از آن راه را براى حمله اصلى باز کردند. اف ۱۸، اف ۱۶، اف ۱۵، تورنادو و میراژ ستون فقرات حمله را تشکیل مى داد و چون کلیه این هواپیماها قدرت عملیات در شب را داشتند حمله در نیمه شب آغاز شد.
آن گونه که فرماندهان اسکادران هاى مهاجم اعلام کردند فشردگى آتش دفاعى بغداد بسیار بیش از تخمین هاى اولیه بود و خلبانان نیروهای ائتلاف مجبور بودند عمدتا از ورود به گردونه آتش ایجاد شده پرهیز کنند.
اما از روزهاى دوم و سوم به بعد حجم آتش عراق کم تر شد و درنتیجه هواپیماهاى نیروهای ائتلاف ارتفاع خود را کاهش داده و با دقت بیش ترى اهداف را بمباران مى کردند. آمریکا، تلفات هوایى ۳ روز اول خود را حدود ۱۰ هواپیما ذکر مى کرد حال آن که صدام این رقم را بیش از ۳۰ فروند مى دانست و با نشان دادن ۷ خلبان اسیر غربى بر این نکته تاکید کرد.
صدام در ۲۲ ژانویه، حملات موشکى به اسرائیل را آغاز کرد تا بلکه اعراب را به صف خود بازگرداند. اما به دستور آمریکا، اسرائیل از اقدام تلافى جویانه خوددارى کرد و آمریکا سعى نمود با موشک هاى ضدموشک پاتریوت مانع تداوم حرکت عراق شود. اگرچه پاتریوت تا حدودى موفق بود اما نتوانست توقف حملات موشکى به اسرائیل را به دنبال داشته باشد.

در هفته دوم، حملات هوایى متفقین با ۱۸۰۰ حمله در روز ادامه یافت و ده ها هزار سرباز عراقى در پناهگاه هاى خود کشته شده و صدها تانک نابود شدند. پل ها، خطوط مخابراتى، جاده ها، نیروگاه ها، ساختمان هاى نظامى و فرودگاهى تماما نابود شدند و عملا ارتباط بین نیروهاى صدام دچار مشکل شد.
در هفته سوم جنگ، ده ها بمب افکن عظیم بى ۵۲ با بمباران لشکرهاى گارد ریاست جمهورى را که در اطراف ناصریه (به صورت ذخیره) موضع گرفته بودند مورد حمله قرار دادند.
در نبردهاى هوایى نیز برترى خردکننده تکنولوژیکى غرب بر عراق ثابت شد و جنگنده هاى میگ۲۳، میگ ۲۷، سوخو ۲۴، میگ ۲۵ و میراژ هیچ کدام نتوانستند از تور رهگیرهاى آمریکایى و انگلیسى بگریزند و عراق مجبور شد بخشى از هواپیماهاى خود را به خاک ایران بفرستد که ایران نیز این هواپیماها را پس نداد.

ضربات ویران کننده هوایى آمریکا و متفقین به عراق در پایان ۴ هفته سبب شد تا ارتش عظیم عراق متلاشی شود. چرا که دستورات فرماندهى به واحدها نمى رسید و بالعکس هم واحدها نمى توانستند فرماندهى را از تحرکات دشمن و اتفاقات منطقه با خبر کنند. اما برآوردها نشان مى داد هنوز ارتش عراق ۷۰ درصد توان رزمى خود را حفظ کرده است. بنابراین، شوارتسکف دستور تداوم بمباران را تا نابودى نیمى از ارتش عراق صادر کرد.
بمب هاى «هوشمند» در این جنگ، به شدت مورد توجه قرار گرفته و با کنترل تلویزیونى با دقت تمام پل ها و پایگاه هاى نظامى را در هم مى کوبیدند. بمباران هاى سنگین بى ۵۲ ها نیز تداوم یافت. آن ها با به کارگیرى بمب هاى۸۲ . K .M محیطى به وسعت ۱۳۰ تا ۳۰۰ متر را تخریب مى کردند و به دلیل پرواز در ارتفاع بسیار بالا از آسیب پدافندها مصون بودند.
پس از ۳۹ روز بمباران بى رحمانه و شدید ۱۳۰۰ تانک عراقى (حدود یک سوم توان رزمى)، ۱۱۰۰ توپ (۳۵ درصد واحدهاى توپخانه عراق) و حداقل ۵۰ هزار سرباز عراقى از بین رفتند. مضافا این که خطر نیروى هوایى عراق مرتفع شد (حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هواپیماى عراقى از بین رفتند و حدود ۱۰۰ فروند به ایران گریخته و بقیه به دلیل نبودن امکان پرواز در پناهگاه ها باقى ماندند).
اما مهم تر از همه، مساله بى خبرى ارتش عراق از اتفاقات محیطى او بود. انهدام خطوط مواصلاتى این ارتش سبب گرسنگى، تشنگى و فقدان مهمات براى نیروهاى خط مقدم شده بود.
نیروهای ائتلاف نیز از این حملات عظیم آسیب دیده بودند. در حقیقت ۸۰ هزار سورتى پرواز آن ها، سبب سقوط حداقل ۴۰ هواپیما (عراق این رقم را حدود ۲۰۰ فروند مى دانست)، آسیب ده ها هواپیماى دیگر، تحلیل رفتن شدید انبارهاى مهمات و از همه مهم تر افزایش بى سابقه هزینه جنگ شده بود.

آمریکا به همراه ۲۷ کشور از جمله دوازده کشور عربى، ۲۴ ساعت پس از ضرب الاجل شوراى امنیت، یعنى ساعت دو و نیم بامداد هفدهم ژانویه – ۲۷ دى ماه، جنگ عظیمى را علیه عراق آغاز کرد. این جنگ به مدت چهل روز ادامه یافت و آمریکا از هوا، زمین و دریا، سرزمین عراق را به پاره‏اى از آتش و دود مبدل ساخت.
شهرها، مجتمع ‏هاى صنعتى و نظامى، پل ها و راه ها و تمامى تمهیدات دولت عراق براى مقاومت در برابر جنگ، یکى بعد از دیگرى، مورد هجوم و حمله قرار گرفت و آسیب هاى جدى دید و یا نابود شد.
در ۲۴ فوریه ۱۹۹۱، نورمن شوارتسکف به سپاه هاى عظیم زمینى فرمان آماده باش کامل براى هجوم نهایى را داد. حمله اولیه را آمریکا و متفقین از طریق سپاه ۱۸ و سپاه هفتم از طریق جنوب و غرب کویت انجام مى داد. اما براى آن که صدام کاملا غافلگیر شود نیروهاى آبى – خاکى آمریکا در ۲۳ فوریه حرکتى گمراه کننده را از سواحل کویت آغاز کردند و آن گاه در حالى که عراقى ها جهت حمله خود را به سمت جنوب کویت و دریا تغییر دادند، عمده نیروهاى متفقین در حدود ۷۰۰ هزار سرباز و ۳ هزار تانک در پناه آتش پشتیبانى هواپیماهاى آمریکایى در عملیاتى کم نظیر و سریع ظرف ۲۴ ساعت ابتدا ۳۰۰ هزار نیروى عراقى مستقر در کویت را دور زده و سپس ظرف ۷۲ ساعت با گازانبرى وحشتناک جنوب عراق را از خاک اصلى این کشور جدا کردند. قبل از آن که ارتش عراق به خود بیاید نیم میلیون سرباز عراقى در محاصره افتادند.

هواپیماهاى ضربتى آى ۱۰، در کنار هلى کوپترهاى سوپر کبرا او آپاچى باقی مانده ادوات زرهى عراق را به راکت مى بستند و توپ هاى عراق که هنوز بزرگ ترین مانع برسرراه مهاجمان بود توسط ماهواره شناسایى شده و با توپ هاى ۸ اینچى (که اطلاعات خود را ازطریق جى.پى.اس مى گرفتند) منهدم مى شدند.
ظرف ۴۸ ساعت، ارتش ائتلاف صدها کیلومتر در داخل خاک عراق پیشروى کرده و به حوالى ناصریه رسیده بود. از آن طرف اخبار رسیده حاکى بود که در کویت، عراقی ها دسته دسته تسلیم مى شدند. لشکرهاى گارد نیز نتوانستند موضع تهاجمى بگیرند چرا که بمباران هاى عظیم امکان تحرک را از آن ها سلب کرده بود.

کالین پاول فرمانده دیگر آمریکایى در ۲۷ فوریه، رسما اعلام کرد که توان رزمى عراق منهدم شده و در منطقه جنوب عراق نیرویى نیست که آماده براى جنگ باشد. فرماندهان آمریکایى، انگلیسى و عربى نیز در کلیه جبهه ها با اعلام این نکته که دشمن دست از مقاومت برداشته کسب دستور مى کردند. سرانجام با قبول شکست از سوى صدام در ۲۸ فوریه  ۱۹۹۱، جنگ ۴۳ روزه خلیج فارس به پایان رسید و کویت پس از ۷ ماه آزاد شد.
نورمن شوارتزکوف فرمانده نیروهای ارتش آمریکا در جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۱۹۹۱ درگذشت. شوارتزکوف که یک ژنرال چهارستاره بازنشسته ارتش آمریکا بود در خانه‌ اش در تامپا در ایالت فلوریدا در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
این افسر شناخته شده ارتش آمریکا در جنگ ویتنام، فرماندهی ۵۴۰ هزار نیروی نظامی آمریکا و هم چنین ۲۰۰ هزار نیروی ائتلاف را در جنگ آمریکا علیه صدام حسین در سال ۱۹۹۱ برای عقب راندن عراق از کویت بر عهده داشت.
شوارتزکوف، موفق شد طی یک عملیات پیچیده ۱۰۰ ساعته تحت عنوان «طوفان صحرا» عراق را از خاک کویت اخراج کند. خبرنگار بی بی سی در واشنگتن گفت: موفقیت نظامی ژنرال شوارتسکوف او را به یکی از مشهورترین ژنرال‌ های ارتش مدرن تبدیل کرد. با این همه عده‌ ای از او به دلیل مذاکره بر سر آتش بس با صدام و توافق برای در قدرت ماندن وی در عراق انتقاد می ‌کنند.

گفته‌ های ژنرال شوراتسکوف در یک کنفرانس خبری در طول جنگ خلیج فارس در آن زمان شهرت زیادی پیدا کرد. او، گفته بود: صدام نه استراتژیست است، نه درس عملیات جنگی خوانده، نه تاکتیک بلد است، نه ژنرال است و نه سرباز. به جز این ها، ارتشی خوبی است. می خواستم این را بدانید!
نورمن شوراتسکوف، در سن دوازده سالگی به تهران رفت. پدر او از عوامل کلیدی عملیات آژاکس در کودتای ۲۸ مرداد در تهران بود. ژنرال شوراتسکوف پدر از سال های ۲۱ تا ۲۷ ریاست هیات نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران را به عهده داشت.
او، هم چنین در عملیات نظامی گرانادا در سال ۱۹۸۳ نیز حضور داشت که در آن نیروهای آمریکایی از بیم کودتا در جزیره کوچک گرانادا در منطقه کارائیب، وارد عملیات شدند.
«جورج بوش» پدر، رییس جمهور وقت آمریکا که بعد از حمله عراق به کویت نیروی ائتلاف علیه صدام حسین تشکیل داد از شوارتزکوف به عنوان یکی از بزرگ ترین فرماندهان ارتش آمریکا یاد کرد و مرگ وی را به همسرش تسلیت گفت.
در واقع واکنش آمریکا در برابر این تهاجم عراق، اعلام « نظم نوین جهانی» از زبان جورج بوش پدر بود. قدرت استعماری انگلیس در سال ۱۹۲۱، کویت را برای همیشه از عراق جدا کرده بود. در سال ۱۹۶۱، مردم کویت جنبش وحدت با عراق را راه انداختند که که این جنبش با حمله چتربازان انگلیسی و حمایت تفنگداران دریائی آمریکا در ساحل، جلوی این وحدت گرفته شد.

در گزارشات و اسناد تاریخی آمده است که سفیر آمریکا در ۲۵ ژوئیه ۱۹۹۰، در حالی که قبلا ۳۰ هزار سرباز آمریکائی در مرز کویت مستقر شده بودند، به صدام گفت دولت آمریکا در مورد اختلافات داخلی اعراب مانند اختلاف مرزی با کویت، نظری ندارد.
صدام حسین و خانم آپریل گلاسپی سفیر آمریکا در ۲۵ ژوئیه ۱۹۹۰، با همدیگر دیدار و گفتگو کردند: «رییس جمهور عراق وضعیت وخیم کشور خود را که در اثر نقض قرارداد اوپک توسط کویت پدید آمده و نیاز فوری عراق را به پول توضیح می دهد و از این که آمریکا از روش ضد عراقی کویت حمایت می کند و موضع خصمانه علیه عراق در آمریکا که روز بروز قوی تر می شود شکوه می کند.
گلاسپی، در باره مناسبات دو کشور می گوید: همان طور که می دانید، او (پرزیدنت بوش) به مقامات اجرائی دستور داده است تهیه پیشنهاد برای مجازات اقتصادی را رد کنند… پرزیدنت صریحا به من دستور داده اند تا برای بهبود مناسبات با عراق کوشا باش….» (نیورک تایمز، ۲۳/۰۹/۱۹۹۰)

نخست ده هزار و پس از سه هفته ۴۵ هزار سرباز آمریکایی از عربستان سعودی علیه عراق وارد جنگ شدند. بنابراین، تدارکات جنگی آمریکا با عراق از زمان حمله نیروهای عراقی به کویت آغاز نشد، بلکه آمریکا از قبل نقشه هایی برای دخالت نظامی در منطقه تدارک دیده بود، با این هدف که با حضور خود، تسلط خود را بر منطقه محکم تر کند. در نتیجه اشغال کویت توسط عراق، این بهانه را به دست دولت وقت آمریکا داد تا عراق را که به شدت مخالف اسرائیل بود، به سرعت خلع سلاح و به یک کشور مشغله دار و گرفتار در خود تبدیل کند.

عملیات تروریستی شوک آور در قلب آمریکا
فاجعه ۱۱ سپتامبر، دستاویز دیگری به دست دولت وقت آمریکا داد تا به افغانستان و عراق حمله کند. به گزارش خبرگزاری ها، چهار هواپیما که از فرودگاه ‌های لوگان انترنشنال، دالاس اینترنشنال و نیوآرک به مقصد کالیفرنیا در پرواز بودند در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ربوده شدند که ساعتی بعد دو فروند به ساختمان های مرکز تجارت جهانی برخورد کردند، یک فروند با ساختمان پنتاگون برخورد و دیگری در پنسیلوانیا سقوط کرد. گفته ‌شد که این هواپیما، احتمالا به قصد تخریب ساختمان کاخ سفید‍ ربوده شده بود اما به دلیل تاخیر و درگیری در حین کنترل هواپیما، موفق به این اقدام نشد.
ملیت هواپیماربایان را ۱۵ تبعه عربستان سعودی، ۲ تبعه امارات عربی متحده، یک تبعه مصر و یک تبعه لبنان تشکیل می ‌داد. در طی این حوادث و در مجموع ۲۹۹۲ نفر (با احتساب هواپیما ربایان) کشته شدند.
گفته شد تیم عملیاتی حادثه ۱۱ سپتامبر، همگی عرب و عضو سازمان القاعده بودند؛ سازمانی که با ایدئولوژی اسلامی و تروریستی شکل گرفته بود. به همین دلیل، نگاه دولت محافظه کار جرج بوش رییس جمهوری وقت آمریکا، که به دنبال بهانه و فرصتی برای تحقق اهداف و سیاست ها و ایده هایش در دنیا بودند، به سرعت، به خاورمیانه، متمرکز شد.

دولت بوش و نو محافظه ‌کاران، عمدتا سه هدف را در خاورمیانه دنبال می ‌کنند، یکی نهادینه کردن حضور آمریکا در خاورمیانه، دوم تسلط بر بازار نفت و خارج کردن کنترل آن از دست اوپک و سوم ایجاد خاورمیانه جدید در راستای اهداف و سیاست های خود.
شایان ذکر است که خاورمیانه، به منزله مهم‌ ترین منبع انرژی (۶۵ درصد از نفت دنیا را در خود جای داده است) و نیز حضور اسرائیل در آن، که حیات خلوتی حاکمیت آمریکا برای کنترل و نفوذ و حضور دایمی در منطقه محسوب می شود و از اهمیتی تاریخی برای آمریکایی ها برخوردار است و در این میان حادثه ۱۱ سپتامبر، کمک شایانی به پیش برد اهداف دولت آمریکا در خاورمیانه نمود.

در این میان افغانستان و عراق بیش از سایر کشورهای منطقه مورد تهاجم سیاست ‌ها و منافع آمریکا قرار گرفتند و جاکمتی آمریکا، زمینه و شرایط بهتر و بیش تری برای رشد تروریسم دولتی و غیردولتی فراهم کردند.
آن چه در شرایط پس از حادثه ۱۱ سپتامبر در عرصه سیاست خارجی آمریکا از اهمیت برخوردار است این مساله بود که راهبرد سیاست خارجی آمریکا در برابر خطرهای جدید پس از جنگ سرد، جنگ پیش گیرانه بود. یعنی برخورد با آن پیش از آن که عملی شود. برخورد آمریکا با عراق نیز بر پایه همین راهبرد صورت پذیرفت. آمریکا برای حمله به عراق، بر مساله جنگ افزارهای ویژه کشتار جمعی انگشت گذاشت و بر این نکته تاکید کرد که عراق نه تنها اسرائیل و دیگر هم ‌پیمانان آمریکا را در منطقه تهدید می کند، بلکه منافع حیاتی آمریکا در خاورمیانه را به خطر می ‌اندازد. به این ترتیب، با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، پدیده مقابله با «کمونیسم» جای خود را به «نظم نوین جهانی» اعلان شده از سوی جرج بوش پدر داد.

پس از رویدادهای یازدهم سپتامبر، ساختار و ویژگی ‌های نظام بین الملل دگرگون شد. جرج بوش پس از ۱۱ سپتامبر، از کشورها خواست از میان دو گزینه یکی را برگزینند. او، در ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۱ در کنگره آمریکا اعلام کرد که کشورها یا در کنار تروریستی ‌ها هستند یا در کنار ائتلاف ضد تروریستی و باید یکی از دو راه را برگزیند. این سخن جرج بوش، نشان از دگرگون شدن ساختار نظام بین ‌الملل داشت و الگوهای رفتاری تازه‌ ای را به وجود می آورد. در این شرایط قدرت‌ های بزرگ مانند چین، ژاپن، اتحادیه اروپا و روسیه گرایش بیش تری به همکاری از خود نشان دادند و در مقابله با آمریکا خودداری کردند. در واقع دولت آمریکا پس از یازدهم سپتامبر، نقش یک قدرت برتر در جهان قائل ‌شد. از این نظر، این حادثه بیش ‌ترین مطلوبیت راهبردی را برای اهداف آمریکا فراهم آورد. جهت مقابله با «تهدیدات»، طرح خاورمیانه بزرگ بود؛ منطقه ‌ای که از دهه ۱۹۱۰، حوزه بحران آفرینی شناخته می شود. به همین دلیل برژینسکی، از آن تحت عنوان قوس بحران یاد می ‌کند، منطقه‌ ای که برای منافع آمریکا اهمیتی حیاتی بازی می کند.
بوش بعد از آن که سخن رانی سالانه اش را در کنگره در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ از «محور شرارت» سخن گفت، اضافه کرد که «من منتظر وقوع وقایع نخواهم ماند. من در شرایطی که خطر لحظه به لحظه نزدیک می ‌شود، به نظاره نخواهم ایستاد. آمریکا اجازه نخواهد داد تا خطرناک ترین رژیم ‌ها با مخرب ‌ترین سلاح‌ها جهان ما را تهدید کنند.» این راهبرد جدید در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۲ در سندی موسوم به «راهبرد امنیت ملی آمریکا» توسط دولت بوش انتشار یافت.

فیلم ساختگی
در جریان تدارک آمریکا برای جنگ دوم خلیج فارس و حمله به عراق، به یک باره فیلمی در مورد حوادث کویت در سراسر جهان منتشر شد و به نمایش درآمد که محتوای آن چنین بود: سربازان عراقی به بیمارستانی در کویت حمله کرده، به زنان حامله تجاوز می کنند، اطفال آنان را کشته و به بیرون پرت می کنند. پرستاری که «شاهد زنده» حوادث بود با گریه و زاری به سر و سینه ی خود می کوبید و… جهانیان همه متقاعد شدند که باید هرچه زودتر به عراق حمله نظامی شود، اما حقیقت این بود که فیلم به وسیله سازمان «سیا» در آمریکا ساخته شده بود و پرستار نیز دختر یکی از شیوخ کویتی بود که در همه عمر خود کویت را ندیده بود.
در جریان تدارک برای جنگ سوم خلیج فارس و حمله به عراق، تونی بلر در سازمان ملل در برابر جهانیان شهادت داد که براساس اطلاعات مستند، صدام حسین قادر است در مدت ۲۴ ساعت بمب اتمی خود را آماده پرتاب کند و کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا نیز در سازمان ملل به وسیله چند فیلم کانتینرهایی را به نمایش گذاشت و با چوب دستی روی آن ها اشاره کرد که این ها حاوی مواد اتمی و ابزارهای از پیش ساخته شده بمب اتمی است و به جز چند کشور، همه نمایندگان «باور» و جنگ علیه عراق را تایید کردند.

بازیگران اصلی جنگ دوم خلیج فارس
از سیاست مدارانی چون جرج بوش، تونی بلر، دیک چنی، دونالد رامسفلد، احمد چلبی و پل ولفوویتز، بیش تر از دیگران به عنوان بازیگران اصلی حمله به عراق و اشغال نظامی این کشور، نام می برند.
دیک چنی، معاون جرج بوش، تردیدی در مورد درستی تصمیم به ورود به جنگ ندارد. چنی در مستندی که بر اساس مصاحبه‌ ای چهار ساعته با او ساخته شده و «دنیا از نگاه دیک چنی» نام دارد گفته است: «اگر می ‌خواهی مردم دوستت داشته باشند، برو ستاره سینما شو»!

نفوذ چنی که در دوره اول ریاست جمهوری جرج بوش زیاد بود، به تدریج در دوره دوم ریاست جمهوری او رو به کاهش گذاشت، تا آن حد که حتی رییس جمهور هم تصمیمات او را مورد سئوال قرار می ‌داد. اما در این فیلم مستند، او بار دیگر این موضوع را که صدام حسین برنامهای برای توسعه سلاح های کشتار جمعی نداشت، رد می ‌کند.

دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق آمریکا که در جریان حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، نقشی مهم داشت، سیاست مداری است که سابقه فعالیت‌ های سیاسی ‌اش به دوران ریچارد نیکسون از روسای جمهور سابق آمریکا بر می گردد.
رامسفلد، در سال ۲۰۰۶ و در پی شکست جمهوری خواهان در انتخابات مجلس نمایندگان و در پی چالش ‌های بی سابقه‌ ای که در اداره پنتاگون با آن روبرو شد، از سمت خود کناره گیری کرد. بسیاری از او به عنوان جنجالی‌ ترین وزیر دفاع آمریکا یاد می‌ کنند.
احمد چلبی، بانکداری که دبیر کلی کنگره ملی عراق را برعهده دارد. گفته‌ می شود که این گروه قبل از حمله نیروهای آمریکایی، اطلاعاتی نادرست را دراختیار پنتاگون قرار داده بود.
دیک چنی، دونالد رامسفلد و گروهی از سیاستمداران نومحافظه کار، امیدوار بودند که چلبی و شورای ملی عراق، پس از سرنگونی حکومت صدام حسین بتواند دولت انتقالی آن کشور را در اختیار بگیرد. اما برخلاف تصورات قبلی، این گروه در داخل عراق کم تر شناخته شده بود و محبوبیت زیادی نداشت.

چلبی، پس از سرنگونی صدام پست هایی نظیر وزیر نفت در دولت انتقالی و معاونت نخست وزیری را در اختیار داشت. از او، یکی از مخالفان اصلی سیاست «بعث زدایی» نام برده می شود.
از پل ولفوویتز، معاون وزیر دفاع آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش به عنوان معمار جنگ عراق یاد می ‌شود. شماری از سیاست مداران آمریکایی او را اولین کسی می‌ دانند که خواستار حمله به عراق و هم چنین القاعده در افغانستان شد.
ولفوویتز می ‌گوید: «به دلایل مختلف که معمولا به سیستم اداری آمریکا مربوط می ‌شود، ما مجبور شدیم که بر روی یک موضوع که همه با آن موافق باشند، به عنوان مساله اصلی متمرکز شویم، که آن هم مساله سلاح کشتار جمعی بود.»
تونی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا، چندی پیش در مصاحبه ‌ای با «بی.بی.سی»، درباره حمایتش از جرج بوش در حمله به عراق، چنین اقرار می کند: «خیلی وقت است که دیگر قصد ندارم مردم را متقاعد کنم که آیا حمله به عراق تصمیمی درست بوده یا خیر.»
بلر، هم چنان حضور نیروهای بریتانیایی را در حمله به عراق اقدامی درست می ‌داند، اما اعتراف کرده که اوضاع فعلی عراق آن طوری که باید باشد، نیست.

لرد جان پرسکات، معاون سابق نخست وزیر بریتانیا گفته است که حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی «قابل توجیه نیست.» پرسکات در گفتگویی با شبکه اول تلویزیون بی‌بی‌سی گفت که او به این دلیل با حمله به عراق موافق بوده که تصور می‌ کرده جرج بوش، رییس جمهور وقت آمریکا طرحی برای پایان دادن به مناقشه اسرائیل و فلسطینیان دارد. او گفت که «نمی توانست این جنگ را رد کند»، اما حال معتقد است که جنگ عراق، جنگی اشتباه بود.
پرسکات گفت که از قبل از این حمله، تونی بلر مشتاق بود که «آمریکایی ها مطابق با رویکرد سازمان ملل در این مورد عمل کنند.» او، افزود پس از آن که تونی بلر او را برای مذاکره با دیک چنی، معاون رییس جمهور به آمریکا فرستاد، او به نخست وزیر گفت: «روشن است که آن ها ( آمریکا) بدون او (بلر) وارد این جنگ می شوند، چه او با آمریکا همراه شود، چه نشود. این برای آمریکایی ها مهم نیست. آن ها (آمریکا) آماده شده اند.»
لرد پرسکات، در بخش دیگری از این گفتگو گفت: «اما من چیزی به شما می ‌گویم. شما می‌ دانید که جورج بوش کاملا آماده ارائه طرحی برای اسرائیل و مشکل فلسطینیان بود و او در این باره قول داده بود.» به گفته پرسکات، این طرح به جایی نرسید نظیر آن چیزی که اغلب در سیاست های آمریکا اتفاق می ‌افتد. به این دلیل که نفوذ لابی‌ های داخلی در آمریکا بسیار زیاد است.
او گفت که تونی بلر در پایان آشکارا به او گفته است: «من قول داده ‌ام که این کار (حمله به عراق) را انجام دهم و این هم نتایجی است که آن تصمیم امروز به بار آورده است.»

معاون سابق تونی بلر، افزود: «من انکار نمی کنم که بخشی از این حمله بودم. من در تلاشم تا با مراجعه به عقاید و افکارم این حمله را توجیه کنم… اما این اقدام به عنوان یک مداخله قابل توجیه نیست.»
پرسکات، این اظهارات را در حالی بیان کرده که تونی بلر، در مصاحبه ‌ای با بی‌بی‌سی گفت: «اگر ما صدام را برکنار نمی کردیم، چه اتفاقی می ‌افتاد. با این انقلابات عربی که حالا ادامه دارد و صدام که احتمالا ۲۰ برابر بدتر از بشار اسد در سوریه است، اگر او بر سر قدرت بود و سعی می‌کرد انقلاب مردم را در عراق سرکوب کند، چه اتفاقی می ‌افتاد. تصور کنید که عواقب باقی ماندن صدام بر قدرت چه بود.»
انگلیس در طول جنگ ۱۰ ساله عراق، ۱۷۹ نظامی زن و مرد خود را از دست داد که ۱۳۶ نفر از آن ها در میدان جنگ کشته شدند و در نهایت انگلیس در آوریل ۲۰۰۹، از عراق عقب ‌نشینی کرد.
آمریکا و انگلیس به بهانه این که صدام حسین از سلاح ‌های شیمیایی استفاده می ‌کند، به عراق حمله کردند و این در حالی است که مشخص شد که صدام حسین به هیچ عنوان سلاح‌ های شیمیایی نداشته است.
در سال ۲۰۱۰ میلادی، در جلسه تفحص «چیلکات» در خصوص جنگ عراق، بلر در خصوص ادعاهای بحث ‌برانگیزی مورد بازجویی قرار گرفت و در این جلسه گفت که طبق اطلاعات سازمان های اطلاعاتی تردیدی وجود نداشت که عراق در حال گسترش قابلیت تسلیحاتی خود است.

با این حال، ماه گذشته، «لرد پرسکات»، معاون بلر در سال ۲۰۰۳ تاکید کرد که مداخله نظامی در عراق با دلایلی که بلر آورده است، توجیه پذیر نیست و هم‌ اکنون فکر می‌ کند که جنگ اشتباه بوده است.

داستان سلاح های کشتار جمعی
«هانس بلیکس»، سرپرست پیشین بازرسان سازمان ملل که در یک دوره ای نیز مدیرکل آژانس بین ‌المللی انرژی اتمی بود، اواسط مارس ۲۰۱۳، در جمع خبرنگاران در دوبی، گفت: «۱۰ سال پیش برخی از قدرت‌ ها به رهبری آمریکا تلاش کردند تا با حمله به عراق سلاح های کشتارجمعی این کشور را از بین ببرند؛ سلاح هایی که وجود نداشتند. امروز هم برخی قصد دارند به ایران بروند تا انگیزه ساخت بمب‌ را از بین ببرند؛ انگیزه ای که اساسا ممکن است در ذهن رهبران ایران وجود نداشته باشد.
بلیکس ۸۲ سالگی اهل سوئد، در ادامه گفت: «ظاهرا ناکامی های تراژیک در عراق آن طور که باید جدی گرفته نمی شود. جنگ با ایران اتفاقی است که امیدوارم رخ ندهد.

ضایعات اقتصادی و انسانی جنگ در عراق
تازه ترین مطالعات دانشگاهی درباره وقایع عراق، نشان می دهد که آمریکا در جنگ عراق بیش از دو تریلیون دلار هزینه کرده که با برآورد هزینه ‌های واشنگتن در سال های آینده، این مبلغ به شش تریلیون دلار افزایش خواهد یافت.
پژوهشی که مرکز مطالعات بین المللی واتسون وابسته به دانشگاه بروان آن را انجام داده، نشان می دهد که آمریکا در جنگ علیه عراق ۷/۱ تریلیون دلار به طور مستقیم هزینه کرده و ۴۹۰ میلیارد دلار نیز به مجروحان جنگ علیه عراق پرداخت کرده است.
در پژوهش مرکز واتسون، آمده است: اگر مسائل جانبی جنگ عراق و هزینه های آتی آن برای آمریکا و نیز سودی که ۲/۲ تریلیون دلار می ‌توانست به خزانه آمریکا سرازیر کند را محاسبه کنیم، میزان خسارتی که واشنگتن در جنگ عراق متحمل شده در ۴۰ سال آینده به شش تریلیون دلار خواهد رسید. شکی نیست که دولت آمریکا، این هزینه ها را از منابع طبیعی عراق، به ویژه نفت وصول خواهد کرد.

در این پژوهش، آمده است: علاوه بر هزینه های مالی، جنگ عراق هزینه های ناگوار اجتماعی را نیز به آمریکا تحمیل کرده است که مشکلات خانواده های مجروحان آمریکایی و خود آن ها یکی از این موارد است.
مرکز واتسون، در گزارش خود آورده است: نیازهای پزشکی و مراقبت های ویژه ای که مجروحین جنگی آمریکا به آن نیاز دارند تا سال ۲۰۱۳ به ۷/۱۳۴ میلیارد دلار رسیده است.
در این گزارش، آمده است: خسارت های مالی آمریکا علاوه بر نتایج فاجعه بار جنگ برای ملت عراق و خسارت هایی است که این کشور آسیایی متحمل شده است.
این در حالی است که گزارش مذکور مسائلی همانند مرگ و میر آوارگان، نبود خدمات پزشکی به دلیل جنگ و مرگ و میر ناشی از آن، تخریب زیربناهای اقتصادی عراق و ده ها موارد دیگر را شامل نمی شود.
بنا بر پژوهش مرکز واتسون و با استناد به آمار رسمی دولت عراق، بیش از ۱۳۴ هزار شهروند غیرنظامی عراق در جنگ آمریکا علیه این کشور کشته شدند و با احتساب روزنامه نگاران، نیروهای امنیتی و دیگر قشرهای نظامی عراق این رقم به ۱۷۶ تا ۱۸۹ هزار تن افزایش می یابد.

در این گزارش که توسط ۳۰ پژوهش گر دانشگاهی و کارشناس مسائل اجتماعی و جنگی تهیه شده است، تاکید شده که جنگ عراق با وجود هزینه های زیاد آن و نیز تخریب شبه کامل زیربناهای اقتصادی و اجتماعی عراق، نتیجه چندانی نداشته است.
در این گزارش، هم چنین آمده است: پس از خروج نیروهای آمریکایی، وضعیت عراق نیز بهبود نیافته و ۲۱۲ میلیارد دلاری که برای آبادانی این کشور در نظر گرفته شده بود به دلیل مسائل امنیتی، یا بی اثر مانده و یا بودجه برای بالا بردن سطح امنیت در عراق مصرف شده و پروژه های عمرانی عملا تعطیل مانده است.
در گزارش مذکور، هم چنین هزینه کلی جنگ افغانستان، عراق و نیز عملیات آمریکا در پاکستان نزدیک ۷/۳ تریلیون دلار اعلام شده و این علاوه بر هزینه هایی است که واشنگتن هم ‌اکنون برای جنگ در این سه کشور می پردازد.

افراد گم شده عراقی
در آستانه دهمین سالگرد حمله نظامی آمریکا به عراق، پایگاه اینترنتی شبکه خبری «الجزیره» در گزارشی به مساله افراد گم شده در این کشور پرداخته است.
در این گزارش تحت عنوان «افراد گمشده در عراق، مساله از یاد رفته» آمده است: با وجود آن که ۱۰ سال از حمله آمریکا به عراق می گذرد و مدت زمانی طولانی است که هزاران تن از شهروندان عراقی ناپدید شده اند، اما خانواده های این افراد گم شده هم چنان امیدوار هستند که آن ها برگردند.

در حالی که برخی ادعا می کنند که تعدادی از افراد گم شده در عراق در زندان های مخفیانه ای به سر می برند که از سوی دولت این کشور اداره می شود. در همین راستا، «ارکان ثامر صالح»، رییس اداره امور بشردوستانه وزارت حقوق بشر عراق که مسئولیت پیگیری سرنوشت افراد گم شده را بر عهده دارد، می گوید که در حال حاضر دست کم ۱۶ هزار شهروند عراقی در زمره افراد گم شده می باشند.
رییس اداره امور بشردوستانه وزارت حقوق بشر عراق، با اشاره به این که بیش تر آدم ربایی ها در این کشور طی سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی صورت گرفته، می افزاید: با توجه به مدت زمان طولانی که از گم شدن این افراد می گذرد، ما بر این باوریم که بیش ترین آن ها دیگر زنده نیستند.

زباله های هسته ای
نیروهای متجاوز آمریکا و انگلیس در جنگ با عراق، از بمب هایی استفاده کرده اند که از (اورانیوم فرسوده) نوعی زباله هسته ای تهیه شده است. کاربرد این گونه سلاح های کشتار جمعی به معنای زیر پا گذاشتن کلیه قطعنامه های سازمان ملل است. آمریکا سال ۱۹۹۱، در جنگ خلیج فارس ۳۰۰ تن از این مواد و سازمان ناتو در بمباران سال ۱۹۹۴ بوسنی و ۱۹۹۹ کوزوو و صربستان ۱۰ تن از اورانیوم فرسوده رامصرف کرد که باعث آلودگی شدید منطقه با مواد رادیو اکتیو شد.
اورانیوم فرسوده Depleted Uranium (DU) از فضولات رادیواکتیو است و در کشورهایی هم چون ایالات متحده آمریکا، انگلستان، فرانسه و روسیه که به خالص سازی اورانیوم مشغولند، تولید می شود. سالانه فقط در آمریکا ۳۰ هزار تن تولید می شود.
در رآکتورهای اتمی و صنایع ساخت سلاح‌ های اتمی آن چه از اورانیوم طبیعی پس از غنی سازی (استخراج ایزوتوپ اورانیوم ۲۳۸) باقی می ماند را اصطلاحا اورانیوم فرسوده (DU) می نامند.
(DU) تا ۶۰ درصد اثر طبیعی رادیو اکتیویته خود را حفظ کرده و اشعه های آلفا، بتا و ایکس از آن ساطع می شود و حاوی ذرات پلوتونیوم هم می باشد. بنابراین، واژه «فرسوده» که در مقالات به کار برده می شود که واکنش ناپذیری و بی ضرر بودن این ماده را بیان می کند کاملا گمراه ‌کننده است.

استفاده از (DU) در صنعت بسیار محدود است و بازیافت آن ناچیز است. تاکنون به عنوان وزنه برای حفظ تعادل هواپیماها و حفاظ رادیو اکتیو در بیمارستان ها و مخزن های حمل و نقل مواد رادیو اکتیو بکار برده شده است.
با پیشرفت تکنولوژی هواپیماسازی و پس از سقوط هواپیمای ال- آل در نزدیکی آمستردام (۱۹۹۲) که حاوی (DU) بود، استفاده از (DU) در این صنایع کم تر شد. سقوط این هواپیما اعتراضات و واکنش گسترده ای را در محافل خبری به همراه داشت. در گزارش کمیته منتخب هلندی، آمده است: «ارتباط مستقیمی میان بیماری های ایجاد شده در مردم منطقه و سقوط هواپیمای ال – آل وجود دارد. این هواپیما حامل ۲۸۲ کیلوگرم (DU) بود که اکثر آن پس از سقوط دیگر یافت نشد.»
از بین بردن زباله های هسته ای در صنعت غنی سازی اورانیوم مشکل جدی است که هزینه های سنگینی را می طلبد. هم اکنون (DU) را در مخازن و سیلندرهای استیل در نزدیکی رآکتورهای اتمی در محوطه هایی باز نگهداری می کنند. این مخازن در محوطه های وسیعی به نام حیاط های سیلدزر در هوای آزاد باقی می مانند. هر سیلندر حاوی ۱۳ تن (DU) است. مشکلاتی که این راه دارد یکی پوسیدگی و ترک خوردگی و نشت گازهای خطرناک در مدت زمان طولانی است. دیگری امکان سقوط هواپیماها در این اماکن نیز مطرح شده است. در چنین صورتی آتش ‌سوزی های طولانی مدت می توانند مقادیر متنابهی مواد رادیو اکتیو در مدت کوتاهی در اتمسفر آزاد کنند. تاکنون هفتصد هزار تن (DU) در سراسر آمریکا در این مخازن نگهداری می شود.

سیلندر های در حال فرسایش به معنای کشته شدن هزاران نفر در کم تر از چند دقیقه است. برای حل این مشکل ارتش آمریکا و سازمان انرژی این کشور، در اوائل سال های هفتاد، پروژه مشترکی را آغاز کردند. با تحقیقات وسیعی که صورت گرفت راه ارزانی که توصیه شد این بود که به دلیل چگالی بالا (۷۰ درصد سنگین‌ تر از سرب) از (DU) در صنایع نظامی، ساخت سلاح های ضد زرهی استفاده شود. زیرا این فلز سنگین به راحتی بدنه تانک ها را سوراخ می کند. پس از آن به دنبال این پروژه مرگ بار، بمب و گلوله های حاوی (DU) نیز تولید شدند و اولین بار در سال۱۹۹۱، سیصد تن در جنگ خلیج فارس بر روی کویت و عراق باریدند. پس از آن در بوسنی (۱۹۹۴)، کوزوو – صربستان (۱۹۹۹)، ده تن از (DU) مورد استفاده قرار گرفت.
پس از انفجار بمب ها و گلوله های حاوی (DU) در محیط آزاد می شود و به صورت ذرات کوچکی در هوا معلق مانده و آب، خاک و هوا را با رادیو اکتیو آلوده می شوند. با استنشاق هوای آلوده و مصرف آب و سبزیجات آلوده، (DU) وارد بدن انسان و یا حیوانات می شود.
عمر (DU)  ۵/۴ میلیون سال است. بنابراین، خطرات آن تا سالیان سال باقی می ماند.

شرایط اقلیمی خاص خلیج فارس، رطوبت فراوان و دمای ۵۶ درجه سبب تبدیل (DU) به گاز شده و با رطوبت هوا، اسیدهای خطرناکی (اسید هیدروفلوریک و یورو نیل فلوراید) به وجود می آید.
بر اساس اظهارات پنتاگون بعد از جنگ خلیج فارس، ۳۲۰ تن (DU) بر جا گداشته شد. در حالی که متخصصین نظامی روسی می گویند ده هزار تن رقم صحیح تری است.
در سال ۱۹۹۱ آمریکا و متحدانش ۲۷۰۰ تن بمب با کلاهک های (DU) استفاده کردند. سازمان انرژی اتمی انگلیس اعلام کرده تا پایان این قرن پانصد هزار نفر به علت زباله های هسته ای باقی مانده در صحرا جان خود را از دست می دهند. بنابر یافته های سازمان ملل، پس از بمباران های ۱۹۹۱ در عراق، ناهنجاری های جنینی و نوزادهای ناقص الخلقه ۴ تا ۶ برابر افزایش یافته و انواع سرطان ها ۷ تا۱۰ برابر شده است.

استفاده از(DU)، هم چنین باعث ایجاد ناهنجاری های جنینی در نوزادان سربازهای جنگ خلیج فارس شده است. ۶۷ در صد فرزندان آن ها از کوری، نقص های خونی، مشکلات تنفسی، انگشتان به هم چسبیده رنج می برند و تعداد نوزادان ناقص الخلقه آنان رو به افزایش است. سندرم جنگ خلیج فارس که از مشخصات آن درد مداوم ماهیچه و مفاصل و ضعف عمومی بدن و از دست دادن حافظه است در میان ۲۰۰ هزار سرباز بازگشته از جنگ خلیج فارس گزارش شده است.
در اوائل سال ۱۹۹۰ مامورین سازمان انرژی اتمی انگلیس (AEA)، هشدارها و اخطارهایی را در مورد اثرات سوء استفاده از (DU) بر سلامت داده شد.
از آن زمان تاکنون دانشمندان مستقل و متعهد، سازمان های غیردولتی نسبت به خطرات این مساله اعتراض کرده و خواستار پاک سازی کامل خلیج فارس و منطقه بالکان از آلودگی رادیو اکتیو شده اند.
بنا برگزارش آگوست ۲۰۰۲ کمیته تحقیقی سازمان ملل، استفاده از (DU) در جنگ را به منزله زیر پا گداشتن قوانین دانسته است که از جمله آن ها:
اعلامیه حقوق بشر، (Genocide)؛ قراردادبر علیه شکنجه؛ چهارمین قطعنامه کنفرانس ۱۹۴۹ ژنو؛ عهدنامه سلاح های غیر اتمی ۱۹۸۰٫
اساسنامه کنفرانس لاهه در سال های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ که صریحا به کار بردن سموم و سلاح های سمی و یا سلاح ها و موادی که منجر به غذاب بی مورد می شوند را ممنوع اعلام کرده است.
سکوت وهم آوری که بر مقوله (DU) و خطرات شدید آن برای سلامت عمومی و اثرات و نتایج ویران کننده زیست محیطی آن حکم فرماست، شدیدا نگران کننده است.

نوزادان ناقص الخلقه
آزمایش مدرن ترین و مخرب ترین سلاح ها توسط نیورهای ائتلاف در عراق و زباله های اتمی، باعث بسیاری از بیماری هایی مانند سرطان و یا بیماری های شناخته شده دیگر شده است.
روزنامه لوموند‌ در گزارشی درباره این که آیا استفاده نیروهای آمریکایی از سلاح‌ های هسته ‌ای عامل تولد کودکان ناقص الخلقه در شهر فلوجه عراق بوده، نوشته است: از حمله نیروهای آمریکایی به فلوجه در سال ‌٢٠٠۴،‌ این شهر آمار بسیار بالایی از تولد نوزادان ناقص الخلقه داشت. این موضوع به حدی در این شهر نمود دارد که برطبق گفته‌های خبرنگار رادیو فرانس اینفو‌، تقریبا هر خانواده در فلوجه یک نوزاد ناقص الخلقه دارد.
در ماه آوریل و سپس نوامبر سال ‌٢٠٠۴‌، شهر فلوجه عراق‌ که کانون حملات شبه نظامیان علیه نیروهای مهاجم آمریکایی بود، مورد حمله نیروهای آمریکایی واقع و بخشی از آن توسط این نیروها از بین رفت اما از آن زمان آمار زادوولد کودکان ناقص الخلقه در این شهر به طرز چشم گیری افزایش یافته است.

سندرم جنگ خلیج‌ فارس
جنگ آمریکا و متحدانش در عراق، حتی بر روی سربازان آن ها، تاثیر ویران گری داشت. کار گروهی علمی که به خواست کنگره ایالات ‌متحده مسئولیت تحقیق در مورد تاثیر جنگ ‌افزارهای به کار گرفته شده در جنگ اول خلیج ‌فارس روی سربازان آمریکایی و بیماری هایی که آنان بعدها دچارشان شدند را برعهده داشت وجود رابطه بین مشکلات روانی بازماندگان و استفاده از مواد شیمیایی را تایید کرد.
کارگروه علمی تشکیل شده به دستور کنگره برای بررسی گزارش های موجود پیرامون علل ابتلای سربازان عامل در جنگ اول خلیج فارس در اوایل دهه ۱۹۹۰، به عارضه سندرم جنگ خلیج‌ فارس اواسط آبان ماه ۱۳۸۷، با انتشار بیانیه ‌ای اعلام کرده بود این بیماری واقعی است.

براساس یافته‌ های این کارگروه دو عامل شیمیایی عامل بروز سندرم جنگ خلیج ‌فارس است که نزدیک به یک ‌چهارم ۷۰۰ هزار سربازی که در آن جنگ حضور داشتند را مبتلا ساخته است. در این گزارش تصریح شده قرص‌ های پریدوستیگماین ‌برومید که سربازان آمریکایی برای مقابله با تاثیر گازهای اعصاب مصرف می کردند و استفاده گسترده از حشره ‌کش‌ های قوی برای نابود کردن مگس ‌‌های صحرایی و دیگر حشرات مزاحم در جریان جنگ علل اصلی بروز بیماری‌ سندرم جنگ خلیج ‌فارس هستند.
این گزارش، در حالی منتشر شد که دولت‌ های آمریکا طی ۲ دهه گذشته، ادعاهای سربازان آمریکایی پیرامون ابتلا به عارضه سندرم جنگ خلیج ‌فارس را خیالی و غیرواقعی توصیف می ‌کردند.
جیمز پیک، مدیر اداره امور کهنه سربازان آمریکایی گزارش مبسوطی را تقدیم کمیته خدمات نیروهای صلح سنا کرد که در آن تاثیر پایه ‌ای عارضه سندرم خلیج‌ فارس بر مبتلایان مورد تاکید قرار گرفته است.
در حالی که وزارت دفاع ایالات‌ متحده (پنتاگون)‌ در تمامی سال‌ های پس از جنگ اول خلیج ‌فارس اصرار داشت عوارضی که سربازان آمریکایی و نیروهای دیگر کشورهایی که در آن جنگ علیه ارتش صدام جنگیدند از فشارهای روحی و علل ناشناخته دیگری است، در گزارش اخیر نسخه‌ کاملا متفاوتی برای عارضه جنگ خلیج‌ فارس پیچیده شده است.

لرد دیوید کارلیگ، فرمانده نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا که در ضمن جنگ اول خلیج ‌فارس فرماندهی نیروهای بریتانیایی عامل در آن جنگ را بر عهده داشت، با انتشار این گزارش، خواستار به رسمیت شناخته شدن تمامی مشکلات و عوارضی شد که از بابت بیماری سندرم جنگ خلیج‌ فارس متوجه کهنه سربازان این جنگ شده است.
کارگروه بررسی این عارضه هم در گزارش خود به سنا پیشنهاد داده سالانه ۶۰ میلیون دلار برای انجام تحقیقات در مورد این بیماری، راه ‌های درمان آن و تامین بودجه لازم برای کمک به کاهش مشکلات مبتلایان به آن اختصاص داده شود.
اولین گزارش ‌ها پیرامون عارضه سندرم جنگ خلیج ‌فارس، به ‌فاصله کوتاهی پس از پایان این جنگ منتشر شد. بسیاری از بازماندگان جنگ مدعی از دست‌ دادن مقطعی حافظه و ناتوانی در متمرکز کردن ذهن خود، سردردهای مزمن، ضعف و بی ‌حالی بی دلیل و وجود دردهای پراکنده جسمی بودند. برخی ‌مشکلات گوارشی، ‌ناراحتی های پوستی و عوارض تنفسی هم در آن گزارش شده بود.
کمیته مشورتی تحقیق در مورد بیماری بازماندگان جنگ خلیج ‌فارس در سال ۱۹۹۸ توسط کنگره ایجاد شد، چرا که خیلی ‌ها بر این باور بودند که دولت نسبت به مشکلات سربازانی که در جنگ اول خلیج ‌فارس حضور داشتند بی توجه است، اما اعضای این کمیته تا ژانویه سال ۲۰۰۲ میلادی، یعنی یک دهه پس از پایان جنگ خلیج‌ فارس منصوب نشدند.

منتقدان بر این باور بودند که کنگره و اداره امور کهنه سربازان آمریکایی علاقه‌ ای به پیگیری شکایت‌ های پیاپی بازماندگان جنگ اول خلیج ‌فارس و اختصاص بودجه‌ ای به حل مشکلات آنان ندارد.
انستیتو طب آکادمی علوم ایالات‌ متحده، که در زمره معتبرترین مراجع علمی این کشور است پیش ‌تر در چند گزارش، وجود شواهد و ادله ‌هایی که ارتباط بین مشکلات کهنه سربازان جنگ اول خلیج‌ فارس و آن چه در عین جنگ به وقوع پیوست را تایید کند، رد کرده بود.
در گزارش اخیر، تصریح شده تحقیقات قبلی در ارتباط با عارضه سندرم جنگ خلیج ‌فارس در مسیر درستی هدایت نشده بوده و از این رهگذر سعی کرده از مسئولیت نهادها و افرادی که وجود این عارضه را از بیخ‌وبن منکر شده بودند، بکاهد. بخش اعظم شواهدی که موید صحت عارضه سندرم خلیج‌ فارس است با انجام آزمایش ‌هایی بر روی نمونه ‌های حیوانی بدست آمده است.

کار گروه علمی منصوب شده توسط کنگره، پس از انجام تحقیقاتی گسترده به این استنتاج رسید که هیچ شکی در مورد صحت ادعاهای کسانی که می ‌گویند به این عارضه دچار شده‌اند،‌ وجود ندارد.
قرص‌ های پریدوستیگماین‌برومید در روزهای آغازین جنگ اول خلیج‌ فارس از ترس استفاده ارتش عراق از سلاح‌ های شیمیایی برای صد‌ها هزار تن از سربازان عامل در این جنگ تجویز شد. حشره ‌کش‌های قوی هم نه تنها در اطراف اماکن اقامتی سربازان به کار گرفته می ‌شد که حتی روی لباس‌ ها و داخل چادر‌ها هم پاشیده می ‌شد. به ظاهر یکی از پروژه‌ های تحقیقات پنتاگون در حدود یک دهه قبل هم به نتایج مشابهی در مورد علل بروز عارضه سندرم خلیج ‌فارس رسیده بود اما مقامات ارشد این وزارتخانه در آن مقطع ترجیح داده بودند از انتشار آن اجتناب ورزند.

انتشار گزارش اخیر، با اعتراض گروه‌ های مدنی در آمریکا روبرو شد. منتقدان پنتاگون، اهمال در تایید عارضه سندرم خلیج‌ فارس که تاکنون قربانیان زیادی گرفته و تعداد قابل توجهی از بازماندگان جنگ اول خلیج ‌فارس را زمین ‌گیر کرده است را نکوهیده و آن را اقدامی غیرانسانی توصیف کرده‌‌ اند.

زندان ابوغریب و لیست انواع شکنجه‌ زندانی‌ ها در این زندان مخوف
یک پایگاه اطلاع رسانی با بیان اتفاقات رخ داده در زندان ابوغریب، ۱۴ مورد از شکنجه ها در این زندان را به صورت مستند بیان می کند. در این جا به گوشه هایی از گزارش این پایگاه اشاره می کنیم.
پایگاه اطلاع رسانی الشرقیه، در تیر ماه ۱۳۹۰، نوشت زندان ابو غریب از جمله زندان‌ های بسیار مخوفی است که فجایع به وقوع پیوسته در آن جهان را به وحشت انداخت، در مجموعه مطالبی که تحت عنوان «زندان ابو غریب» ارائه خواهد شد، به معرفی هرچه بیش تر این زندان خواهیم پرداخت.

در بخش اول از سری مطالب «زندان ابو غریب» گفتیم که این زندان از جمله زندان‌ های بسیار مخوف عراق است که فجایع به وقوع پیوسته در آن هر انسانی را به وحشت می ‌اندازد.
اشاره به نمونه ‌ای از این شکنجه‌ ها که از زبان زندانیانی که از ابوغریب جان سالم بدربرده ‌اند یا اعترافات نظامیان آمریکایی که در این شکنجه‌ ها داشتند و این مطلب قصد دارد، به آن بپردازد، تایید کننده ادعای فوق است.
* نمونه‌ ای از شکنجه‌ های زندان ابو غریب: – واداشتن زندانیان به دراز کشیدن بر روی زمین و پریدن و جهیدن نظامیان آمریکایی با پوتین ‌هایشان از روی بدن برهنه آن ها؛ – برهنه کردن زندانیان و گرفتن عکس از زندانیان زن و مرد؛ – تقسیم زندانیان به چندین گروه و واداشتن آن ها به انجام کارهای غیراخلاقی؛ – واداشتن زندانیان به قرار گرفتن روی یکدیگر و تشکیل تپه ‌ای از پیکرهای برهنه و عریان زندانیان به شکلی بسیار توهین ‌آمیز؛ – واداشتن زندانیان مرد به تن کردن لباس‌ های زیر زنانه یا گذاشتن آن ها بر سر؛ – متصل کردن سیم ‌های برق به بدن‌ های برهنه زندانیان یا قسمت ‌های حساس بدن و لذت بردن از تکان ‌های ناشی از برق گرفتگی در زندانیان؛ – بستن قلاده‌ سگ ‌ها به گردن زندانیان و مرتبط کردن آن به یک زنجبر و کشیدن آن ها بر روی زمین و واداشتن زندانی به ادای حرکات و صدای سگ ‌ها؛ – استفاده از سگ ‌های نظامی آموزش دیده برای به وحشت افکندن زندان و تکه و پاره کردن بدن‌ آن ها؛ – تجاوز جنسی به زندانیان زن و برهنه نمودن و گرفتن عکس از آن ها در برابر خانواده و بستگان زندانی؛ – گرفتن عکس ‌های یادگاری توسط نظامیان آمریکایی در کنار اجساد قربانیان شان که همان زندانیان عراقی بودند که در اثر شدت شکنجه جان خود را از دست داده بودند.

بسیاری از زندانیان آزاد شده از ابو غریب این شکنجه ‌ها را بسیار شرافتمندانه توصیف کرده‌ اند، چون از شکنجه‌ هایی نام برده ‌اند که شرافت و کرامت بشر را لگدمال کرده و جدای از آن که یک شکنجه بسیار دردناک جسمی است،‌ شکنجه ‌ای روحی است که در ادامه به نمونه‌ هایی از این شکنجه‌ ها اشاره می‌شود، اگرچه تشریح برخی از آن ها به دلیل بی ‌شرمانه بودن آن ها بسیار دشوار می ‌نماید.
* – واداشتن مردان به انجام کارهای شنیع و ضد اخلاقی با یکدیگر؛ – آغشته نمودن چوبی به مواد شیمایی سوزاننده مانند اسید و وارد کردن آن در بدن زندانیان زن و مرد عراقی؛ – ضربه زدن به قسمت ‌های حساس بدن و اعضای تناسلی مردان توسط چماق‌ های بزرگ و سنگین یا باتوم؛ – ریختن مایعات سوزاننده مانند آب جوش یا آب خیلی سرد بر بدن برهنه زندانیان.

ژنرال «آنتونیو تاگوبا»، مسئول تحقیق در پرونده زندان ابو غریب در یکی از گزارش‌ هایش می نویسد: طی ماه‌ های اکتبر تا دسامبر سال ۲۰۰۴، ارتش آمریکا شکنجه‌ های جنون ‌آمیز و وحشیانه و هولناکی مرتکب شد؛ و یکی از مقامات آمریکایی در تحلیل این شکنجه‌ ها و کسانی که دست به آن ها زده بودند، گفت که بی ‌شک این بربرها و متوحش‌ ها (خطاب به نظامیان آمریکایی) زندانیان عراقی را حیواناتی می ‌پنداشته که شایستگی ندارند، با آن ها برخوردی انسانی داشت.
بر این اساس گزارش، «تاگوبا» لیستی از نظامیان آمریکایی ارائه می ‌دهد که در شکنجه ‌های فوق دست داشتند که از آن میان باید به سرهنگ «گانیس کاربینسکی» مسئول زندان، گروهبان «چارلز گارنر»، گروهبان «ایوان فردریک»، گروهبان «گاوال دیویز»، سرباز «جرمی سیوتز»، سرباز «لیندی آنگلند»، سرباز «مگان امپول» و سرباز «سابرینا هرمن» اشاره کرد.

قبل از این نیز یک روزنامه غربی با انتشار جزئیات جدیدی از شکنجه زندانیان توسط ماموران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از بیدار نگه داشتن مظنونین به مدت ۱۱ روز با هدف گرفتن اعتراف از آن ها خبر داده بود.
به گزارش روزنامه لس آنجلس تایمز در اردیبشهت ماه ۱۳۸۸، هر چند در گذشته اعلام شده بود که بی خوابی یکی از معمول ترین شکنجه های بوده که توسط ماموران سیا علیه زندانیان اعمال می شده اما انتشار این مطلب که برخی زندانیان به مدت ۱۱ روز بیدار نگه داشته می شدند موجب تعجب اغلب کارشناسان شده است.
به نوشته این روزنامه، سازمان سیا در دوره رییس جمهوری جرج بوش، شکنجه محرومیت از خواب را دست کم در مورد بیش از ۲۵ مظنون بازداشت شده، اجرا کرد.
بر اساس این گزارش، در یک مورد به سیا اجازه داد ه شد تا زندانیان را حتی به مدت ۱۱ روز از خواب محروم کنند، اما این مدت اندکی بعد به یک هفته کاهش یافت. به نوشته این روزنامه، محرومیت از خواب از مهم ترین بخش های برنامه بازجویی های سیا بود که برای از پا درآوردن و درهم شکستن روحیه ده ها مظنون بازداشت شده مورد استفاده قرار می گرفت.

گرچه روش یاد شده از موارد ممنوع شده براساس دستور ماه ژانویه «باراک اوباما» رییس جمهوری آمریکاست، اما یک نیروی ویژه هم اکنون نیز در حال بازبینی امکان استفاده مجدد از آن در کنار دیگر روش های بازجویی است.
این نشریه افزود که یادداشت های منتشر شده از سوی وزارت دادگستری آمریکا در ماه گذشته، نشان می دهد که عوامل سیا هنگام اجرای شکنجه محرومیت از خواب بر روی زندانی، وی را گاه تا چند روز با دست و پای زنجیر شده مجبور به ایستادن می کردند.
بر اساس این گزارش، پاهای زندانیان که ازغذا خوردن نیز محروم می شدند، به زمین و دستان آن ها نیز در نزدیکی چانه شان به زنجیر کشیده می شد و بدین ترتیب، هرگاه به خواب می رفتند و از حال تعادل خارج می شدند، زنجیرهای دست و پاهایشان آن ها را در همان حال ایستاده نگه می داشتند.

بر همین اساس، در گزارش جدید سنای آمریکا نیز اعلام شده که مقامات ارشد آمریکا در پشت اجرای روش های خشونت آمیز بازجویی در گوانتانامو، عراق و افغانستان بوده ‌اند.
این گزارش که در ۲۶۱ صفحه‌ تنظیم شده از سوی کمیته سرویس های نظامی سنای آمریکا به ریاست «کارل لوین» منتشر شده و احتمال دارد مشاجرات حال حاضر بر سر روش های شکنجه عوامل سیا را تشدید نماید.
این کمیته، تحقیقات خود را در دسامبر سال ۲۰۰۸ به پایان رساند، اما در طول روند علنی سازی شکنجه‌ های غیرقانونی سیا اعلام نشد. گزارش ذکر شده حاصل تحقیقات این کمیته در مورد رفتار با زندانیان جنگ علیه تروریسم است.
معاون رییس جمهور پیشین آمریکا مدعی شد اطلاعات به دست آمده از شکنجه از مظنونین احتمالا جان صدها هزار آمریکایی را نجات داده است.

«دیک چنی»، روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۸، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «سی.‌بی.‌اس»، مدعی شد اطلاعات به دست آمده از شکنجه از مظنون به همکاری با القاعده «احتمالا به نجات جان صدها هزار» آمریکایی منجر شده است.
پیش از این با بالا گرفتن موضوع شکنجه مامواران سیا در زندان های آمریکا در سراسر جهان، به ویژه زندان گوانتانامو معاون «جرج بوش» نیز با اعتراف به استفاده ماموران سیا از شکنجه علیه زندانیان گفت که این افراد از این طریق توانستند به اطلاعات مهم دست یابند.
چنی، با این استدلال که تکنیک‌ هایی که منتقدان آن ها را به عنوان شکنجه تقبیح کرده ‌اند برای شکستن مقاومت افراطیون دستگیر شده ضروری بوده، گفت: متاسف نیستم و فکر می ‌کنم این دقیقا همان کار درستی بود که باید انجام می ‌شد.
او، بار دیگر با طرح این استدلال که القاعده مصممانه در پی حمله به یکی از شهرهای آمریکا با یک سلاح هسته‌ ای بوده، افزود: من کاملا مطمئنم که جان هزاران، شاید صدها هزار نفر را نجات داده‌ ایم.
معاون رییس جمهوری پیشین آمریکا، هم چنین در گفتگو با شبکه سی.‌بی.‌اس هشدار داد که جانشینان وی امنیت جهان را کم تر کرده‌ اند.
به دلیل تغییر سیاست‌ های دولت بوش درباره بازجویی ‌های خشن (شکنجه) و زندان نظامی در خلیج گوآنتانامو توسط دولت «باراک اوباما» رییس جمهور آمریکا، چنی در گفتگو با این شبکه گفت: ما در آینده همان امنیتی را که حدود ۸ سال (دوران بوش) از آن برخوردار بودیم، نخواهیم داشت.

وزارت دادگستری آمریکا، هفته گذشته اسناد طبقه‌ بندی شده ‌ای را منتشر کرد که بر اساس آن مشخص شد که دولت بوش به سیا اجازه داد تا در بازجویی از زندانیان، از روش‌ های خشونت ‌آمیز استفاده کند.
این در حالی است که قانون گذاران جمهوری خواه و روسای قبلی سازمان سیا، به این اقدام وزارت دادگستری اعتراض کرده و مدعی شدند که افشای جزئیات روش های بازجویی به اثربخشی آن لطمه وارد می ‌کند.
در مطالب منتشر شده به مواردی از شکنجه، از جمله غرق در آب شبیه سازی شده، محروم سازی افراد از خواب، قرار دادن شخص در زندان انفرادی و خشونت‌ های فیزیکی دیگر اشاره شده است.
سازمان عفو بین الملل نیز در بهمن ماه ۱۳۸۹، از شکنجه منظم زندانیان در زندان های سری در عراق خبر داده است. به گزارش شبکه تلویزیونی العربیه، سازمان عفو بین الملل اعلام کرد دولت عراق زندان هایی سری را اداره می کند که در این زندان ها زندانیان به صورت منظم شکنجه می شوند. هدف از شکنجه این زندانیان گرفتن اعترافاتی است که از این اعترافات برای محکوم کردن آن ها استفاده می شود.
سازمان عفو بین الملل، افزود هنوز حدود سی هزار نفر از مردان و زنان در عراق بازداشت هستند و برای گرفتن اعتراف، شکنجه می شوند.

رسوایی این جنایت ‌ها بعد از ظهر روز چهارشنبه ۱۸ آوریل سال ۲۰۰۴ از برنامه معروف تلویزیونی «۶۰ دقیقه» که از شبکه اس.بی.اس. آمریکا تحت عنوان «شکنجه در زندان‌ های عراق؛ نمونه زندان ابو غریب» پخش می شد، با کمال وقاحت و در اوج بی شرمی به اطلاع جامعه جهانی رسید و در آن بعد از ظهر تمام جهانیان بر زندانیان زن و مرد ابو غریب که برهنه از سقف آویزان شده بودند یا چون سگ ‌ها بر زمین کشیده یا مجبور به کارهای خلاف عفت می ‌شدند، گریستند.
جهان آن بعد از ظهر به حال زنان زندانی ابو غریب که بی گناه وارد زندان شدند، اما با شکم‌ هایی برآمده از نطفه‌ های متجاوزان آمریکایی از زندان خارج شدند و یا خود دست به خودکشی زدند یا خانواده‌هایشان برای از بین بردن آن ها را بی ‌گناه و مظلومانه کشتند و بی ‌صدا خاک کردند، خون گریست.

جامعه بین المللی در حالی آن گزارش را که بیش تر به یک فاجعه شباهت داشت، نگریست که صدای التماس ‌ها و خواهش‌ ها و تمناها و مویه‌ های زندانیانی را شنید که موی را تن هر موجود زنده‌ ای راست می کرد و تصور آن ماورای گنجایش و ظرفیت عقل بشری بود؛ واقعا اگر تصاویر و حکایت‌ ها تا این اندازه وحشتناک و هولناک‌ بودند، پس واقعیت‌ ها چه بودند. اگر عکس‌ ها و فیلم و نوشته ‌ها تا این اندازه از دیدن و خواندن این شکنجه‌ ها لرزه بر اندام ‌ها می ‌اندازند، پس کسانی که تحت این شکنجه‌ ها بوده و آن ها را لحظه به لحظه و ساعت به ساعت و روزبروز و ماه به ماه و سال به سال تحمل می ‌کردند، چه کشیدند.

افشاگری ها از زندان گوانتانامو
افشاگری ویکی لیکس از زندان گوانتانامو نیز بسیار تکان دهنده است. در پی انتشار اسناد محرمانه زندان گوانتانامو توسط ویکی لیکس بسیاری از رسانه های غربی در گزارش های متعدد خود به بازداشت افغانی های بی گناه و بی اعتنایی پزشکان به موارد شکنجه اشاره کردند.
ویکی لیکس، با انتشار بیش از ۷۰۰ سند در رابطه با زندان گوانتانامو، از اشتباه در تشخیص هویت افراد در زمان بازداشت، گردآوری غیرفنی اطلاعات در مناطق جنگی و جزئیات جدید درباره مظنون اصلی حملات ۱۱ سپتامبر پرده برداشت و در پی افشاگری این پایگاه اینترنتی درباره بی گناهی بسیاری از زندانیان که سال ها به عنوان تروریست بازداشت شدند، بسیاری از رسانه های غربی گزارش های تندی را در رابطه با اقدامات آمریکا در پایگاه نظامی این کشور در کوبا منتشر کردند.
پایگاه اینترنتی ویکی لیکس بیش از ۷۰۰ سند را در رابطه با زندان گوانتانامو در کوبا منتشر کرد و نگرشی جدید را درباره وضعیت ۱۷۲ زندانی این بازداشتگاه ایجاد کرد. این پایگاه اینترنتی، فاش کرد که ۷۸۰ سرباز در زندان گوانتانامو به عنوان تروریست بازداشت شده اند که در این میان از ۲۲۰ نفر به عنوان تروریست تبه کار، ۱۵۰ فرد بی گناه افغانی و پاکستانی و ۳۸۰ کلاهبردار حرفه ای یاد شده است.
این اسناد پرونده های بیش از ۷۵۰ تبعه خارجی بازداشت شده در حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۱۱ آمریکا است که به پایگاه نظامی آمریکا در کوبا منتقل شدند.

شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در یکی از نشست ها خود، از آمریکا خواست تا زندان گوانتانامو را ببندد و شکنجه در زندان های این کشور را متوقف کند و تحقیقاتی را در رابطه با استفاده نیروهای این کشور درعراق و افغانستان از شکنجه آغاز کند. در این کنفرانس هم چنین از آمریکا خواسته شد تا به تبعیض علیه اقلیت ها و مهاجران پایان دهد و صدور حکم اعدام را برای زندانیان متوقف کند.
مسئول سایت ویکی لیکس با انتشار ۴۰۰ هزار سند محرمانه ارتش آمریکا در مورد عملیات این کشور در عراق، از حمام خون در این کشور صحبت کرد.
این بزرگ ترین و بی سابقه ترین درز اطلاعاتی اسناد ارتش آمریکاست و به ادعای ژولیان آسانژ بنیان گذار سایت ویکی لیکس، بسیار کامل تر از اسنادی است که درمورد افغانستان منتشر شده بود. بخشی از این اسناد، به دخالت حکومت اسلامی ایران و حمایت این کشور از شبه نظامیان شیعه عراق اختصاص دارد.

جولیان آسانژ، در یک کنفرانس مطبوعاتی در لندن، به خبرنگاران گفت انتشار اسناد محرمانه نظامیان آمریکا در مورد عراق به قصد افشای حقیقت صورت می گیرد.
آسانژ، با اشاره به اغماض آمریکائیان در مورد شکنجه و پنهان کردن میزان کشته شدگان، خود را ملزم به مبارزه با مخفی کاری دانست و گفت وقتی جنگی در می گیرد، سعی می شود که حقایق پنهان شود.
پنتاگون و ناتو انتشار اسناد محرمانه نظامی را موجب به خطر افتادن جان سربازان می دانند و درصدد بازپس گرفتن اسنادی که بیرون برده شده، هستند.
آسانژ، تأکید کرد که بررسی این اسناد اجازه می دهد که جزئیات در مورد میزان کشته شدگان فاش شود. اسناد نشان می دهد که از حدود ۱۰۹ هزار کشته، ۶۶ هزار نفرشان غیرنظامی بوده اند. تعداد غیرنظامیان کشته شده از جمع کردن ارقام پراکنده ای به دست آمده است که در گزارش ها ذکر شده است.

پس از انتشار اسناد مربوط به شکنجه، «مانفرد نواک»، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در زمینه شکنجه از باراک اوباما خواست تا به این موارد رسیدگی کند.
اما وزیر حقوق بشرعراق، گفت که اسناد منتشر شده «تعجب برانگیز نیست.» این مقام عراقی، تاکید کرد که آن ها بارها در چند مورد، به خصوص در ارتباط با آن چه درزندان ابوغریب می گذشت هشدار داده بودند.
در این میان یک سناتور آمریکایی، دیگر کشورها و شرکت ها را فراخواند که ویکی لیکس را تحریم کنند. به گزارش فرستنده‌ تلویزیونی سی.ان.ان. با استناد به گفته های دفتر سناتور لیبرمن، پس از این که همکاران این سناتور آمریکایی، شروع به تحقیقات کرده اند، آمازون دیگر اجازه نداده ویکی لیکس از کامپیوتر خادم این شرکت استفاده کند.
سناتور لیبرمن، هم چنین خواستار آن شده بود که خدمات اینترنتی دیگر کشورها نیز اجازه ندهند ویکی لیکس از کامپیوترهای خادم آن ها استفاده کند. به گفته‌ این سناتور: «رفتار غیرقانونی، شرم ‌آور و بی گذشت ویکی لیکس، منافع امنیتی آمریکا را به بازی می گیرد و جان افراد را در سراسر جهان به خطر می ‌اندازد.»

لیبرمن، هشدار داده بود: «هیچ شرکت با مسئولیت آمریکایی و خارجی نباید به ویکی لیکس کمک کند که اسناد سرقت ‌شده را پخش کند.»
از سوی دیگر، برخی سران کشورها چون سران حکومت اسلامی، همواره این اسناد را بی تاثیر ارزیابی کردند اما این اسناد در روابط برخی از کشورها، به ویژه روابط دولت های عربی با حکومت اسلامی را تیره تر کرد. بنابراین، افشاگری های تاکنونی ویکی لیکس، به افزایش بی اعتمادی به دولت ها، نهادها و موسسات در جامعه‌ جهانی بیش از پیش دامن زده است.

ادامه جنگ فرقه ای و تروریسم در عراق
در حالی که آمریکا و متحدانش در حمله به عراق، همواره از مبارزه با «تروریسم» و ایجاد یک کشور «دموکراتیک» و تامین «حقوق بشر» و برقراری «ثبات و امنیت» دم می زدند؛ اما در این یک دهه پس از تغییر حکومت دیکتاتوری صدام حسین در عراق، تروریسم دولتی و غیردولتی امان مردم این کشور را بریده است.

شیعیان، با حمله آمریکا به این کشور به موقعیت ممتازی دست یافتند. آن ها توانستند قدرت سیاسی را از سنیان عراق بگیرند که در دوران صدام حسین قدرت کامل را در دست داشتند.
سنیان و هم چنین کردهای عراق دولت نوری المالکی، نخست وزیر عراق را که شیعه مذهب است، متهم می‌ کنند از شرایط پیش‌ آمده سوء استفاده کرده و به تحکیم قدرت شیعیان پرداخته است.
روز سه‌ شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، هم زمان با دهمین سالروز حمله نیروهای آمریکایی و متحدانش به عراق، چندین انفجار بمب در محلات شیعه ‌نشین بغداد و حومه جنوبی پایتخت عراق دست ‌کم ۵۰ کشته برجای گذاشت. به گفته مسئولان بیمارستان های بغداد، ۱۶۰ نفر نیز در این انفجارها مجروح شده‌ اند.

به گزارش خبرگزاری رویترز، روز سه ‌شنبه یک خودروی بمب‌ گذاری شده در حوالی یک بازار شلوغ بغداد در نزدیکی منطقه حفاظت ‌شده «منطقه سبز» منفجر شد و چند خودروی بمب ‌گذاری ‌شده دیگر نیز در چند نقطه دیگر پایتخت منفجر شدند.
در حادثه ‌ای دیگر، یک بمب‌ گذار انتحاری سوار بر کامیون به یک پاسگاه پلیس در محله ‌ای شیعه ‌نشین حمله کرد و با انفجار بمب شماری را به قتل رساند.
از آغاز سال ۲۰۱۳ میلادی، حملات مشابهی از سوی گروهی موسوم به «دولت اسلامی عراق» که شاخه سازمان القاعده در عراق است انجام شده‌ است.
در همین رابطه اواسط اسفند ماه سال ۱۳۹۱ نیز افراد مسلح و بمب‌گذاران انتحاری وابسته به القاعده به وزارتخانه دادگستری عراق که ساختمانی حفاظت ‌شده بود حمله کرده و ۲۵ نفر را کشتند.
بر اساس آمارهای رسمی و غیررسمی در سال های اخیر، در اثر عملیات های تروریستی و بمب گذاری ها در نقاط مختلف عراق به خصوص بغداد، نزدیک به صد نفر از شهروندان عادی و بی گانه عراقی جان خود را از دست داده و و یا زخمی و معلول شده اند.

گزارشاتی درباره عراق
۱- موسسه تحقیقات دفاعی ملی در آمریکا در سال ۲۰۱۰، در گزارشی که برای وزارت دفاع آن کشور در ارتباط با وضعیت امنیتی عراق پس از خروج نیروهای رزمی آمریکایی تهیه شده بود نوشت: «با توجه به ظرفیت و احتمال ناامنی در عراق پس از این خروج، آمریکا نمی تواند و نباید نسبت به ناامنی درعراق بی تفاوت باشد.»
نویسندگان تحلیل فوق، که توسط موسسه تحقیقات رند (RAND) در آمریکا منتشر شد، بر این باور هستند که نیروهای شبه نظامی و پیکارجویان سابق سنی، شیعه و کردها در عراق آن قدر توانایی و سلاح در اختیار دارند که اگر بخواهند دوباره عراق را به ورطه جنگ داخلی پس از اشغال عراق بکشانند و «حتی بقای حکومت بغداد را به خطر بیندازند.»
به نوشته رند، سنی ها ۱۰۰ هزار، کردها ۷۵ هزار و سپاه مهدی متعلق به شیعیان ۴۰ هزار نیرو دارند که در صورت بروز جنگ داخلی، به راحتی می توانند اسباب دردسر جدی برای عراق شوند.
در حال حاضر فعالان هر سه طیف یاد شده ترجیح داده اند که از طریق مشارکت در ساختار و فعالیت های سیاسی به دنبال رسیدن به اهداف خود باشند؛ اما این تصمیم ناشی از تمایل ذاتی به پرهیز از خشونت نیست، بلکه بر اساس محاسبه است و با تغییر شرایط می تواند تغییر کند.

۲- سایت اینترنتی «صدای آمریکا» در تاریخ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۲ برابر با ۲۵ مارس ۲۰۱۳، گزارشی تحت عنوان «زندگی مردم عراق، ده سال پس از جنگ» پخش کرده است که بسیار جالب و خواندنی است. این سایت نوشته است: ده سال از ٢٠ مارس سال ٢٠٠٣ و آغاز حمله نظامی به رهبری ایالات متحده به عراق می گذرد، تهاجم نظامی که به سرنگونی صدام حسین، رییس جمهوری وقت عراق منتهی شد. با وجودی که اقشاری از جامعه عراق معتقدند زندگی پس از صدام حسین تا حدودی بهتر شده است اما بسیاری هنوز از میراثی که جنگ برای این کشور به جای گذاشته است، خشمگین هستند.
کارگران بی کار صبح خیلی زود در منطقه ای در مرکز بغداد به امید یافتن کاری برای پرداخت هزینه های روزانه خود پرسه می زنند.
عابد خالد نقاش ساختمانی است. او ده سال است که این جا کار پیدا می کند. او می گوید در ماه فقط چند روز کار دارد و روزی ٣۵ دلار به دست می آورد.

خالد می گوید «همه زندگی سخت و مشقت باری را می گذرانند. کار نیست. وقتی یک کارفرما از راه می رسد همه به او هجوم می برند تا شاید بتواند کاری پیدا کنند. درآمدها بسیار ناچیز است. شرایط بسیار دشوار است و به نظر می رسد که اوضاع هر روز بدتر می شود».
خیابان های بغداد از تراکم کارگرانی که در تلاشند بر سر کارهای خود حاضر شوند، مملو از خودروهای در حرکت است. تدابیر امنیتی شدید نیز عامل کند شدن جریان ترافیک است. بسیاری از ساکنان بغداد می گویند زندگی بسیار مشقت بار است. فقط تعدادی اندک از جنگی که بیش از صد هزار قربانی گرفت، سودی برده اند، درگیری و جنگی که حتی تا امروز هم قربانی می گیرد و هنوز ادامه دارد.
نجیله علی صبا، در بازار مرکزی شهر برای ٩ کودک و ٢١ نوه خود خرید می کند. او می گیرد انفجار بمب جدی ترین نگرانی اوست.
صبا می گوید «زندگی به دلیل شرایط امنیتی و تروریست ها که بیش تر آن ها عراقی تبار نیستند، خیلی دشوار است، آن ها از کشورهای دیگر به عراق می آیند».
ده سال پیش نیروهای بین المللی به رهبری ایالات متحده حمله هائی هوایی و تهاجمی زمینی انجام دادند که حکومت صدام حسین را سرنگون کرد. اما بسیاری از مردم عراق می گویند نظامی که جانشین حکومت صدام شده است، به وعده های خود برای استقرار آزادی و دموکراسی عمل نکرد.

مردم عراق از سیاستمداران کشور خشمگین هستند. آن ها دولتمردان عراق را به فساد گسترده و تهیج تنش های قومی و نژادی متهم می کنند تا اهداف خود را به پیش ببرند.
هادی جالو ماره که ریاست «مرکز تحلیل های سیاسی» بغداد را به عهده دارد، می گوید «اختلاف ها و شکاف های بسیاری بین اقشار مختلف عراق وجود دارد. بعضی از اقوام کرد و شیعیان با صدام حسین مخالف بودند، اما برخی از سنی ها او را به حاکمیت کنونی ترجیح می دادند چون آن ها بر این باورند که شرایط سیاسی کنونی آن ها را از حقوق شان محروم کرده است».

مردم در محله مرفه نشین منصور غروب ها برای خرید به خیابان ها می آیند. اسامه رشید می گوید فروش مغازه لباس فروشی او بعضی روزها خوب است اما بعد از بمب گذاری ها که مردم را برای خروج از منزل به هراس می اندازد، فروش افت می کند.
رشید می گوید «شرایط امنیتی از دو سه یا حتی چهار سال پیش بهتر شده است اما ما امیدواریم که وضعیت بهتر هم بشود».
بعضی از ساکنان بغداد که هنوز شهری زنده و پر جنب و جوش است، در حسرت بازگشت زندگی عادی خود هستند. برخی هم هنوز امید دارند. بسیاری از آن ها می گویند هر روز به امید روز بعد زندگی می کنند.

گزارش سازمان عفو بین الملل
سازمان عفو بین الملل نیز در آستانه دهمین سالگرد حمله نظامی به عراق با انتشار گزارشی اعلام کرد: مردم عراق پس از گذشت ۱۰ سال از تجاوز تحت رهبری آمریکا به آن کشور، هم چنان بهای سنگینی را می پردازند.
این سازمان مستقر در لندن، در گزارش خود با عنوان «یک دهه بدرفتاری» که ۱۳ مارس ۲۰۱۳ منتشر شد، تاکید کرده است: به رغم سقوط حکومت بی رحم صدام حسین، عراق در چرخه شوم خشونت، نقض حقوق بشر، شکنجه، حمله به غیرنظامیان و محاکمات ناعادلانه گرفتار است.

این گزارش با اشاره به سوء رفتارهای نظامیان خارجی و نیروهای امنیتی عراق پس از تجاوز نظامی سال ۲۰۰۳ افزوده است: پس از برکناری رژیم صدام حسین باید اصلاحات بنیادی در زمینه حقوق بشر انجام می شد اما تقریبا از همان روز نخست، نیروهای اشغالگر نقض گسترده حقوق بشر و شکنجه بازداشت شدگان را آغاز کردند.
در ادامه گزارش آمده است: رسوایی زندان ابوغریب که توسط نیروهای نظامی آمریکا به وجود آمد و کشته شدن فردی به نام بهاء موسی که در بازداشتگاه نیروهای انگلیسی در بصره بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، به وضوح نقض حقوق بشر را از همان ابتدای اشغال عراق به نمایش گذاشت.

عفو بین الملل، در ادامه گزارش خود نوشته است: به رغم این که در انگلیس و آمریکا تحقیقاتی درباره برخی شکنجه ها و بدرفتاری های منفرد، انجام شده اما این دو کشور در رسیدگی سیستماتیک به نقض گسترده حقوق بشر توسط نیروهایشان در عراق ناکام مانده و نتوانسته اند از مرتکبان و مسئولان این جرایم در همه سطوح حساب کشی کنند.
«در آمریکا، اصولا مسیر پیگیری قضایی به روی عراقیانی که قربانی نقض حقوق بشر و بدرفتاری نیروهای آمریکایی بوده اند، مسدود است.»
در بخش دیگری از این گزارش از مقامات عراقی و نهادهای امنیتی آن کشور نیز به شدت انتقاد شده و آمده است: مقامات عراقی بعضا به وقوع شکنجه و سوء رفتار اشاره کرده اند ولی عموما این حوادث را حوادثی منزوی و منفرد توصیف کرده و تلاش نموده اند از آن ها فاصله بگیرند.

«در برخی پرونده های مهم نیز مقامات عراقی کمیسیون های تحقیقی برای بررسی موضوع تشکیل داده اند ولی نتایج کار این کمیسیون ها هرگز مشخص نشده است.»
به نوشته عفو بین الملل، نه دولت عراق و نه نیروهای اشغالگر به معیارهای حقوقی و بین المللی پایبند نبوده اند و مردم عراق هم چنان بهای سنگینی را به دلیل ناکامی آن ها می پردازند.
عفو بین الملل، در پایان تاکیده کرده است: مقامات عراقی باید بدون تاخیر و به طور صادقانه اقدامات قاطعی را برای محافظت از حقوق بشر به عمل آورند.

کردستان عراق
در کردستان عراق، مشکلات زیادی وجود دارد. یکی توسعه جغرافیایی این منطقه است. یعنی مناطقی مانند کرکوک و برخی مناطق دیگر که مناطق مورد مناقشه کردها با دولت مرکزی است از نظر جمعیتی اکثریت کرد را به خود اختصاص داده اند اما هنوز این مساله حل و فصل نشده است.
کردها، همواره با تجهیز نیروهای پیشمرگ به سلاح های سنگین، هم چنان نگران تجاوز ارتش عراق هستند. دولت عراق، با این مساله مخالف است و تاکید دارد که نیروهای محلی باید به عنوان پلیس داخلی فعالیت کنند و نه این که به عنوان نیروی نظامی دارای تسلیحات سنگین مقابل ارتش و پلیس حکومت مرکزی بایستند.

دولت مرکزی، تاکید دارد که هرگونه ارتباط اقلیم کردستان با دولت های خارجی، باید زیرنظر حکومت مرکزی باشد. اما کردها، به این اصرار دولت مرکزی اهمیتی نمی دهند و به فکر ادامه روابط خارجی مستقل خود هستند.
همه شواهد نشان می دهد که تجزیه عراق به مناطق کردنشین، شیعه نشین و سنی نشین نیز یکی از احتمالات است. هر چند که دولت های منطقه چون ایران و ترکیه و عربستان سعودی مخالف تجزیه عراق هستند. چرا که فکر می کنند تجزیه عراق معادلات سیاسی منطقه رب هم می زند و به ویژه مساله کرد در ایران و ترکیه را تشدید می کند.

در واقع کرد‌ها در عراق، از جمله اصلی ‌ترین اقلیت‌ های این کشور محسوب می ‌شوند که از دهه بیست میلادی همواره با حکومت‌ های مرکزی روابط پر تنشی داشته‌ اند. از ابتدای تشکیل دولت عراق و پس از آن، کرد‌ها به عنوان یک اقلیت معترض در این کشور زندگی کرده و خواهان احقاق حقوق سیاسی و اجتماعی خود مانند خودمختاری، حق تحصیل و اطلاع رسانی به زبان مادری بوده ‌اند و برای تامین این خواسته‌ ها راه‌ های مسلحانه و سیاسی را پیش گرفته‌ اند.
جنگ عراق و کویت و وضع ممنوعیت پرواز هواپیماهای عراقی بالاتر از طول جغرافیایی ۲۳ درجه در سال ۱۹۹۱، زمینه‌ ای فراهم کرد که کرد‌ها کنترل منطقه را در دست گیرند و حکومت محلی خود را تاسیس کنند.
اولین انتخابات کردستان در ماه می ۱۹۹۲ برگزار شد، اما هیچ یک از دو حزب بزرک شرکت کننده، یعنی اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق در این انتخابات اکثریت آراء را به دست نیاوردند، در نتیجه توافق کردند که کردستان به دو بخش مساوی تقسیم شده و هر حزب اداره بخشی از آن را به عهده بگیرد.

در سال ۲۰۰۳، کرد‌ها با استناد به ماده اول قانون اساسی دائم جمهوری فدرال عراق، حکومت اقلیم کردستان را به طور رسمی تشکیل دادند. علاوه بر این، در همین دهه برای اولین بار کردها فرصت پیدا کردند که در سمت ‌های کلان این کشور مانند ریاست جمهوری، معاونت نخست وزیر و کابینه کشور حضور پیدا کنند.

ماده اول قانون اساسی عراق تصریح می ‌کند که جمهوری عراق، کشوری فدرال، متحد، مستقل و دارای حاکمیت است. در ماده سوم آمده است که عراق از ملت‌ ها، ادیان و مذاهب مختلفی تشکیل شده و بخشی از جهان اسلام به شمار می‌ رود.
در ماده چهارم همین قانون، زبان کردی در کنار زبان عربی به عنوان زبان رسمی کشور اعلام شده تا بدین ترتیب آن بخش از خواسته‌ های کرد‌ها که سخن گوی حکومت اقلیم به آن اشاره می‌ کند وارد قانون اساسی شوند.
اقلیم کردستان عراق، امن ‌ترین نقطه این کشور محسوب می ‌شود. اداره فدارل این منطقه توسط حکومت اقلیم کردستان عراق، تا حدودی کرد‌ها را به لحاظ سیاسی و مدیریتی از حکومت مرکزی مستقل کرده است.

از زمان برگزاری انتخابات عمومی عراق در ماه مارس ۲۰۱۰، سه سال می‌ گذرد. این انتخابات که در جریان آن هیچ حزبی موفق به کسب اکثریت مطلق آرا نشد، نه تنها مشکلات سیاسی جاری در این کشور را حل نکرد، بلکه بعد از توافق نامه اربیل برای تشکیل دولت و حل خلاء قدرت در این کشور، منجر به بحرانی ‌تر شدن اختلافات موجود نیز شد.
این اختلافات که بعد از ماجرای طارق هاشمی، معاون نخست وزیر عراق و پناه دادن حکومت اقلیم کردستان به وی شدت گرفت، باعث عمیق‌ تر شدن شکاف بین سنی‌ها، شیعیان و خصوصا کرد‌ها با دولت نوری المالکی شد.
کرد‌ها، از بدو تشکیل دولت جدید عراق بر سر مسائلی مانند تعلیق ماده ۱۴۰ قانون اساسی مربوط به مساله کرکوک، در آمدهای نفتی و بودجه نیروی نظامی پیشمرگ با دولت مرکزی مشکل داشتند هنوز هم این مشکلات حل نشده است.
هنوز کردها، از درآمدهای نفتی به آن اندازه ‌ای که باید سهم ببرند، نمی برند. زبان کردی هنوز به عنوان زبان رسمی در خارج از منطقه کردستان مورد استفاده قرار نمی‌ گیرد. کردستان عراق می‌ خواهد به عنوان یک منطقه فدرال در کشورهای خارجی نمایندگی داشته باشد، اما حکومت اجازه نمی‌دهد.

مشکلات مناطق مورد مناقشه مانند موصل، کرکوک و دیاله حل نشده و ماده ۱۴۰ قانونی اساسی در رابطه با آن هنوز به اجرا در نیامده است.
هم اکنون حجم مناسبات تجاری میان کردستان عراق و ترکیه در حال حاضر به بیش از ۸ میلیارد دلار در سال رسیده و مبادلات اقتصادی با ایران نیز حدود ۵ میلیارد دلار افزایش یافته است.
اما در حال حاضر طبق قانون اساسی عراق، حدود ۱۷ درصد از کل بودجه عراق به کرد‌ستان می‌ رسد؛ میزانی که به دلیل اختلافات حکومت مرکزی و منطقه ‌ای عملا تنها ۱۲ درصد آن دریافت می‌ شود.
طبق آمارهای رسمی اقلیم کردستان، در حال حاضر عمده نیازمندی های شهروندان این منطقه، از طریق مرزهای اقلیم با کشورهای همسایه وارد کردستان می ‌شوند. نوزاد هادی، استاندار اربیل اعلام کرده که طی سال گذشته میزان مناسبات اقلیم با کشورهای همسایه بیش تر از ٢٠ میلیارد دلار بوده است.

سفین دزه‌ ای، سخن گوی اقلیم کردستان عراق نیز گفته است که حجم مناسبات تجاری میان کردستان و ترکیه در حال حاضر به بیش از ۸ میلیارد دلار در سال و مبادلات اقتصادی با ایران به حدود ۵ میلیارد دلار افزایش یافته است. او، هم چنین از نرخ ۴ درصدی بی کاری در این منطقه خبر می‌ دهد.

ریبوار کریم، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی هم به ۱۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی در بخش های مختلف کردستان عراق اشاره و آن را برای این منطقه «بسیار زیاد» توصیف کرده است.
اما واقعیت این است که رشد اقتصادی اقلیم کردستان نتوانسته زمینه ‌ای برای حل دیگر مشکلات کرد‌ها با حکومت مرکزی باشد. بودجه تعیین شده از محل درآمدهای نفتی برای این منطقه تاکنون خود یکی از موارد محل مناقشه است.
حکومت اقلیم کردستان در حال حاضر در دست دو حزب اصلی اتحادیه میهنی کردستان و حزب دمکرات کردستان عراق است و آن ‌ها به عنوان طرف اصلی در مذاکرات با حکومت مرکزی شرکت می ‌کنند، اما حزب تغییر و دیگر احزاب اپوزیسیون اقلیم، به روند این مذاکرات خوش بین نیستند.

رابطه تنگاتنگ دولت کنونی عراق با حکومت اسلامی ایران

عراق از جمله کشورهای نوپا در منطقه خاورمیانه است که پس از جنگ جهانی اول، بر پایه اراده قدرت های استعماری اروپا و به هم پیوستن سه ولایت پیشین امپراتوری عثمانی یعنی بغداد، بصره و موصل به ‌وجود آمد. از همان آغاز تاسیس این کشور، رقابت های ملی و مذهبی شکل گرفت و اشغال نظامی این کشور، این رقابت ها را تشدید کرد.

تحولات سیاسی عراق، کشورهای عرب و غیر عرب همسایه را نیز در مناسبات و شرایط جدیدی قرار داد که هر کدام از آن ها تلاش کردند در مقابل تهاجم آمریکا و متحدانش، اهداف و سیاست ها و منافع خود را در این کشور متزلزل شده پیاده کنند.
پس از سقوط صدام و حزب بعث، برای نخستین بار شیعیان و کردها وارد ساختار سیاسی این کشور شدند. شیعیان عرب، اعراب سنی و کردها سه گروه اصلی ملی ـ فرقه‌ ای با گرایش ‌های متفاوت در عراق هستند. اما این کشور از ابتدای تاسیس تحت حاکمیت اقلیت سنی بوده است. از این رو، در عراق جدید نیز افراد و گروه‌های ملی ـ فرقه‌ ای بیش از آن که دوره جدید را فرصتی برای ایجاد کشوری بر اساس حقوق شهروندی تلقی کنند، آن را فرصتی برای تسویه حساب ها و درگیری و خشونت در تقسیم قدرت در میان جوامع و گروه‌های اصلی این کشور قلمداد می‌ کنند. در واقع گروه‌های عراقی، در پی افزایش قدرت و نفوذ خود در ساختار سیاسی جدید بوده و تعقیب منافع و اولویت‌ های کلان عراق نظیر بازسازی کشور، تامین نیازهای شهروندان، خدمات عمومی، ایجاد ثبات و امنیت و روابطه یک سان و برابر بین همه شهروندان عراقی، جای چندانی در اهداف و سیاست های آن ها دیده نمی شود. این نوع نگاه منفعت‌ جویانه صرف مبتنی بر بنیان‌ های ملی ـ فرقه ‌ای، به تشدید خشونت‌ ها و عدم موفقیت در روند بازسازی و حتی دولت سازی جدید در این کشور منجر شده است.

مجلس اعلای اسلامی، حزب الدعوه و گروه صدر از احزاب شیعی عمده عراق هستند که در کنار رهبران مذهبی چون آیت ‌الله سیستانی، در ساختار سیاسی جدید عراق دارای بیش ترین تاثیرگذاری را دارند مستقیما با حکومت اسلامی ایرامن در ارتباطند. این احزاب در قالب ائتلاف عراق یک پارچه، قدرت مندترین بلوک سیاسی در پارلمان عراق را تشکیل داده اند و در دولت نیز پست نخست‌ وزیری و بخش عمده ‌ای از پست‌ های وزارتی را به خود اختصاص داده اند. اما با وجود این، سران شیعی در خصوص مسائل عراق دیدگاه‌ ها و رویکردها و رقابت های متفاوت و متناقضی دارند. این مساله سبب شده که چون گروه هایی چون صدریون از دولت خارج شده و پارلمان و حتی درگیری جیش ‌المهدی با دولت مالکی نمودار شده است.

سنی‌ های عراق و به‌ ویژه بعثی ‌ها که در دوره حکومت صدام، بخش اعظم قدرت سیاسی را در اختیار داشتند و با فروپاشی رژیم بعث، در برابر ساختار و روند سیاسی جدید این کشور مقاومت می کنند. هر چند که به تدریج بخش ‌هایی از سنی‌ ها در روند سیاسی عراق مشارکت کردند. اکنون جبهه توافق اهل سنت در پارلمان عراق به ‌عنوان سومین فراکسیون بزرگ بعد از ائتلاف یک پارچه و ائتلاف کردی مطرح است. این جبهه متشکل از سه گروه عمده سنی حزب اسلامی به رهبری طارق هاشمی، کنگره اهل سنت عراق به رهبری عدنان الدلیمی و شورای گفتگوی ملی به رهبری خلف علیان می ‌باشد و ۴۴ کرسی از مجموع ۲۷۵ کرسی پارلمان عراق را در اختیار دارد.
رویکرد گروه ‌های سنی به حکومت اسلامی ایران، تحت تاثیر رقابت درونی آن ها با گروه‌ های شیعی و روابط ایران با شیعیان عراق قرار داشته است. حکومت اسلامی ایران نیز  احساسات مذهبی شیعی را باد می زند و یک پای ادامه جنگ و تروریسم در عراق است. گروه های سنی آشکارا حمایت حکومت اسلامی ایران از گروه های شیعی و دولت مالکی را محکوم می‌ کنند.

براین اساس، مذاکرات ایران و آمریکا در بغداد از منظر بخشی از گروه‌ ها و رهبران اعراب سنی عراق می‌ تواند به قربانی شدن منافع و تضعیف جایگاه سنی‌ ها در معادلات عراق منجر شود.
در میان احزاب و گروه‌ های شیعی، مجلس اعلای اسلامی سیاستی ملایم ‌تر در قبال آمریکا دارد. مجلس اعلای اسلامی عراق، هم‌ اکنون تحت رهبری عبدالعزیز حکیم قرار دارد. حزب الدعوه دارای موضعی انتقادی ‌تر است، اما این گروه نیز از هرگونه ایجاد تنش و خصومت در روابط خود با امریکا اجتناب می‌ ورزد. گروه صدر، تنها گروهی است که به صورتی آشکار دارای مواضع و جهت‌ گیری ضدآمریکایی است و این سیاست به درگیری ‌هایی بین ارتش مهدی و نیروهای آمریکایی نیز منجر شده است. گروه صدر، خواستار خروج نیروهای امریکایی از عراق است و این مخالفت تاکنون بارها و به‌ ویژه در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸، به درگیری بین دو طرف منجر شده است. آیت‌ الله سیستانی به ‌عنوان اصلی ‌ترین رهبر مذهبی شیعیان عراق، ضمن حفظ فاصله خود با آمریکایی‌ ها، گروه‌ ها را به اجتناب از درگیری و تنش با امریکا و حفظ انسجام خود ترغیب می‌ کند.

حکومت اسلامی ایران، طی سال‌ های حکومت حزب بعث از گروه‌ های مخالف شیعی و کرد حمایت کرد و در دوره جدید نیز با حمایت از روند سیاسی عراق و قدرت ‌یابی شیعیان و  کجدار و مریض از کردها حمایت کرده است. حمایت حکومت اسلامی ایران از شیعیان عراق علاوه بر زمینه‌ های مذهبی و تاریخی، در راستای اولویت های اساسی و راهبردی و منافع خودش است. یکی از اهداف و سیاست های حکومت اسلامی  ایران در قبال عراق، جلوگیری از تسلط سنی‌ ها و بعثی ها در حاکمیت عراق است. حکومت اسلامی ایران، هم چنین مخالف سرسخت تشکیل یک دولت مستقل کرد، در کردستان عراق است.

در میان گروه های شیعه، مجلس اعلای اسلامی دارای ارتباطات و مناسبات وسیع و گسترده در عرصه های اقتصادی، سیاسی و نظامی با حکومت اسلامی ایران است و به ویژه ارتباط سران آن با سران و مقامات رده بالای حکومت اسلامی، بسیار قوی‌ تر است. اکثر رهبران مجلس اعلا، سال‌ های تبعید خود را در ایران سپری کرده اند و آن ها، در طول سال‌ های جنگ ایران و عراق نیز در میان سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی ایران با ارتش عراق جنگیده اند. حزب‌الدعوه نیز دارای گرایش و دیدگاهی نردیک تری نسبت به ایران دارد، اما نزدیکی آن ها به ایران به اندازه سران مجلس اعلا نیست. اکثر رهبران اصلی این حزب مانند ابراهیم جعفری و نوری المالکی اغلب سال‌ های تبعید خود را در سوریه گذرانده ‌اند.
در مجموع، مساله اصلی و بخش عمده و کلان روابط گروه‌ های شیعی عراق و حکومت اسلامی ایران، در مقطع کنونی، نقش و نفوذشان در ساختار قدرت نوین عراق است.
در سال های اخیر تلاش دولت نوری المالکی که گرایش مذهبی «شیعی» دارد و به حکومت اسلامی ایران نزدیک است درگیری های فرقه ای بین فرقه های سنی و شیعه را تشدید کرده است. به خصوص تمرکز پست‌ های کلیدی در دست مالکی و پیگیرد و تعقیب شماری از سیاست مداران سنی نیز این شکاف‌ ها را عمیق‌ تر کرده است.

اخیرا محمد‌حسین صفار هرندی، وزیر ارشاد در دولت نهم احمدی نژاد و مشاور کنونی فرمانده کل سپاه پاسداران، ادعا کرده است: «الان عراق در جریان های حکومتی بدون هماهنگی با رهبر معظم ایران کاری نمی ‌کند، حتی کابینه عراق نیز قبل از تشکیل با رهبر ایران هماهنگ شده است.»

خبرنگار فیگارو در بغداد نیز در مقاله ای که دوشنبه ۱۱ ژوئیه ۲۰۱۱ نوشته شده تهران را در حال پیش برد نفوذ خود در عراق از مجاری دینی، فرهنگی و سیاسی می بیند. مقاله با این جمله شروع می شود که چند ماه مانده به خروج نیروهای آمریکایی از عراق، عملیات «آزاد سازی عراق» که در سال ۲۰۰۳ توسط آمریکا صورت گرفت، از انتظارات واشنگتن بسیار فاصله دارد. فاصله ای که نویسنده از قول یکی از متحدان آمریکا در عراق، آن را به فاصله نوری تشبیه می کند.
مقاله با اشاره به نگرانی جامعه بین المللی از نفوذ ایران در عراق، رد پای ایران را در این کشور دنبال می کند و از قول یک دیپلمات غربی می نویسد: «شما نمی توانید تصورکنید ایران چه آسیب هایی در عراق به بار آورده است.»
نویسنده می افزاید پس از کنار گذاشته شدن سنی ها از حکومت نوبت به قدرت گرفتن شیعه ها، و تسلط «اسلام به مدل ایرانی» رسیده است. این موضوع باعث تنش در بین لائیک ها و اقلیت های مذهبی شده که حکومت را به روی خوش نشان دادن به شریعت و اجرای قوانین اسلامی متهم می کنند.

در دنباله مقاله می خوانیم که عراق، سرزمین مقدس شیعیان، جمهوری اسلامی ایران را به خود جذب می کند. سرمایه گذاری در جهت توریسم اسلامی افزایش یافته است. ساخت فرودگاهی در نجف، طرح ساختن بیمارستان هایی در کربلا و نجف، توافق دوجانبه برای تسهیل سفر زائران، خدمات اجرایی و درمانی به زائران در زمان اقامت آنان در عراق در چارچوب این جاذبه مذهبی صورت می گیرد.
نویسنده مقاله، به نفوذ فرهنگی ایران در عراق هم اشاره دارد و از قول مسئول ارتباطات بین المللی وزارت فرهنگ عراق می نویسد که کشورهای همسایه در عراق استراتژی خاص خود را دنبال می کنند. مثلا ترکیه عراق را یک بازار مناسب برای خود می بیند و بیش تر در زمینه تجارت و انرژی سرمایه گذاری می کند در صورتی که ایران ترجیح می دهد به امور آموزشی بپردازد.
در ادامه این مقاله می خوانیم که در بغداد به هم ریخته که با مشکل آب و برق ناشی از نوسازی ها روبروست، ایران در بخش فیلم و تئاتر فعال شده و براساس قرارداد امضاء شده میان مقامات عراقی و وزیر فرهنگ و معارف اسلامی ایران، یک فستیوال سالانه فیلم درمورد امام حسین تدارک دیده می شود.

همکاری میان دو حکومت شیعه، فضای آموزشی عراق را نیز با نگران روبروکرده است. در ماه دسامبر گذشته، وزیر سابق آموزش و پرورش عراق مساله تعطیلی کلاس های مختلط موسیقی در دانشگاه ها را مطرح کرده بود که با مخالفت طرفداران لائیسیته روبرو و بلافاصله از آن عقب نشینی شد.

یک پروفسور علوم سیاسی، می گوید که نوری المالکی، نخست وزیر عراق مجبور است با احزاب شیعه نزدیک به ایران مذاکره کند و با آنان به توافق برسد. مقاله دوم فیگارو در مورد گسترش نفوذ مذهبی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درعراق، به محدودیت فروش الکل در این کشور اختصاص دارد و می نویسد که از سه ماه پیش تاکنون ۴۰ مغازه که مشروبات الکلی در آن ها به فروش می رسیده، هدف حمله قرار گرفته اند. این در حالی ست که جواز فروش الکل برای مغازه داران تمدید نمی شود. روشنفکران و مدافعان لائیسیته با اعتراض به این امر نسبت به اسلامی شدن جامعه هشدار می دهند. محدودیت فروش مشروبات الکلی موجب نگرانی مسیحیان شده است که بیش تر در این بخش کار می کنند و پس از سقوط صدام حسین مورد تعرض هستند. و بالاخره این که، در رستوران معروف بغداد سال هاست که دیگر موسیقی پخش نمی شود. بنابراین، گروه های مرتجع ناسیونالیستی و مذهبی که در حاکمیت کنونی عراق حضور دارند با حمایت دولت های به اصطلاح دموکرات و سکولار آمریکا و متحدان آن، حکومتی شبیه حکومت اسلامی را در عراق تاسیس کرده اند!

تاثیر اشغال عراق در رکود اقتصادی

آمریکا و کشورهای اروپایی هم‌ پیمان آن، با دو جنگ پر هزینه و بی ‌نتیجه علیه عراق و افغانستان، سهم بزرگی در بروز رکود اقتصادی در سال ۲۰۰۸ و بحران مالی و کسری بودجه گسترده‌ ای که امروز گریبان‌ آن ‌ها را گرفته، داشته‌ اند.
برخی از کارشناسان، بحران اقتصادی آمریکا و به تبع آن اقتصاد جهان را نتیجه مستقیم جنگ عراق می ‌دانند و به عنوان مثال «جوزف استیگلیتز»، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصاد در آمریکا، بحران اقتصادی در این کشور را نتیجه مستقیم جنگ عراق و خیال پردازی های حکومت بوش و طرفداران نومحافظه کارش در این زمینه ارزیابی کرده است.

طرح های ریاضت اقتصادی و کاستن از بودجه‌ های عمومی و بیمه های اجتماعی، تاکید مقامات بر طولانی بودن راه دشواری ‌های اقتصادی همگی نشان می دهند که دولت های غربی، هم چنان به دنبال هزینه کردن برای جنگ حتی به قیمت فشار بر شهروندان خود هستند.
جنگ با دشمن نامشخص «تروریسم» به منظور حفظ سیستم سرمایه ‌داری که با زیر پا گذاشتن ابتدایی ترین حقوق انسان ها همراه است، حتی اگر با «هوشمندانه ‌ترین» شیوه‌ ها نیز انجام شود شاید هیچ گاه به پیروزی نیانجامد.

تولید و فروش سلاح در جهان
کشمکش و رقابت قدرت های بزرگ جهانی و حکومت اسلامی بر سر فعالیت های اتمی این حکومت، سبب شده است که صنایع اسلحه سازی رونقی بیش تری داشته باشند. در سال های اخیر، به خصوص شیح نشین های حوزه خلیج فارس، به انبار سلاح های مخرب آمریکا و دیگر فروشندگان سلاح تبدیل شده اند. بنابراین، جنگ و یا تنش و تهدید به جنگ، یکی از نیازهای سیستم سرمایه داری در صنعت اسلحه سازی است!
در گزارش ها آمده، بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، کارخانجات اسلحه سازی در دنیا جان دوباره ای گرفتند و با ایجاد بازارهای صادراتی تولیدات شان را روزبروز افزایش داده اند.
در فهرست اسلحه سازان بزرگ جهان، آمریکا با اختلاف فاحشی نسبت به بقیه رقبا پیش تاز است؛ چنان که در میان ۲۰ شرکت بزرگ اسلحه ساز دنیا، تنها هفت نام غیرآمریکایی وجود دارد. پس از آمریکا نیز این انگلستان است که با ۱۲ کمپانی بزرگ اسلحه ساز در رتبه دوم مرگ آفرینان قرار گرفته است.

آمار سرسام آور خرید و فروش اسلحه در جهان و گردش مالی حیرت آور این صنعت، خیلی ها را به این نتیجه رسانده که تجارت اسلحه در جهان پس از مواد مخدر، دومین تجارت پرسود و اغواکننده به حساب می آید.
در دهه اخیر و مشخصا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و پس از انتخابات اخیر آمریکا و روی کار ماندن اوباما، تجارت اسلحه در این کشور رونق ویژه ای یافته است.

براساس آنچه در رسانه های معتبر غربی منتشر شده است، رونق تجارت اسلحه در آمریکا به حدی رسیده که بسیاری از سایت های تجاری به صورت آنلاین به خرید و فروش تفنگ اقدام می کنند و چرخ های این تجارت مرگبار را تندتر از همیشه می چرخانند؛ چنان که در سال های اخیر درآمدهای ناشی از فروش اسلحه در آمریکا به میزان قابل توجهی افزایش یافته است البته بخشی از آمار خیره کننده فروش این دست محصولات به اسلحه های شکار مربوط است که مشخصا در بالا رفتن آمار فروش اسلحه در این کشور تاثیر به سزایی داشته است.
براساس آمارهای رسمی ۴۷ درصد از خانوارهای آمریکایی صاحب حداقل یک اسلحه هستند. در این کشور به ازای هر صد نفر ۹۰ اسلحه سبک وجود دارد که این رقم سه برابر اسلحه موجود در آلمان، فرانسه و سوئد و ۵/۲ برابر عراق است.
از ۸۷۵ میلیون اسلحه سبک در جهان، ۲۷۵ میلیون توسط آمریکایی ها خریداری شده که ۷۰ درصد از آن متعلق به شهروندان معمولی است، هم چنین سالانه هشت میلیون اسلحه جدید تولید و ۵/۴ میلیون از آن به وسیله آمریکایی ها خریداری می شود.
این ارقام گویای گردش مالی قابل توجه این کالا در آمریکاست که نه تنها هزینه های خرید این کالا را شامل می شود، بلکه مالیات های دولتی و ایالتی را نیز در برمی گیرد.

اندرو شاپیرو، معاون وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی و نظامی اعلام کرده است آمریکا در سال ۲۰۱۲ در حکومت اوباما، ۵۰ میلیارد دلار اسلحه به کشورهای عربستان و ژاپن فروخته است. او، اشاره می کند که درصد فروش اسلحه نسبت به سال ۲۰۱۱ هفتاد درصد افزایش داشته است! روسیه نیز رکورد فروش اسلحه را در سال ۲۰۱۲ شکسته و به مرز ۱۴ میلیارد دلار رسانده است. مشتری های روسیه کشورهای هند، ونزوئلا، الجزایر و ویتنام هستند. به علاوه روسیه قرارداد دیگری به مبلغ ۱۵ میلیارد دلار نیز به امضاء رسانده است. و در این میان آلمان نیز مقام سوم فروش اسلحه را دارد و فرانسه و اسرائیل نیز جایگاه خود را دارند.

چین، این غول تازه به دوران رسیده اقتصادی هم وارد عرصه رقابت تولدی و فروش اسلحه وارد شده است. بر همین مبنا چین نیز در رده بزرگ ترین تولید کنندگان و صادر کنندگان اسلحه و تسلیحات در دنیا قرار گرفته است.
روزنامه واشنگتن پست، در مقاله ای با اشاره به این که چین نیز از قدرت های نوظهور در زمینه صادرات اسلحه در دنیاست، نوشت: چین موقعیت خود را متحول ساخته است و در حالی که پیش تر یکی از بزرگ ترین واردکنندگان سلاح بود، به یکی از تولیدکنندگان اصلی تبدیل شده و تولید داخلی اش از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ و از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ در حدود ۹۵ درصد افزایش داشته که این کشور را به ششمین صادرکننده تسلیحات در جهان تبدیل کرده است.
براساس اعلام موسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم بودجه نظامی چین در ده سال گذشته سه برابر شده است و ۴۵ در صد بودجه نظامی جهان از آن آمریکاست.
به گزارش وال استریت ژورنال؛ صنعت تولید سلاح در کشور اروپایی ایتالیا نیز از مثال زدنی های این حوزه است. تاکید به صنعت اسلحه سازی ایتالیا نه از حیث نقش آفرینی آن در بازار اسلحه دنیا، که نقش بسیار پررنگ این صنعت در اقتصاد خود ایتالیاست. در کشور ایتالیا نیز تا سال ۲۰۱۱، هزاران نفر در صنعت تولید اسلحه فعالیت داشته اند.

در این کشور نوع خاصی از اسلحه با نام Bereta تولید می شود. روزانه حدود ۱۵۰۰ قبضه از این نوع اسلحه در کارخانجات اسلحه سازی ایتالیا تولید می شود که گردش مالی سالانه بیش از ۴۰۰ میلیون یورو در برداشته است.
به نوشته وال استریت ژورنال، دیری نمی گذرد که ایتالیا با ایجاد رونق در صنعت اسلحه سازی خود، تحولی عظیم در روند مالی و اقتصادی خود به وجود بیاورد.
براساس گزارش global issue، از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۱۲، کشور های در حال توسعه بیش ترین خریداران اسلحه و تسلیحات در جهان بوده و موجب تسریع در رشد گردش مالی این بخش از تجارت در جهان شده اند. نکته جالب توجه این که کشورهای صنعتی نیز کم ترین خرید تسلیحات را انجام داده اند.

هم چنین براساس آمار طی سال های مذکور تنها کم تر از ۲۰ درصد از اسلحه های به فروش رسیده در دنیا به کشورهای صنعتی و بیش از ۳ برابر آن به کشورهای در حال توسعه صادر شده است. علاوه بر همه این مسائل در این سال ها یعنی از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۲، تولید و صدور اسلحه به دیگر کشورها در حدود ۹۰ درصد رشد داشته است.
طبق یک محاسبه کارشناسی به عمل آمده، در هرثانیه حدود ۱۰۴۰۰ یورو اسلحه به فروش می رسد که ۴۰ در صد آن متعلق به آسیا می باشد و این در حالی ست که روزبروز اقشار پایین جامعه به دلیل بحران سرمایه داری تحت فشارهای ناشی از بی کاری و فقر مشکلات شان افزون تر می گردد.

حکومت اسلامی نیز بیش ترین درآمدهای کشور را به عرصه میلیتاریسم، ارگان های سرکوب به ویژه سپاه پاسداران و بسیج و موشک هوا کردن و دست یابی به سلاح های مخرب کشتار جمعی داده است در حالی که این حکومت، نه تنها کم ترین اهمیتی به عرصه هایی چون خدمات عمومی، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، اشتغال و بی کاری، تورم و گرانی روزافزون و فقر و گرسنگی مردم نمی دهد، بلکه اعتراضات بر حق کارگران و محرومان جامعه را نیز به طور وحشیانه سرکوب می کند و آن ها زندانی و شکنجه و اعدام می کند. هم اکنون اکثریت مردم ایران از این حکومت ستم گر و استثمارگر و آدم کش نفرت دارند و بیش از پیش به فکر چگونگی سرنگونی کردن آن هستند.
سازمان بین المللی کار در تازه ترین گزارش خود اعلام کرد میزان دست مزدها در کشورهای صنعتی و توسعه یافته در سال ۲۰۱۲ رشد نداشته است. در حالی که فروش اسلحه هم چنان در حال رشد و گسترش است.
طبق گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۷، تعداد کودکان کار از دو میلیون و پانصد هزار نفر به چهار میلیون نفر افزایش یافته است. خانواده ها برای کسری مالی خود چاره ای جز روانه کردن کودکان خود به بازار کار ندارند. براساس آمارها، هم اکنون بیش از هفتاد درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی مشقت باری دارند.

به این ترتیب، سرمایه داری در راه کسب سود بیش تر و تامین مناقع خود، از جمله با ایجاد جنگ های خانمانسوز زندگی انسان ها و محیط زیست را به نیستی می کشاند. اما همین سرمایه داری و دولت های حافظ سرمایه، حاضر نیستند تبعیض، نژاد پرستی، فقر، بی کاری و بی سوادی را ریشه کن کنند. طبق آمارهای رسمی، هم اکنون یک میلیارد نفر از شهروندان جهان، دچار گرسنگی دائم هستند. بسیاری از مردم دسترسی به آب آشامیدنی ندارند. میلیون ها مردم از بیماری و سوء تغذیه رنج می برند. طبق آمارسازمان ملل، روزانه بیست هزار نفر از گرسنگی می میرند. ۸۰۰ میلیون جوان از امکانات آموزشی، اجتماعی و اقتصادی محرومند. تعداد زاغه های دنیا ۳۰۰ درصد افزایش داشته است. بهای غلات و مواد غذایی بیش از دو برابر شده است و با همه، این ها حتی جواب خواست ها و اعتراضات بر حق و عادلانه مردم را با سرکوب پلیسی می دهند.

امروزه اعتراضات کارگران، زنان و جوانان و حتی بازنشستگان از آمریکا و اروپا گرفته تا کشورهای آفریقایی و عربی و آسیا در حال گسترش است. تا زمانی که سرمایه به این شکل هارتر بر جهان تسلط دارد هم چنان جنگ و کشتار،  فقر و بدبختی، گرانی و گرسنگی، فحشا و آدم ربایی ها، بی کاری ها و… گسترش خواهد یافت. تنها با سلاح اعتراض و اعتصاب و مبارزه پیگیر می توان این جهان را تغییر داد و به همه فلاکت ها و فجایع انسانی و اجتماعی و زیست محیطی خاتمه داد.

نتیجه گیری
به این ترتیب، از حمله آمریکا و متحدانش به عراق ده سال گذشت. ده سالی که از حکومت حزب بعث به رهبری صدام حسین خبری نبود. در این ده سال، عراق دستخوش تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بزرگ و دردآوری شده است. رقابت های ملی و مذهبی، هم چنان در عرصه سیاسی عراق ادامه دارد. ناامنی و عملیات های انتحاری و بمب گذاری های تروریستی، همواره از جامعه عراق قربانی می گیرند.

در سال ۲۰۱۱، با توجه به مشکلاتی که آمریکایی ها در عراق داشتند، واشنگتن تلاش کرد تا با خروج نیروهای نظامی خود از این کشور، هزینه های جانی و مالی خود را کاهش دهد. اما در حال حاضر نیز باز هم به نظر می رسد که آمریکایی ها، هم چنان در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی این کشور، حضور و نفوذ قوی دارند. این روند نشان می دهد که آمریکایی ها برای مهمانی و موقت به عراق نیامده بودند. در حقیقت آمریکایی ها، نیروهای خود را از باتلاق جنگ و تروریسمی که خود یکی از عاملین مستقیم آن هستند، رهانیده اند. اما در روندهای اقتصادی و سیاسی این کشور، اهداف خود را هم چنان پیگیری می کنند. بنابراین، دولت آمریکا، یکی از بازیگران اصلی سیاست گذاری در عراق است و این نقش آن ها با توجه به خروج نیروهای نظامی شان، در ساختار سیاسی این کشور ادامه دارد.
امروز همه جهان می دانند که در حاکمیت صدام حسین اتفاقات وحشتناکی در عراق روی می داد. شکنجه‌ ها و کشتارهایی در ابعاد بزرگ. اما جنگ و خشونت و تروریسم و فقر و بی کاری که ده سال پس از سرنگونی حکومت حزب بعث عراق در جریان است به هیچ وجه قابل مقایسه با دوران صدام حسین نیست و ابعاد و فجایع انسانی و اجتماعی و اقتصادی آن بسیار بالاست!

کردها نیز چه به خاطر مناقشه ‌شان تاریخی شان با حکومت مرکزی، بر سر تعیین وضعیت کرکوک و به دلیل اختلافی که با این دولت بر سر میزان استقلال‌ شان در عقد قراردادهای نفتی و روابط دیپلماتیک و کنترل مرزها دارند روندی از کشمکش و اختلافات بیش تر را دنبال می‌ کنند.

همه این عوامل داخلی و بین المللی و منطقه ای، سبب شده اند که عراق افق و چشم انداز مبهمی داشته باشد و هم چنان محل منازعه و تسویه حساب‌ های قدرت ‌های جهانی و منطقه‌ ای و فرقه ای باشد.
عراق برای آن که از این وضعیت رها شود ابتدا باید بر کشمکش ها و چالش ‌های فرقه‌ ای و اقتصادی خود فائق آید و به خصوص به زیست و زندگی شهروندان و امر اشتغال و امنیت آن ها اهمیت بیش تری داده شود. به عبارت دیگر، فضای سیاسی و اجتماعی کشور، باید برای دخالت هر چه بیش تر کارگران، زنان، دانش جویان و جوانان، هنرمندان و روشنفکران، سازمان ها و احزاب سکولار و سوسیالیست و به طور کلی برای همه نیروهای آزادی خواه و برابری طلب در سازندگی کشور بازتر گردد. اجازه داده شود تا رسانه ها و تشکل های مردمی و سازمان ها و احزاب سیاسی مستقل در فضای آزادتر و علنی تری به مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بپردازند. افق و چشم انداز یک انتخابات سراسری واقعا آزاد را در مقابل شهروندان قرار داده شود. هم چنین تدوین و تصویب یک قانون اساسی سکولار که متضمن کننده حق و حقوق شهروندی باشد نه فرقه ای و مذهبی و ناسیونالیستی. استقلال سیاسی عراق از قدرت های جهانی و منطقه ای و با اتکا به شهروندان، مدنظر قرار گیرد و… در چنین روندی است که نهایتا مردم عراق قادر خواهند شد خود و جامعه شان را از این همه فلاکت و نابودی تدریجی رها سازند.

اما در مجموع متاسفانه باید گفت که عراق در کوتاه مدت، نه در زمینه داخلی و نه در زمینه خارجی به ثبات لازم در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاست ‌های خود نخواهد رسید؛ سطله قدرت های بزرگ و جنگ فرقه ای و ناسیونالیسم عربی ادامه خواهد یافت و حتی چند پاره شدن و تجزیه این کشور نیز منتفی نیست. به ویژه روند تحولات سوریه و ایران و تغییر و تحولات احتمالی در مناسبات این کشورها با ترکیه، عربستان و آمریکا هم بر روند تحولات درونی و هم بر مناسبات منطقه‌ ای عراق تاثیر اساسی و به سزایی خواهد داشت. در همین راستا، به رسمیت شناختن حقوق مردم کردستان و دخالت دادن شهروندان عراق در امر بازسازی کشور، تا حدی زمینه را در درازمدت برای برقراری ثبات و امنیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراهم خواهد کرد.

در پایان لازم به تاکید است که هر از چند گاهی راه انداختن جنگ علیه بشریت، برای رونق سرمایه داری جهان و دولت های سرمایه داری امری ضروری تشخیص داده می شود. عملا در این ده سال گذشته، اثبات شده است که آمریکا و متحدانش عراق و افغانستان را نه برای رها کردن مردم این کشورها از سرکوب و اختناق و سانسور حکومت های دیکتاتوری و برقراری صلح و آرامش و امنیت و ثبات در عراق، بلکه برای سرکوب هرچه بیش تر جنبش های اجتماعی حق طلب، آزادی خواه و برابری طلبی چون جنبش کارگری کمونیستی، جنبش زنان، جنبش دانش جویان و جوانان، هنرمندان و روزنامه نگاران و نویسندگان متعهد و مردمی و در جهت تامین مناقع استراتژیک سیاسی، اقتصادی و نظامی و سلطه گری خود اشغال کرده اند. بنابراین، آن بخش از شخصیت ها و نیروهای سیاسی ایرانی، که بر این انتظارند تا با حمایت آمریکا و متحدان آن، حکومت اسلامی سرنگون شود به نفع مردم ایران و منطقه است یا ناآگاه و کورند و یا عوام فریبند.

اما یک مساله واضح است و آن هم موضع گیری هایی که شخصیت ها و جریانات سیاسی ایرانی در برابر تحولات عراق و افغانستان و لیبی، اتخاذ کرده اند. یعنی آن نیروهایی که حمله آمریکا و متحدانش به عراق و افغانستان و لیبی را مستقیم و غیرمستقیم مورد تایید قرار داده اند اگر هم حمله به ایران را آشکارتر هم به زبان نیاورند اما روشن است که در دل شان طرفدار حمله آمریکا و متحدانش به ایران هستند تا با سرنگونی حکومت اسلامی به قدرت برسند.

مدت هاست که آمریکا و متحدانش در حال پیاده کردن سناریوی عراق در ایران هستند. قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و محاصره اقتصادی ایران و محاصره اقتصادی یک طرفه آمریکا و برخی دولت های دیگر، تکرار همان سناریوی عراق، این بار در رابطه با ایران است. محاصره اقتصادی ایران، تاکنون با افزایش سرسام آور قیمت کالاهای ضروری مردم، افزایش بی کاری و فقر در جامعه برای اکثریت مردم ایران کمرشکن و غیرقابل تحمل شده است. تولید سلاح های اتمی نه حق ایران و نه حق هیچ دولت دیگری است بنابراین، کاش روزی برسد که همه سلاح های کشتار جمعی اتمی و شیمیایی و غیره نابود شوند. کسانی که از محاصره اقتصادی ایران و یا در ظاهر و باطن از احتمال حمله نظامی به ایران نیز دفاع می کنند در واقع عراقیزه کردن ایران را مدنظر دارند.

در چنین موقعیتی، حق طبیعی و مسلم مردم ایران است که با قدرت خویش حکومت جهل و جنایت و غارتگر و آدم کش اسلامی را سرنگون سازد و حکومت دل خواه خودشان را مستقیما به دست خویش تاسیس کنند. بنابراین، تجربه عراق و افغانستان به ما نشان می دهد که هرگونه دخالت نیروهای خارجی در امور داخلی ایران، جامعه ما را نیز به فلاکت و فجایع بی شماری که بر سر مردم این کشورها آمده است دچار خواهد کرد و آزادی و رهایی و امنیت فردی و جمعی، امری محال و دست نیافتنی خواهد شد!

پنج شنبه هشتم فروردین ۱۳۹۲ – بیست و هشتم مارس ۲۰۱۳

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.