مادر مجید توکلی: ۳۷ ماه است که فرزندم را ندیده ام

سه سال از بازداشت مجید توکلی، یکی از فعالان دانشجویی در روز دانشجو و در مقابل دانشگاه پلی تکنیک گذشت. او به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از تحصیل محکوم شده است. ….
کلمه:
سه سال از بازداشت مجید توکلی، یکی از فعالان دانشجویی در روز دانشجو و در مقابل دانشگاه پلی تکنیک گذشت. او به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از تحصیل محکوم شده است. این دانشجوی محبوس در زندان رجایی شهر در بهمن ۸۹ به شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی فراخوانده شد و قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب از وی خواسته بود که با تکذیب بیانیه‌های منتشر شده و نوشته‌هایی که به بیرون از زندان فرستاده است، از سایت ها و عاملان انتشار این مطالب نیز اعلام شکایت کند که پس از مخالفت مجید توکلی، نهایتا شش ماه زندان به دوران محکومیت وی اضافه شد.

در سومین سالگرد بازداشت مجید توکلی جرس با مادر وی به گفت و گو پرداخته که متن آن در پی می آید:

خانم توکلی در سومین سالگرد بازداشت مجید قرار داریم، لطفا از آخرین وضعیت او بگویید؟

خیلی وقت است که نتوانسته ام مجید را ببینم. آخرین باری که او را دیدم به سی و هفت ماه پیش بر می گردد. فقط برادرش چند ماه یکبار به ملاقات او می رود.

علت اینکه سه سال نتوانسته اید مجید را ملاقات کنید، چه بوده است؟

پانزده و شانزده ساعت از شیراز تا زندان رجایی شهر فاصله است و وضعیت جسمی من و پدرش طوری نیست که بتوانیم این مسافت را طی کنیم. من مریض هستم و پدر مجید هم دیسک کمر دارد. اگر بیمار نبودیم هر هفته این مسیر را برای دیدن روی مجید می رفتیم اما متاسفانه اجازه نمی دهند حتی مجید برای عیادت پدر و مادر بیمارش به مرخصی بیاید.

تلفنی می توانید با مجید حرف بزنید؟
نخیر، از بهمن هشتاد و نه تلفن های او را قطع کرده اند و صدای پسرم را نشنیده ام.

برای اینکه مشکلات خود را به گوش مسئولان قضایی برسانید از چه راه هایی پیگیری کرده اید و نتیجه چه بوده است؟
خودم چند بار نامه نوشته و برای مقامات قضایی ارسال کرده ام. بارها و بارها هم تماس تلفنی گرفتم اما هنوز پاسخی نداده اند.

گویا چند ماه پیش برای مرخصی مجید وثیقه ای گذاشته اید، نتیجه آن چه بود؟
چند وقت پیش وعده دادند که به او مرخصی می دهند و ما شهریور یک وثیقه شصت میلیون تومانی گذاشتیم اما بعد با مرخصی او موافقت نکردند.

مگر خودشان برای مرخصی مجید وثیقه نخواستند، پس چرا بعد موافقت نکردند؟

هیچ جوابی به ما ندادند. ما واقعا دلیل اینکارشان را نمی دانیم؛ چون یک زندانی حق دارد از مرخصی و ملاقات حضوری و تلفن استفاده کند. پسر من از تمام این حقوق اولیه ”محروم“ است. علت آن را هم نمی گویند، دستمان هم به جایی بند نیست.

با خود دادستانی تلفنی صحبت کرده اید؟
چند بار به دفتر دادستانی زنگ زدم و گفتم که وقتی بدهید تا با دادستانی دو دقیقه تلفنی حرف بزنم اما گفتند که اجازه ندارند شماره دادستانی را بدهند.

به دادستان چه موضوعی را می خواهید بگویید؟

من خواسته زیادی ندارم، حالا که مرخصی نمی دهند و او را آزاد نمی کنند، حداقل بگذارند در روز و ساعت ملاقات یک تماس تلفنی با من بگیرد تا صدای او را بشنوم. بارها و بارها این را درخواست کردم اما جوابی نگرفتم. مجید که حکم زندانش را دارد می کشد، حداقل از حقوق یک زندانی باید برخوردار باشد یا نه؟ آیا در یک کشور اسلامی یک مادر بیمار حق ندارد چهره فرزندش را ببیند یا صدای او را بشنود؟

با توجه به قطع تلفن و این شرایط چطور از وضعیت جسمانی مجید و احتیاجات او با خبر می شوید؟

از خانواده های دیگر زندانیان که به ملاقات می روند از حال مجید می پرسم و می خواهم که ببینند مجید به چیزی احتیاج دارد. چند وقت پیش هم لباس گرم برای او فرستادیم اما لباس ها را تحویل نگرفتند.

خانم توکلی روز دانشجو را پشت سر گذاشتیم این روز بر شما چگونه گذشت؟
والله روز دانشجو برای من یک روز دلگیر و غمگینی بود، مخصوصا برخوردهایی که با مجید صورت گرفت برای من خاطرات غم انگیزی به جای گذاشته است و یادآوری آن خیلی دردآور است. همیشه از اینکه پسرم دانشجو بود، افتخار می کردم و خوشحال بودم اما نمی دانستم که به جرم دانشجو بودن این برخوردها با او صورت می گیرد و این شرایط ناراحت کننده برای خانواده اش بوجود می آید.
اما دانشجویان محبت دارند و به دیدار ما می آیند و تلفنی با ما همدردی می کنند. در هر حال اگر مجید در زندان است اما مجیدهای زیادی بیرون هستند. من از همه این عزیزان قدردانی می کنم. واقعا این اظهار همدردی ها به من روحیه می دهد و گاهی فراموش می کنم که مجیدم در زندان است.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.