نامه محمد نوری زاد به نلسون ماندلا

شاید عالی ترین تجلی انسانیتِ شما آنجا باشد که در اوج قدرت و محبوبیت، ناگهان از قدرت دست شستید و ریسمان قدرت را به اراده و فهم مردم، و به آیندگان سرزمین تان وانهادید. ….

سلام عالیجناب،
شاید با من هم عقیده باشید که خوشبختی، گمشده ی هماره ی بشردر طول تاریخ بوده است. چه آدمیانی که برای رسیدن به قله های خوشبختی پای بر سر دیگران نهادند و خون ریختند و غارت کردند. و چه آدمیانی که در حسرت خوشبختیِ افزون تر، خود را و خویشان خود را به ورطه ی بلا فرو بردند. بگمان من اگر خوشبختی را از هزار منظر معنا کنیم، شما در شمار خوشبخت ترین های تاریخید. نه از آن روی که از مال دنیا و هرچه که در اوست بی نیازید. بل بدین دلیل که شما از سطح مناسبات انسانی عبورکرده اید و به عمق ”دل“های مردمان جهان راه یافته اید. همه ی ما افرادی را می شناسیم که ثروتشان از اندازه بیرون است، شهرتشان بسیار بیش از شماست، و دوربین ها برای نشان دادن آنها سراسیمه اند. این افراد با همه ی ظرفیت هایی که برآورده اند، عمدتاً در سطح رویین احساس مردم متوقف اند. شما اما پای از این وادی بدر برده اید و به کانون دلهای مردمان جهان دخول کرده اید.

با اطمینان می گویم: اگرهمه ی انسانها دست بدست هم بدهند و جهان را زیرپا بگذارند و همه ی همّ خود را برای یافتن فردی بکار گیرند که: دشمنی ندارد، و دلی را نیازرده، و دروغی نبافته، و خسارتی بجان جامعه ی خویش و جامعه ی جهانی درنینداخته، اما در عوض نیکبختی برآورده، و دلها را بهم نزدیک کرده، و فهم را برکشیده، و معنای تازه ای از انسانیت را به تماشا گذارده، حتما به شخص شما خواهند رسید. و ما چه خوشبختیم که زنده ایم و با شما هم نفسیم. زنده ایم و محصول تقلای تاریخ را برای برآوردن و نمایش یک انسان بزرگ و کم نظیر تماشا می کنیم.

عالیجناب،
شاید عالی ترین تجلی انسانیتِ شما آنجا باشد که در اوج قدرت و محبوبیت، ناگهان از قدرت دست شستید و ریسمان قدرت را به اراده و فهم مردم، و به آیندگان سرزمین تان وانهادید. و این همان راه دشواری است که شما با پای نهادن به تمایلات فردیِ خود طی کرده اید، و دیگرانِ تاریخ درآن ”جا“ مانده اند. با عبور شما از این گذرگاه سخت، نه در دلهای مردمان کشورتان، که در دلهای مردمان جهان به روی شما گشوده شد و شما در صمیمی ترین تختگاه بشری جای گرفتید. اکنون شما بر سریر دلها نشسته اید. و بشر امروز، بچشم خود ناب ترین جلوه ی انسانی را در جمال شما به تماشا نشسته است.

همه ی ما به اوج که می رسیم، باقی عمر خود را در همان اوج بلوکه می خواهیم. و حتی برای این که از آن اوج فرونغلتیم، دروغ می بافیم و زور می گوییم و ظلم می کنیم و آدم می کشیم و غارت می کنیم. شما اما عطای آن همه اوج شورانگیز را به لقای فهم مردم بخشودید و حظّ تماشای نیکبختی آنان را بر همه ی لذتها برتری دادید.
شما با آن همه محبوبیت متراکم، می توانستید همچنان رهبر و پیشوای مردم خود باقی بمانید. می توانستید قدرت راحتی برای فرزندان خود به ارث بگذارید. می توانستید با گماردن فیلترهای متعدد، مجلس و دولت و دستگاه قضایی و همه ی موقعیت های کشورتان را برای بقای خود تا هر زمان که زنده اید مجبور و مرعوب کنید. می توانستید با برآوردن دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و با بسیج نشریات و آدم های مفتون و شیدا هر معترضی را به دوردستهای نفرت و بیچارگی دراندازید. درست کاری که در هر کجای دنیای جهل می کنند. شما اما انسان تر و فهیم تر و هوشمندتر از آنانی بودید که برآمدن خود را مادام العمر می خواهند. بله، شما پیش از آنکه صدامها و قذافی ها و مبارک ها و زین العابدین بن علی ها فرو بیفتند، عاقبت اینان را بچشم دل دیدید. و دانستید نمی شود برای محبوبیت های ناگهانی بقایی مدام آراست. و دانستید که با تحکم و تشر و تبلیغ نمی توان به پرنیان دلها راه یافت.

عالیجناب،
درود ما ایرانیان را پذیرا باشید. ایرانیانی که در طول تاریخ، از پادشاهان و رهبران مادام العمرآسیب فراوان دیده اند. ایرانیانی که رهبرانشان بیشترین آموزه های انسانی را در میان کتابهای مذهبی و اخلاقی و هنری شان دفن کرده اند و کمترین رغبتی به روح شریف آن آموزه ها ندارند.

ما ایرانیان در داستانهای اساطیریِ خویش، پادشاهی داریم ”کیخسرو“ نام. که خوب و شایسته و مردمی و خردمند است. او نیز چون شما در اوج محبوبیت و اقبال مردمی، ناگهان دست از قدرت شست و به پادشاهان بعد خود آموخت که مقام و شهرت را نمی توان به ارث نهاد. باید رفت و جا را به تازه نفس ها سپرد. اکنون هزاران سال از آن زمان می گذرد. و ما ایرانیان در حسرت برآمدن کیخسرویی دیگر نسل به نسل در گور شده ایم و چشممان از فروغ افتاده. با ظهور شما بود که دلمان روشنایی گرفت. و ما کمال کیخسروی خود را در جمال فهم شما باورکردیم. شما اکنون کیخسروی ما ایرانیانید. با این تفاوت که کمی آنسوتر از سرزمین ما سربرآورده اید. با مخاطبینی جهانی. دلهای ما ایرانیان، و دلهای همه ی جهانیان، منزلگاه شایستگی های شریف شما. بزرگی و ماندگاری: گوارای تان.

با احترام و ارادت: محمد نوری زاد
بیستم مهرماه سال نود و یک شمسی
مطابق با یازدهم اکتبرسال ۲۰۱۲ میلادی

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.