تغییر در سیاست خارجی مصر – سود و زیان ایران

در آخرین بار که یک رئیس کشور مصر به ایران سفر کر بود، هدف او تلاش برای تغییر جهتی اساسی در سیاست خارجی مصر و دگرگون ساختن نقشه ژئوپلیتیک خاورمیانه بود. ….

بی بی سی:
در سال ١٩٧۵ و چهارسال قبل از انقلال اسلامی ایران که تبعات آن هنوز هم در منطقه احساس می شود، انور سادات، رئیس جمهوری وقت مصر، از ایران دیدن کرد.
دوران جنگ سرد بود و انور سادات می کوشید تا آشکارا به موقعیت مصر به عنوان یکی از اقمار منطقه ای اتحاد شوروی پایان دهد و کشورش را در حوزه علایق غرب قرار دهد به این امید که ایالات متحده، یعنی حامی اصلی اسرائیل، به او کمک کند تا صحرای سینا را که هنوز در اشغال اسرائیل بود بازپس بگیرد.
شاه ایران یکی از متحدان کلیدی غرب محسوب می شد و سادات با تلاش برای همسویی با ایران می خواست دوستان تازه خود در واشنگتن را قانع کند که مانند متحد قدیمی غرب در تهران، صمیمانه می کوشد شریکی مورد اعتماد و مطمئن برای غربیان باشد.

اگرچه محمد مرسی، رئیس جمهوری کنونی مصر، از بسیاری جهات نقطه مقابل سادات محسوب می شود، اما سفر او به پایتخت ایران در این هفته هم نشانه سرآغازی جدید در سیاست خارجی مصر محسوب می شود.
برخلاف سادات، آقای مرسی در نظر ندارد خط مشی رهبران ایران را تایید کند و یا خود را با سیاست خارجی آنان همسو نشان دهد هر چند به عنوان یک فرد اسلامگرا، احتمالا دارای دیدگاه های مشترکی با جمهوری اسلامی است.
هدف از سفر آقای مرسی، که با وجود ناخرسندی ایالات متحده و تلاش هایی برای جلوگیری از آن انجام شده، عمدتا ارسال پیامی به جهان خارج حاکی از استقلال رای مصر، و پیامی به داخل در این مورد است که دولت او، برخلاف دولت حسنی مبارک، مجری بی چون و چرای خواست واشنگتن نیست. مصر دیگر در نظر ندارد صرفا ابزار سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل برای منزوی کردن و به حاشیه راندن رژیم ایران باشد، بلکه در صدد است منافع ملی خود را، خود تعیین و دنبال کند. این تغییر جهت سیاسی خریداران فراوانی هم در مصر دارد.

سخنرانی آقای مرسی در اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها در تهران شاهدی بر این مدعاست.
این سخنرانی سیلی سختی به صورت رهبری ایران بود که می کوشید “بهار عربی” را، بیداری اسلامی، و سفر آقای مرسی را پیروزی علیه تلاش غرب برای به انزوا کشاندن جمهوری اسلامی جلوه دهد.
رئیس جمهوری مصر به میزبانان ایرانی خود گفت که نمی توانند مدعی حمایت از مبارزه فلسطینیان برای داشتن کشوری مستقل شوند و در همانحال از اقدامات رژیم بشار اسد در سرکوب مردمی حمایت کنند که برای دستیابی به عزت و آزادی مبارزه می کنند. محمد مرسی در سخنرانی خود در تهران دوبار این جمله را تکرار کرد که “همه ما مسئول ادامه خونریزی در سوریه هستیم” و بر تعهد مصر به همکاری با همه نیروهای منطقه ای برای یافتن راه حلی مسالمت آمیز تاکید نهاد، راه حلی که مانع از سقوط سوریه به دامن جنگ داخلی تمام عیار شود و وحدت ارضی آن کشور را به مخاطره نیاندازد.
به این ترتیب، مرسی با یک حرکت واحد، نه تنها استقلال خود از واشنگتن را به نمایش گذاشت، بلکه همزمان حکومت ایران را نیز به چالش کشید. همسویی کوتاه مدت و شکاف بلند مدت

با اینهمه، محمد مرسی به عنوان یک اسلامگرا باید دست کم از لحاظ نظری، وجوه مشترکی با رژیم حاکم در ایران داشته باشد. هر دو مایلند که کشورهایشان که دارای اکثریت مسلمان هستند، تحت قوانین اسلامی اداره شوند. خصومت نسبت به اسرائیل، حمایت از فلسطینیان و سوء ظنی عمیق نسبت به نیات غرب در قبال منطقه، ستون اصلی سیاست ها و دیدگاه های اعلام شده هر دو را تشکیل می دهد.
سخنرانی مرسی قطعا میزبانان او در تهران را ناخرسند کرده است. هنگام سخنرانی رئیس جمهوری مصر، هیات سوری به نشانه اعتراض، تالار اجلاس را ترک کرد و البته ایرانیان نمی توانستند از اجلاسی که میزبان آن بودند، قهر کنند.
عین حال، ایرانیان نباید این واقعه را کلا حادثه ای منفی تلقی کنند. سیاست رسمی و اعلام شده دولت مصر، تحقق خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای و تاکید بر این اصل بوده است که غرب نمی تواند ایران را تحت فشار قرار دهد و همزمان، زرادخانه اتمی اسرائیل را نادیده بگیرد، ولو اینکه اسرائیل داشتن چنین زرادخانه ای را تکذیب کند. با آغاز به کار یک رئیس جمهوری اسلامگرا، بعید است دولت مصر این سیاست خود را تغییر دهد، و این اساسا خبری خوش برای ایرانیان است.
اما هم اخوال المسلمین مصر و هم رهبران ایران در واقع ملیگرایانی با لباس اسلامی هستند و این عامل جدایی راه این دو حکومت است.

به عنوان ملیگرایان سنی، آقای مرسی و جنبش اخوان المسلمین طرفدار او با گسترش نفوذ ایران در عراق موافق نیستند زیرا این وضعیت باعث می شود تا سنی های عراقی به حاشیه رانده شوند.
به عنوان نماد دیگری از اختلاف بنیادی بین دو طرف، آقای مرسی سخنرانی خود در اجلاس تهران را با درود بر “صحابه پیغمبر” آغاز کرد که آشکارا به معنی اعلام مخالفت با سنت قدیمی شیعیان در کم اهمیت دانستن سه تن از خلفای راشدین است و این عامل تفرقه و جدال بین دو فرقه اسلامی و شکاف در اساس اعتقادی آنها بوده است.
سیاست خارجی مستقل مصر تنها تا آنجا برای رهبران ایران سودمند است که باعث ضربه زدن به تلاش غرب و اسرائیل برای منزوی کردن جمهوری اسلامی در منطقه شود، اما در مورد موضوعات دیگر، به خصوص بحران سوریه، قطعا تحولی خوشایند برای ایران نیست.

ایران و مصر از سال ١٩٧٩ تا کنون روابط کامل دیپلماتیک نداشته اند که دلیل آن تصمیم مصر به امضای معاهده صلح با اسرائیل بود. در آن زمان، انور سادات به منظور دهن کجی به آیت الله ها و انقلاب نوپای آنان، اجازه داد تا پیکر شاه ایران، دوست دیرین او، در یکی از قدیمی ترین و معتبرترین مساجد قاهره به خاک سپرده شود. چند سال بعد، حکومت ایران هم به تلافی این اقدام، نام قاتل سادات را بر روی یکی ازخیابان های تهران گذاشت.
در حال حاضر، عامل شکاف بین دو حکومت به مراتب از حد یک سنگ قبر در محله قدیمی قاهره و نام خیابانی در تهران فراتر می رود. مصر می کوشد خود را به جای یکی از وابستگان سیاست خارجی آمریکا، یک قدرت مستقل منطقه ای نشان دهد، و تضاد این نگرش با جاه طلبی های منطقه ای ایران دیر یا زود آشکار خواهد شد.

در نهایت، داستان شکاف بین ایران و مصر به پایان خود نزدیک نشده است.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.