دردهای پس از زلزله آواری دیگر برای زنان مصیبت دیده
زمین می لرزد و و می لرزد تا متوقف شود اما مصیبت تازه شروع شده است. ای کاش مصیبت زلزله پس از پایان لرزش های زمین تمام می شد. برای زنان پایان زلزله تازه آغاز درد است. روحیه آسیب پذیر زنان، وابستگی بیشتر آنان به اعضای خانواده و احساس مسئولیت در قبال آنان باعث می شود که زنان از نظر روحی بیشتر آسیب ببینند. ….
گزارشی میدانی از وضعیت زنان زلزله زده در آذربایجان
دردهای پس از زلزله آواری دیگر برای زنان مصیبت دیده
کانون زنان ایرانی – سولماز ایکدر:
http://jahanezan.wordpress.com
زنی شیون می کند و بر سر می کوبد. صدای ناله می آید اما در این روستا هیچ کس مجروح نیست. فقط زنده ها مانده اند و مرده ها. کسی می گوید:« شکر خدا بیشتر مرد ها زنده مانده اند.» و من به معنی دیگر این جمله فکر می کنم « بیشترین تعداد کشته ها زنان هستند». می گویند زلزله ساعت چهار و نیم و پنج رخ داده پس بیشتر مردها سرکار بوده اند و بچه ها در پی بازی اما زنها بیشترشان خانه بوده اند. من متحیر می مانم که چرا هر ساعتی زلزله می آید بیشترین آمار کشته ها را زنان تشکیل می دهند؟ با نگاهی اجمالی به آمار کشته شده های حوادث طبیعی در تمام دنیا متوجه می شویم زنان و کودکان بالاترین آمار آسیب دیدگان را به خود اختصاص می دهند. نه تنها بیشترین جمعیت زنان، بخصوص در کشور های توسعه نیافته، خانه دار هستند بلکه جمعیت اصلی زنان شاغل در روستاها هم بیشتر در محیط های بسته کار می کنند. این یعنی بالاترین احتمال برای آسیب دیدن در صورت وقوع زلزله. سقف ها فرو می ریزند و زنان خانه دار و شاغل در مکانهای محلی را به کام مرگ می فرستند.
زمین می لرزد و و می لرزد تا متوقف شود اما مصیبت تازه شروع شده است. ای کاش مصیبت زلزله پس از پایان لرزش های زمین تمام می شد. برای زنان پایان زلزله تازه آغاز درد است. روحیه آسیب پذیر زنان، وابستگی بیشتر آنان به اعضای خانواده و احساس مسئولیت در قبال آنان باعث می شود که زنان از نظر روحی بیشتر آسیب ببینند.
همزمان با هلال احمر به روستای بعدی می رسیم . از اهالی روستا ۷ نفر کشته شده اند. ۵ زن، یک دختر بچه و یک پسر نوجوان. اعضای هلال احمر تند و تند چادر می زنند و آب و غذا بین اهالی پخش می کنند. جنازه ها را دیروز از زیر آوارخارج کرده اند و امروز دفن شده اند. آبی نیست تا روی خاک تازه در گذشتگان ریخته شود بر سر گور دخترک مادرش به رسم محلی می خواند . زنان دیگر روستا هم کودکانشان را سخت در آغوش می فشارند تا مبادا یکی از پس زلزله ها نیز آنها را به درد زن نشسته بر سر گورمبتلا کند دردی که برای هر مادری سخت است و کشنده .
انگار در هنگام کمک رسانی در این بحران هم فرهنگ مردسالارانه دست بردار نیست و موجب می شود نیاز های زنان آسیب دیده، چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی در الویت چندم قرار بگیرد و امداد گران ناخوداگاه انگار ترجیح می دهند اول مشکلات مردان را بر طرف کنند . زنها هم اغلب خود برای درخواست کمک یا اعلام نیازهایشان پیش قدم نمی شوند. زنان طبق عادت های سنتی شان بازهم اول به دنبال برآورده کردن آسایش دیگر اعضای خانواده شان هستند. انگار از خودگذشتگی اینجا هم دست از سرشان برنمی دارد .
یکی از زنانی را که آنجا می بینم با حیرت به ویرانه ای نگاه می کند که روزی خانه ی همسایه اش بوده است . می گوید:« همسایه ام برای افطار مهمانمان کرده بود.او منتظر آمدنمان بود اما دیگر نه ما هرگز او را دیدیم و نه او ما را . بعد از زلزله صدای ناله هایش را می شنیدم اما چند ساعتی است که صدایش قطع شده است .»
و من به زنی فکر می کنم که تا ساعت چهار و نیم بعد از ظهر مشغول آشپزی بوده برای مهمانی افطارش . مهمانی که هرگز نتوانست برگزار کند و از مهمانانش پذیرایی کند .
مسوول پخش غذا سر میرسد و نان و خرمایی را به دست زن می دهد. غذا که کم می آید زن به شوهر و بچه هایش می گوید سیر است ونانش را به آنها می دهد و نگاهش را همچنان به ویرانه های خانه همسایه اش می دوزد.
با وجود همه این از خود گذشتگی ها زنان، پس از وقوع زلزله بار سنگینی را بر دوش می کشند و معمولا پس از وقوع زلزله باید بحران های روحی همسران یا پدران خود را هم تحمل کنند. اگر فرزند خانواده در زلزله کشته شود، مادر او مقصر است. اگر اجناس قیمتی خانواده زیر اوار مانده، زنهای خانواده سرزنش می شوند. تامین غذا، وظیفه سنتی زنان است.
از ماشین که پیاده می شویم مردم زلزله زده دورمان جمع می شوند. بیشتر از کمک همدردی می خواهند. زنی دستم را می گیرد و به چادرش می برد. درون چادر دخترش خوابیده است . دست ها و پاهایش در زلزله شکسته اند اما بدتر از آن جراحتی است که روی شکمش نقش بسته است. فکر می کنند پزشک هستم و می توانم دخترک را درمان کنم مادر می گوید:« پسرانش برای درمان به بیمارستان فرستاده شده اند اما دخترک که هنگام زلزله ترسیده و بجای پناه گرفتن فرار کرده آوارها غافل گیرش کرده اند و به شدت زخمی شده است .» زخم ها کاری هستند اما پدرش از ترس جدا کردن دخترش از اعضای خانواده ترجیج داده او را گوشه چادرشان بخواباند.زنان این روزها دردهای زیادی را بر دوش می کشند دردهایی که انگار همچون آوار زلزله بار دیگر هر روز بر سرشان آوارمی شود .
سه شنبه ۲۰۱۲-۰۸-۱۴ ۲۲:۱۱:۳۶
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.