گزارشی از ورود سپاهیان سابق به عرصه سیاست
دوم خرداد و تحولات خاص آن دوره، زمینهای شد تا فرمانده وقت سپاه پاسداران بهخاطر آنچه وی آن را «نهضت فرهنگی» مینامید، از سپاه پاسداران جدا شده و به امور سیاسی بپردازد؛ هرچند که خود وی سه سال قبل از آن تاریخ را زمان تصمیم گیریاش برای خروج از سپاه میداند ….
خبرگزاری آریا *
مسأله عدم ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سیاست و به دنبال آن به مقوله انتخابات، از جمله مواردی است که در طول سالیان پس از انقلاب همواره مورد بحث و بررسی از جانب رسانهها و احزاب و گروههای مختلف بوده و تا به امروز نیز ادامه داشته است. این امر از آنجا بیشتر مورد توجه قرار گرفت که بنیانگذار انقلاب حضرت امام (رحمتاللهعلیه) به صراحت از پاسداران خواست تا به عرصه سیاست وارد نشوند. هرچند برخی کارشناسان این گفته حضرت امام (رحمت الله علیه) را سخنی مدت دار و مربوط به دوران جنگ دانستهاند و همچنین مراد از آن را، درگیر نشدن در دعواهای سیاسی و انتخاباتی بیدلیل دانستهاند، اما با این حال، باز هم بودند فرماندهانی که برای ورود مستقیم به سیاست، تصمیم به خروج از سپاه گرفته و ردای غیرنظامی بر تن کردند تا محدودیتی از اینجانب متوجه آنها نگردد.
نگاهی گذرا به مناصب دستگاههای مختلف تقنینی یا اجرایی در سالهای پس از دوران دفاع مقدس، نشان از ورود جدی بسیاری از فرماندهان ردههای مختلف سپاه به عرصه سیاست دارد؛ روندی که در سالهای اخیر و بهویژه با روی کارآمدن دولت و مجلس اصولگرا، شتابی افزون به خود گرفته است. در همین راستا بررسی سوابق و جایگاه تعدادی از نامهای این لیست پر شمار آگاهی از جایگاه با عظمت این نهاد انقلابی خالی از لطف نخواهد بود.
سپاه در روزهای اول انقلاب
پس از تشکیل سپاه پاسداران و از همان ابتدای انقلاب، این نهاد تازه تأسیس را نهادی سیاسی نمیدانستند؛ بلکه گرایش عقیدتی و فرهنگی آن برتری محسوسی داشت. براین اساس بسیاری از نخبگان انقلابی که دغدغه حضور در عرصه خدمترسانی را داشتند، جذب این نهاد مردمی شدند. حتی بسیاری از وزرا و نمایندگان نیز در همان ابتدای انقلاب در سپاه عضو بودند؛ اما کم کم با نظر امام مجبور شدند میان عضویت در سپاه و حضور رسمی در سیاست یکی را انتخاب کنند. بهطور مثال برخی از سران سازمان مجاهدین انقلاب در همان روزهای اولیه تشکیل سپاه به این نهاد پیوسته بودند و از بیانگذاران آن نیز محسوب میشدند. بر همین اساس چهرههایی مانند محسن رضایی و محمدباقر ذوالقدر قید حضور در دستهجات سیاسی را زدند و تنها، سپاهی ماندند.
با این حال، بودند سپاهیانی که چون وارد مجلس شده بودند یا از سوی دولت برای خدمت فراخوانده شده بودند، بهطور موقت از این نهاد جدا شده و به اصطلاح مأمور در دولت میشدند. عباس دوزدوزانی که یکی از پایهگذاران سپاه بود، از جمله این افراد است. او که اولین فرمانده رسمی سپاه بود، در کابینه شهید رجایی عهده دار وزارت ارشاد شد و با نمایندگی مردم تهران در مجالس اول تا سوم، فاصله معناداری از سپاه گرفت.
محمد سلامتی دیگر چهرهای است که در دولت اول حضور داشت و هم چهره نظامی و هم سیاسی بود. او که مدتی در سپاه مشغول به خدمت بود، مدتها در سمت وزیر کشاورزی قرار داشت و پس از آن نیز به دبیرکلی حزب مشارکت رسید.
سید محمد غرضی دیگر چهره نامآشنایی است که پیش از آنکه سیاسی باشد، در عرصه سپاه حضور داشت. او از جمله کسانی بود که در همان سالهای اول بهعنوان استاندار انتخاب شد و بر همین اساس نیز مجبور به ترک سپاه شد. او از سال ۱۳۶۰ بهعنوان وزیر نفت و از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۶ نیز بهعنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن در دولت مشغول به خدمت شد و مجالی برای بازگشت به سپاه پیدا نکرد.
وزارت سپاه پاسداران
سپاه پاسداران در زمان جنگ آن چنان نقش محوری در بسیج نیروها و آموزش نیروهای مردمی داشت که وزارتخانه سپاه نیز تأسیس شد تا مأموریتهای سپاه را مدیریت کند. محسن رفیقدوست که پیش از تشکیل وزارت سپاه در سال ۱۳۶۲ در حزب مؤتلفه فعالیت میکرد، مسئولیت وزارتخانه تازه تأسیس سپاه را برعهده گرفت. البته او پس از حذف وزارت سپاه از ساختار دولت، مدتها رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان بود و پس از آن نیز به عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی پا نهاد.
دوران پس از جنگ و دولت سازندگی
اتمام دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس و آغاز بازسازی کشور را باید مقطعی مهم از روند یادشده ارزیابی کرد که در این مسیر، دولت و بهویژه هاشمی رفسنجانی تأثیری دوچندان داشت. حجتالاسلام سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه در خصوص آن زمان تصریح میکند: «در دوران پس از جنگ، کشور بهشدت نیاز به سازندگی، عمران و آبادانی و ترمیم زیرساختها داشت و رییس دولت وقت ( آیتالله هاشمی رفسنجانی) از رهبر معظم انقلاب درخواست کردند که بخشی از توان مازاد سپاه به کمک دولت بیاید که مورد موافقت ایشان هم قرار گرفت و سپاه وارد عرصههای اقتصادی یا بهتر بگویم سازندگی شد.»به گفته وی هر کشوری پس از فروکش کردن آتش جنگ اگر نتواند ویرانیهای خود را بازسازی نماید، با چالشهای جدی مواجه خواهد شد. بر این اساس سپاه در راستای پاسداری از انقلاب، وارد عرصههای سازندگی شد و الحق و الانصاف توانست گامهای بزرگی را در این زمینه بردارد و حتی پروژههای سنگینی را که شرکتهای خصوصی عاجز از انجام آن بودند، سپاه آنها را به انجام رسانید.
سپاه که در سال ۶۸ وجهه نظامیاش بر سایر وجههها غلبه میکرد، به فکر تغییر و تحول افتاد. همزمان با این تغییرات، برخی افرادی که تا قبل از شروع جنگ در مدارس و دانشگاهها درس میخواندند و تدریس میکردند، به زندگی عادی برگشتند و از سپاه خارج شدند. البته مشابه این اتفاق برای همه کسانی که قبل از ورود به سپاه، مشغله دیگری داشتند افتاد؛ کشاورز به زمینش برگشت، کاسب به مغازهاش و هر کس راه خود را در پیش گرفت. در همین سالها بود که چهرههای زیادی از سپاه پا به میدان سیاست گذاشتند. چهرههایی که مدیریت در شرایط بحرانی جنگ آنها را آبدیده کرده بود، پا به سیاست نهادند. علی لاریجانی یکی از این افراد بود که با شروع دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸، بهعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وارد این نهاد شد و عزت الله ضرغامی را نیز با خود به این وزارتخانه برد تا این دو برادر سپاهی، تبدیل به دو برادر فرهنگی شوند. علیمحمد بشارتی، وزیر کشور دولت سازندگی نیز در زمره سپاهیانی است که پس از جنگ به مقام وزارت رسید. اگر چه او همزمان با دوران دفاع مقدس، مقطعی را نیز در وزارت خارجه فعالیت کرد، اما عضویت وی در اولین شورای فرماندهی سپاه و همچنین مسئولیت اطلاعات و تحقیقات سپاه، او را در زمره سپاهیانی قرار میدهد که وارد عرصه سیاستورزی شدهاند. البته در این سالها افرادی هم بودند که از دیگر نهادهای انقلابی همچون کمیته یا جهاد به دنیای سیاست وارد شدند. غلامرضا فروزش، وزیر جهاد سازندگی دولت هاشمی، یکی از این افراد است که از مؤسسین جهاد بود و پس از جنگ ردای سیاست پوشید.
فرمانده سپاه که ردای سیاست پوشید
دوم خرداد و تحولات خاص آن دوره، زمینهای شد تا فرمانده وقت سپاه پاسداران بهخاطر آنچه وی آن را «نهضت فرهنگی» مینامید، از سپاه پاسداران جدا شده و به امور سیاسی بپردازد؛ هرچند که خود وی سه سال قبل از آن تاریخ را زمان تصمیم گیریاش برای خروج از سپاه میداند: «من برای تحول فرهنگی و اقتصادی در جامعه از سپاه خارج شدم. معتقد بودم که نباید از ابزار نظامی برای این ایده استفاده کرد و اولین مسألهای که طرح کردم، نهضت فرهنگی بود و چندین هدف داشتم. اول از همه باید بگویم که خروج من از سپاه، پس از موافقت و تأیید مقام معظم رهبری صورت گرفت. من سه سال قبل از زمان خروجم از سپاه، این موضوع را با معظم له طرح کردم و ایشان فرمودند که شما صبر داشته باشید تا خودم زمان این موضوع را به شما اطلاع دهم. درست پس از خرداد ۷۶، ایشان بنده را صدا کردند و فرمودند: «حالا میتوانیم در خصوص خروج شما از سپاه صحبت کنیم و اگر استدلالهای شما در این زمینه درست بود، من با کنارهگیری شما از فرماندهی سپاه موافقت میکنم.» بنده سپس گفتم اگر شما قانع نشدید، تکلیف چیست؟ که ایشان در پاسخ فرمودند: «باید بمانید» درست پس از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه صحبت، حضرت آقا فرمودند: «من قانع شدم»
اصلاحات بدون سپاه
دولت اصلاحات در سطح کلان خود میانه خوبی با نیروهایی که از دل سپاه و جنگ تحمیلی بیرون آمده بودند، نداشت. دوم خردادیها بیشتر به دوستان خود در سازمان مجاهدین، کارگزاران و سایر گروههای چپ میدان دادند و در ادامه حزب مشارکت را نیز تأسیس کردند. شاید مهمترین اتفاقی که در آن سالها رخ داد و تا مدتها نیز در اذهان باقی ماند، نامهای باشد که جمعی از فرماندهان سپاه درباره وقایع ۱۸ تیر ۷۸، به سید محمد خاتمی نوشتند. در این نامه که به امضای ۲۶ تن از سرداران سپاه رسیده بودنام افرادی دیده میشد که بعدها خود نیز وارد دنیای سیاست شدند: از جمله آنها نبی رودکی و اسماعیل کوثری فرماندهان سابق لشکر ۱۹ فجر و لشکر ۲۷ محمدرسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند که به ترتیب در مجالس هفتم و هشتم به مجلس راه یافتند. داستان یکی دیگر از امضاکنندگان این نامه یعنی محمدباقر قالیباف البته داستان پررنگتری است. قالیباف که در روزهای آخر دولت خاتمی به نیروی انتظامی رفته بود و سودای پوشیدن ردای ریاستجمهوری در سر داشت بهشدت موردهجمه رسانهای اصلاحطلبان قرار گرفت و قربانی شد.
در همین سالها، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بهعنوان حزبی نوگرا وبرخاسته از دل جناح راست، پا به عرصه وجود گذاشت. این تشکل جدید که در سالهای ابتدایی افرادی همچون حسین فدایی، داوود دانش جعفری، الیاس نادران، علی دارابی، محمود احمدینژاد و… را در رأس خود داشت، بر اساس فلسفه وجودیش متشکل از افرادی بود که در دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتند و عنوان ایثارگر ( جانبازان، اسرا و رزمندگان) شامل ایشان میشد.
دولت نهم و دهم
روی کارآمدن محمود احمدینژاد در سوم تیر ۸۴ را باید فصل نوینی در اسبابکشی نیروهای سپاه به مناصب سیاسی دانست. علاوهبر تعدادی از وزرا و معاونین وزرا که به جمع دولتیها پیوستند و در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود، میبایست از خیل فرمانداران و استانداران دولتهای نهم و دهم یاد کرد که در این سالها مناصب اجرایی را بر کارهای نظامی ترجیح دادند. پرویز فتاح، مسعود میرکاظمی، مصطفی محمد نجار، صادق محصولی، صفارهرندی، مجید نامجو، رستم قاسمی و سردار وحیدی از جمله مسئولین رده بالای سپاه پاسداران بودند که در هفت سال گذشته به پاستور راه یافتهاند.
پرویز فتاح از جمله دوستان نزدیک محمود احمدینژاد بود که تا پیش از روی کار آمدن وی، فعالیت سیاسی نداشت. وی در دولت نهم پست وزارت نیرو را بر عهده داشت و پس از پایان آن نیز به بنیاد تعاون سپاه بازگشت تا رفت و برگشتی آرام داشته باشد.
مسعود میرکاظمی، رییس مرکز مطالعات بنیادی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عضو دیگری است که در دولت نهم به وزارت بازرگانی و سپس در دولت دهم به وزارت نفت رسید و جایگزین نوذری شد؛ البته وی بیشتر از دو سال در این وزارتخانه نماند و برای حضور در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از تهران نامزد شد. گفتنی است در دوران وزارت میرکاظمی در نفت، برخی مدیران سابق دولت نهم نظیر علی احمدی و کامران باقری لنکرانی به این وزارتخانه نقل مکان کرده بودند. چنانکه علی احمدی به عنوان رییس صندوق بازنشستگان نفت و لنکرانی نیز بهعنوان رییس مرکز بهداشت و درمان این وزارتخانه منصوب شدند.
صفارهرندی دیگر عضو رسمی سپاه بود که در سالهای دور بهعنوان رییس اداره سیاسی این نهاد انقلابی فعالیت داشت. او پیش از عضویت در دولت نهم در روزنامه کیهان مینوشت و با پیروزی احمدینژاد در سال ۸۴ سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده گرفت. در طول زمان وزارت وی همواره اخباری مبنی بر اختلافات او با رییسجمهوری به گوش میرسید که در نهایت در واپسین روزهای دولت نهم، بهخاطر اعتراض به انتصاب اسفندیار رحیم مشایی بهعنوان معاون اول، بههمراه چند وزیر دیگر نظیر محسنی اژهای وزیر اطلاعات، برکنار شد. برکناری عجیب و دور از انتظار وی از حاشیهسازترین اقدامات احمدینژاد در طول سالهای دولت نهم بود که تا مدتها در رسانهها و مطبوعات بحث در اینباره ادامه داشت. این در حالی است که خروج وزرایی همچون او از دولت احمدینژاد، عملا به قدرتگیری بیشتر اسفندیار رحیم مشایی و حلقه متصل به او موسوم به جریان انحرافی منجر شد که خود زمینهساز برخی حواشی پررنگتر در دولت دهم بود.
مصطفی محمد نجار، دیگر وزیر کم حاشیه دولت نهم است که از جایگاه سپاه پاسداران ابتدا بهعنوان وزیر دفاع و سپس در دولت دهم بهعنوان وزیر کشور منصوب شد. انتصاب او به سیاسیترین وزارتخانه کابینه دهم از سوی احمدینژاد در حالی صورت گرفت که در جریان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، محمدنجار عملا در مقابل جریان مشایی عمل کرد تا آنجا که رسانههای این جریان از جمله ارگان رسمی دولت در آستانه انتخابات، به وی انتقادات زیادی کردند؛ امری که به شایعه برکناری او از این سمت و جایگزینی یکی از نزدیکان مشایی بهعنوان وزیر کشور بیش از پیش قوت بخشید.
با شروع دولت دهم روند ورود سپاهیان بازنشسته به دولت (البته با شیب کمتر) ادامه داشت تا آنجا که رستم قاسمی، فرمانده نامآشنای قرارگاه خاتم سپاه، به وزارت نفت رفت و جایگزین میرکاظمی شد. این انتصاب که بهعنوان راهکاری برای تعمیق روابط سپاه و دولت و رفع برخی کدورتها تعبیر شد، از جمله مواردی بود که رییسجمهوری بر انجام آن تأکید ویژهای داشت؛ چنانکه سردار عزیز جعفری در مراسم تودیع وی از قرارگاه خاتم با اشاره به عملکرد درخشان رستم قاسمی در قرارگاه خاتمالانبیا گفت: «همین عملکرد درخشان بود که باعث شد تا رییسجمهوری برای انتخاب وی بهعنوان وزیر نفت اصرار داشته باشد.»
* هفتنه نامه پنجره ؛سید محمد حسینی