تقی روزبه: شکست طرح آتش بس کوفی عنان (نماینده سازمان ملل) وخطر گسترش جنگ داخلی در سوریه

پیشنهاد کنفرانس جهانی شامل اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای دارای نفوذ برحکومت اسد را ارائه کرده است (طرحی که مورد حمایت کوفی عنان هم هست) و شامل کشورهائی چون ایران، ترکیه، عراق و اتحادیه عرب می شود. و این در حالی است که فرانسه و انگلستان و آمریکا بلافاصله حضور ایران در این کنفرانس را رد کرده اند. ….

بدنبال کشتارحوله و جنایت های پس از آن توسط عوامل دولت سوریه، بحران سوریه وارد فاز جدیدی شده و سخن گوی “ارتش آزاد” اعلام داشته است که از این پس خود را متعهد به طرح آتش بس کوفی عنان نمی داند و در طی روزهای گذشته نیز خبر از شروع حملات آن ها و کشته شدن چندین ده نفر از نیروهای اسد انتشار یافت.
دبیر کل سازمان ملل (در پی جنایت های صورت گرفته و نیز تیراندازی بسوی بازرسان سازمان ملل) اظهار داشت که بشار اسد  مشروعیت خود را از دست  داده است. کلینتون وزیر خارجه آمریکا از اقداماتی که نتیجه اش برکناری اسد باشد سخن به میان آورده است. وزیر امور خارجه  روسیه برای نجات طرحی که حتی کوفی عنان هم اذعان به شکست آن کرده است،

پیشنهاد کنفرانس جهانی شامل اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای دارای نفوذ برحکومت اسد را ارائه کرده است (طرحی که مورد حمایت کوفی عنان هم هست) و شامل کشورهائی چون ایران، ترکیه، عراق و اتحادیه عرب می شود. و این در حالی است که فرانسه و انگلستان و آمریکا بلافاصله حضور ایران در این کنفرانس را رد کرده اند. از سوی دیگر نشست سازمان همکاری شانگهای در بیانیه خود با هر گونه مداخله نظامی و فشار تحمیلی برای تغییر حکومت در سوریه مخالفت ورزیده و خواهان توقف خشونت از هر دو طرف شده است

بحران سوریه و وجه منطقه ای و بین المللی آن

شکست این طرح از قبل قابل پیش بینی بود. چرا که نه فقط رژیم حاکم بر سوریه، بلکه هم چنین اپوزیسیون هر کدام به شیوه ای  به قصد به شکست کشاندن آن و صرفا در مقام سخن آن را پذیرفتند بدون آن که در عمل پای بند به آن باشند. اپوزیسیون تحت نفوذ غرب و ترکیه وعربستان در ابتدا حتی به ظاهرهم حاضر به پذیرفتن آن نبودند و آن را طرحی برای نجات اسد و دستاویز مناسبی برای تداوم سرکوب  تلقی می کردند و به افشاگری علیه آن و تسلیح خود مشغول بودند. خود دولت های غربی نیز در شرایط بن بست اوضاع سوریه پیشنهاد روسیه و کوفی عنان را به عنوان یک تاکتیک کوتاه مدت برای منزوی کردن بیشتر اسد و فراهم ساختن فضای بین المللی برای دست یابی به اجماعی جهت تشدید فشارها به اسد و هموارساختن مسیر سرنگونی وی پذیرفتند.

بحران سوریه بدلیل قرار داشتن آن در قلب منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه، همسایگی با اسرائیل و ترکیه وعراق و لبنان …. دارای وجوه منطقه ای و جهانی مهم و رقابت های حاصل از آن است. از همین رو گسترش جنگ داخلی در آن می تواند موجب  دامن زدن بحران در این منطقه حساس  گشته و بر تنش های درونی لبنان و عراق و ترکیه و فلسطین و نیز چگونگی صف آرائی اعراب و اسرائیل در برابر هم تأثیرگذار باشد. از سوی دیگر در مقیاس جهانی سوریه از حمایت فعال  بلوک شانگهای، رقیب اصلی بلوک ناتو ودولت های غربی، وهم چنین حمایت فعال جمهوری اسلامی ایران و تا حدی حمایت ضمنی عراق برخوردار است.

اسرائیل نیز به نوبه خود در این بحران بیکار ننشسته و سیاست های عمدتا غیرعلنی و پیچیده ای در راستای اهداف تاکتیکی و استراتژیکی خویش دنبال می کند. در سوی مقابل  کشورهائی چون ترکیه وعربستان قرار دارند که سخت درگیر بحران بوده و رابطه فعالی با اپوزیسیون  دارند. وجود چنین صف آرائی منطقه ای و جهانی با جهت گیری های متضاد، در کنارصف آرائی های داخل جامعه سوریه (ازجمله علوی ها و یا مسیحیانی که نگران سر کار آمدن یک حکومت اسلامی هستند و کردهائی که ضمن مخالفت با اسد نگران سرنوشت خود در حکومت پس از آن هستند) نوعی وضعیت بن بست یا آچمز شدگی در وضعیت و عبور به دوران پسا اسد ایجاد کرده است و این در حالی است که بشار اسد به مهره سوخته و بی اعتباری تبدیل شده است که مدت هاست زمان برکناری و یا سرنگونی اش فرارسیده است.

توازن نیرو و صف آرائی های داخلی و جهانی به قسمی است که  قدرت های غربی بر خلاف مورد لیبی قادر به مداخله و اقدام مستقیم نیستند (وزیر دفاع آمریکا گفته است که بدون تصمیم سازمان ملل آمکان مداخله نظامی آمریکا ناممکن و این در حالی است که چین و روسیه مخالف قاطع هر گونه مداخله نظامی هستند). عوامل تشدید کننده ای چون در پیش بودن انتخابات داخلی در آمریکا به این بلاتکلیفی دامن زده است. جالب است که کیسینجر در یاد داشت خود در روزنامه واشنگتن پست، از جنبه دیگری به بن بست فوق پرداخته وعواقب مداخله نظامی مستقیم غرب وآمریکا در سوریه را  مورد بررسی قرار داده است: او “دکترین دخالت بشر دوستانه ( با مسئولیت برای محافظت از جان شهروندان) را مغایر با اصول و ستفالی حاکمیت دولت ها می داند. بزعم وی اگرچنین سیاستی به عنوان بخشی از اصول سیاست خارجی پذیرفته شود، موجب بهم ریختن نظم بین المللی می شود. بر طبق آن مثلا متحد مهمی چون عربستان تا زمانی متحد باقی می ماند که جنبش دموکراتیکی علیه آن بوجود نیامده باشد!”.

درچنین شرایطی هربلوک و قدرتی تلاش دارد که ازطریق حمایت ازگروه ها وکشورهای متحد ونزدیک به خود اهداف خویش را به پیش ببرد. درنتیجه  صحنه سیاسی سوریه عملا به بازار مکاره رقابت های قدرت های جهانی و رقابت های آن ها تبدیل شده است.

چالش هائی که جنبش ضداستبدادی روسیه با آن مواجه است:
می دانیم که  درسوریه  خاندان اسد با تکیه  براقلیتی ( علویان و برخی جریانات دیگر)  ده ها سال است که استبداد خشنی را برجامعه ای متکثر وچند قومی و چند مذهبی (نظیرکردها و یا سنی ها ومسیحی  ها و…)اعمال کرده اند. دراعمال این استبداد خشن و سرپانگهداشتن آن وجود یک ارتش نیرومند و دستگاه های سرکوب گسترده وهم جنین عامل توجیه کننده مبارزه با دولت اسرائیل نقش اساسی داشته است. اما بدنبال شروع بهارعربی و سرنگونی برخی دیکتاتورها، شتربحران درمقابل خانه دیکتاتور سوریه هم زانو زد و زمین لرزه سیاسی  موجب بهم ریختن ثبات دیرپای آن شد. وباین ترتیب بار دیگرنشان داده شده که چگونه جوامعی که با تکیه براهرم زور وسرکوب وحدت و یک پارچگی ظاهری را برقرارمی کنند، با ترک خوردن دیوار استبداد، موازنه بالقوه شکننده درونی آن بهم ریخته و بروز خطرجنگ داخلی افزایش یافته و بهمان اندازه امید دست یابی به دموکراسی وجامعه ای آزاد و برابرو پلورالیستی کمرنگ تر می شود. نباید فراموش کرد که نخستین قربانیان جنگ داخلی، مطالبات دموکراتیک وجنبش های طبقاتی اجتماعی چون گارگران و یا اقشارپذیرتری چون کودکان وجوانان و زنان و…می گردد.

درچنین وضعیتی سه خطر وآفت عمده جنبش ضداستبدادی ودموکراتیک سوریه را تهدید می کنند که عبارتنداز:
الف-  خطرجنگ داخلی گسترده و تبدیل شدن جنبش ضداسبتدادی به یک جنگ داخلی بین جریانات  و اقوام مختلف که ازهردو سو، هم اسد وهم اپوزیسیون و حامیان آن، هرکدام به نحوی، دامن زده می شود. بدیهی است که با رواج زبان زور واسلحه درگرما گرم این معرکه هرجریانی که زورش بیشتر باشد( ازجمله بدلیل کثرت جمعیت هوادار، تسلیح و سازمانیافتگی بیشتر و یاحمایت گسترده ترخارجی) با انحصاری کردن قدرت به  زورگوئی  نسبت به سایرجریانات ضعیف ترازخود خواهد پرداخت.

ب- چالش مهم دیگرتسلط  گفتمان وایدئولوژی مذهبی(بویژه روایت های افراطی) بر جنبش ضداستبدادی است و حتی دراین رابطه می توان گفت که متأسفانه شماری ازجریانات حاضردرصفوف اپوزیسیون ازرژیم مستبد وسکولاراسد  هم عقب ترهستند. مدتی پیش  حتی مقامات آمریکائی  نیز به نفوذ و حضور حامیان القاعده ازدرصفوف اپوزیسیون اذعان کردند. نقش عربستان درحمایت ازسلفی ها وتقویت   صفوف مرتجعین جنبش ضداستبدادی برکسی پویسیده نیست. با تجربه تباه شدن  انقلاب بهمن ۵۷ ایران دربهمن  درپی تسلط  گفتمان اسلامی و نفوذ روحانیت وخمینی  برجنبش ضداستبدادی علیه شاه را بخوبی آشنائیم.  درمورد تحولات لیبی  وتونس ویا  درمصرهم  خطرعروج جریانات مذهبی را  را به درجاتی شاهد یم.

ج- بی تردید چالش مهم سوم همانا خطر اتکاء و وابستگی نیروهای ضداستبدادی ومدعی آزادیخواهی به قدرت های بزرگ جهانی و یا منطقه ای است. هم اکنون برخی ازاین نیروهای اپوزیسیون بطور آشکار خواهان مداخله نظامی وغیرنظامی این قدرت ها هستند.

بدلیل نقش منفی نیروهای ارتجاعی حاضر درصحنه، درغیاب حضورفعال وتأثیرگذار جریانات مترقی و واقعا دموکراتیک، جنبش ضداستبدادی آزادیخواهانه وبرابری طلبانه مردم سوریه  در برابر وضعیتی دشوار و با وظایفی خطیر وپیچیده در برپائی یک جنبش ضداستبدادی و واقعا دموکراتیک قرار دارد. صف آرائی بالنده و تأثیرگذار آن  ضرورتا درگرو مرزبندی با سه خطر و انحراف ذکرشده دربالاست و بنابراین نمی تواند درهمراهی و هم پیمانی با قدرت های بزرگ، از هردوبلوک، و یا دولت های ارتجاعی منطقه اعم ازعربستان وجمهوری اسلامی ایران  و ترکیه صورت گیرد. برعکس با حرکت مستقل درچارچوب مبارزه علیه استبداد حاکم (آن چه که در انقلاب بهمن ۵۷ مفقود بود) تکیه برمطالبات اقتصادی و سیاسی  فراگیر و با تکیه بر مجامع و شبکه ها و تشکل های بدیل مردمی و حمایت نیروها وجنبش های مترقی منطقه ای و جهانی از آن می تواند موجب بالیدن وعروج  رویکرد سوم گردد. باندازه ای که چنین جریان مستقل و مردمی شکل بگیرد و به نقش آفرینی به پردازد می توان از زبانه  جنگ های داخلی و تسلط گفتمان های ارتجاعی – مذهبی و مداخله مخرب قدرت های بزرگ  ممانعت کرد و درعین حال به استفاده مثبت و سازنده از امکانات متنوع جهانی و نیزتحمیل مطالبات و قراردادن خواست های واقعی و مشخص ومترقی در برابر نهادها و قدرت های بزرگ و کوچک وازجمله قطع حمایت های آشکار وپنهان ازحکومت های مستبد و پیش بردسیاست های امپریالیستی، در راستای سوریه ای آزاد و دموکراتیک امید بست.

دست بدست دادن یک جنبش انقلابی درداخل و همبستگی متقابل با جنبش های جهانی و “ابرقدرت افکارعمومی جهان”، امروزه از مهم ترین ابزارهای پیشروی بسوی اهداف رهائی بخش محسوب می شوند. باتوجه به خصلت منطقه ای وجهانی بحران سوریه، بی تردید دفاع جنبش ها و نیروها وتشکل ها وجریانات مترقی درسطح منطقه و جهان ازجنبش ضد استبدادی آزادیخواهانه و برابری طلبانه و افشاء و محکوم کردن اهداف مداخلات  قدرتهای بزرگ بخشی از کازارشکل گیری آلترناتیوهای مترقی درمنطقه را تشکیل می دهند.

۲۰۱۲-۰۶-۰۸ ۱۳۹۱-۰۳-۱۹
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de

ارسال دیدگاه