سهم اتریش و ایتالیا در جشنواره کن

داستان فیلم، داستان گروهی از زنان مسن اتریشی است که به کنیا سفر می کنند و در آنجا با جوانان سیاهپوست همبستر می شوند. این جوانان برای پول پروانه وار به دور هتل ها توریستی میگردند و با اصرارشان برای سر کیسه کردن این زنان، به هدف خود می رسند. ….

ماتیو گارونه، کارگردان ایتالیائی
رادیو فرانسه  /  شهلا رستمی
زیر باران شدید، حضار کن توانستند دو فیلم انتقادی از جامعه را در این دومین روز ۶۵ امین فستیوال کن بینند که ارزششان یکسان نبود.

“اولریش زیدل”، کارگردان اتریشی، که در سال ۲۰۰۷ ، برای اولین بار با فیلم “صادرات-واردات” در بخش مسابقه ای فستیوال کن شرکت کرد و فیلمش همچون چاقوئی سرد به بدن تماشاگران خورد، امسال با فیلم “بهشت عشق” به این بخش بازگشت. “بهشتی” که در خود همه لایه های لازم برای ساختن یک جهنم وجود داشت و باز هم نگاه سرد و کوبنده این سینماگر متعهد به دنیای پیرامونش را در برابر نگاه تماشاگر قرار میداد.
داستان فیلم، داستان گروهی از زنان مسن اتریشی است که به کنیا سفر می کنند و در آنجا با جوانان سیاهپوست همبستر می شوند. این جوانان برای پول پروانه وار به دور هتل ها توریستی میگردند و با اصرارشان برای سر کیسه کردن این زنان، به هدف خود می رسند.
“اولریش زیدل” با این داستان دست کم سه معضل مهم را مطرح می کند: رابطه غرور آمیز و استثمار کننده کشورهای شمال و جنوب، رابطه زن و مرد و فقیر و ثروتمند.
این نگاه انتقادی آرام و در عین حال پر طنز، البته طنزی بسیار تلخ، به ویژه بینندگان مرد را معذب می سازد چرا که آنان رفتار زنانی را می بیینند که صد بدترش را مردان از قرنها پیش نسبت به زنان روا داشته اند و این چندان کسی را شوکه نکرده است.

نقد تلویزیون و این که برنامه های “رآلیتی شو”، “شوی واقعیت” که بسیار در سراسر جهان مد شده، موضوع فیلم “رآلیتی” (واقعیت) ساخته “ماتیو گارونه”، کارگردان ایتالیائی بود که چهار سال پیش جایزه بزرگ داوران همین فستیوال را برای فیلم “گومورآ” ربود.
در این فیلم یک ماهی فروش شهر ناپل را می بینیم که خواستش برای شرکت در یکی از این “شوها” عقل از سرش می پراند. منتها نه سوژه فیلم تازه است و نه پرداخت آن. بدین معنا که “ماتیو گارونه” ظاهرأ می خواسته سبک سینمای گذشته ایتالیا را برای یک سوژه تازه به کار ببندد، اما در رسیدن به این هدف ناتوان بوده و فیلمی پرچانه و خسته کننده به تماشاگر ارائه می کند.

گفتنی است که نقش اول این فیلم، “آنیه لو آره نا”، زندانی است و گر چه مقامات ایتالیائی به او اجازه بازی در این فیلم را داده بودند، اما از آمدنش به فستیوال کن جلوگیری کردند. در خبرها به جرم وی اشاره ای نشده است.
او از ۱۹ سال پیش در زندان به سر می برد و از ۱۲ سال پیش کار بازیگری را آغاز کرده است. حال باید دید که آیا جایزه بهترین هنرپیشه مرد به او داده خواهد شد یا نه ؟

فیلم دیگری که در بخش نوعی نگاه شرکت داشت و آنهم نگاهی انتقادی به جامعه می انداخت، و در عین حال سزاور یاد آوری است، فیلم دانشجو، آخرین ساخته “داره جان عمربایف”، کارگردان قزاق بود. فیلمی که از از بین رفتن ارزش ها در پی فروپاشی شوروی سابق، زورگوئی پولدارها به طبقه محروم و ژرف تر شدن اختلافات طبقاتی سخن می گفت. پرداختی مینمالیست و پر از سکوت مانع از تأثیر این فیلم عمیق نمی شود.

“داره جان عمربایف” که در سال ۱۹۹۲ جایزه “یوزپلنگ” نقره ای لوکارنو و “بالن نقره ای” فستیوال سه قاره را برای اولین فیلمش “خیرات” ربود در سال ۱۹۹۸ جایزه بخش نوعی نگاه فستیوال کن را برای “آدمکش حرفه ای” در یافت کرد.
“داره جان عمربایف” که رشته ریاضی واستفاده از آن در برنامه های کامپیوتری را به پایان رسانده ، بعد ها به مدرسه مهم سینمای شهر مسکو رفت و در سال ۱۹۹۸ از آن فارغ التحصیل شد. عمر بایف، با این حال به جای سینماگران روسی، بسیار از فیلمساز فرانسوی “روبر برسون” الهام گرفته است.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.