تقی روزبه: دخیل بستن رفسنجانی به خمینی در آستانه برگزاری مذاکرات هسته ای

رفسنجانی  بهنگام حیات خمینی و در آستانه مرگ وی ازکارچاق کن های اصلی نظام و فرد مورد اعتماد خمینی بود. آن مشکلات هفتگانه ای که رفسنجانی در گفتگوی اخیرش با فصل نامه به همه آنها اشاره نکرده است، مشکلاتی بودند نظیر پایان دادن به مساله جنگ با عراق، معضل جانشینی وی که نیاز به حذف منتظری از یکسو و تجدید نظر در نظریه ولایت فقیه برای تبدیل آن به تن پوشی مناسب اندام کارچاق کن ها و از دیگر سو، تغییر قانون اساسی و ….

دخیل بستن رفسنجانی به خمینی در آستانه برگزاری مذاکرات هسته ای
تقی روزبه

الف- در آستانه نشست بحران هسته ای ۵+۱ با ایران، رفسنجانی با زدن فلاش بگ و رجعت به ماههای پایانی عمر خمینی، به نامه محرمانه و غیر تایپی اشاره می کند که از وی خواسته است در حیات خود ۷ معضل و مشکل اساسی نظام را که تنها او قادربه حلشان است حل کند. یکی از آن معضلات مربوط به برقراری رابطه با دولت آمریکاست.باین ترتیب رفسنجانی خواسته است با سپر بلا قرار دادن خمینی، تابوی مذاکره و برقراری رابطه  با آمریکا را شکسته و جبهه مدافعان آن را تقویت کند. هم چنانکه از خلال گفتگوی وی با فصلنامه مشهود است، او تنش زدائی با دولت آمریکا  و نیز با عربستان  در منطقه را کلید خروج کشور از بحران و از جمله بحران اقتصادی، ورود سرمایه و ایجاد اشتغال از یکسو و کاهش فشارهای سیاسی و اقتصادی و نظامی از سوی دیگر می داند.

همانطور که انتظار هم می رفت سخنان وی با واکنش های تند بخشی از حاکمیت از جمله نماینده خامنه ای در سپاه، روزنامه هائی چون رسالت و یا روزنامه کیهان که وی را متهم به سانسور مواضع امام کردند،شماری از امام جمعه ها و از جمله احمد خاتمی امام جمعه تهران و شماری از نمایندگان مجلس، مواجه شد. آنها عموما وی را متهم به ورود در حریم ممنوعه اختیارات رهبری، القاء وجود اختلاف در سطوح بالای نظام در برابر دشمن و تحریف مواضع خمینی کردند. از جانب دیگر این واکنش ها شامل حمایت های صریح و یا ضمنی برخی از روزنامه ها و دولتمردان نیز شدند. روزنامه مشرق و جمهوری  اسلامی و سایت خبر آنلاین نزدیک به علی لاریجانی و نیز حمایت ضمنی عناصری چون محسن رضائی از آن جمله بودند، که حاکی از قوی تر شدن نسبی جبهه مذاکره است. در همین رابطه چندی پیش محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر در مصاحبه با رسانه ها (در سویس) اعلام داشت که او مدافع مذاکره با آمریکا است، و سایت الف متعلق به احمد توکلی نیز ناپرهیزی کرده و میزبانی سخن گوی  وزارت خارجه آمریکا برای پاسخ به سؤالات کاربران این سایت را اعلام داشته بود که  البته در پی حمله رقباء این برنامه را کنسل کردند. واقعیت آن است که وجود چندین عامل و فاکتور جدید فضا و زمینه مناسبی را برای طرح انتقادات و ابراز نظر توسط رفسنجانی  فراهم ساخته است که اهم آنها عبارتنداز:  تشدید شکاف بین خامنه ای و احمدی نژاد، شکاف بین اصول گرایان (سنتی) و احمدی نژاد و مهمتر از همه تشدید بی سابقه بحران اقتصادی و فشارها و تهدیدهای خارجی. انتخاب مجدد وی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در حالی که احمدی نژاد این مجمع را به مدت طولانی بدلیل ریاست وی و جهت گیری های آن تحریم کرده بود، قرینه ای دیگر بر افزایش وزن نسبی رفسنجانی در اوضاع و احوال جدید  است. تاکتیک رفسنجانی هم با توجه به تنش بین خامنه ای و دولت، تقویت کفه رهبری و تلاش برای جهت دادن و اعمال نفوذ به آن است و جالب است که در همین رابطه برخی از مواضع خود را –گاهی  بطور ضمنی و گاهی حتی بطورصریح-  به نحوی مطرح می کند که گوئی خامنه ای  هم با آن ها موافق است.

مثلا در مورد نظام ریاستی و یا پارلمانی جمهوری با صراحت می گوید نظر رهبری، بر خلاف آنچه که باو نسبت داده می شود موافقت با نظام پارلمانی نبوده است. در مورد مذاکره با آمریکا هم می گوید که  افراطی ها در گذشته نگذاشتند، اکنون نیز مخالفت خواهند کرد اما باید از آنها عبور کرد. با این همه در مورد میزان همراهی خامنه ای با موضعی که او پیرامون رابطه با آمریکا مطرح ساخته است، در غیاب اطلاعات موثق نمی توان اظهار نظر قاطعی کرد، اما آنچه که روشن است چه نظام در کلیت خود و چه خامنه ای هیچ وقت مخالف اصل مذاکره نبوده اند و برخی مذاکرات انجام شده در سالهای گذشته در این یا آن عرصه  نیز بدون نظر مساعد وی نبوده است. مسأله اصلی در مورد اتخاذ تصمیم در این رابطه را مصلحت (حفظ نظام) و رصد زمان مناسب و مذاکره از موضع باصطلاح عزت تشکیل می داده است که بزعم خامنه ای تحقق آن متضمن حصول پیش شرط هائی بوده است که رئوس اصلی آن عبارت بوده اند: از دست یابی به توانائی هسته ای (و نه الزاما تولید آن) به مثابه یک عامل بازدارنده (امری که تعیین حد دقیق آن، هم مورد مناقشه است و هم تابعی از نحوه برخورد قدرتهای خارجی)، ایجاد جبهه امن داخلی (که جز ایجاد فضای خفقان و سرکوب و خشکاندن زمنیه های باصطلاح انقلاب مخملین، یکدست کردن حاکمیت (فقدان باصطلاح حاکمیت دوگانه) و هدایت سکان سیاست توسط خود وی، و بالأخره گذراندن خوان انتخابات مجلس نهم که حاکمیت بویژه پس از رویدادهای انتخابات ۸۸ نگران آن بود، تا بقول وی دشمن نتواند سوء استفاده کند. ضمن آن که حاکمیت از جهاتی توانسته است پیش شرط های فوق را بطور نسبی فراهم کند، اما شرایط و عوامل محاط بر حاکمیت  ثابت نبوده و همه چیز در حال تغییر است و بهمین دلیل رژیم از جهات متعدد دیگری آسیب پذیرتر شده است. از جمله آنکه قدرت های بزرگ غربی برروی پاشنه آشیل رژیم یعنی اختلال درآمدهای نفتی و مناسبات بانکی جهت استفاده از ارزهای نفتی  دست گذاشته اند که حتی وزش اولیه آن لرزه بر اندام اقتصادی بحران زده رژیم افکنده است.

علاوه برآن فشارهای نظامی از جمله نصب سپر موشکی در ترکیه، ورود ناوگان های جنگی بیشتر به منطقه و تدارک سپر موشکی در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای تکمیل حلقه محاصره نظامی ایران در کنار نارضایتی عمومی از رژیم، موجب شده است که  گذشت زمان به زیان جمهوری اسلامی رقم بخورد. در واقع دولت اوباما بر آن است که از طریق دامن زدن به جنگ سرد (دقیق تر نیمه سرد- نیمه گرم) همراه تهدیدهای نظامی و  بازی با اهرم دیپلماسی و تحریم های پیگیر و افزون شونده، رژیم ایران را بیش از پیش زیر فشار قرار داده و در سطح جهان منزوی سازد و گام به گام به عقب نشینی براند. اخطارهای دولت آمریکا مبنی بر آنکه فرصت برای دیپلماسی در حال گذر است، بخوبی نمایانگر این سیاست است.

با این همه بنظر می رسد تا زمان انتخابات ریاست جمهوری دور دوم آمریکا فرصت کمابیش مناسبی برای عرض اندام دیپلماسی وجود داشته باشد، فرصتی که البته از هر دو سو مورد تهدید بوده و ممکن است بسیار شکننده و ناپایدار باشد. هم توسط افراطی های درون جمهوری اسلامی  و هم توسط جناح بازهای آمریکا و فشارهای دولت اسرائیل. در حقیقت در فاز نخستین نشست دور جدید، دست یابی به توافق حول نفس تداوم مذاکرات و چانه زنی روی بسته ها و طرح های طرفین که در فضائی آکنده ازجنگ روانی و رجزخوانی ها صورت می گیرد، می تواند مهمترین نتیجه دور اول مذاکره باشد*. بی شک نه مشکلات فقط در بحران هسته ای خلاصه می شود و نه این بحران بسادگی با توجه به پیچیدگی معادلات دخیل در آن قابل حل است. اما حتی شروع و تداوم مسیر پر پیچ و خم گفتگو و چانه زنی می تواند تا حدی هم از خطرات درگیری های نظامی و هم تشدید محاصره اقتصادی و آنچه که زمانی عسگراولادی برادر از آن بنام خطر قحطی نام برد، بکاهد.

ب- رفسنجانی  بهنگام حیات خمینی و در آستانه مرگ وی ازکارچاق کن های اصلی نظام و فرد مورد اعتماد خمینی بود. آن مشکلات هفتگانه ای که رفسنجانی در گفتگوی اخیرش با فصل نامه به همه آنها اشاره نکرده است، مشکلاتی بودند نظیر پایان دادن به مساله جنگ با عراق (ضرورت خوردن جام زهر آتش بس و آرام کردن امت همیشه در صحنه)، معضل جانشینی وی که نیاز به حذف منتظری از یکسو و تجدید نظر در نظریه ولایت فقیه برای تبدیل آن به تن پوشی مناسب اندام کارچاق کن ها و از دیگر سو، تغییر قانون اساسی و…. از جمله بن بست هائی بودند که گشودنشان  تنها ازعهده خمینی بر می آمد. بگفته رفسنجانی امام ۵ مورد آنها را حل کرد، اما نتوانست و یا نخواست یکی از مهمترین آنها یعنی گشودن گره کور مناسبات با دولت آمریکا را که باز هم خود وی در دفاع از بحران اشغال سفارت آمریکا موتور محرکه آن بود، حل بکند و چنانکه شاهدیم که این مشکل هم چنان بیخ ریش رژیم مانده است (رفسنجانی مدعی است که اگر خمینی مخالف آن بود، حتما آن را ابراز می کرد). ناگفته نماندکه به وقت مرگ خمینی سردمداران حکومت بسیار نگران تداوم حیات جمهوری اسلامی بودند. تجربه تداوم بحران مناسبات با آمریکا نیز نشان می دهد که اگر معضلات دیگر با اشاره انگشت اقتدار خمینی حل نمی شدند، چه بسا با مرگ خمینی، شاهد زوال و فروپاشی (لااقل تدریجی نظام جمهوری اسلامی) بودیم.
آنچه که رفسنجانی فراموش کرد از خمینی بخواهد!

معضل اصلی و مهمترین گره از گره های هفتگانه پیشاروی نظامی که شالوده و پایه اصلی اش بر ولایت مطلقه و رهبری فراقانونی بنانهاده شده است، حل معضل جانشینی خمینی بود. از همین رو لازم بود قبل از هر چیز در اولین فرصت توسط خود رهبر بیمار ولی هنوز زنده که واضع نظریه ولایت مطلقه فقیه و دارای مشروعیت برگرفته از مرجعیت و رهبری “انقلاب اسلامی” بود، حل و فصل می گشت. امری که مستلزم اولا دستکاری نظری و تئوریک ولایت درتناسب با وضعیت و عناصر موجود از یکسو بود، و تعیین اگر نه صریح اما ضمنی مصداق آن از دیگر سو که این خود به معنی انتقال مشخص قدرت حقیقی و اعتبار او از فراز سر ارگانها و گرایشها بود. با حل این مسأله دیگر انجام تشریفات مربوط به امر گزینش مساله مهمی نبود و فرصتی برای استخوابندی قدرت واقعی فراهم می شد. بدون استفاده از نفوذ کلام و “مشروعیت” خمینی مهار گرایشهای گوناگون و بشدت واگرایانه که در درون روحانیت  چند مرکزی و طبقه سیاسی حاکم وجود داشت، و تغییر توازن نیرو به سود کفه رهبری از نوع مطلقه اش آنهم بدون داشتن شرط  مرجعیت ناممکن بنظر می رسید.

و البته رفسنجانی در این مورد نه فقط در گرفتن حکم فقهی و حکومتی خمینی پیرامون جدا کردن شرط مرجعیت و فقاهت از ولایت و حکومتگری نقش درجه اول داشت، بلکه در روشن کردن مصداق آن نیز که در تقسیم کار حلقه نزدیکان به خمینی کسی جز خامنه ای نبود، نقش بی همتائی داشت. او به نقل از خمینی که “تا وقتی خامنه ای را دارید از چه نگرانید”، و ادعای وجود چند شاهد معتبر برای این ادعای خود، در گذاشتن سنگ بنای ولایت مطلقه دوران پساخمینی و گزینش شخص خامنه ای نقش بارزی داشت. او که در آن زمان اولویت و دغدغه اصلی اش رفع دشواری ها و بن بست های ورود به  دوره “پساامام” و ماندن و تثبیت نظام بود، بدلیل لحظه بینی اش  قادر به فهم این نکته نبود که دارد بدست خود کود به پای نهالی می ریزدکه  مدل ولایت مشروطه دلخواهش را قربانی ولایت مطلقه و  تمرکز مطلق قدرتی می کند که ممکن است روزی خانواده او را به محاکمه و زندان بکشاند و سایتش را فیلتر کند (رفسنجانی را باید بطورکلی طرفدار ولایت فقیه از نوع  مشروطه اش دانست که از بالا و توسط خبرگان کنترل و نظارت می شود). او لااقل برای کنترل منافع خود و باندهای مربوط به خودش و نیز بقاء نظام در جهان کنونی به موازات غرش هیولای وحشتناک ولایت مطلقه، به پادزهری  برای کنترل آن هم  نیاز داشت!.

بی شک چنین پادزهری در بساط هیچ مستبدی با هر مرام و مسلکی وجود ندارد و آنچه از قید و بند هم به او تحمیل شود از بیرون و از پائین است. در هر حال خمینی رحل اقامت افکند و میراث هیولائی او درکالبد جانشینان و میراث دارانش به حیات خویش ادامه داد در حالی که شخص رفسنجانی محلل بزرگ این انتقال بشمار می رفت. در این فاصله و از آن زمان تا کنون رفسنجانی بکرات کوشیده است که از بالا و توسط مجلس خبرگان و یا گاهی با طرح شورای رهبری و یا بسیج روحانیت، بر اسب چموش قدرت که از سواری دادن لازم به او و حامیانش و یا روحانیت سر باز می زد و بقاء دراز مدت نظام را مورد تهدید قرارمی داد دهنه بزند، اما همه تیرهایش  به سنگ خورده است. غافل از آنکه قدرت وقتی مطلق شد و وقتی از بستر زاینده خود جدا شد، دیگر مهار پذیر نیست. او که زمانی به باور حامیانش مرد عبور از بحران ها نامیده می شد، اکنون که ابرهای متراکم و همه جانبه بحران های سرنوشت ساز، آینده حکومت اسلامی را تیره و تار ساخته است، و همه امیدها و تلاش های بی وقفه اش را در تشکیل حکومت اسلامی را در معرض تهدید و نابودی قرار داده است، یک بار دیگر برای نجات نظام به تکاپو افتاده  است. تکیه بر بالا و حل مشکلات از بالا و توسط بالائی ها مثل همیشه یکی از مهمترین ویژگی های تلاش های رفسنجانی را تشکیل می دهد. اینکه این تلاش ها در فضا و وضعیت جدید تا چه حد مثمر ثمر باشند، و اینکه بقول خود وی این بار افراطی ها تا چه حد با و فرصت و مجال بدهند، و اینکه تاکتیک اصلی وی در همراه کردن خامنه ای با سیاست های مورد نظرش با اتکاء به شکست برنامه های اجرا شده در سالهای اخیر و با افول ستاره اقبال احمدی نژاد و بحران های عظیم پیش روی نظام، تا چه حد مؤثر افتد -برغم فراهم شدن برخی شرایط بسود تقویت کفه سیاست های مورد نظر او- همه و همه بستگی به نتیجه کشاکش باندها و منازعات آنها دارد. در نزد او مسأله بر سر انتخاب گزینه نوشیدن  و ننوشیدن جام زهر نیست، بلکه آنست که کدام گزینه به ماندن نظام بیشتر کمک می کند. آنچه که او در گفتگویش می گوید حاکی از آنست که هنوز هم امیدوار است که با رفرم کنترل شده و از بالا و در رأس آن برقراری مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا می توان نظام را از بحران های خفه کننده  بیرون کشید.

آنچه که در این میان محرز است، مؤلفه عمومی و پایدار بحران و انباشت تضادهای داخلی و خارجی در هر صورت و با هر روندی که در پیش گرفته شود، بطور اجتناب ناپذیر، رژیم را در برابر انتخاب ها و گزینه های مهم و سرنوشت سازی قرار داده است که انتخاب هر کدام از این گزینه ها – چه انتخاب گزینه همگرائی با نظام جهانی و نیازهای سرمایه جهانی و چه گزینه واگرائی و یا گزینه های بینابینی-  داری پی آمدهای مهمی در سطوح گوناگون، اعم از درون حکومتی، تحولات اجتماعی و در منطقه و در سطح جهانی همراه خواهد بود.

۲۰۱۲-۰۴-۱۰ ۲۲-۰۱-۹۱
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de

——————————————————–
*- یکی ازنمونه های بارز این نوع جنگ های روانی، گزارشی است که اخیرا روزنامه واشنگتن پست در آستانه برگزاری نشست هسته ای  به نقل از منابع و مسئولین سابق و کنونی سیا از پرواز و فیلم برداری و شنودهای الکترونیکی از تأسیسات هسته ای ایران توسط هواپیماهای جاسوسی نامرئی آمریکا به عمل آورده است. این کار سه سال است ادامه دارد. علاوه ایجاد شبکه های جاسوسی و خرابکاری در داخل ایران و تشکیل تیم آنالیز کننده  از کارشناسان سیا برای آنالیز اطلاعات دریافتی نیز بخشی از این گزارش و یا دقیق درز عامدانه اطلاعات ادعائی توسط سیا است. مطابق این گزارش طرفهای آمریکا در واقع دارند به رژیم ایران گوشزد می کنند که از همه تلاش ها و اقدامات آنها مطلع بوده و تمامی فعالیت آنها را تحت کنترل دارد. مقامات بلند پایه امنیتی آمریکا طبق این گزارش صراحتا پیام می دهند که “که با اتکاء باین شبکه گسترده” آمریکا از کوچکترین فعالیت های ایران در زمینه اتمی با خبر است.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.