بهرام رحمانی: «کشف حجاب» رضاخان و «حجاب اجباری» خمینی، چه تفاوتی دارند؟!

این یادادشت، مروری است کوتاه بر رویکرد و تاثیر مخرب «کشف حجاب» رضاخان میرپنج و «حجاب اجباری» روح الله خمینی، در جنبش زنان است. ظاهرا اولی از موضع مدرنیسم – غربی و دومی از موضع سنتی – مذهبی صورت گرفته است. ….

 

«کشف حجاب» رضاخان و «حجاب اجباری» خمینی، چه تفاوتی دارند؟!

بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmil.com

هشت مارس، روز جهانی زن که ریشه در جنبش کارگری کمونیستی دارد و امروز برخی گرایشات راست و بورژوایی نیز اجبارا به آن اشاره می کنند چیزی از ماهیت زن ستیزی و آزادی ستیزی آن ها نمی کاهد. در روزهای اخیر مطالبی در برخی رسانه ها، از جمله سایت های اینترنتی و فیس بوک و توییتر منتشر شده اند که سعی دارند «کشف حجاب» رضا خان را به عنوان بزرگ ترین دستاورد او در راستای آزادی زن به جامعه غالب کنند. شاید این نوع تحریفات تاریخی، کسانی را که تاریخ را ورق نزده اند نسبت به اعمال و سیاست های سرکوبگرانه رضا شاه متوهم کند اما واقعیت چیز دیگری است؛ و از جمله این اقدام رضاخان در کنار اقدامات دیگرش، نه در راستای آزادی زن در جامعه، بلکه در راستای اهداف و سیاست های دیکتاتوری اش بوده و بر خلاف ادعاهای طرفداران سلطنت، ربطی به آزادی زنان ندارد.

این یادادشت، مروری است کوتاه بر رویکرد و تاثیر مخرب «کشف حجاب» رضاخان میرپنج و «حجاب اجباری» روح الله خمینی، در جنبش زنان است. ظاهرا اولی از موضع مدرنیسم – غربی و دومی از موضع سنتی – مذهبی صورت گرفته است. رضا شاه، بر علیه انقلاب مشروطیت کودتا کرد و همه دستاوردهای این انقلاب، از جمله در رابطه با مساله زنان را سرکوب و همه تشکیلات های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هم چنین سازمان های زنان را از بین برد و دیکتاتوری مطلق برقرار کرد. او، سپس سفری به ترکیه داشته و در آن جا در دیدار با «آتاترک» رییس جمهور ترکیه، آزادی زنان را دید پس از برگشت به ایران، ناگهان «کشف حجاب» کرد؟! او، از حقوق بگیران دولتی خواست تا زنان و دختران شان را بی حجاب به خیابان ها بفرستند و در مجالس نیز به همین شکل ظاهر شوند. و از سوی دیگر، به پلیس نیز دستور داد هر جا زن چادری دیدند به او یورش ببرند و چادرش را به زور از سرش برگیرند و هر کس مقاومت کرد تنبیه کنند. بنابراین، مدرنیسم غربی رضا شاه در رابطه با آزادی زن کشف حجاب و گرفتن حجاب زنان به زور سرنیزه بوده است.

بنابراین، زنان ایران در دوره رضاخان، با آگاهی و آزادی حجاب را کنار نگذاشتند تا این مساله در جامعه نهادینه شود. به همین دلیل این اقدم رضا شاه سبب شد که بسیاری از زنان خودشان را در پستوهای خانه حبس کنند و بیرون نیایند و یا این که توسط مردان متحجرشان در خانه ها زندانی شدند. به علاوه پلیس و دیگر مامورین دولتی از این مساله، سوء استفاده های کلان مادی و معنوی و جنسی کردند. بنابراین، روشن است که کشف حجاب رضا شاه، به تغییر فرهنگی و آگاهانه جامعه و زنان نداشته و جز رواج قلدری و دیکتاتوری و تعرض به زنان در خیابان ها، چیز دیگری نبوده است.
خمینی، بنیان گذار حکومت جهل و جنایت و ترور نیز به محض این که به قدرت رسید همانند رضا شاه، هم زمان با سرکوب دستاوردهای انقلاب، فرمان حجاب اجباری اسلامی را نیز رسما صادر کرد. این بار ارگان ها و مامورین حکومت اسلامی، گله های انصار حزب الله، خواهران زینب و شعبان بی مخ ها و غیره رسما موظف شدند زنان «بی حجاب» را از ادارات و اماکن کار اخراج کنند و در خیابان ها نیز بی شرمانه و وقیحانه و تبه کارانه به زنان هجوم ببرند. هم چنین زنانی که قوانین حکومتی را رعایت نمی کنند دستگیر و زندانی و شکنجه کنند. بنابراین، سرکوب سیستماتیک زنان ایارن از همان روزهای نخست انقلاب ۵۷ آغاز شد و هنوز پس از گذشته سی سه سال، وحشی گری های حکومت علیه زنان هم چنان ادامه دارد.

از سال ۱۳۱۰، به بعد فشار دولت بر نشریات و انجمن های زنان به مانند بقیه احزاب و سازمان ها جدی تر شد. جمعیت نسوان وطن خواه، فعالیت های تبلیغی خود را در خصوص حقوق زنان در دروه حکومت رضاشاه نیز ادامه داد. آن ها در یک اعتراض نمادین، مجموعه ای از یک کتاب با عنوان «مکر زنان» را در میدان توپخانه تهران آتش زدند. از دیگر فعالیت های تاثیرگذار آن ها در این دوره، برگزاری «کنگره نسوان شرق» در سال ۱۳۱۱ در تهران بود.

 جمعیت نسوان وطن خواه توانسته بود، نشریه¬ای نیز با همین عنوان منتشر کند و نیز جمعیت نسوان وطن خواه کلاس های مبارزه با بی سوادی برای زنان بزرگ سال دایر کرده بود. علاوه بر آن کتاب هایی در زمینه حقوق زنان به چاپ رساند و چند نمایش تئاتر را سازمان دهی کرد. از جمله اقدامات مهم این جمعیت ارائه عریضه¬ ی به مجلس شورای ملی بود که در آن خواسته شده بود ازدواج دختران تا ۱۶ سالگی ممنوع شود، ‌معاینه زن و مرد از لحاظ سلامتی قبل از ازدواج اجباری شود. این عریضه در قانونی که بعدا به تصویب رسید تاثیر زیادی داشت. سرانجام این جمعیت با فشارهای رضاشاه در سال ۱۳۱۱ منحل شد.
«جمعیت بیداری زنان»، عنوان گروهی جدا شده از جمعیت نسوان وطن خواه و عمدتا اعضا و طرفداران حزب کمونیست ایران بودند که با مشی کمونیستی، مواضع نسوان وطن¬ واه را به اندازه کافی رادیکال نمی دانست. این جمعیت در سال ۱۳۰۵ تشکیل شد و در زمینه مبارزه با بی سوادی زنان فعال بود. هم چنین نمایشنامه هایی را در مورد مسائل زنان سازمان داد و به مناسبت روز جهانی زن برنامه¬ ایی برگزار کرد. این جمعیت سرانجام در نتیجه سرکوب کمونیست ها وحزب کمونیست ایران در سال ۱۳۰۸ منحل شد.

«عالم نسوان»، نام نشریه ای است که از سال ۱۳۰۰ توسط انجمن فارغ¬ التحصیلان مدرسه دخترانه آمریکایی ها در زمینه مسائل زنان با رویکردی میانه منتشر می¬ شد. در سال ۱۳۱۰، به دلیل سانسور شدید مطبوعات، این نشریه نیز توقیف شد.
«پیک سعادت نسوان» عنوان تشکل و نشریه ای است که در سال ۱۳۰۶ در شهر رشت تاسیس شد. پیک سعادت نسوان گرایش های چپ داشت و با فعالان کمونیست در انزلی در ارتباط بود. اولین جشن روز جهانی زن (هشت مارس) در ایران توسط این انجمن برگزار شد. برگزاری کنفرانس آموزشی، تئاتر و تاسیس کتابخانه از جمله فعالیت های این انجمن بود. این انجمن نیز به دستور رضاخان از فعالیت باز ماند.
«مجمع انقلابی نسوان»، عنوان تشکلی است که توسط زندخت شیرازی در سال ۱۳۰۶ در شهر شیراز تاسیس شد. از جمله فعالیت های اصلی این تشکل، مبارزه با حجاب بود. نشریه ای نیز با عنوان «دختران ایران» توسط این تشکل منتشر می شد.

بعد از آن که بیش تر نهادهای مستقل زنان در سال های نخست دهه ۱۳۱۰ توسط حکومت رضاخان منحل شدند، به دستور وی تشکلی دولتی با عنوان «کانون بانوان ایران» به ریاست افتخاری دخترش، شمس پهلوی در سال ۱۳۱۴ تاسیس شد. کانون بانوان به دور از مداخله در امور سیاسی و مذهبی (ماده ۱۱ نظام¬نامه کانون) شروع به کار کرد. هاجر تربیت به ریاست آن انتخاب شد و با ایجاد مجالس سخن رانی، نمایش¬ها، کلوپ های ورزشی، کتابخانه و کلاس های اکابر به توسعه فعالیت های زنان پرداخت. این کانون در ایالات و ولایات ایران متجاوز از ۵۰ شعبه داشت. نایب رییس جمعیت صدیقه دولت آبادی بود. از سال ۱۳۱۶، صدیقه دولت آبادی سرپرستی کانون را بر عهده گرفت و تا سال ۱۳۴۰ در آن جا فعالیت داشت.
رضا شاه در سال ۱۳۱۳، بلافاصله پس از دیدار از ترکیه، مساله «آزادی زنان؟!» را آغاز کرد. مهم ترین اقدام رضاشاه در رابطه با مساله زنان، کشف «حجاب» بود. پس از ۱۳۱۴، مقامات عالی رتبه با خطر برکناری روبرو بودند مگر آن که زنان خود را بدون حجاب در جشن های اداری می بردند و زنان کارمندان رده پایین، موظف بودند بی حجاب در خیابان های اصلی رژه بروند. به درستی بسیاری این را نه آزادی زنان که سرکوب پلیسی ¬می دانستند.

رضاشاه، کشف حجاب را مساوی با رهایی آنان از اسارت و خودآگاهی زنان به حقوق شان می دانست و بر این عقیده بود که با برداشتن چادر، زنان وارد فعالیت های اجتماعی می شوند. سرکوب پلیسی و قانونی که آزادی پوشش را منع می کرد، باعث شده بود تا زنان سنتی و سال خورده به ویژه در شهرها در خانه ها زندانی شوند. و با وجود همه مدعیات رضاشاه که خود را آزادکننده زنان می دانست، در حقوق خانواده زنان هم چنان مورد تبعیض قرار می گرفتند و قانون هم¬ چنان مردها را در چندین مورد مهم برتر می شمرد. مردان از حق اسلامی تعدد زوجات تا چهار همسر در آن واحد و حق طلاق برخوردار بودند. آنان سرپرست قانونی خانواده شناخته می شدند و حق ارث مطلوب تری داشتند. علاوه بر این، زنان هم چنان از حق رای دادن و انتخاب شدن در انتخابات عمومی محروم بودند.
زنان ایرانی در مبارزات مشروطیت فعالانه شرکت داشتند و از حدود سال ۱۲۸۵ سازمان های زنان شکل گرفتند و در مشروطه خواهی شرکت کردند.

برخی از انجمن ها و سازمان های مخفی زنان، حتی به نبردهای مسلحانه برای مشروطیت دست می زدند. برای مثال، در مبارزه‌ای مسلحانه بین موافقان و مخالفان مشروطه در آذربایجان جسد ۲۰ زن در لباس مردانه یافت شده است. در سال ۱۲۹۰، وقتی شایعه شد برخی نمایندگان مجلس به خواسته های روس ها تن داده‌اند حدود ۳۰۰ تن از زنان با تپانچه به مجلس رفتند تا آنان را مجبور به «حراست از آزادی و …» کنند. در آذربایجان قیام زینب پاشا را در دهه ۱۳۱۰ قمری مشاهده می کنیم و هنگام اوج گیری مبارزات مسلحانه مشروطیت زنان بسیاری مخفیانه در لباس مردان در مبارزات شرکت کرده‌ اند و برخی از آنان به طور اتفاقی شناخته شده اند، مثلا سربازی بود که جراحت برداشته بود و در درمانگاه از مداوای زخمش امتناع می کرد. کار به آن جا رسید که ستارخان به بالین او می آید و از او می خواهد که «پسرم تو نباید بمیری. ما به نیروی تو، به اراده آهنین تو نیاز داریم. چرا راضی نمی شوی زخمت را مداوا کنند؟» و سرباز در گوش او می گوید که من زن هستم. مثال ثبت شده دیگر حاکی است که در جریان یکی از مبارزه های آذربایجان پس از یافتن اجساد

یک گروه ۲۰ نفره از سربازان مشروطه‌خواه، مشخص شد که تمامی آن¬ها زن بودند.
یکی از مهم ترین وی‍ژگی های این دوره تلاش رضاشاه برای دولتی کردن انجمن های زنان بود. رضاشاه، پس از سرکوب انجمن ها و تشکل های زنان، ‌آن ها را در مجموعه ای به نام کانون بانوان زیر نظر دولت گرد آورد و با این ترتیب، ضربه شدیدی به رشد و پیشرفت زنان ایران زد.
اگر از ظاهر این واقعه سریع بگذریم چون که اهمیت زیادی ندارد به این نتیجه می رسیم که ماهیت و علمکرد حکومت رضا شاه و حکومت خمینی، یکی بوده و هر دو خشونت طلب و سرکویگر و ضد آزادی ستیز بودند. همین امروز نیز حکومت اسلامی نه تنها در جامعه ایران، بلکه در جامعه جهانی نیز به عنوان یک حکومت تروریست و دشمن درجه یک آزادی معروف است.
در واقع رضا شاه از موضع ناسیونالیستی – فاشیستی، و خمینی از موضع مذهبی – فاشیستی تداوم دهنده مناسبات غیرانسانی و نابرابر سرمایه داری و ضدآزادی بودند.

به علاوه بری شناخت هر پدیده ای باید دست به ریشه های تاریخی آن برد. بر این اساس، ریشه های به قدرت رسیدن حکومت اسلامی آزادی ستیز و زن ستیز را باید در سیاست های رضا شاه در سرکوب انقلاب مشروطیت و کودتا علیه آن و هم چنین سیاست های پسرش محمدرضا و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرکوب دستاوردهای قبل از آن و دشمنی و خصومت حکومت های آن ها با آزادی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هم چنین آزادی های فردی و جمعی مورد بحث و بررسی قرار داد.
به این ترتیب، چادر و حجاب زن، چه قبل و چه بعد از ماجرای «کشف حجاب» رضاخان و پس از انقلاب ۵۷، به مثابه ابزاری سیاسی در خدمت حاکمیت عمل می کرده است. چادر و حجاب در واقع یکی از عناصر و ابزار حفظ مناسبات موجود و در خدمت تحکیم و تقویت مردسالاری و ارتجاعی سیستم سرمایه داری بوده است.

چادر یا حجاب در ایران، مثل قید و بندهای مشابه آن در سایر سیستم های مردسالار سرمایه داری، در خدمت حفظ تقسیم طبقات و قلمروهای مرد و زن مبتنی بر تبعیض و نابرابری به کار گرفته شده است. چرا که عموما فضای حرکت و تلاش اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و ظرفیت رشد و تحرک زن را محدود می کند.
انگیزه دولت و شخص رضا شاه از کشف حجاب، ایجاد تحولی اساسی در نقش زن و یا با اعتقاد به برابری حقوق و مناسبات زن و مرد نبوده است. چرا که رضا شاه تشکل های زنان را همراه با سازمان ها و احزاب و تشکل های کارگری و غیره که در انقلاب مشروطیت فعال بودند از بین برد. رضا شاه در روز هفدهم دی ۱۳۱۴، در مراسمی که به مناسبت کشف حجاب برگزار شد طی نطقی ادعا کرد: «از امروز ایران هم رنگ جماعت و در صف کشورهای متمدن قرار گرفته است.» در حالی که چنین ادعایی واقعیت نداشت و رضاخان و دولتش که با کودتا و سرکوب دستاوردهای انقلاب مشروطیت به قدرت رسیده بود نمی توانست به معیارهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه ای که در غرب جریان داشت پایبند باشد. مخبر السلطنه هدایت (رییس الوزراء و رییس دیوان کشور در ده سال اول سلطنت رضاشاه) در «خاطرات و خطرات»، در این مورد چنین اقرار می کند: «متاسفانه این کار مهم و برجسته (کشف حجاب) مانند سایر امور دوره دیکتاتوری به دست شهربانی و دغلان افتاد و وسیله زورگویی و اخاذی مامورین شد. فشار شهربانی به مردم به بهانه رفع حجاب زیاد بود و در همه جا مردم را به زور وادار به برپا ساختن مجلس جشن و شادی می کردند و اگر کسی از نقطه نظر ایمان یا مخالفت همسرش در مجلس جشن حاضر نمی شد گرفتار مامورین غلاظ و شداد می شد. در معابر عمومی پاسبان ها چادر را از سر زن ها می کشیدند و اگر روسری داشتند در هیچ کجا راه شان نمی دادند… در تهران مشهور بود که زن صدرالاشراف که پیرزنی بود و شوهرش در آن موقع وزیر عدلیه بود از آمدن به مجلس جشن شهرداری خودداری می کند. شاه می گوید «زنی که از تو اطاعت نمی کند طلاقش بده» این شایعه به طور شوخی و بذله گویی نقل مجالس تهران بود و مردها بطور مزاح به همسران خود می گفتند اگر اطاعت نکنید، امر ملوکانه اجرا خواهد شد.»

در همان منبع آمده است که «حتی در شهرها و دهات زن هایی را که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آن ها کشیده پاره، پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد او را تا توی خانه اش تعاقب می کردند.»
پس روشن است که با تهدید و ترور، خشونت و سرکوب، سانسور و اختناق، شکنجه و اعدام، لشکرشکی و جنگ، نمی توان آزادی و برابری و عدالت و دمکراسی را به جامعه به ارمغان آورد؛ هر کسی چنین ادعایی داشته باشد یا خودش را گول می زند و یا شعور و آگاهی مردم را دست کم می گیرد. بنابراین، ادعای رضاخان، مبنی بر ممنوعیت حجاب، نه جمعیت ایران را هم رنگ جماعت جهان کرد و نه آن را در کنار کشورهای متمدن قرار داد. کشور متمدنی که مدنظر رضاشاه بود همان آلمان هیتلری و همکاری اش با فاشیسم بود. اما قصد در این جا پرداختن به همه سیاست های ضدآزادی و ضدزن رضاشاه و یا پس از او پسرش نیست، فقط یادآوری یک واقعه مهم تاریخی در رابطه با مساله زنان بود که سلطنت طلبان، آن را تحریف می کنند. از این رو، ادامه بحث را به امروز و به خمینی و به سیاست های آپارتاید جنسی حکومت جهل و جنایت اسلامی متمرکز می کنیم.

لازم به تاکید است که سخنان و وعده های خمینی، هنگامی که در پاریس بود ملایم و مادی بود. مثلا می گفت همه شهروندان ایرانی آزادند در سرنوشت کشورشان دخیل باشند؛ روحانیون نمی خواهند حکومت کنند؛ پول نفت را بین مردم تقسیم خواهیم کرد و… اما به محض این که او پایش به تهران رسید و قدرت را در یک قدمی خود دید لحن اش پرخاشگر و تهدیدآمیز شد و به جای برجسته تر کردن مطالبات مردم، اسلام و قوانین آن را برجسته تر کرد و مخالفین را با زبان تهدیدآمیزی مورد تهدید قرار داد. او، ادعا کرد که خدا هم کارگر است و اقتصاد مال خر است و… حتی لیبرال هایی که چندین دهه در اروپا و آمریکا تحصیل و زندگی کرده بودند و همراه خمینی از پاریس به ایران آمدند گاها لحن شان و مواضع شان خشن تر و ارتجاعی تر خمینی بود.

خمینی، با روزنامه «السفیر» در مورد مساله زنان گفتگو می کند و یکی از تیترهای صفحه اول روزنامه کیهان، به این جمله از ایشان اختصاص می ‌یابد که چادر برای زنان اجباری نیست. اظهارات کامل او، چنین بوده است:
«زن باید دارای حقوق مساوی با مرد باشد. اسلام بر تساوی زن و مرد تاکید کرده و به هر دوی آن ها حق تعیین سرنوشت خویش را داده است یعنی این که باید از همه آزادی ها بهره مند باشند، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی آموزش خویشتن و کار کردن و مبادرت به هر نوع فعالیت های اقتصادی. زن مسلمان به دلیل تربیت اسلامی خود پوشیدن چادر را انتخاب کرده است در آینده زنان آزاد خواهند بود که در این باره خود تصمیم بگیرند ما فقط لباس های جلف را ممنوع خواهیم کرد. (کیهان ۱ بهمن ۵۷ شماره ۱۰۶۱۸ صفحه ۳)
اما اظهارات روشنفکران کت و شلوارپوش و کراواتی در مورد زنان، دست کمی از مواضع زن ستیز آیت الله ها ندارد. به عنوان مثال، صادق قطب زاده که همراه خمینی به تهران آمد به خبرنگار کیهان گفت: «مرد به حکم این که وظیفه تامین زندگی را دارد باید ارث بیش تر هم ببرد. (کیهان ۲ بهمن ۵۷، شماره ۱۰۶۱۹ صفحه ۷)

این حرف کسی است که نیمی از عمر چهل ساله خود را در آمریکا گذرانده بود. یا دکتر ابرهیم یزدی، دبیرکل فعلی نهضت آزادی ایران در گفتگو با حمیده امیری خبرنگار کیهان گفت: «آن چه در نظام اسلامی باید رعایت شود عفت و عصمت است. ولو این که کسی معتقد به حجاب نباشد باید یک اصولی را رعایت کند این مختص به زنان نیست. (کیهان ۵ بهمن ۵۷، شماره ۱۰۶۲۲ صفحه ۱)
مساله زنان و جایگاه آنان در انقلاب، تقریبا یکی از سئوالات ثابت تمام مصاحبه های خمینی بوده است. یکی از جالب ترین پرسش و پاسخ ها، گفتگوی خبرنگار کیهان با او است: «نقش زنان در حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟ مثلا آیا وزیر خواهند شد البته اگر استعداد و لیاقت نشان بدهند؟
خمینی: این ها بسته به این است که حکومتی که پیش می آید تکالیف را معین کند. الان وقت این حرف ها نیست.
خبرنگار: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید این نشان دهنده این است که نهضت ما نهضتی مترقی است ولی دیگران کوشیده اند آن را عقب مانده نشان بدهند. فکر می کنید آیا زنان ما باید حتما حجاب داشته باشند؟ و مثلا روسری رو سر داشته باشند؟

خمینی: این که شما را پذیرفتم بنده شما را نپذیرفتم شما آمدید این جا و من نمی دانستم شما می خواهید بیائید این جا که پذیرفتم این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است که به مجرد این که شما به این جا آمدید دلیل بر این است که اسلام مترقی است. ترقی هم به این نیست که زن ها خیال کرده اند یا مردها خیال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و با اثر بودن یک زن در مملکت است نه به این که سینما برویم که دانس برویم و این ها ترقیاتی است که محمدرضا برای شما درست کرد که شما را به عقب رانده که ما باید بعدها جبران کنیم. شما آزادید در کارهای صحیح دانشگاه بروید هر کاری را که صحیح است بکنید و همه ملت آزادند در این ها اما اگر بخواهند کارهای خلاف عفت بکنند و یا کارهای خلاف ملیت بکنند از آن ها جلوگیری می شود و این دلیل بر ترقی و مترقی بودن است. (کیهان۳ بهمن ۵۷، شماره ۱۰۶۲۰ صفحه ۳)
با ورود خمینی به تهران در تاریخ ۱۲ بهمن ۵۷، انقلاب وارد مرحله جدیدی شد. هم زمان با معرفی دولت موقت به نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان روند مذهبی – انقلابی شدن در جامعه ایران نیز آغاز می شود و برپایی حکومت اسلامی قوت بیش تری می گیرد.

کیهان ۱۴ بهمن در صفحه ۴ خبر خود داد که نام سازمان زنان به سازمان رفاه و ارشاد خانواده تغییر کرد. و در کنار این خبر اطلاعیه کمیته رفاه و تنظیم برنامه های «امام خمینی» را منتشر کرد مبنی بر این که مردان و زنان باید به صورت جداگانه به ملاقات امام بروند و به همین دلیل صبح ها به آقایان و بعد از ظهرها به خانم ها اختصاص یافته است.
در این دوره انتقادات و اعتراضات زیادی به حکومت جدید، نسبت به برخورد بر مساله زنان شنیده می ‌شود. اما جالب این جاست که برخی روشنفکران لائیک، سینه چا تر از مذهبیون، تلاش ‌می ‌کنند به این انتقادها پاسخ گویند. به عنوان مثال، «ناصر تکمیل همایون»، عضو جبهه ملی ایران مجموعه مقالاتی با نام زن ایرانی در روند انقلاب ملی را آغاز کرد و در اولین مقاله با عنوان «می خواستند زن ایرانی عروس فرنگی باشد» از بزرگ کردن مساله حقوق زن در اسلام انتقاد کرد و آن را منشا تفرقه در نیروهای انقلابی خواند. او در این مقاله، مدارس دخترانه ملی و دولتی را به دلیل دور بودن از آموزش های سنتی، ابزاری برای غربی کردن زنان ایرانی دانسته و اغلب فعالیت های عصر پهلوی را با هدف غربی کردن زنان زیر سئوال برد و این گونه مقاله خود را پایان رساند: «این گروه ویران ساز و چپاول گر و هرزه با این که کوشش کردند به نام آزاد کردن زنان و شرکت دادن آنان در انتخابات قلابی و وکیل ساختن چند زن در همان سیستم رستاخیزی اختناق و ترور و عدم آزادی و دموکراسی، به نوعی نیرنگ دست یازند و به اصطلاح بیان دارند که زنان ایران را از سیاه چال های قرون وسطائی بیرون آورده اند اما هدف اصلی آنان که تشکیل پروسه غربی کردن حیات اجتماعی زنان آن هم در سطح بسیار مبتذل فرنگی بود، خوشبختانه به یمن حرکت عظیم اجتماعی و سیاسی ملت ستم دیده ایران و شرکت زنان دلیر و هوشمند ناتمام ماند و مسلما خطر تزلزل بدفرجامی که خانواده های ایرانی و زنان (و مردان) کشور را تهدید می کرد در شکل و ترکیب جدبد پیکار ملی و خودسازی های فرهنگی برطرف خواهد شد. (کیهان ۱۶ بهمن ۵۷، شماره ۱۰۶۳۰ صفحه ۶)

لغو قانون حمایت از خانواده، به عنوان اولین قانون لغو شده توسط دفتر خمینی نمود روشنی از حساسیت آیت الله ها و مذهبیون به مساله زنان بود. این عمل نیز اگر چه با انتقادهایی روبرو شد اما باز نیروهای به اصطلاح چپ و آزادی خواه و هم چنین روشنفکران ترجیح دادند با سکوت یا توجیه از کنار آن بگذرند.
اما سخن رانی ۱۶ اسفند خمینی، درباره حجاب اجبار اسلامی، نقط عطفی در رابطه با مساله زنان در مدرسه رفاه بود. او، در آن سخن رانی خود ضمن انتقاد شدید از دولت مهندس بازرگان به دلیل انقلابی نبودن، گفت: «در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه های اسلامی نباید زن های لخت بیایند. زن ها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند.» (کیهان ۱۶ اسفند، ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵ صفحه ۱)

این تغییر مواضع دایمی خمینی، نشان دهنده این واقعیت است که هر چه توازن قوای انقلاب به سوی گرایش اسلامی متمایل می شود او مواضع خود بیش از پیش با قوانین و مقررات کهنه و سنتی اسلامی وقف می دهد.
پس این سخنان خمینی بود که کیهان در صفحه اول خود به نقل از «امام»، نوشت: زنان باید با حجاب به ادارات بروند. شب قبل از هشت مارس، تلویزیون اعلام کرده بود که این روز یک سنت غربی است و به زودی روز زن در حکومت اسلامی اعلام می شود. هم چنین در کنار تیتر فتوای آیت الله شریعتمداری مبنی بر بلامانع بودن جلوگیری از بارداری، کیهان ۱۷ اسفند خبر داده که به زودی نظر آیت الله طالقانی در مورد حقوق زنان از تلویزیون پخش خواهد شد. کیهان در مورد حجاب اسلامی زنان، گرازش تهیه کرده و در آن، واکنش ها به فرمان خمینی در مورد اجباری شدن حجاب در ادارات دولتی را چنین پوشش داده بود: «گروه ها و دسته جات مختلف زنان از صبح امروز در خیابان های شمالی و مرکزی تهران به مناسبت روز جهانی زن و به خاطر ابراز نظریات خود درباره حجاب زنان دست به راه پیمائی زدند. در راه پیمائی های امروز زنان، تعداد زیادی از دانش آموزان مدارس دخترانه نیز شرکت داشتند. آن ها ضمنا علیه کسانی که به زنان بی حجاب در روزهای اخیر حمله کرده اند، شعار می دادند… راه پیمائی امروز در حالی انجام شد که ریزش برف بی وقفه از اولین ساعات بامداد آغاز شده است. طبق گزارش های رسیده در ادارات و وزارتخانه های مختلف نیز از صبح امروز جلساتی برای رسیدگی به مسائل حجاب که طی چند ساعت اخیر مطرح شده به بحث و گفتگو پرداختند و در برخی واحدها کارها برای چند ساعت دچار وقفه شد. بحث و گفتگو درباره حجاب از دیروز در تهران بالا گرفته است و از صبح امروز به دنبال مصاحبه تلفنی رادیو ایران با داماد امام خمینی اوج گرفت. گزارش های خبرنگاران کیهان از چندین مورد برخورد زنان بی حجاب با عناصر تندروئی که آن ها را ملزم به سر کردن چادر می کردند حکایت دارد. کارکنان زن قسمت فروش هواپیمائی ایران شعبه ویلا امروز اعلام داشتند حجاب اجباری زن باید نجابت و پاکی درون او باشد آن ها عقیده داشتند که حجاب ظاهری نباید اجباری باشد این زنان هم چنین گفتند روحانیون می توانند در این مورد اظهار نظر کنند اما نباید اجباری در کار باشد … در خیابان ها برخی مردان به ما می گویند: یا روسری یا توسری این توهین بزرگی است به نیمی از اجتماع که در انقلاب اخیر در کنار مردان شرکت داشتند و شهید دادند.

… هم زمان با حمله گروهی از مردان در میدان ولیعهد به چند زن بی حجاب و پرتاب سنگ به سوی آن ها که منجر به مجروح شدن چند نفر از آن ها شد راه پیمائی از این میدان توسط زنانی که مورد اهانت قرار گرفته بودند و زنان دیگری که به آن ها پیوسته بودند به طرف دانشگاه تهران آغاز شد. در تعدادی از بیمارستان های تهران نیز امروز اعتراض هائی به نحوه روبرو شدن با مساله حجاب اسلامی شروع شد. در شبکه چهار بیمارستان به‌ آور زنان کارمند امروز اعلام داشتند اگر تصمیم قاطع و قانع کننده ‌ای امروز گرفته نشود نمی ‌توانند سرکار حاضر شوند. زنان کارگر و کارمند بیمارستان هزارتختخوابی نیز تاکید داشتند که حجاب اجباری زن باید پاکی و نجابت او باشد. در مخابرات ۱۱۸ و قسمت ۱۲۴ نیز امروز زنان کارمند در رابطه با مساله حجاب دست به راه پیمائی زدند.
… ۱۵ هزار زن که در دانشکده فنی دانشگاه تهران جلسه سخن رانی داشتند به دنبال یک رای گیری تصمیم گرفتند دست به راه پیمائی بزنند. آن ها در حالی که گروهی از مردان همراه شان بودند به طرف نخست وزیری حرکت کردند. زن ها شعار می دادند: «ما با استبداد مخالفیم»، «چادر اجباری نمی خواهیم.» پیش از ظهر امروز خبرنگار کیهان از دانشگاه تهران گزارش داد که یک گروه از مردان تندرو با شعار «مرگ بر ارثیه رضا کچل» وارد دانشگاه تهران شدند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات زدند. (کیهان ۱۷ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۵۶ صفحه ۲)

کیهان، در همین صفحه مصاحبه حجت الاسلام اشراقی داماد خمینی (که این روزها دخترش یعنی زهرا اشراقی همسر محمدرضا خاتمی، معروف تر از پدر مرحوم است) را منتشر کرده که گفته است: «باید حجاب رعایت شود و قوانین اسلامی موبه مو اجرا گردد و در همه موسسات و دانشگاه ها به این موضوع توجه شود. اما باید در نظر داشت که حجاب به معنای چادر نیست. همین قدر که موها و اندام خانم ها پوشانده شود و لباس آبرومند باشد حالا به هر شکلی مهم نیست چادر چیز متعارفی است و بسیار خوب است. اما به خاطر طرز کار و نوع کار خانم ها شاید گاهی پوشاندن بدن و مو به طریق دیگر هم حجاب باشد حرفی نیست. باید طبق نظر مبارک امام حجاب اسلامی در سطح کشور توسط خانم ها با اشتیاق اجرا شود … در مورد اقلیت های مذهبی همیشه نظر مبارک امام این بوده که آن ها از هر حیث مورد احترام و حمایت باشند. اما اگر خانم های اقلیت های مذهبی هم رعایت حجاب اسلامی را بکنند چه بهتر. (کیهان ۱۷ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۵۶ صفحه ۲)

هم زمان با بالا گرفتن اعتراضات زنان کارمند، دانشگاهی و دانش آموز واکنش های رسمی محتاطانه ‌تر و واکنش هایی غیررسمی خشن‌ تر است: «گروه هائی از زنان از صبح امروز در خیابان های تهران دست به تظاهرات زدند و در مقابل دادگستری اجتماع کردند. این زن ها نسبت به خشونت های چند روز اخیر عده ای مرتجع و مشکوک نسبت به زنان بی حجاب اعتراض داشتند. تظارهرات زنان از صبح پنج شنبه به دنبال چندین حمله در نقاط مختلف شهر به زنان بی حجاب در خیابان های مسیر دانشگاه تهران شروع شد. که در چند نقطه منجر به برخورد با کسانی شد که زیر نقاب اسلامی به آن ها حمله کردند و حتی چند تیر هوائی نیز شلیک کردند. زنان معترض دیروز نیز در دانشگاه تهران اجتماع کردند و طی سخنرانی هائی حمله افراد مشکوک به زنان بی حجاب را محکوم کردند اما در ساعاتی که این اجتماع ادامه داشت عده ای با گلوله های برف که در آن ها سنگ کار گذاشته شده بود زن ها را مورد هجوم قرار دادند. مهاجمین به اجتماع کنندگان دیروز در چند مورد برچسب طرفدار قانون اساسی زده که با اعتراض زن ها روبرو شد. به دنبال تظاهرات و اجتماعات دیروز اولین ساعات صبح امروز نیز از چند نقطه تهران زن ها به حرکت درآمدند جمعی از آن ها مستقیما خود را به دادگستری رسانده و جمع دیگری پس از اجتماع در دانشگاه تهران و اعلام نظراتشان درباره حجاب و چادر به سمت دادگستری حرکت کردند. در دبیرستان های دخترانه تهران نیز امروز جمع زیادی از دانش آموزان برای اعتراض به اعمال فشارهای عده ای مشکوک در خیابان های شهر زیر نام طرفدار اسلام در محوطه مدارس خود اجتماع کردند.

تظاهرات در چند دبیرستان آن قدر بالا گرفت که مدیرکل آموزش و پرورش تهران صبح امروز در چند دبیرستان دخترانه حضور یافت و با دانش آموزان در این باره صحبت کرد. درباره تظاهرات روز پنج شنبه خبرگزاری پارس گزارش داد که عده ای گارد انقلابی برای پراکنده ساختن حدود ۱۵ هزار زن که در بیرون دفتر مهدی بازرگان دست به اعتراض زده بودند اقدام به تیراندازی هوائی کرد. این گروه که در زیر برف سنگین دست به تظاهرات زده بودند در مسیر خود با حدود ۲۰۰ تظاهر کننده مخالف روبرو شدند که سعی داشتند تظاهرکنندگان زن را متفرق کنند خیابان های اطراف دادگستری از صبح امروز توسط افراد مسلح بسته شده بود. پاسداران می گفتند قصد دارند از ایجاد مزاحمت مخالفین جلوگیری کنند. آن ها گفتند در تظاهرات دو روز پیش زنان عده‌ ای افراد ناآگاه و ناشناس به خانم هائی که درباره حجاب دست به تظاهرات زده بودند حمله کردند که متاسفانه حوادثی به بار آمد. همان طوری که امام بارها گفته هر کس آزاد است حرف خود را بزند و از آن جا که به خشونت کشاندن تظاهرات زنان توسط نیروهای مبارز و مترقی مذهبی نبوده است ما برای اثبات این موضوع و نیز برای این که هیچ آسیبی به خانم ها نرسد خیابان های اطراف کاخ دادگستری را بسته‌ ایم. خانم ها می توانند بدون هیچ نگرانی به این جا بیایند تظاهرات کنند و هر حرفی که دارند بزنند ما هم مواظب آن ها هستیم و هنگام تظاهرات به هیچ مردی اجازه عبور از این مناطق را نخواهیم داد. (کیهان ۱۹ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۵۷ صفحه ۲)

بنابر خبر کیهان، در این تجمع هما ناطق سخنرانی کرده و گفته که ما مخالف حجاب نیستیم ما مخالف تحمیل آن هستیم. در پایان این تجمع قطعنامه ای صادر شد که در آن خواسته شده بود پوشش متعارف زنان باید با توجه به عرف و عادت و اقتضای محیط به تشخیص خود زنان واگذار شود.
عباس امیرانتظام، سخن گوی دولت اعلام کرد: «نخست وزیر و همه آقایان وزرا معتقد به آیه کریمه لا اکراه فی الدین می باشند و دستور اجبار برای خانم ها صادر نمی کنند. (کیهان ۲۰ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۵۸صفحه ۲)

در همین صفحه، خبر راه پیمائی ۵ هزار نفر از معلمان و دانش آموزان دختر تهرانی و نیز تجمع کارکنان وزارت خارجه و برخی هنرپیشگان تئاتر در مخالفت با حجاب اجباری منتشر شده و هم زمان از اجتماع گروهی از مردان مدافع حجاب اجباری در مقابل دفتر روزنامه ها هم خبر داده شده است. هم چنین روزنامه کیهان مصاحبه مفصلی از آیت الله طالقانی منتشر کرده که تماما به مساله زنان اختصاص دارد. ایشان پس از شرح مبسوطی از فلسفه حجاب و شرح مزایای آن و نقد حکومت پهلوی به دلیل غرب زده کردن زنان می گوید: «هو و جنجال راه نیاندازند و همان طور که بارها گفتیم همه حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند. و از آن ها خواهش می کنیم که با لباس ساده با وقار، روسری هم روی سرشان بیاندازد به جائی بر نمی خورد. اگر آن هائی هم که می خواهند مویشان خراب نشود اگر روی مویشان روسری بیاندازند بهتر است و بیش تر محفوظ می ماند … چه جنگ ها چه قتل ها چه فجایع که تا یک سال قبل دائما هر روز یک قسمت از اخبار روزنامه ها همین فجایع بود. منشا این ها کی بود؟ منشا این ها از کجا بود؟ غیر از همین تحریکات بی جا بود؟ واقعا یک عده زن ها این جوان ها را اذیت می کردند. آن ها یک عده ای شکایت داشتند جوان ها ما را اذیت می کنند. یک جوانی که وسیله زن گرفتن ندارد وسیله کار ندارد زندگی سرو سامان ندارد وقتی این زن را با این صورت می بیند که گاهی یک پیرزن پنجاه شصت ساله خودش را مثل یک دختر ۱۴ ساله نمایش می دهد توی خیابان یا سر کوچه این بیچاره اذیتش می کند. ناراحتش می کند و این یک جور آزار جوان ها است و امیدواریم که بعد از این جوان های ما هم سر و سامان پیدا کنند… اجباری حتی برای زن های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیت الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می کند راهنمائیش می کند که شما این جور باشید به این سبک باشید. (کیهان ۲۰ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۵۸صفحه ۳)

کیهان ۲۱ اسفند، از راه پیمائی صدها تن از زنان در سنندج و صدور قطعنامه ای ۱۳ ماده ای در مخالفت با حجاب اجباری خبر داده است. هم چنین در اصفهان حدود ۵۰ تن از زنان کارمند و دانشگاهی به همراه دو بانوی قاضی به دفاتر روزنامه های کیهان و آیندگان مراجعه کرده و به لزوم اجبار در گذاشتن حجاب اعتراض کردند. دانش آموزان چند دبیرستان دخترانه در اعتراض به اجبار در حجاب از رفتن بر سر کلاسهای درس خودداری کردند. همزمان گروهی از زنان تهرانی با تجمع در مقابل ساختمان رادیو تلویزیون از پخش نشدن اخبار و گزارش های راهپیمائی های زنان ابراز نارضایتی کردند. ضمن این که در همین روزها دادستان تهران در اطلاعیه ‌ای اعلام کرد هر کس مزاحم بانوان شود به‌ شدت مجازات خواهد شد.
اسلام کاظمیه که از روشنفکران «چپ گرای» معروف آن دوران محسوب شده و بعدها در زمره نزدیکان شاپور بختیار قرار گرفت در مقاله ای مفصل ضمن انتقاد از عمده کردن مساله زن و حجاب، آن را امری روشنفکرانه و دور از نیازها و سنت های زنان عادی ایرانی می داند. او در این مقاله که در صفحه ۶ روزنامه کیهان ۲۱ اسفند منتشر شده تاریخچه حجاب در اسلام را بررسی کرده و نشان می دهد که حجاب در صدر اسلام بیش از آن که امری مذهبی باشد ریشه در مناسبات اجتماعی و سیاسی داشته است. او نیز مانند روشنفکران دیگر فعالیت های حکومت قبل در مساله زنان را قلابی و نمایشی خوانده و نتیجه آن ها را تبدیل زن به عروسک فرنگی می خواند.

با این حال مخالفت های زنان و راه پیمائی ها تاثیرش را نهاد و عملا زنان کارمند دولت ملزم به پوشش حجاب نشدند اگرچه فشارها و تهدیدهای غیررسمی علیه زنان بی ‌حجاب در کوی و برزن ادامه داشت. در همین چارچوب گروه زنان حقوقدان در ۲۱ اسفند ماه بیانیه ‌ای صادر کرد که در آن اعلام شد با توجه به این که آیات عظام و دولت موقت مهندس بازرگان مساله اجبار در حجاب را منتفی دانسته ‌اند، به همین دلیل اعتراضات به این موضوع پایان یافته اعلام می ‌شود. در سرمقاله کیهان ۲۲ اسفند هم که به قلم «بدری طاهر» نوشته شده از زنان خواسته شده با توجه به رد اجباری شدن حجاب توسط رهبران انقلاب از ادامه دادن به مخالفت ها و راه پیمائی و صدور بیانیه خودداری کنند تا دشمن اصلی فراموش نشود. با این حال، در صفحه ۷ همین روزنامه خبر تجمع هزاران تن از زنان در زمین چمن دانشگاه تهران در اعتراض به حجاب اجباری منتشر شده است. هم چنین اخبار تظاهرات زنان در ارومیه، کرمانشاه و بندرعباس نیز در همین صفحه انعکاس یافته است. سازمان مجاهدین خلق هم در ۲۳ اسفند، پس از فروکش کردن ماجرا ضمن فرعی خواندن مساله حجاب و تاکید بر فضیلت آن، هر گونه تحمیل جبری حجاب را نامعقول و نامقبول دانسته است.

اما به مرور نگرانی های بین المللی در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران هم علنی ‌شد. موج تیرباران و اعدام سران حکومت سابق منجر به حساس شدن نهادهای بین المللی نسبت به ایران شده بود. این وضعیت در مورد زنان هم صدق می ‌کرد: «پاریس آسوشیتدپرس – حدود یک هزار زن آمریکائی دست به تظاهراتی به حمایت از زنان ایران در مقابل کنسولگری ایران در واشنگتن زدند. بتی فریدن و گلوریا استیمن دو تن از رهبران جنبش آزادی زنان آمریکا در میان تظاهرکنندگان بودند. هم زمان در پاریس هم کمیته بین المللی حمایت از حقوق زن در ایران با حضور یکصد زن برجسته از پانزده کشور دنیا تشکیل شده است. (کیهان ۲۶ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۶۳صفحه ۲)

اما حکومت اسلامی، بی توجه به این اعتراضات داخلی و بین المللی گام به گام سیاست های وحشیانه و زن ستیز خود را اجرا می کرد: «املش – دختر و پسری به اتهام عمل منافی عفت به شلاق محکوم شدند. این دختر و پسر که به کمیته انقلاب برده شده بودند حاضر به ازدواج نشدند. دادگاه پسر را به ۲۵ ضربه و دختر را به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم کرد. حکم در بلوار املش با حضور مردم اجرا شد و دختر هنگام اجرای حکم از هوش رفت. (کیهان ۲۶ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۶۳صفحه ۲)
در اجتماع صدها هزار تن در پارک ملت هم خانم گوهرالشریعه دستغیب نماینده انجمن اسلامی زنان معلم در حمایت از حجاب اسلامی زنان و نیز عملکرد قطب زاده در رادیو تلویزیون سخن رانی کرد. صادق قطب زاده هم خبر داد که از فردا تلویزیون ایران سعی خواهد کرد مفاهیم جمهوری اسلامی را روشن کند. در بند دوازدهم قطعنامه این تجمع هم تاکید شده بود که: «خواهران مسلمان ما حجاب را به مثابه «سنگر پیکار» و حصار تقوا به تمامی زنان مبارز و انقلابی پیشنهاد می نماید. (کیهان ۲۶ اسفند ۵۷، شماره ۱۰۶۶۳صفحه 8)

جامعه ایران پس از انقلاب ۵۷، در طول سال های ۵۷ تا ۶۷، دوره بسیار سخت و فلاکت باری را از سر گذراند.در این دوره، سرکوب دستاوردهای انقلاب و در راس همه سرکوب زنان و تثبیت حکومت برای سران و مقامات حکومت اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار بود.
با آغاز جنگ، وحشی گری های حکومت اسلامی شدت یافت و حملات خود را به تجمعات، دانشگاه ها، سازمان های چپ رادیکال، رسانه ها و نهادهای دمکراتیک جدی تر کرد و تحت عنوان انقلاب فرهنگی دانشگاه ها را بست و این وحشی گری در سال شصت به ویژه پس از سی خرداد، به اوج رسید و وحشت فوق العاده و بی سابقه ای در جامعه ایران حاکم گردید. دهه شصت، دهه وحشت و کشتار است به حدی که در سال ۱۳۶۷، یعنی دورانی که که همه جناح های حکومتی قدرت را بین خود تقسیم کرده بودند و با تمام وجود برای تثبیت آن می کوشیدند ناگهان با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، خمینی اعلام کرد که جام زهر را سر کشید و به شکست در ادامه جنگ اقرار کرد. اما او، این زهر سرکشیده خود را بر زندان ها نیز پاشید و فرمان قتل عام زندانیان سیاسی را صادر کرد و در بهار و تاسبتان ۶۷، هزاران زندانی سیاسی را در زندان های سراسر ایران قتل عام کردند که هنوز بخش زیادی از واقعیت های پشت پرده این جنایت تاریخی حکومت اسلامی روشن نشده است. دور¬ه¬ ای که حکومت اسلامی، بر متن جنگ، ترور، وحشت، سرکوب و خفقان خونین پایه¬ های قدرت خود را تثبیت کرد.

در این دوره، سرکوب سیستماتیک زن و انحلال نهادهای آن ها هم چون نهادهای دیگر، واداشتن زنان و مردم به تبعیت از قوانین ارتجاعی و زن ستیز، بسیار برجسته است. بسیاری از زنان شاغل از ادارات و کارخانه ها و مدارس و دانشگاه ها و غیره پاک سازی و یا اخراج شدند. انصار حزب الله و خواهران زینب و گشت های ثارالله و برادران آدم کش شان در خیابان ها و مراکز عمومی و اماکن کار و همه جا وحشت می آفرینند و زنان را تهدید و زندان و شکنجه و سنگسار می کردند. ارگان های حکومتی، صیغه و دیگر قوانین اسلامی را تبلیغ می کنند. حکومت اسلامی، جداسازی زن و مرد در جامعه، سیستم آموزش کشور، وسایل نقلیه عمومی و غیره را به زور سرنیزه به کل جامعه ایران تحمیل کرد.

به این ترتیب، حکومت اسلامی قوانین مدون اسلامی را در همه عرصه های جامعه به ویژه در عرصه زنان، پوشش داد، از جمله این قوانین: سنگسار زن و مرد متاهلی که برای زنای محصنه معرفی می شدند، اجازه طلاق یک طرفه برای مرد و در عوض اجازه طلاق برای زنان تنها با توافق طرفین یا تصمیم دادگاه پس از اثبات فهرست محدودی از کارهای غیرمجاز توسط شوهر، تفویض حق حضانت فرزندان در سن بسیار کم به شوهر و پس از مرگ وی به خانواده پدری، عدم پرداخت نفقه و تنها حمایت از فرزند پس از جدایی، و ارزش زنان را نیمی از ارزش مردان محسوب کردن در شهادت دادگاه، دیه و ارث، پایین آوردن سن ازدواج، صیغه و… چنین مقرراتی شکل های تاریخی مختلفی در گذشته اسلام و قرون وسطایی داشتند.
این قوانین، تاکید دارند که ناموس مردان عمدتا در گرو پاکی جنسی زنان است، به ویژه خواهران و دختران. نه فقط زنا و فحشا، بلکه کوچک ترین تخطی از این قوانین می توانست منجر به قتل آنان توسط اقوام پدری شود. به نظر می رسد در زمان کنونی قتل های ناموسی در نتیجه تحرکات جغرافیایی و اجتماعی و افزایش قوانین سنتی و مذهبی، بیش تر شده است.

پیش از انقلاب و در دوران اوج عظمت طلبی حکومت پهلوی نیز اگر مردی زن، خواهر و یا مادر خود را در هنگام زنا با مرد دیگری ببیند و او را بکشد به دلیل تعصبی که داشته مجازات نخواهد شد. این قانون پس از انقلاب تغییر کرد و نوعی تجویز را هم در برگرفت به این صورت که اگر مردی زن خود را هنگام زنا با مرد دیگری ببیند می تواند آن ها را به قتل برساند.
اساسا سرکوب آزادی های فردی و جمعی و تحمیل بی حقوقی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به ویژه بر زنان، جز فقر و فلاکت و انزوا و بروز بحران های اجتماعی حاصل دیگری ندارد.
براساس نتایج آخرین تحقیقات صورت گرفته در سال های اخیر درباره «تن فروشان» یا «بردگان جنسی» ایران، میانگین ورود دختران به بازار بردگی جنسی به کم تر از ۱۴ و ۱۵ سال رسیده است. در حالی که در دهه پنجاه و حتی شصت میانگین سن زنان بردگی جنسی ۳۰ سال بوده است.

بر اساس تحقیقات محققین، اغلب «تن فروشان» جدید، اگر برخی نیازهای اساسی و اولیه زندگی خود ‌را با شغل اول تامین می کنند اما برخی دیگر از نیازهایشان را از شغل دوم، یعنی از راه بردگی جنسی تامین می کنند. حتی کم نیستند دختران و زنانی ایرانی که برای ادامه تحصیل خود، تن به رابطه با یکی دو مرد پولدار می دهند تا هزینه های تحصیل شان را تامین کنند. در واقع اصلی ترین علل تن فروشی، فقر اقتصادی و تا حدودی نیز فقر فرهنگی است.

متسافانه در حال حاضر در ایران هیچ نهاد و مقامی وجود ندارد که زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند برای دادخواهی به ان جا مراجعه کنند. از این رو، بیش تر دختران و زنانی که توسط نزدیکان خود و یا دیگران به ویژه از سوی مامورن و مقامات دولتی مورد تجاوز قرار می گیرند دو راه بیش تر در مقابل خود ندارند: در این رابطه سکوت می کنند و هر چه بیش تر مورد آزار جنسی قرار می گیرند، یا از خانه فرار می کنند، معتاد می شوند و به دست باندهای تبه کار می افتند و یا این که به انزوا کشیده شده و دست به خودکشی می زنند. بعید نیست زنی که مورد تجاوز قرار گرفته به کلانتری و دادگستری حکومت اسلامی شکایت ببرد خودش دستیگر و زندانی گردد. از این رو، کم تر زنی جرات می کند درد و رنجی که تمام روح و جانش را تباه می کند در جایی بیان کند و کمک های قانوین و پزشکی بگیرد.

از سوی دیگر، بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد پیرامون شکاف های جنسیتی در کشورهای مختلف، ایران در بین ۱۳۵ کشور در مقام ۱۲۵ قرار دارد.
مجمع جهانی اقتصاد، گزارش مربوط به شکاف جنسیتی در سال ۲۰۱۱ در ۱۳۵ کشور جهان را منتشر کرده است. بر اساس این گزارش، ایسلند در اولین رتبه و ایران در مقام ۱۲۵ قرار دارند. کشورهای نروژ، فنلاند، سوئد و ایرلند به ترتیب مقام های دوم تا پنجم را به خود اختصاص داده اند و عربستان سعودی، مالی، پاکستان، چاد و یمن پنج کشور آخر این جدول هستند.
مجمع جهانی اقتصاد یک نهاد بین المللی است که به کشورها کمک می کند تا برنامه های سیاسی، اقتصادی و آکادمیک خود را بهتر به پیش ببرند.
این سازمان همه ساله بر اساس گزارش نهادهای بین المللی مستقر در کشورها و هم چنین گزارش های مستقل و دولتی و آمار و اطلاعات مقایسه ای بین زن و مرد در محورهای اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و سیاسی، میزان برابری جنسیتی را بر اساس درصد اعلام می کند.

بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۰۶، ایران در رتبه ۱۰۸ در شکاف جنسیتی قرار داشت در حالی که در گزارش امسال این مقام به ۱۲۵ تنزل کرده است. این در حالی است که ایران بر اساس معیارهای جهانی جزو کشورهای در حال توسعه محسوب می‌شود و قاعدتا باید شاخص های توسعه که یکی از مهم ترین آن ها برابری جنسیتی است، سیری صعودی در آن داشته باشد نه نزولی. در برابر، بنگللادش از رتبه ۹۱ در سال ۲۰۰۶ به رتبه ۶۹ صعود کرده است.
بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، کشورهای اسکاندیناوی توانسته اند فاصله دست مزد زنان و مردان را به حداقل رسانده و فرصت های شغلی در رده های بالا را نیز برای زنان فراهم کنند. این گزارش هم چنین تصریح کرده که کاهش تبعیض بین زنان و مردان در عرصه اشتغال، سهم زیادی در رشد اقتصادی اروپا در دهه گذشته داشته است.

از سوی دیگر، هم زمان با سرکوب های شدید و تثبیت حکومت و قوانین ارتجاعی اسلامی آن، «فمینیسم اسلامی» و «روشنفکر اسلامی» را به جامعه غالب کردند. در دوره سردار سازندگی، یعنی ریاست جمهوری رفسنجانی و پس از جنگ ایران و عراق، به تعدادی از فمینیست های اسلامی اجازه دادند وارد مجلس شوند و یا نشریاتی را منتشر کنند. آن ها، تلاش گسترده ای را آغاز کردند تا فرهنگ و اهداف اسلامی را از مباحث و محافل آیت الله ها تبلیغ و ترویج کنند و به جامعه بقبولانند. آن ها، هم چنین کنفرانس ها و سمینارهایی را با ارزش ها و معیارهای اسلامی بر پا کردند و این اهداف اسلامی و سیاست های حکومت شان را حتی به کنفرانس های بین المللی نیز بردند.

اهداف و پلاتفرم فمینیسم اسلامی، چیزی جز فرهنگ ارتجاعی مردسالاری در درون حاکمیت جمهوری اسلامی نبود. حتی اجازه دادند تنی چند از فمینیست های اسلامی وارد مجلس شوند و فراکسیون زنان مجلس را تشکیل دهند. بنابراین، فمینیسم اسلامی، هم چون روشنفکر اسلامی، دست ساخته حکومت اسلامی است و ربطی به جنبش زنان ندارد.
در دوره عروج خاتمی و اصلاح طلبان، همان سیاست های رفسنجانی کمابیش ادامه یافت. اما در این دوره، کل حکومت متزلزل شده بود و صف بندی جناح ها علنی تر شده بود مردم نیز تلاش کردند از این شکاف بالایی ها در پایین اقدامات و خواست های خود را بیش تر از گذشته مطرح کنند. در این دوره، سران و مقامات حکومت اسلامی سعی کردند سیاست های بین المللی خود را با موازین سرمایه داری جهانی و نئولیبرالیسم منطبق سازند تا موقعیت خود را در سطح بین المللی نیز تثبیت کنند. در این دوره، مساله زنان نیز به یکی از مهم ترین شاخص های جامعه تبدیل شد. حکومت اسلامی و قوانین ارتجاعی آن در داخل کشور و در سطح بین المللی بیش از پیش زیر سئوال رفت و به افکار عمومی جهان به عنوان یک حکومت فاشیست و زن ستیز شناسانده شد که عمدتا نتیجه فعالیت نیروهای چپ و فعالین زنان در خارج کشور بوده است.
حکومت های پهلوی نیز تشکل های مستقل زنان را از بین بردند و به جای آن ها، سازمان های زنان دولتی خود را در راستای اهداف و سیاست های حکومت هایشان به وجود آوردند. حکومت اسلامی نیز در راستای اهداف و سیاست های حکومتش فمینیست های اسلامی را به وجود آورد.

جمیله کدیور، یکی از زنان صاحب نام فمینست اسلامی، در زمینه سیاست حکومتی در همان دوره ای که این مباحث در جریان بود در توضیح خواست ها و مطالبات این دسته از زنان در مصاحبه با نشریه آفتاب در شهریور ۱۳۸۱، گفته بود که برای ما مساله این است که با زنان مطابق ارزش های دینی و اسلامی رفتار شود. و چنین نقطه عزیمتی فقط یک قدم با حکومت اسلام فاصله دارد. البته بعدها کسان دیگری بودند که تعریف کمی «رزمنده» تر از مبارزات فمینیسم اسلامی دادند اما همین قدر کافی است تا نشان دهد که در دیدگاه اینان بحث مطلقا بر سر برابری زن و مرد نیست، بلکه در بهترین حالت انتقادات جزئی و آبکی به زیاده روی های فرهنگ مردسالاری دارند و مدافع سرسخت تداوم و بقای حکومت اسلامی هستند.

به این ترتیب، حکومت های ایران دست کم در تاریخ صد سال اخیر، هرگونه صدای آزادی خواهی، برابری طلبی، عدالت جویی و دمکراسی خواهی کارگران، زنان، دانش جویان و جوانان، هنرمندان و روشنفکران، رسانه های مستقل و تشکل های آن را در نطفه خفه کرده اند، در واقع جامعه ایران را از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تکنولوژیکی عقب نگاه داشته و به یک جامعه مصرف کننده تبدیل کرده اند. تصور کنید اگر انقلاب مشروطیت با کودتای رضاخان سرکوب نمی شد آن فضای باز سیاسی با رسانه ها، تشکل های دمکراتیک، سازمان ها و احزاب سیاسی، روشنفکران و هنرمندان، سیستم آموزشی و غیره اش، جامعه ایران را پای به پای جامعه غرب جلو می برد و از رشد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بالایی نیز برخوردار می کرد. به علاوه چه بسا جامعه ایران در آغاز هزاره سوم، این چنین اسیر یک حکومت جانی و تبه کار و آدم کش و زن ستیز نمی شد و این همه قربانی نمی داد!

هر چند که مبارزه برای کسب حقوق برابر در جوامع دیکتاتوری و پدرسالارو مردسالار، مبارزه سخت و دشواری است و قربانیان زیادی می طلبد اما، نیروهای کارگری کمونیستی و چپ و آزادی خواه و در پیشاپیش همه فعالان عرصه زنان، از مرحله ارتقای آگاهی فردی به ارتقای آگاهی جمعی و به مبارزه جمعی برای تغییر پیش رفتند و با وجود خشونت های دولتی و غیردولتی در عرصه مبارزه با خشونت پدرسالاری و مردسالاری و سرکوب های حکومتی، در تداوم و بقای جنبش های اجتماعی، بسیار تاثیرگذار بودند. بر این اساس، زنان و مردان آگاه دوش به دوش هم هرگز مرعوب فشار و سرکوب های دولتی و غیردولتی نشده اند و هم چنان با سرافرازی به مبارزه پرافتخارشان برای تغییر وضع موجود و برپایی یک جامعه آزاد و برابر و عادلانه و انسانی می کوشند.

یک شنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ – یازدهم مارس ۲۰۱۲

ارسال دیدگاه