“استادان در خدمت ضد کمونیستها” نویسنده: MARIO SOUSA

این حقیقت دارد که استادان دانشگاههاى کشورهاى غربى ٬ به رهبرى CIA و MI5٬ نقش تعیین کننده اى را در کمپینهاى ضد کمونیستى جنگ سرد  ایفا نموده اند. اما اکنون دو استاد سوئدى و یک دانشیار گامى به جلو برمیدارند. آنها مستقیما از سرمایه هاى مالى جهت طراحى تئوریهایى که کمونیستها را بدم نام میکند حقوق دریافت میکنند. ….

استادان در خدمت ضد کمونیستها
نویسنده: MARIO SOUSA
مترجم: پیام پرتوى

نشریه کارگر ١۰/٢۰۰۰

براى خواندن مطلب به زبان اصلى بر روى آدرس زیر کلیک کنید:
http://www.mariosousa.se/Professoreriantikommunismenstjanst.html

در حال حاضر دو استاد و یک دانشیار٬ به دلیل برابر دانستن نژاد پرستى و نفرت نژادى با نفرت تمام عیار استثمار شونده گان از ظالمان٬ صد هزار کرون دریافت میکنند. این ارتجاعیون از جمله اعلام نموده اند که اردوگاههاى کار اجبارى یک پرانتز تاریخى بود و اینکه کشتار دسته جمعى یهودیان و کمونیستها توسط هیتلر از قبل طراحى نشده بود٬ بلکه ” فقط اینچنین” شد.
این حقیقت دارد که استادان دانشگاههاى کشورهاى غربى ٬ به رهبرى CIA و MI5٬ نقش تعیین کننده اى را در کمپینهاى ضد کمونیستى جنگ سرد  ایفا نموده اند. اما اکنون دو استاد سوئدى و یک دانشیار گامى به جلو برمیدارند. آنها مستقیما از سرمایه هاى مالى جهت طراحى تئوریهایى که کمونیستها را بدم نام میکند حقوق دریافت میکنند.

استاد در علوم سیاسى شرق Kristian Gerner از دانشگاه اوپسالا٬ استاد در تاریخ بین الملل Kim Salomon از لوند و دانشیار Klas-Göran Karlsson از لوند از بنیاد Axelsson-Johnsons صد هزار کرون جهت قابل مقایسه نمودن کمونیسم با نازیسم دریافت میکنند. این سه به اصطلاح مورخ ارتجاعیون سرشناسى هستند که همواره از سیاه ترین ایده ها حمایت نموده اند. دانشیار Karlsson قتل عام یهودیان در جنگ جهانى دوم را یک پرانتز نامید و به همین دلیل از جانب دانشگاه لوند اخطارى دریافت کرد. ما میخواهیم ادعا کنیم که او مناسب این گروه است. جعل تاریخ کار عادى و روزانه این استادان است. ما در اوپسالا٬ استاد Gerner را بخوبى میشناسیم. او بزدل است و شهامت این را ندارد که با ما که از مواضع کمونیستها در روزنامه هاى محلى حمایت نموده ایم به گفتگو بنشیند.

اما در میان امثال خودش او یک پیامبر الهام گرفته است. در “روزنامه جدید اوپسالا” او رساله تبلیغاتى رفیق خود Staffan Skott را بر علیه سوسیالیسم٬ “دیگر هرگز”٬ را تا سطح “اثرى که با اشتیاق جهت دستیابى به حقیقت نوشته شده” ارتقاء میدهد.
Gerner براى خواننده گان توضیح نداد که براى مثال تصاویر در کتاب Skott جعلیند. از جمله اینکه تصویر دو سرباز که در حال بار زدن دو جسد بر روى یک سکو هستند٬ امرى که Skott/Grener مایلند بوسیله آن ما را متقاعد سازند که در خلال یک قحطى ادعایى در اتحاد جماهیر شوروى در دهه هاى ١٩٣۰ گرفته شده اند. یونیفورمهایى که سربازان به تن دارند جعلى بودن آنها را نشان میدهد. یونیفورمها متعلق به دوران تزارند٬ از جنگ جهانى اول در میانه دهه هاى ١٩١۰! این تصویر از روزنامه تبلیغاتى نازیها Voelkischer Beobachter به تاریخ ١٨ اوت ١٩٣٣ آورده شده اند.

تنفر طبقاتى را غیر قانونى اعلام کن
نازیها شایعه قحطى در اتحاد جماهیر شوروى در خلال دهه هاى ١٩٣۰ را جهت بدست آوردن بهانه اى براى یورش نظامى  جهت به گفته خودشان نجات کشور از قحطى و کمونیسم٬ منتشر نمودند. رساله تبلیغاتى Staffan Skott دروغ نازیستى را رایج مینماید و مورد تایید استاد Gerner بعنوان “اثرى که با اشتیاق جهت دستیابى به حقیقت نوشته شده” قرار میگیرد.

Gerner تبلیغات نازیها را تایید مینماید. او با انکار کننده قتل عام یهودیان٬ دانشیار Karlsson٬ نشست و برخاست میکند. ماموریتى که توسط سرمایه گذاران در بنیاد Axelsson-Johnson مورد حمایت مالى قرار میگیرد از جمله اینست که نژاد پرستى و تنفر نژادى را با تنفر بر علیه طبقه مرفه برابر نمایند. هدف آنها غیر قانونى اعلام نمودن تنفر استثمار شونده گان از ستمگران است. مطالعه اى در مورد میزان درستى جرائم ادعایى کمونیستها و یا چگونگى روند انقلابى وجود ندارد. در حال حاضر حقایق حاصل از تحقیقات بین المللى دقیقا در ضدیت با اظهارات Gerner/Salomon/Karlsson قرار دارد و جعل آنها دشوار است. در عوض این سه تن مطالبى را انتخاب میکنند که تحریف و دوروغ گفتن در مورد آنها  آسان است. Gerner/ Salomon/Karlsson “تفاوتها و تشابهات در پردازش اطلاعات و اینکه کدام اطلاعات به دانش و آگاهیهاى تاریخى تبدیل میشوند” را مورد تحقیق قرار خواهند داد. در  پس این لفاظیها هدف اصلى که همانا متقاعد نمودن مردم به اینکه کمونیسم و نازیسم از یک جنسند قرار دارد و اینکه در تنفر نژادى همان ارزشهاى تنفر از طبقه اشراف وجود دارد. یا همانطور که استاد Salomon در مورد کمونیسم و نازیسم میگوید٬ “دو اتوپى که به یک راه ختم شدند”.

قتل یهودیان طراحى شده نبود
این ادعاى استاد Salomon از سیاهترین دوران جنگ سرد٬ ما را تحت تاثیر قرار نمیدهد. ما بر اساس تجربه هاى کسب شده از زمینه هاى دیگر میدانیم که او قادر به انجام چه کارهایست.  توضیح آشکار او در مورد نقش هیتلر در کشتار یهودیان نشان میدهد که این فقط دانشیار Karlsson نیست که نیاز به دریافت اخطار از دانشگاه لوند دارد.
Salomon در نوبت ایستاده است. او در روزنامه Smålandsposten میگوید: “من تصور میکنم که تصمیمات٬ یا به بیان دقیقتر الهامات٬ هیتلر در مورد یهودیان نشان دهنده راه بود و سپس با گذشت زمان توسعه یافت. تصمیم هیتلر توسط همکاران نزدیک او تفسیر شد. میان آنها رقابتى جریان داشت و این مهم بود که بهترین رتبه را کسب نمایند. بدین ترتیب تکامل یافت امرى که در فضایى خاص به کشتار یهودیان انجامید٬ فضایى که شرایط را براى اتخاذ تصمیمات دیگر فراهم آورد”. چیزى که استاد Salomon میگوید اینست که هیتلر فقط تصمیمى گرفت٬ تصمیمى که سپس توسط زیردستان او به اینکه تبدیل به کشتار یهودیان بشود تفسیر شد. این یک تحریف خالص تاریخ در مورد قتل عام یهودیان است.

بخشى از ایدئولوژى هیتلر
نفرت از یهودیان (نفرت از کمونیستها!) بخشى از ایدئولوژى هیتلر بود. هیتلر تنفر از یهودیان را به یک نابودى توده اى خونین در آلمان مبدل نمود که با قربانى شدن یهودیان پایان یافت. این براندازى در سرلوحه برنامه هاى هیتلر قرار داشت و توسط او کنترل شد. اما بر اساس اظهارات Salomon نازیسم “شرور و اهریمن” است. استاد Salomon میخواهد نقش هیتلر را در قتل عام یهودیان کاهش دهد. چرا؟ همدردیهاى بشدت دست راستى استاد Salomon در موازات با تنفر او از کمونیسم قرار دارد. براى هیتلر نیز به همین ترتیب بود. بنیاد Axelsson-Johossons سه افراطى دست راستى را جهت بد نام نمودن کمونیسم خریده است. سرمایه هاى مالى لیبرالى شانه به شانه افراطیون دست راستى حرکت میکنند. ما مشتاقانه در انتظاریم که در این روزنامه به نوشته هاى آنها اشاره کنیم.

MARIO SOUSA
mario.sousa@telia.com

ارسال دیدگاه