نامه محمد ولی حیدر بیگی، مجروح ۷۰ درصد جنگ به رهبری: به من و خانواده ام ظلم شده، حلال تان نمی کنم

با نام حضرت شما در این شهر کوچک چه ظلم ها و جور هائی را به من جانباز بالای ۷۰ درصد روا فرموده اند؟ به صراحت اعلام می کنم طلبم را در این دنیا از شما باز می ستانم در غیر اینصورت ظلمی که ماموران شما به من و فرزندانم و خانواده ام با نام حضرت شما به انجام رسانده اند یا سریعاً‌ دستور رسیدگی به ظلم های روا شده را برایم صادر می فرمائید در غیر اینصورت هیچ حلالیتی از طرف من دل شکسته و جان باخته و دنیا از دست داده برای حضرت شما حاصل نخواهد شد. …

به نام خدای بزرگ
به نام خدای عشق، به نام خدای ایران

با ابـراز احترام آقای علـی خامنـه ای
از این که شاید به نظر عده ای دگر اندیش و فرهیخته انسان های آگاه و دارای عزت و معرفت خطاب من کمترین که نام حضرت شما را ساده خطاب می کنم سوال باشد دلایل بسیاری دارد یکی از عمده ترین دلایلم طلب بیش از حد من از حضرت شما می باشد حال شاید همه بپرسند شما کجا آقای علی خامنه ای کجا؟ حرف همین جاست! بنده در روزهای نوجوانی ام در جهاد سازندگی کردستان به سرپرستی مرحوم (شهید مهندس محمد علی حیدر بیگی) در همان روزهایی که تمام گروه های سیاسی اعم از دمکرات و کومله توده ای و فدایی مجاهد و رزگاری؟ در همان روزهای بحرانی کردستان که در جهاد سازندگی بانه در اسارت این گروهک بودیم، در تابستان ۱۳۵۹ حضرت شما در یکی از نماز جمعه های تهران در قبال خبر نامه های پخش شده حزب کومله مبنی بر این که برادران مهندس حیدر بیگی را تیر باران کرده ایم؟ این خبر به جناب شما رسیده بود شما در نماز جمعه تابستان ۱۳۵۹ از تریبون نماز جمعه اعلام فرمودید ما شهادت برادران مهندس حیدر بیگی را از قبل پیش بینی کرده بودیم ! در روزنامه ها و آرشیو رادیو تلویزیون نماز جمعه همان سال ۱۳۵۹ موجود می باشد، حال بنده بعد از آن اسارت که خدای من خود شاهد و ناظر بوده می داند. حال به جای مردن بعد از حدود ۹ ماه اسارت من و برادر دیگرم و سه نفر از جهاد گران را مبادله نمودند. همان طوری که خود شما خوب می دانید مجدداً بنده بعد از آزادی به جهاد کردستان عزیمت نمودم این بار در جهاد مریوان در رکاب برادر بزرگوارم حاج احمد توسلی همان فرمانده رشید لشگر محمد رسول الله و یا همان حاج احمد معروفی که در اسرائیل به توسط فالانژها ربوده شده، به مصداق.

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما غافل از این که خدا بود در اندیشه ما

حال باز هم به جای گرفتن پست و مقام و میزی باشیم؟ به جبهه های جنوب به صورت داوطلبانه اعزام شدم در همان روزهای بحرانی یعنی در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در یکی از عملیات ها هردو پای خود قسمتی از شنوایی ام، اعصاب و روانم، و ریه هایم به توسط مواد شیمیایی مصرف شده از طریق کشوری به نام عراق (صدام) به صورت تکه گوشتی به خانواده ام تحویل داده شدم حال در همان بیمارستانی که برادر حضرت شما در مشهد به توسط بمبی مجروح شده بود به تهران به بیمارستان میثاقیه (همان بیمارستان اسرائیلی ها) بستری بودند. بنده نیز در همان بیمارستان بعد از ظهر با خبر شدم که حضرت شما به عیادت برادرتان شرف یاب شدید (سید هادی) از آنجایی که لطف فرمودید با هیئت همراهتان حدود شاید ۲۵ دقیقه ای را بالای سر تخت بیماری من به گپ و گفت مشغول شدید کمال تشکر را داشتم. البته من یک مرد روحانی در آن زمان را در عیادت و دلجویی خود دیدم که مرد مهربان با روی خوش و چهره ای نورانی؟ او حضرت آیت ال… خامنه ای بود ! که سه بار اگر فراموش نکرده باشید در گوشم با همین مضمون گفتید آقای حیدر بیگی کمی و کاستی اگر دارید بگویید، من که جانم را از دست داده بودم، آن هم برای کیان کشور و ناموسم هر بار تشکری از حضرت شما نمودم، به قول جناب دکتر محمد نوری زاد آن مرد فرهیخته در قاموس ما اگر چیزی را در راهی و برای عقیده ای و یا برای کسی هدیه بکنیم آن را به هزار، هزار، هزار برابر قیمت نمی فروشیم ! اما چرا و چگونه شد شما همان مرد خدا در خود گم شده ! به مصداق

پسـر نـوح با بـدان بنشسـت خانـدان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی انسان برفت آدم شد

مثالی برای حضرت شما و قضاوت درست کسانی که درستی را دوست می دارند بیان می کنم؟ در سفر شما به استان زنجان که نماینده های دروغین حضرت شما یعنی حضرت حجت السلام رسولی محلاتی و جناب سید موسوی در دفتر امام جمعه وقت ابهر مواردم چه شفاهی و چه به صورت مکتوب با دست امام جمعه وقت در حضور تمامی مسئولین و نماینده وقت آقای امیر جهانی به نماینده های دروغین شما تحویل دادم مدت ها چشم به راه که تلفنی و یا زنگ در خانه کوچکمان به صدا در می آمد در قلب خودم می گفتم این دفعه حتماً‌ از طرف رهبر انقلاب برایم خبر آورده اند رفته رفته نا امید شدم موضوع من فکر نکنید موضوع مالی بود به آفریدگار قسم نه. فقط گله و شکایت از دست عده ای از مسئولین نا لایق و بی کفایت، و نامردی و غارت گری نماینده قبلی و فعلی شهرمان که بار های بار برای شما و اکثر مسئولین نظام به توسط پست سفارشی فرستاده بودم (احمد مهدوی) بود که دیگر امید من به یاس مبدل شد آنجا بود که دیگر تصمیم گرفتم به بهشت شما نیایم ! فکر کردم جهنم رفتن نه منتی می خواهد نه خواهش و تمنائی حتی از حضرت شما! به راستی اگر حضرت شما با این توضیحی که چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی قرار می گرفتید چه کار می کردید؟ چه تصمیمی می گرفتید؟ اگر روزی در نوجوانی ام در جهاد کردستان و جبهه و جنگ بودم همیشه در نزد خودم برایم سوال بود به راستی امپراتور ایران دوباره به روز ها و سال های دور گذشته بر می گردد؟

به راستی آقای خامنه ای چرا که کوروش کبیر نباشد، چرا که یعقوب لیث نباشد، چرا که فیروز نباشد، چرا که روزبهان خراسانی نباشد، چرا که حلاج نباشد، چرا که مردان و پادشاهان بزرگی در تاریخ ایران و دنیا مکتوب و معروف می باشند، نباشد؟ اما چرا آن سیدی که در بالای سر من در سال ۱۳۶۵ در بیمارستان. امروز در بیتش دوره بری هایش کاری بکنند حتی با کسانی که در این زندگی کوتاه و موقت سلامتی شان را نیز برای کیان و کشور و ناموسشان از دست داد اند اینگونه قهرمانان جنگ کشورشان را به فراموشی بسپارند؟ و به جای آزادی و کرامت، بدی ها و زشتی ها را برای خود و خانواده شان، قهرمانانشان و مردم نجیب کشورشان هدیه کنند. به راستی آقای خامنه ای شما همان سیّد سال ۱۳۶۵ هستید؟ به آفریدگار قسم هرگز! البته حدود ۸ ماه پیش سی دی صوتی تصویری خودم را در این روزهای بیماری چندش آور برای حضرت شما ارسال نمودم که شاید از آدم های بیت شریفتان مرد آزاده ای از تبار حسین پیدا شود آن سی دی ارسالی ام را برای دیدن و آگاه شدن شما در اختیارتان بگذارند تا خود قضاوت بکنید با نام حضرت شما در این شهر کوچک چه ظلم ها و جور هائی را به من جانباز بالای ۷۰ درصد روا فرموده اند؟ به صراحت اعلام می کنم طلبم را در این دنیا از شما باز می ستانم در غیر اینصورت ظلمی که ماموران شما به من و فرزندانم و خانواده ام با نام حضرت شما به انجام رسانده اند یا سریعاً‌ دستور رسیدگی به ظلم های روا شده را برایم صادر می فرمائید در غیر اینصورت هیچ حلالیتی از طرف من دل شکسته و جان باخته و دنیا از دست داده برای حضرت شما حاصل نخواهد شد.

والسلام….
محمد ولی حیدر بیگی
جانباز بالای ۷۰ درصد جزء گروه های ویژه

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.