مهندس رضا طالبی: امام مقوایی، مبارزان مقوایی

مقوا چیست؟ سئوالی که به یقین همه بدان واقفند و می دانند مقوا چیست ولی اطلاع عمومی از یک مفهوم به معنای درک واقعی و پراتیگ از آن نیست، ما با مقواها زندگی کردیم ولی هنوز به ماهیت مقوایی حیات خود پی نبرده ایم، تمام ساختار حکومت در ایران مقوا، کاغذ و تعبیراتی در این حد بوده است، و حال آنکه امروزه می بینیم سیستم مقوایی بصورت ملموس توخالی بودن تقدسات پوشالی چندین ساله را به عینه نشان میدهد. ….
ورود امام مقوایی اولین تابوی مقوایی بود که در مقابل چشمان خواب آلود و خسته ملت نمایان شد. مقواهای پوشالی که رژیم های فاشیستی درست کردند و یواش یواش وارد زباله دان تاریخ میشود. کوروش مقوایی، داریوش مقوایی، تاریخ مقوایی، مذهب و سنت مقوایی و … آیا چیزی جز مقوا در مفهوم سیاسی اجتماعی خویش داریم؟

رشد و نمو در چنین محیط مقوایی، دید مقوایی را در چشمان جامعه هدف قوی تر می کند. این جامعه است که از یک شخصیت مقوا می سازد یا غیر مقوا، اگر خوراک مادر تولید و نشر شخصیتی و سیاسی جامعه با خوراک نادرست تغذیه شود مجبور به تولید کودکی معلول و مقواییست. مبارزات مدنی و ملی در کشور ایران آنگونه که نشان داده میشود نیست. مبارزات جسته و گریخته، نابسامان و مقطعی و در برخی موارد وجود ناملموس فاکت های خارجی، مفهوم مبارزه را بطور کلی تغییر داده و انچه را که ما به عنوان مبارزه و مقاومت می شناسیم ان مفهومی را که در سایر جاها و مکانها میتواند داشته باشد را ندارد.

مبارزه در سیستم و ساختار عام جامعه با مفهوم مشارکت سیاسی تلفیق شده و نوعی معجون را بوجود اورده که مانند جز لاینفک قابل جدا شدن نیست. مبارزه یا بصورت مبارزات چپ و مسلحانه بوده که همه چیز را برای هدف فدا می کردند که اکثرا ناموفق و یا بصورت حسی و فتوایی بوده که جهت جلوگیری از پایمال شدن یک سری تقدسات مقطعی ملی و مذهبی بوده است. سیاست مبارزه ای برای قدرت است ولی متاسفانه در سلسله مبارزات ما قدرت وسیله ای برای سیاست ورزی شده است و هنوز اقشار و احزاب متوسط و بالای هرم سیاسی بدون سیاست ورزی با کسب قدرتهای انتفاعی تلفیق مبارزه و مشارکت سیاسی را به مفهوم منفعت طلبی و جنگ مقامی و امتیازی تبدیل کرده اند. تقدس گرایی و اجبار به ایدئولوژیزه کردن مبارزات و فرهنگ ارباب و رعیتی و عبد و عابد جز ایجاد انتظار در مزدم جهت بروز رفلکتهای سیاسی چیزی در بر نداشته است. همانطور که شریعتی در کتاب خودسازی انقلابی خود می نویسد: متأسفانه اساس فرهنگ مبارزاتی ما شعر است و شعر ما یا به تصوف گرایش یافته است -که خود در عین حال که روشنگری‌های بزرگ و آموزشهای نفیس را به همراه دارد از مسمومیت، ضعف و زبونی خالی نیست- و یا شعر غیر عرفانی است، که یا مدح است و یا غزل و در این دو، انسان همواره سگ می‌شود! در مدح، «سگ ممدوح» است و در غزل، سگ معشوق. این تعریف مبارزه سیاسی ماست! یعنی به جای زدودن تقدس از چهره سیاست با تزویر و تملق سعی در قدسی کردن قدرت و یا نوعی مقوا کردن سیستم کردیم که اگر حتی اصل ساختا و نهاد نیز برود بصورت مقوایی و چاپی سیستم نوزایی نموده و با تلفیق دین و تقدس و سیاست به تطلم خود مشروعیت دهد.

عبدالرحمن کواکبی همانند اسلاف خود چون سید جملا و محمد عبده مدعی است که هر مستبدی کوشش دارد برای تحکیم و تثبیت پایه های استبداد خود، به خودش جنبه قدسی بدهد و از مفاهیم دینی برای این منظور بهره جوید، تنها آگاهی و بالا بودن سطح شعور دینی و سیاسی مردم است که جلو این سوء استفاده ها را می گیرد. کواکبی برخی علمای پیشین اسلامی (از اهل تسنن) را مورد انتقاد قرار می دهد که آنها به نظم و امنیت، بیش از حد بها داده اند تا آنجا که عدل و آزادی را فدای نظم و امنیت کرده اند یعنی به بهانه نظم و امنیت مانع رشد آزادی شده اند و این همان چیزی است که مستبدان و ستمگران می خواهند. ستمگران و مستبدان همواره به بهانه برقراری نظم و حفظ امنیت، آزادی را که عالیترین موهبت الهی است و جوهر انسانیت است کشته اند و عدل را زیر پا قرار داده اند! همانطور که کواکبی می گوید خود سبب مقواسازی دینی می شویم که به جز آتش درون و غلیان ملی ساختاری قابل سوزاندن و براندازیش نیست. در حرکت های مبارزاتی علیه رزم جمهوری اسلامی نوعی رخوت سیاسی و اخلاق زدایی صرف مشاهده می شود. به نظر حقیر تنها حرکتی در دنیا این گونه است که سیستم نامنظم اخلاقی را ترویج داده و با ان رشد میکند. رشدی که در آینده در صورت تحقق مبارزات جسته و گریخته باصزلاح اپوزیسیون چیز جز قربانی کردن صاحبان اصلی قیام ها را نخواهد داشت.

ما هنوز نتوانسته ایم مساله خودی و غیر خودی را تعریف کنیم اگر بخواهیم بر اساس ترمینولوژی راولز که جامعه سیاسی را تلفیق از خودی ها و غیر خودی های دگر بنامیم و خطی سرخ بر روی کورتالیزم و منافع شخصی بکشیم. اگر ما نتوانیم منافع و نفع ملی را بر منافع شخص ارجحیت دهیم به نوعی شکست از پیش تعیین شده خواهیم رسید مانند مبارزه یک انسان بی استعداد و مقوایی با یک شوالیه مقتدر که جز معجزه کسی نمی تواند او را یاری دهد. منافع شخص و نوعی خودنمایی ها که حرکت های مبارزاتی را به نوعی جدال الیگارشیسم در یک رسانه برای نمایش میزان قدرت و محبوبیت سوق می دهد. مبارزات به نوعی تبدیل به یک روزنامه پاره نشر شده است که هرکس صرف جهت ابراز شخصیت نامتکامل خود همان چیزی که کواکبی ها و فارابی ها از ان می ترسند را به نمایش می گذارد.رشد ناقص در جامعه مختلط ایران و الحاق تفکرات نصفه و نیمه مبارزان در خارج که به نوعی کورتالیزم خود را به نمایش می گذارند چاره ای جز تمدید دوام حکومت فاشیستی تهران را ندارد. ارتجاع سیاسی که هنوز برخی از سلطنت طلبان و چپی ها دارند نشان میدهد هنوز شناختی از سیستم عام ملت ندارند. برای بهتر ملموس شدن مساله هر کسی در ایران اگر کودکی را در حال بازی فوتبال مشاهده می کند می بیند که هیچگاه این فرد کوچک متمایل به دفاع و حرکت میانی نیست و هر فرد خواستار تحقق فلسفه تهاجمی و فورواردیست، ما با این تفکر بزرگ شده ایم.

کوروشهای مقوایی،کریستیانو رونالدوهای مقوایی، دزدان ادبی و سیاسی مقوایی همه و همه در مقوا انگاری ما میسر بوده اند. هنوز که هنوز سیستم فورواردی را در ساختار احزاب و تشکیلاتهای مخالف می بینیم؛ هنوز که هنوز است مانیفست تشکیلاتها و ساختارهای باصطلاح حزبی که اگر امار بگیریم جز دو نفر عضو ندارند اصلا وجود ندارد. هنوز که هنوز هست نتوانسته ایم تاثیر خود را بر روی قشر پایین و غیر آکادمیک جامعه نشان دهیم. چرا؟ چون اگر به بررسی اکثر سران این احزاب بپردازید همه کسانی هستند که برای چیز دیگری مبارزه کرده و پس از الیناسیون سیاسی برای خود نشانن دهی این مسیر را استفاده ابزاری می کنند و دردی جز ان ندارند لذا من تصور می کنم باید با تکیه بر دیالیکتیک سوردل و عدم اطمینان به این سیاست بازانی که خود به تحرکات رژیم تهران دامن می زنند دچار خمودگی سیاسی و عدم شناخت دوست از دشمن نشد. باید کار جمعی و اخلاقی مبنا قرار داده و از کسانی که بدون هیچ بنیه فکری جز سخن پراکنی چیزی نمی انگارند فرار کرد. باید به هر کس به اندازه طرفیتش میدان داد و گرنه همان امام مقوایی را در ساختار اپوزیسیون مقوایی نیز خواهیم دید. امام مقوایی نشان داد که مخالفت نیز مقوایی است که هنوز نتوانسته است مه با این کاغذ و مقوا مبارزه کند هنوز و هنوز حتی نتوانسته است مانند خمینی فاسق تاثیر خودرا بر روی ملت بگذارد.

هنوز که هنوز در مقابل ارتجاع دینی خمینی رو به ارتجاع تاریخی چان ایرانیستی می آورد ارتجاعی که اگر میسر شود جز فلاکت و بدبختی که ریشه در درخت جمهوری اسلامی دارد چیزی برای ما نخواهد داشت زیرا که خود جمهوری اسلامی نیز با چوست اندازی سعی در تلفیق این دو نوع تفکر مختلف ولی موازی دارد. مقوا در مقابل مقوا! چیزی که سلف لیمیتیشن (خود محدود انگاری) سبب شده است که اپوزیسون همانند شخص مقابل آینه رژیم منتظر عملهای حکومت باشد تا مانند آن رفلکت دهد. مقوا در مفابل مقوا/ چشم ما نیز مقوا خواهیم شد اگر این را شما می پسندید!!!

رضا طالبی

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.