“٢٣ ١وت سال ١٩٣٩ توافق عدم تجاوز میان اتحاد جماهیر شوروى و آلمان” نوشته Mário Sousa

بیش از ۶۰ سال پیش توافقنامه عدم تجاوز میان اتحاد جماهیر شوروى و آلمان نوشته شد. در خلال جنگ سرد از این قرارداد جهت بد نام نمودن اتحاد جماهیر شوروى٬ از این طریق که کشور را متحد آلمان نازى جلوه دهد٬ استفاده شد. کمپین بد نام نمودن در حال حاضر با تمام قدرت ادامه دارد اگر چه اتحاد جماهیر شوروى دیگر وجود  ندارد. هدف در حال حاضر مانند آنزمان مبارزه با همدردى با کمونیسم و حمایت از سرمایه دارى بود. به همین دلیل این از اهمیت بسیارى برخوردار است که به مردم سوئد (و ایرانیان – مترجم) توضیحى در مورد وقایعى که در زمان امضاى این قرار داد روى داد ارائه شود. …..

٢٣ ١وت سال ١٩٣٩ توافق عدم تجاوز میان اتحاد جماهیر شوروى و آلمان

نویسنده: Mário Sousa
مترجم: پیام پرتوى

جهت خواندن مقاله به زبان اصلى به آدرس اینترنتى زیر کلیک کنید:
http://www.mariosousa.se/Ickeangreppsavtal.html

بیش از ۶۰ سال پیش توافقنامه عدم تجاوز میان اتحاد جماهیر شوروى و آلمان نوشته شد. در خلال جنگ سرد از این قرارداد جهت بد نام نمودن اتحاد جماهیر شوروى٬ از این طریق که کشور را متحد آلمان نازى جلوه دهد٬ استفاده شد. کمپین بد نام نمودن در حال حاضر با تمام قدرت ادامه دارد اگر چه اتحاد جماهیر شوروى دیگر وجود  ندارد. هدف در حال حاضر مانند آنزمان مبارزه با همدردى با کمونیسم و حمایت از سرمایه دارى بود. به همین دلیل این از اهمیت بسیارى برخوردار است که به مردم سوئد (و ایرانیان – مترجم) توضیحى در مورد وقایعى که در زمان امضاى این قرار داد روى داد ارائه شود.

اروپا ١٩٣٩
شرایط سیاسى در سال ١٩٣٩ با تشنجات سیاسى و نظامى برانگیخته شده توسط حملات و فتوحات کشورهاى  فاشیستى در خلال دهه هاى ١٩٣۰ مشخص میشود. در اکتبر ١٩٣۵ ایتالیاى فاشیستى (اتیوپى) Abessinien را مورد تهاجم و آنجا را در سال ١٩٣۶ پس از قتل عام بزرگ مردم اشغال نمود. در اسپانیا در همان سال فاشیستها جنگ داخلى دهشتناکى را آغاز نمودند٬ جنگى که دو سال بعد میخواست با کمک ایتالیا و آلمان به سود فاشیستها به پیروزى برسد. در سال ١٩٣۶ آلمان نازى با ژاپن نیز در پیمانى ضد کمینترن بر علیه اتحاد جماهیر شوروى همراه شد٬ پیمانى که ایتالیا هم به آن پیوست. در مارس ١٩٣٨ آلمان نازى اطریش را به این بهانه که در آنجا وقوع کودتاى دولتى کمونیستى قریب الوقوع بود٬ اشغال نمود.

خیانت فرانسه به چکسلواکى
چکسلواکى قربانى بعدى آلمان نازى شد. در مى ١٩٣٨ هیتلر نیروهاى نظامى آلمان را در مرز چکسلواکى متمرکز نمود و منطقه اى را مطالبه نمود که مردم آلمان در آن زندگى میکردند. در این منطقه٬ Sudeterna کلیه استحکامات چکسلواکى و دیگر تاسیسات دفاعى بر علیه غرب٬ آلمان نازى٬ وجود داشت. از دست دادن Sudeterna میتوانست به معناى هموار نمودن راه براى یورش آلمان باشد. اتحاد جماهیر شوروى که پیمان صلحى با چکسلواکى داشت ۴۰ لشگر نظامى را در مرز غربى خود بسیج نموده بود و فرانسه را که با چلکسلواکى پیمانى نظامى داشت ترغیب مینمود که از چکسلواکى حمایت نماید. اما فرانسه به متحد خود خیانت کرد. در ٢٩ سپتامبر ١٩٣٨ در مونیخ فرانسه و انگلیس پیمانى  را با آلمان نازى به امضاء رساندند که بر اساس آن آلمان اجازه داشت منطقه Sudeterna را به تصرف خود درآورد.  چند روز بعد نازیها Sudeterna را به اشغال خود درآوردند. (مدت کوتاهى پس از آن لهستان و مجارستان٬ که در آنجا دست راستیها قدرت را در دست داشتند٬ بخشى از چکسلواکى در Teschen و اسلواکى را اشغال نمود.)

“صلح در زمان ما”؟
این سخنرانى مشهور “صلح در زمان ما” بود که نخست وزیر انگلستان چمبرلین در زمان ورود خود به انگلستان اعلام نمود٬ سخنرانى که هدفش ضمانت صلح در اروپا در خلال یک آینده قابل پیش بینى بود. اگر چه دولت چکسلواکى پیمان نامه اى نظامى با فرانسه جهت دفاع مشترک بر علیه طرحهاى تهاجمى آلمان داشت٬ اما هرگز در مورد تقسیم و آینده کشور از او سوال و یا به مذاکرات مونیخ دعوت نشد. در مذاکرات مونیخ به نزدیکترین محلى که نماینده گان دولت چکسلواکى توانستند خود را نزدیک کنند اتاق انتظار خارج از سالنهاى مذاکرات بود. آنها در آنجا اجازه یافتند که در انتظار تصمیم خیانتکارانه انگلیس و فرانسه بنشینند. اتحاد جماهیر شوروى نیز که پیمان نامه اى نظامى با فرانسه و انگلستان داشت و یکى از بزرگترین قدرتهاى نظامى در اروپا بود به مونیخ دعوت نشد. و این به دلیل اینکه اتحاد جماهیر شوروى خواهان جبهه اى ضد فاشیستى بود که سیاست جنگ طلبانه هیتلر را متوقف نماید. این امر درست بر خلاف چاپلوسیهاى دمکراسیهاى غربى براى هیتلر بود.

پیمان عدم تجاوز انگلستان – آلمان
روز بعد از توافقنامه مونیخ در ٣۰ سپتامبر ١٩٣٨ آلمان و انگلیس در اعلامیه اى مشترک اعلام نمودند که هرگز بر علیه یکدیگر نجنگند. فرانسه هم همان سیاست را در دسمابر ١٩٣٨ اتخاذ نمود.
معاهده صلح انگلیس و فرانسه با هیتلر اتحاد جماهیر شوروى را بعنوان تنها مدافع مبارزه ضد فاشیستى و مخالف نظامى در مقابل هیتلر تنها گذاشت. اما علیرغم قرار صلح مونیخ٬ جنگ براه افتاد. هدف از ابتدا این نبود که توسعه آلمان نازى در Sudeterna پایان یابد. در ١۵ مارس ١٩٣٩ آلمان نازى توافقنامه مونیخ را نقض کرد٬ چکسلواکى را تصرف٬ پایتخت٬ پراگ را اشغال و کشور را به دو قسمت تابع آلمان تقسیم نمود. چکسلواکى دیگر وجود نداشت. یک هفته بعد آلمان منطقه Klaipeda را (Memel) در لتوانى  اشغال کرد و درخواست منطقه اى جدیدى را مطرح نمود٬ اینبار از لهستان. نازیها محلى موسوم به Polish Corridor “کریدور لهستان”٬ منطقه اى میان شرقpreussen  و بقیه آلمان٬ تنها راه خروجى لهستان بطرف دریا٬ را مطالبه نمودند.

بطرف اتحاد جماهیر شوروى
سفر جنگى آلمان نازى بسوى شرق و اتحاد جماهیر شوروى آغاز شد. هیتلر از قبل تصمیم گرفته بود. آنجا آلمان بر آن بود که مناطق جدیدى را تصرف نماید. اما میان هیتلر و اتحاد جماهیر شوروى لهستانى قرار گرفته بود که با فرانسه و انگلیس یک قرار داد دفاعى داشت. خطر یک مناقشه گسترده با دخالت بسیارى از قدرتهاى نظامى بسیار عظیم بود. پس از خیانت مونیخ بر علیه چکسلواکى شرایط سیاسى در غرب تغییر کرد و اگر لهستان مورد تجاوز آلمانیها قرار میگرفت سیاستمداران برجسته در فرانسه و انگلستان جهت از دست ندادن حمایت مردم ناخواسته باید دخالت مینمودند. از جانبى دیگر اگر فرانسه و انگلستان میتوانستند شرایطى را فراهم آورند که اتحاد جماهیر شوروى به عنوان تنها حامى لهستان با آلمان نازى وارد جنگ بشود٬ سیاستمداران قدرتهاى غربى به این امکان دست میافتند که با اشاره به توافقنامه میان “دو کشور غیردمکراتیک” خود را از شر انتقادات رها سازند. این آن روشى بود که دولتهاى فرانسه و انگلستان تلاش داشتند که از آن در جهت متقاعد نمودن آلمان نازى جهت حمله به اتحاد جماهیر شوروى بهره بردارى نمایند. حتى در مرز شرقى اتحاد جماهیر شوروى نیز شرایط نظامى بسیار متشنج بود. در اوایل سال ١٩٣١ امپریالیسم ژاپن منچورى در شمال چین را مورد حمله قرار داد بود٬ منطقه اى که آنها آنرا همانند کره که پس از ١٩١۰ به یکى ازکلنیهاى خود تبدیل نموده بودند٬ به یکى از کلنیهاى خود تبدیل نمود. منچورى به عنوان آغازى جهت ادامه تجاوزاتى جدید بر علیه چین استفاده شد. در تابستان ١٩٣٧ ژاپن با لشگرى بالغ بر صد هزار نفربه شانگهاى یورش برد و چین شمالى را از ناحیه منچورى مورد تجاوز قرار داد. اکنون تهدیدات امپریالیسم ژاپن خود را متوجه ولادى وستوک٬ سواحل دریاى آرام واقع در اتحاد جماهیر شوروى و جمهورى مغولستان که با اتحاد جماهیر شوروى پیمان اتحادى داشت٬ نموده بود. در مى ١٩٣۰ ژاپن مغولستان را در کنار رود Chalchin-Gol مورد تجاوز قرار داد. اتحاد جماهیر شوروى به کمک مغولستان آمد. پس از چهار ماه از جنگهاى شدید ارتش آلمان٬ در پایان ماه اوت٬ کاملا شکست خورد و با تحمل زیانهایى سنگین ناگزیز به عقب نشینى شد.

اتحاد جماهیر شوروى یک سیستم امنیتى بر علیه آلمان نازى را پیشنهاد میکند
در خلال دهه هاى ١٩٣۰ اتحاد جماهیر شوروى جهت متقاعد نمودن همه مخالفان فاشیسم و نازیسم و براى ایجاد یک سیستم امنیتى جمعى جهت متوقف نمودن جنگ مبارزه نمود. دو سال پس از ورود آلمانیها به پراگ٬ در ١٧ آوریل ١٩٣٩ ٬ زمانیکه واقعیت تلخ به مردم جهان بى معنا بودن توافقنامه اى را که به نازیها و فاشیستها آزادى عمل میداد نشان داده بود٬ اتحاد جماهیر شوروى یکبار دیگر پیشنهاد مشخصى در مورد قراردادى سه جانبه به انگلیس و فرانسه ارائه داد٬ قردادى مبنى بر پشتیبانى نظامى دو طرفه بر علیه آلمان. افکار عمومى در فرانسه و انگلستان از این قرارداد استقبال نمودند. در تابستان سال ١٩٣٩ در نظر سنجیهاى انجام شده در فرانسه٬ در صورت حمله به لهستان٬ ٧۶ درصد موافق استفاده از نیروهاى نظامى بر علیه آلمان بودند و رقمى بالغ بر ٨١ درصد از جبهه اى متشکل از انگلیس و فرانسه و اتحاد جماهیر شوروى حمایت مینمودند. در انگلستان این رقم از این هم بالاتر بود٬ ٨٧ درصد خواهان تشکیل جبهه اى با فرانسه و اتحاد جماهیر شوروى بودند.

در پایان افکار عمومى در داخل٬ در ٢۵ سال ١٩٣٩ ٬ دولتهاى فرانسه و انگلستان را ناگزیر به قبول پیشنهاد اتحاد جماهیر شوروى جهت مذاکرات در مورد یک اتحاد نظامى میان کشورها نمود. در آنزمان دستگاه نظامى آلمان بخش بزرگى از نیروهاى خود را در کنار مرز لهستان متمرکز نموده بود و خطر جنگ روزانه افزایش میافت. بر علیه این تحرکات مقامات ارشد نظامى در دولت لهستان اعلام نمودند که کشور قادر به شکست هر نیروى نظامى٬ چه غرب و چه اتحاد جماهیر شوروى٬ میباشد.اتحاد جماهیر شوروى لهستان را هرگز مورد تهدید قرار نداده بود٬ بیانیه مقامات نظامى اشاره به نازیها داشت٬ آنها میخواستند نشان بدهند که در کدام جبهه قرار داشتند و به بستن قراردادى با هیتلر امیدوار بودند.

در ٢۶ جولاى ١٩٣٩ ٬ یک روز پس از توافق دولتهاى فرانسه و انگلستان با انجام مذاکرات با اتحاد جماهیر شوروى٬ آلمانیها با دولت  اتحاد جماهیر شوروى تما س گرفتند و به آنها پیشنهاد بستن قراردادى میان دو کشور را دادند. اتحاد جماهیر شوروى به پیشنهاد آلمان پاسخ نداد. در خلال هفته هاى پس از آن٬ پیشنهادات جدیدى از جانب آلمان تکرار شد٬ پیشنهاداتى با شرایط بهتر براى اتحاد جماهیر شوروى. از جمله اینکه دولتهاى بالکانى بخشى از حوزه نفوذ شوروى میشدند و اینکه هیچ نیروى نظامى در آنجا مستقر نمیشد. پیشینه این بود که در مارس ١٩٣٩ آلمان شهر بندرى Klaipeda (Memel) در لتوانى را که از جانب اتحاد جماهیر شورى بعنوان تهدیدى بشمار میامد٬ اشغال نموده بود.

مذاکرات آغاز میشود
بالاخره در ١٢ اوت ١٩٣٩ مذاکرات میان اتحاد جماهیر شوروى٬ فرانسه و انگلستان٬ همان روزى که هیئتهاى نمایندگى فرانسه و انگلستان به مسکو وارد شدند٬ آغاز شد. در شرایط حساس جارى آنزمان٬ زمانیکه خطر جنگ روزانه افزایش میافت٬ ١٨ روز طول کشید که مذاکره کننده گان فرانسوى و انگلیسى خود را به مسکو برسانند! روش انتخاب شده توسط قدرتهاى غربى جهت تنها رها نمودن اتحاد جماهیر شوروى در جنگ بر علیه آلمان نازى٬ علیرغم افکار عمومى داخلى٬ ادامه یافت. در آهنگ تهدید آمیز هیتلر بر علیه لهستان آغاز حمله اى قریب الوقوع قابل فهم بود. تنها راه عملى جهت متوقف نمودن طرحهاى جنگ طلبانه هیتلر ایجاد فورى یک جبهه نظامى میان اتحاد جماهیر شوروى٬ انگلستان و فرانسه بود٬ و به دنبال آن مستقر نمودن نیروى نظامى قدرتمندى از میان این سه کشو در کنار مرزهاى آلمان. اما فرانسه و انگلستان عجله اى نداشتند.

بدون اختیار!
در ١٢ اوت ١٩٣٩ زمانیکه مذاکرات سه قدرت در مسکو به جریان افتاد نشان داده شد که هیئتهاى فرانسوى و انگلیسى توسط سیاستمداران درجه دو رهبرى میشدند (مشاور پادشاه انگلستان٬ آدمیرال Drax و ژنرال فرانسوى Doumenc) و اینکه از جانب دولتهاى مربوطه خود اختیارى به آنها جهت امضاى پیمان نامه اى دفاعى و یا توافقنامه هاى دیگرى با اتحاد جماهیر شوروى داده نشده بود!

این شگفت انگیز بود. آمدن به مسکو بدون داشتن اختیارى جهت تایید یک پیمان نامه نظامى چه معنایى داشت؟ هیئت نمایندگى اتحاد جماهیر شوروى که توسط مارشال Vorochilov٬ کمیساریاى خلق براى دفاع٬ رهبرى میشد از جانب دولت اتحاد جماهیر شوروى٬ اختیارات کامل را جهت انجام مذاکره و امضاى معاهده دفاعى با فرانسه و انگلستان دریافت نموده بود. ماموریت هیئتهاى انگلیسى و فرانسوى در عوض این بود که در مورد یک معاهده نظامى “تنها بعنوان یک فرضیه” با اتحاد جماهیر شوروى صحبت کنند. این کاملا آشکار بود که آنها جهت به تاخیر افکندن مذاکرات به مسکو آمده بودند٬ علاوه بر آن تلاش ویژه حکومتهاى غربى این بود که هیتلر را متقاعد سازند که که به تنهایى به اتحاد جماهیر شوروى حمله کند. به پیشنهاد اتحاد جماهیر شوروى در همان روز هیئتهاى خارجى از دولتهاى خود تقاضاى اختیارات جدیدى را نمودند. پاسخ در این دوران بسیار دراماتیک صلح جهانى٬ زمانیکه نیروهاى نظامى آلمان در حال سازماندهى  خود در مرزهاى لهستان بودند٬ سه روز بطول انجامید. در ١۵ اوت زمانیکه پاسخ آمد نشان داده شد که هیئتهاى فرانسوى و انگلیسى اجازه انجام کارى را از دولتهاى خویش دریافت ننموده بودند.

با همه این احوال در این فاصله مذاکرات ادامه یافت. هیئت نمایندگى شوروى به این مسئله دل بسته بود که بتواند دولتهاى غربى را متقاعد سازد که شرایط جدى و اینکه مقاصد اتحاد جماهیر شوروى در مورد یک معاهده واقعى دفاعى به نفع هر سه طرف بود. جهت نشان دادن نیات خود در عمل٬ اتحاد جماهیر شوروى در خلال مذاکرات در جریان٬ پیشنهادات مشخصى را ارائه داد. این پیشنهادات٬ در صورتیکه آلمان نازى جنگ تازه اى را در اروپا آغاز مینمود٬ شامل نیروهاى رزمى میشد که اتحاد جماهیر شوروى میتوانست با اعزام آنها به جبهه دفاعى یارى رساند. از جانب اتحاد جماهیر شوروى ١٣۶ لشگر نظامى٬ ۵۰۰۰ دستگاه توپ سنگین٬ ٩۰۰۰ تانک و ۵۰۰۰ هواپیماى جنگى در دفاع مشترک از لهستان شرکت مینمودند. در ضمن اتحاد جماهیر شوروى هواپیمایى جنگى را براى همکارى سه نیرو بر علیه آلمان نازى معرفى نمود. در عوض نماینده گان هیئت اتحاد جماهیر شوروى میخواستند پیشنهادات مشخصى را در مورد نیروهاى رزمى که فرانسه و انگلستان آماده بودند که در جنگ بکار گیرند ارائه بدهند. نماینده گان اتحاد جماهیر شوروى همچنین میخواستند که حکومتهاى غربى با متحدان خود لهستان و رومانى در مورد عبور امن نیروهاى نظامى شوروى از خاک این دو کشور جهت مواجه با تجاوزات آلمانیها به توافق برسند.

تدارکات آلمان بر علیه لهستان
حکومتهاى غربى به پیشنهادات شوروى علاقه اى نشان ندادند. هیچ پیشنهاد مشخصى از جانب انگلستان و فرانسه ارائه نشد٬ فقط مباحثى وقت گیر در مورد مسائل جزئى٬ مباحثى از قبیل اندازه نیروهاى نظامى آلمان و محل استقرار آنها٬ مسائلى که به امضاى هیچ توافقنامه نظامى منجر نشد. زمان با ارزشى براى اتحاد جماهیر شوروى به هدر میرفت. در خلال این روزها نیروهاى نظامى آلمان در خارج از لهستان خود را براى حمله سازماندهى مینمودند. در عمل جنگ اجتناب ناپذیر بود و راه براى پیشروى آلمانیها بطرف اتحاد جماهیر شوروى واقعیتى آشکار. در این وضعیت دولت اتحاد جماهیر شوروى بر آن شد که پذیرفته و مذاکره با آلمان را آغاز نماید. اولین تماس در ١٢ اوت پس از روشن شدن اینکه هیئتهاى نمایندگى فرانسه و انگلستان در مسکو مالک اختیارى جهت مذاکره در مورد توافقنامه نظامى با اتحاد جماهیر شوروى نبودند گرفته شد. در آنزمان اتحاد جماهیر شوروى مذاکره با دولت آلمان در مورد یک قرارداد عدم تجاوز میان دو کشور را آغاز نمود. در سال ١٩٣٨ دولتهاى فرانسه و انگلستان قرارداد مشابهى را با آلمان به امضاء رسانده بودند. دولت اتحاد جماهیر شوروى میدانست که جنگ با آلمان اجتناب ناپذیر بود و میخواست که از این زمان با ارزش جهت مجهز نمودن سیستم دفاعى خود بهره برداى نماید. آنها امیدوار بودند که یک قرارداد عدم تجاوز بتواند به کشور مهلتى حیاتى را اهدا نماید. آینده درستى این این امر را به اثبات رساند

پایان مذاکرات سه جانبه
در ٢٢ اوت ١٩٣٩ در مسکو مذاکرات سه جانبه میان انگلستان٬ فرانسه و اتحاد جماهیر شوروى مطلقا پایان یافت. بالاخره به رهبر هیئت فرانسوى٬ ژنرال Doumenc اختیارى جهت امضاى قرار داد نظامى با اتحاد جماهیر شوروى که او آنرا به مارشال Vorochilov ارائه نمود داده شده بود. به علاقه ناگهانى فرانسه به مذاکرات (و پیشنهاد جدید آلمان در مورد قراردادعدم تجاوز) باید این حقیقت یارى رسانده باشد که در آنزمان ارتش تجاوزگر امپریالیسم ژاپن در مغولستان توسط ارتش اتحاد جماهیر شوروى و مغولستان در حال نابود شدن بود. سفیر فرانسه ناگزیر به اعتراف شد که طرف انگلیسى هنوز فاقد اختیارات بود. در ضمن قدرتهاى غربى هنوز اجازه ورود نیروهاى نظامى اتحاد جماهیر شوروى را به خاک متحدان خود لهستان و رومانى جهت مقابله با تجاوازت ارتش آلمان دریافت ننموده بودند٬ این مسائل تعیین کننده بودند. و همین دلایل بود که فرانسه را در پایان ناگزیر به استفاده از عقل و شعور خود نمود. اما بدون انگلیس این قرارداد چندان ارزشى نداشت. فرانسه٬ سال قبل از آن٬ درشرایطى مشابه به چکسلواکى خیانت کرده بود. مسئله مهم دیگر مواضع لهستان و رومانى بودند. اگر نیروهاى نظامى شوروى٬ در صورت تجاوز٬ جهت حمایت از لهستان به خاک این کشور وارد میشدند احتمال این میرفت که کشور از سمت لهستان مورد حمله قرار گیرد! نجات لهستان غیر ممکن شده بود.

مذاکرات در مسکو بدون اینکه هیئتهاى خارجى علاقه اى به  حل مسئله بنمایند به پایان رسید. عدم تمایل آنها به تمرکز نیرو بر علیه طرحهاى جنگى آلمان جهان را در آتش جنگى وحشتناک فرو برده بود. فقدان اختیارات در نزد هیئت انگلیسى و بى علاقگى مطلق آنها در مذاکرات مسکو دلایل خود را داشت. در اواسط ماه اوت دولت اتحاد جماهیر شوروى بر این گمان بود که انگلستان٬ علیرغم تهدیدات بر علیه لهستان٬ در حال فراهم نمودن شرایط براى امضاى پیمان صلحى با آلمان بود. تحقیقات جدیده نویسنده انگلیسى L. Mosley نشان داده است که مسئله اینچنین بود. در ٢٣ اوت بازوى راست هیتلر٬ هرمان گورینگ٬ در خفا به انگلستان پرواز نموده و در آنجا نخست وزیر انگلستان چمبرلین را جهت مذاکرات پایانى ملاقات نموده بود. به همین دلیل هیئت انگلیسى مذاکرات مسکو را به بحثى پى پایان در مورد جزئیات تبدیل نمودند. در عوض انگلستان به دنبال این بود که توافقنامه مشترکى میان حکومتهاى امپریالیستى بر علیه اتحاد جماهیر شوروى فراهم آورد. بیانیه اى از جانب سفیر وقت آمریکا در لندن٬ J. Kennedy٬ در مورد اینکه آمریکا “باید در انجام معاملات در شرق آزادى عمل داشته باشد” به این امر اشاره دارد که حتى آمریکا نیز از مذاکرات در جریان میان انگستان و آلمان بیخبر نبود. اما سیاست اتحاد جماهیر شوروى در مقابل امپریالیستها طرحهاى انگلستان را متلاشى نمود.

توافقنامه عدم تجاوز با آلمان
در ٢۰ اوت تقاضاى جدیدى از جانب آلمان در مورد امضاى یک توافقنامه عدم تجاوز ارسال شد. در ٢٢ اوت٬ پس از پاسخ سفیر فرانسه٬ دولت اتحاد جماهیر شوروى بر آنشد که به تقاضاى آلمان پاسخ مثبت بدهد. روز بعد از آن٬ ٢٣ اوت٬ وزیر امورخارجه آلمان Ribbentrop به مسکو آمد و در آنجا توافقنامه عدم تجاوز را به همراه وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروى٬ مولوتف٬ امضاء کرد. در این مورد در نشریات سرمایه دارى گفته میشود که اتحاد جماهیر شوروى تنها حکومتى بود که با آلمان قراردادى امضاء نمود. این دروغى بیش نیست! سال ١٩٣٣ کمى پس از به قدرت رسیدن هیتلر فرانسه ابتکار عمل را در مورد “تفاهم و پیمان همکارى” با ایتالیاى فاشیستى و آلمان نازى بدست گرفت.

در سال ١٩٣۴ لهستان در مشاوره با انگلستان پیمان عدم تجاوزى را با آلمان به امضاء رساند. سال ١٩٣۵ انگلستان زیر قراردادى آلمانى- انگلیسى “قرار داد ناوگان دریایى” را امضاء کرد٬ قراردادى که بر اساس آن نیروى دریایى آلمان اجازه میافت که خود را تا به آن جایى تقویت نماید که تقریبا به بزرگى ناوگان دریایى فرانسه بشود. این امر در تضاد کامل با توافقنامه مونیخ بود. سال ١٩٣٨ انگلیس و فرانسه توافقنامه مونیخ با ایتالیا و آلمان را نوشتند٬ قراردادى که چکسلواکى را تسلیم نازیها نمود. در سپتامبر ١٩٣٨ انگلیس و آلمان اعلامیه اى را که بر اساس آن هرگز با یکدیگر نجنگند به امضاء رساندند. همین کار را فرانسه در ماه دسامبر انجام داد. اتـحاد جماهیر شوروى آخرین حکومتى بود که توافقنامه اى مبنى بر عدم تجاوز با نازیها امضاء کرد. در قرار داد میان شوروى – آلمان بجز ذکر این مسئله که از جنگ با یکدیگر احتراز نمایند در مورد چندین مسئله مشخص دیگر نیز که در ارتباط با وضعیت نظامى میان اتحاد جماهیر شوروى و آلمان قرار داشت تصمیم گرفته شده بود. این مسائل در نشریات سرمایه دارى “پروتکل محرمانه” نام گرفت. این نام جهت بى اعتبار نمودن اتحاد جماهیر شوروى انتخاب شد. البته همواره بخش بزرگى از یک قرارداد که میان دو کشور مختلف نوشته میشود٬ بخصوص تحت شرایط موجود در آنزمان٬ حاوى متون محرمانه ایست. در به اصطلاح “پروتکل محرمانه” خطى میان آلمان و اتحاد جماهیر شوروى تعیین شد که هدفش جدا نمودن دو منطقه امنیتى میان دو کشور بود. این خط از میان رود Narew٬ Vistula و San در لهستان عبور میکرد. در ضمن در قرارداد بندى وجود داشت که آلمان را در بدست آوردن نفوذ در فنلاند٬ لتونى و استونى بر حذر مینمود. از طریق این پروتکل مانعى در سراسر اروپاى مرکزى که بر اساس اظهارات چرچیل در ١ اکتبر ١٩٣٩:
“مطلقا براى امنیت روسیه در مقابل تهدیدات نازیها ضرورى بود گذاشته شد. این خط در آنجا وجود دارد و جبهه اى را در شرق ساخته که از آلمان نازى شهامت یورشى را سلب نموده است.”

خط Curzon
علاقه اتحاد جماهیر شوروى به بزرگترین منطقه لهستان٬ قسمت شرقى خطى که در سطور فوق نام برده شد٬ از مذاکرات ورساى پس از جنگ جهانى اول نشئت میگیرد. در آن زمان لهستانى وجود نداشت. در سال ١٧٩۵ دولت لهستان زمانیکه باقیمانده کشور٬ پس از دو پارگى خود در گذشته٬ بالاخره میان Preussen و اطریش و روسیه تقسیم شد٬ وجود خارجى نداشت. آخرین پادشاه لهستان Stanislav II را به کناره گیرى ناگزیر نموده بودند.  ١١٣ سال بعد٬ در جریان مذاکرات ورساى در سال ١٩١٨ ٬ توافقنامه اى نوشته شد که بر اساس آن دولت لهستانیها به آنها بازگردانده میشد و اینکه لهستان جدیدى بوجود میاودند. این امر مشکلاتى را در مناطق مرزى  بوجود آورد٬ بخصوص در شرق٬ جایى که طى صدها سال مرز بر اساس وضعیت حکومت جابجا میشد. به همین دلیل در مذاکرات ورساى به وزیر امور خارجه انگلستان ژنرال Curzon ماموریت داده شد که در مورد مرز لهستان در شرق تصمیم گیرى نماید. او خطى مرزى را پیشنهاد کرد که در زبان مرزى٬ از میان لهستان از جانبى و اوکراین و روسیه از جابنى دیگر عبور میکرد.

polen

این خط Curzon مورد قبول همه حکومتهاى حاضر در مذاکرات سال ١٩١٨ ٬ بجز خوده لهستان جدید٬ واقع شد. رهبر دولت لهستان Pilsudski مناطق بزرگترى را در شرق مطالبه مینمود و از فرصت جهت فتوحات منطقه اى٬ زمانیکه روسیه شوروى جوان پس از جنگى وحشتناک بصورتى کامل در هم شکسته شده بود و امکانات دفاعى مناسبى را دراختیار نداشت٬ استفاده نمود. Pilsudski با پولها و سلاحهاى فرانسه به اوکراین و بلاروس وارد شد و پس از جنگهایى طولانى و پیچیده و با کمک افسران فرانسوى بخش بزرگى از این کشورها را به تصرف خود درآورد. بلاروس ناگزیز بود که یک خط مرزى طولانى را در شرق خط Curzon٬ در عمق وسیعى در داخل مناطق روسى زبان اوکراین – و بلاروس بپذیرد. این امر میتوانست نقش بزرگى را در شرایط موجود آنزمان٬ ١٩٣٩ ٬ ایفا نماید.

جنگ مصقره
در خلال آخرین هفته ماه اوت سال ١٩٣٩ انگلستان در جریان مذاکرات محرمانه با آلمان تلاش نمود که از انجام وظائف خود در قبال شرایط دشوارى که لهستان با آنها دست به گریبان بود سرباز زند. انگلستان تلاش نمود که لهستان را متقاعد نماید که بدون جنگ مناطق میانpreussen شرقى و آلمان٬ که مورد مطالبه آلمان بود را تسلیم نماید. این قرارداد جدیدى بود از نوع قرارداد مونیخ که شرایط قربانى شدن چکسلواکى را فراهم آورده بود. اما لهستان پیشنهاد انگلستان را که بدون جنگ تسلیم شود نپذیرفت. به همین دلیل تدارکات جنگ بر اساس طرحهاى نازیها ادامه یافت. در اول سپتامبر ١٩٣٩ آلمان لهستان را مورد هجوم خود قرار داد. دو روز بعد٬ ٣ سپتامبر٬ فرانسه و انگلیس بر علیه آلمان اعلام جنگ کردند اما اقدامات جنگى اتخاذ ننمودند. این امر علیرغم اینکه انگلیس و فرانسه به همراه ارتش لهستان٬ بر خلاف ارتش آلمان که ١۰٣ لشگر نظامى در اختیار داشت٬ صاحب  ١٧٣ لشگر نظامى بودند.

در مناطق مرزى میان آلمان و فرانسه٬ فرانسه و انگلیس در مقایسه با ٢٣ لشگر نظامى آلمان ١١۰ لشگر نظامى داشتند٬ اما منفعل باقى ماندند. به اصطلاح “جنگ مصقره” فرانسه و انگلیس آغاز شده بود. پس از شکست کامل لهستان و چهارماه پس از این “جنگ”٬ فرانسه و انگیس هنوز وارد جنگ نشده بودند! با این حال این دو دولت در آنزمان٬ دسامبر ١٩٣٩ ٬ تمایل خود را جهت ارسال ارتشى بالغ بر٬ به ترتیب٬ ۵۰۰۰۰ هزار و ١۰۰۰۰۰ سرباز جهت یارى به فنلاند٬ در جنگ زمستانى در جریان٬ بر علیه اتحاد جماهیر شوروى اعلام نمودند. در تهاجم به لهستان ارتش آلمان به پیروزیهاى تعیین کننده سریعى بر علیه لهستان دست یافت. در ٣ سپتامبر آلمانیها در کنار رود Vistula٬ ٩ سپتامبر در ورشو و ١١ سپتامبر در کنار رودخانه San بودند. ارتش لهستان در تمام خطوط ناگزیر به عقب نشینى شد. لهستان متلاشى شده بود. خلایى نظامى و سیاسى در بخشهاى شرقى لهستان پدیدار شد. یک هفته بعد٬ ١٧ سپتامبر٬ اتحاد جماهیر شوروى وارد بخشهایى از بلاروس و اوکراین شد که لهستان در سال ١٩٢۰ ٬ زمانیکه لهستان بدون توجه به خط  Curzon بعنوان مرزى مشترک میان دو کشور٬ به تصرف خود در آورده بود. لطفا توجه داشته باشید که ارتش اتحاد جماهیر شوروى فقط مناطق واقع در شرق خط Curzon و نه تمام آن مناطقى که بعنوان منطقه امنیتى شوروى در پروتکل توافقنامه عدم تجاوز ذکر شده بود را اشغال نمود. اتحاد جماهیر شوروى مانع از این شد آلمان بخشهایى از لهستان٬ بخشهایى که لهستان در گذشته از اتحاد جماهیر شوروى دزیده بود٬ به تصرف خود درآورد.

٢١ماه فرصت به اتحاد جماهیر شوروى
توافقنامه عدم تجاوز٬ یا پیمان نامه مولوتف – Ribbentrop که رسانه هاى خبرى سرمایه دارى میخواهند آنرا اینچنین قلمداد نمایند٬ قدمى ضرورى و واقعى در سیاست شوروى بخاطر صلح بود. توافقنامه عدم تجاوز جبهه امپریالیستى را که انگلستان در حال ایجاد آن بر علیه اتحاد جماهیر شوروى بود متلاشى و انگلستان و فرانسه را که ناگزیر نمود که در مبارزه ضد فاشیستى موضع گیرى نمایند. این قرار داد فرصتى ٢١ ماهه را به اتحاد جماهیر شوروى اعطاء نمود٬ زمانى ضرورى که بدرستى از آن در جهت فراهم آوردن ابزار دفاعى در مقابل حملات نازیها استفاده شد. در خلال این ماههاى مملو از کار تولید کارخانجات در اتحاد جماهیر شوروى با ١٣ درصد در سال و صنعت دفاعى با رقمى بالغ بر ٣٩ درصد در سال افزایش یافت. از ١٩۴۰ تا ژوئن ١٩۴١ ارزش کل ذخائر مادى دولت از ۴ میلیارد روبل تا ٧٬۶ میلیارد روبل و ارتش تا یک ارتش مدرن و مکانیزه با ۵ میلیون نفر سرباز مسلح٬ رشد کرد. توافقنامه عدم تجاوز پایه و اساس امکانات اتحاد جماهیر شوروى بود جهت متلاشى نمودن آلمان نازى و آزاد نمودن جهان از بربریت نازیها.

Mário Sousa
26/8/1999
mario.sousa@telia.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.