دلایل صعود نرخ ارز در گفتوگو با فریبرز رئیس دانا
نرخ برابری دلار و یورو با ریال به شکل روزافزونی بالا می رود. حالا هر دلار به ۱۸۰۰ تومان رسیده و یورو از ۲۲۰۰ تومان هم عبور کرده است. این وضع همزمان با خبر اعلام تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی توسط آمریکا، به نابسامانی ها و بحران اقتصادی در ایران دامن زده است
ندای سبز آزادی:
مصطفی خسروی: دکتر فریبزز رییس دانا، استاد اقتصاد سیاسی در گفتوگو با ندای سبز آزادی، ارزیابی های خود را از این وضع بیان کرده است. وی که آذرماه ۱۳۸۹ پس از مصاحبه ای انتقادی در مورد طرح هدفمندی یارانه ها، بازداشت شد، اینک با حکم یک سال حبس صادره توسط قاضی مقیسه، به تبیین ارزیابی های خود مشغول است.
دکتر رییس دانا هرچند نقش تحریم ها و تهدیدهای خارجی در افزایش نرخ ارز را رد نمی کند و موثر می داند، اما در تحلیل نهایی، تاکید می کند که این «نارسایی های ساختاری اقتصادی دولت» است که مسبب اصلی و زمینه ساز بحران اقتصادی کنونی و تورم و افزایش غریب نرخ ارز در ایران است.
متن کامل مصاحبه با این دانش آموختهی دکترای اقتصاد از لندن، و عضو کانون نویسندگان ایران را در پی می خوانید.
آقای دکتر رئیس دانا روز گذشته بازار ارز در تهران با افزایش ناگهانی قیمت دلار و یورو همراه بود تا جایی که قیمت دلار به مرز ۱۸۰۰ تومان هم رسید، به نظر شما دلیل رشد ناگهانی قیمت دلار در روز های اخیر چه می تواند باشد؟
بیایید یک وضع اقتصادی را در نظر بگیرید، البته اقتصادی که با ویژگیهای عمومی نظام بازار سرمایه دارانه کار میکند. در این اقتصاد، دلار یک کالاست؛ پول اساسا یک کالاست؛ در همه ی جهان سرمایه داری، پول یک کالا شده است؛ اسناد بدهی یک کالا شده و خرید و فروش آن انجام می شود؛ اوراق قرضه و سهام هم همین طور؛ دلار و ارزهای خارجی و طلا هم دیگر آن نقش کلاسیک خود را انجام نمی دهند بلکه ذخیره ساز ارزش ها شده اند و برای بالا و پایین رفتن قیمتها و پرداختهای معوقه به کار می روند و کالا میشوند. مثل هر چیز دیگر در نظام های سرمایه داری، اهمیت انسانها هم کالا شده است. شما پول داشته باشید می توانید پلیس رسمی استخدام کنید تا از جان شما و خانواده تان محافظت کند و اگر نداشته باشید در معرض غارت و نابودی هستید. این گونه، دلار هم یک کالاست. حالا اگر دلار یک کالاست، در اقتصاد ایران که به تأیید همگان در یکی دو ساله گذشته و به ویژه در یک ساله گذشته به دلیل سیاست یارانه ها و به دلیل ابعاد مختلف سیاست هدفمند سازی یارانه ها، تورم ۳۵-۴۰ درصدی داشته ایم، ارزش پول ملی پایین آمده است؛ یعنی همه قیمتها بالا رفته و قیمت دلار هم باید بالا می رفت. بنابراین یک روند عمومی بالا رفتن قیمت دلار به مثابه یک کالا در نظام مبتنی بر بازار وجود دارد که متاسفانه حالا این بالا رفتن دلار، دارد دخل اقتصاد را در می آورد.
اینجاست که طرفداران نظام بازار آزاد و نئولیبرالها و آن کسانی که با کمال تاسف و تاثر چون گفته می شود بازار آزاد، کلمه آزاد همه آنها را به اشتباه می اندازد (همچون واژه توتالیتر) خیال میکنند این بازار آزاد لازمه ی آزادی است؛ نه، این ضد آزادی است. نظامی که اینگونه عمل میکند در واقع تودههای مردم را در بند می گذارد، چرا ؟ برای اینکه با آن چندرغاز دریافتی که مردم دارند، قیمتها بالا رفته، و مرتب در محدودیت های مصرفی قرار میگیرند و حتی در تامین نیازهای شب و روز خود می مانند و تمام همت و نیروی شان صرف آن نواله ناگزیر میشود.
بنابراین روند افزایش قیمت دلار روندی است که در ساخت بازار وجود داشته و دارد. اما گاهی در این روند افزایش، شوکهای بزرگی می بینیم؛ شوکی که که گاه قیمت دلار را بالاتر از روند صعودی می برد و گاه پایین تر. این شوکها مربوط می شود به سیاستهای دولت یا جدالهایی که در داخل اقتصاد بین اصحاب قدرت برای تصاحب ارزش ها وجود دارد. وقتی که اوضاع جهانی دگرگون میشود، وقتی که بانک مرکزی تحریم میشود، وقتی که تحریمهای نفتی مطرح میشود و خطر جنگ پیش می آید بر بنیاد همان روال فزاینده قیمت دلار، یک دفعه ناامنیهایی ایجاد می شود؛ بخشی از جامعه که از بخشهای ثروتمند و توانمند هستند و دلالان مالی و سوداگران هستند به خرید دلار تمایل پیدا میکنند. حالا هرچه که دلار گران و گران تر شود آنها میخرند، چرا که پول ریالی که می پردازند برایش «بیل»ی نزده اند. اینها ریال هایی است که در «هوا» پیدا کرده اند. مگر امیر منصور خسروی از کجا ۳۰۰۰ میلیارد تومان به دست آورده است؟ با این پولها زمانی که اوضاع ناامن میشود به بازار هجوم می آورند و دلار می خرند. گران تر هم شود، باز هم می خرند. دولت هم در این زمان برای کنترل اوضاع، دلار به بازار واریز می کند اما «کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما»؟!…
این دلارها از همان جایی که می آیند توسط بسیاری از نزدیکان به دستگاه ها خریداری شده و گران تر فروخته می شوند و خیلیها هم با همان ریالهای بادآورده که پیدا کرده اند، دلارها را میخرند و از سیستم اقتصادی کشور خارج میکنند. بیهوده نبود که من پیش تر گفتم که سالانه چیزی حدود ۱۷، ۱۸ میلیارد دلار از ایران فرار میکند که امسال هم در این ۳،۴ ماه آخر سال بیشتر شده است.
تاثیر تحریم های اخیر آمریکا بر نوسانات بازار ارز در تهران را چگونه ارزیابی می کنید؟ در حالی که رئیس کل بانک مرکزی اشاره کرده است که این تحریمها بیشتر خنده دار است تا اثرگذار، شما اثر این تحریم ها را مشاهده کردید؟
نه، من خنده دار نمیبینم؛ حرف های آقای بهمنی خنده دار است. همین دو سه ماه پیش بود که گفت اصلا تحریم بانک مرکزی موضوعیت ندارد و وجود خارجی ندارد و اصلا همچین چیزی نمیشود و در دنیا سابقه نداشته است. ایشان وارد نیستند. ایشان در مورد این مسائل دهها جور حرف زده اند و به این کار وارد نیستند. بیشتر این حرف ها سیاسی است.
اما در مورد تحریمها و سیاستهای تحریک آمیز ایالات متحده و اسرائیل، حالا ما در داخل، هر ایرادی که داریم و من هم اعتقاد دارم که داریم، این ربطی به جنگ افروزیهای ایالات متحده ندارد. هر دولتی هم جای جمهوری اسلامی بود و در مقابل آمریکا میخواست استقلال عمل نشان بدهد، آنها همین کار را می کردند. آن سیاستهای جنگ افروزی و بعد شرایط داخلی ایجاد شده، به آنها این بهانه را داده است. و همهٔ اینهاست که آن شوک بزرگ را به این روند افزایش قیمت دلار وارد می کند. بنابراین زمینهٔ افزایش بهای دلار به دلیل تورم و کاهش ارزش پول داخلی وجود داشته اما به آن شوکی وارد شده، شوکی که همان تحریم ها و تهدیدهای جنگی است.
همهٔ تقصیر را هم گردن دولت جمهوری اسلامی نمیشود انداخت؛ من میدانم که سیاستهای غلط این ها، بهانه را برای تحریک داده، ولی فرض بگیریم که این دولت این ایرادات را نداشت و خیلی دموکرات بود، باز هم این وضع به شکل دیگری رخ می داد. مگر دولت هوگو چاوز با انتخابات واقعی به میدان نیامد؟ اما آمریکا کماکان از آنها هم بهانه می گیرد. بنابراین اگر این دولت نبود، دولتهای اصلاح طلب و سبزها -اگر همانطوری که شماری از آنها ادعا میکنند و بر سر ادعای خود هم هستند و واقعا هم نشانه های زیادی وجود دارد که ادعایشان از بسیاری جهات درست است و می خواهند یک حکومت مستقل و ملی را مستقر بکنند- در یک جایی که سر شاخ می شدند با منافع ایالات متحده، آن تهدیدها شروع می شد. منتها ببینید، در ونزوئلا نمی توانند این بلا را بر سر اقتصاد بیاورند اما اینجا می توانند؛ پس نارسائیها و غلط بودنهای سیاست های داخلی، جدای از عملکردهای آمریکا مطرح است.
تئوری دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه دولت از این وضع (افزایش نرخ ارز خارجی) استقبال می کند و خود در آن موثر است، و به دلیل نزدیکی به پایان سال و کسری بودجه و عدم توان پرداخت یارانهها و عیدی به مردم و حقوق بگیران، می خواهند درآمدی برای دولت از جیب مردم تهیه کنند، نظر شما در این مورد چیست؟
من اصلا دولت را تبرئه نمی کنم، کاملا سیستم کاری اش را غلط میدانم؛ ولی اینطور دنبال توطئه دویدن از تئوری اقتصاد برنمی آید؛ یعنی چه؟ دولت قیمت دلار را افزایش می دهد؟ ببینید این اقتصاددان های راست گرای افراطی و بازار گرا چه قدر حرفهایشان تناقض دارد؟ می گویند دولت قیمت دلار را بالا می برد تا بتواند در بازار آب شان کند که دو کار انجام دهد، از یک سو ریالها را بیرون بکشد و قیمت را کنترل کند و سوی دیگر هم درآمدی ایجاد کند برای کسری بودجه. بحث اول اینکه ما در اقتصاد مبحثی داریم به نام «همسنجی ریکاردوئی». خوب دولت این ریال ها را که بگیرد بلافاصله برای کسری بودجه اش خرج میکند. پس این که نشد بهانه، این قبول نیست. نکتهٔ دوم اینکه دولت برای تبدیل دلار به ریال برای اینکه مسائل اش را حل کند باید دلار به بازار بریزد. عاشقان و شیفتگان عرضه و تقاضا باید این را بگویند که وقتی دلارها عرضه می شوند قیمت دلار می بایست کاهش یابد. نه، این ها می خواهند از بحث ساختار سیاسی فرار کنند.
داستان این است که جناحهای قدرتی در همین دولت و در اطراف این دولت وجود دارند که این جناحهای قدرت سیاست یارانه ها را تحمیل کردند. البته این سیاست را آقای خاتمی هم تایید کرد. همین آقای خاتمی گفته بود که ای کاش من بودم که افتخار اجرای این سیاست را می داشتم. ببینید وقتی که دنباله رو سیاست های تعدیل ساختاری و… باشید و آزادی سیاسی را با آزادی اقتصادی اشتباه بگیرید و نامش را بگذارید آزادی، همین میشود. این سیاست ها، روند صعودی برای قیمت دلار ایجاد کرده اند ولی در کنارش همین دولت جناحهایی را دارد که به محض اینکه دلار به بازار عرضه می کنند خودشان خریداری و از چرخه خارج میکنند. هر چه قدر هم مقدار ریال اش بود می پردازند چون ریال باد آورده در اختیار دارند.
اینگونه که بحث بکنیم خیلی ها خوش شان نمی آید؛ می گویند که این حرف ها، بوی چپ و سوسیالیسم می دهد، پس بیاییم دائی جان ناپلونی نگاه بکنیم! ولی من آنگونه نگاه نمی کنم. نارسایی سیاست های اقتصادی دولت ساختاری تر از این حرف هاست که بخواهیم با این بحث ها و دعواهای ساده سیاسی مساله را حل کنیم