نفیسه آزاد: راه دشوار نجات؛ از تجربه ی خشونت تا سلامت

وقتی با زنی روبرو می شویم که در رابطه ای خشونت آمیز گرفتار شده است، بیشتر ما از خودمان می¬پرسیم : «چرا این رابطه را ترک نمی¬کند؟ چرا در این رابطه باقی می ماند تا این طور کتک بخورد و تحقیر شود؟» اما اگر تا امروز تجربه رابطه ی خشونت آمیز را داشته باشید، باید بدانید که ترک کردن چنین رابطه¬هایی چندان کار ساده ای نیست

تغییر برای برابری:
ما از خشونت دیدگان و یا به عبارتی، قربانیان خشونت چه می دانیم؟ داستان خشونت تا جایی¬که به رسانه ها مربوط می شود، تا لحظه¬ای است که خشونت اعمال می¬شود: زنی کتک می¬خورد، مورد آزار خیابانی واقع می¬شود، یا مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد. ارقام و آمار هم تا همینجا با زنان می آید، آنها نشان می دهند که تعداد این زنان چقدر بوده، دادگاه در مورد آنها و متجاوزان چه حکم داده و تمام.

از آنچه پیداست، حتی قانون و دستگاه های دولتی که اجازه ی نفس کشیدن را از دیگران در امور مربوط به زنان گرفته اند هم، رغبت چندانی به اظهار نظر و یا دخالت در مرحله ی بعد از اعمال خشونت را ندارند. نمی توان منکر اهمیت تحلیل هایی شد که عوامل ایجاد و تداوم خشونت را در نظر دارند اما باید در نظر داشت که زنان قربانی خشونت، بعد از اتفاقی که از سر می گذرانند، بیشتر نیازمند کمک و حمایت هستند. این زنان راهی طولانی در پیش دارند تا به زندگی طبیعی خود باز گردند.در این نوشته قصد دارم به نیازهای زنانِ قربانیِ خشونت بپردازم.

گام اول: ترک کردن رابطه ی خشونت آمیز
وقتی با زنی روبرو می شویم که در رابطه ای خشونت آمیز گرفتار شده است، بیشتر ما از خودمان می¬پرسیم : «چرا این رابطه را ترک نمی¬کند؟ چرا در این رابطه باقی می ماند تا این طور کتک بخورد و تحقیر شود؟» اما اگر تا امروز تجربه رابطه ی خشونت آمیز را داشته باشید، باید بدانید که ترک کردن چنین رابطه¬هایی چندان کار ساده ای نیست. ترک کردن رابطه های مهم آسان نیستند، به خصوص اگر از خانواده و دوستان دور باشید، از نظر مالی در تنگنا یا تحت کنترل باشید و از نظر جسمی و روحی همواره تهدید شوید.از سوی دیگر زنان در این رابطه ها همیشه امیدوارند که در مقطعی این خشونت ها پایان یابد و با همین امید گاه تمام عمر را سپری می کنند.

«منیژه.الف» زنی ۶۴ ساله است، او در سن ۱۴ سالگی ازدواج کرده و چهار فرزندش را تا قبل از ۳۰ سالگی به دنیا آورده است. همسر او، آدمی عصبی بوده و تحمل حرف مخالف خود را نداشته است و به همین بهانه هر بار داد و فریاد می¬کرده و همسر و فرزندان خود را کتک می زده است.منیژه می گوید:« تا بچه نداشتیم، امیدوار بودم بعد از بچه دار شدن بهتر شود، بعد فکر کردم بچه¬ها که بزرگ شوند، عروس و دامادها بیایند، بهتر می شود، دو بار تصمیم گرفتم از او جدا شوم، اما هر بار قول داد که در رفتارش تجدید نظر کند. اما تا زمانی که از دنیا رفت، همان آش بود و همان کاسه.» اما دلیل قوی¬تری که معمولا زنان را در چنین رابطه هایی نگه می دارد، ترس از جدا شدن است. ماندن در یک رابطه ی خشونت آمیز، جدا از آسیب¬های جسمی، آسیب¬های روحی زیادی را در پی دارد، از جمله ترس و از دست دادن اعتماد به نفس. بسیاری از زنان در این موقعیت از این می ترسند که اگر شریک آنها بفهمد که آنها قصد ترک کردنش را دارند، چه خواهد کرد و یا اگر او را ترک کنند چه خواهد شد.

«راضیه.میم» ۲۱ ساله است، او با پسری در ارتباط است که به او تجاوز کرده و او را کتک زده است.او سه سال پیش با این پسر آشنا شد و بعد از چند ماه مورد تجاوز و خشونت قرار گرفت، اما او از ترس آنکه پسر، آبرویش را در محل کار و محل زندگی ببرد، به این رابطه ادامه می دهد.راضیه می گوید:« تا به حال چند بار او را ترک کرده ام، اما او همه ی شماره تلفن های مرا دارد، به دوستان و همکارانم زنگ می¬زند، دم در خانه می آید،من هم از ترس از دست دادن کارم و بی آبرو شدن در محله دوباره باهاش کنار میام.»اولین گام برای کمک به زنانی که در معرض خشونت هستند، کمک به آنها برای بیرون آمدن از دایره¬ی خشونتی است که در آن گرفتار شده اند.این زنان، احتیاج به مشاوره، آموزش¬هایی برای یافتن شغل، حمایت مالی و جانی دارند.باید به آنها یادآور شد که اگرچه ترک کردن رابطه ای چنین، سختی ها و صدمات زیادی دارد ولی ماندن در رابطه¬ای خشونت بار هم امن نیست.

حمایت عاطفی؛ شبکه ی روابط دوستی و خانوادگی
«شکیبا.ه» زنی ۲۳ ساله است، او در نه سالگی مورد آزار جنسی قرار گرفته است، تجربه¬ای که به گفته¬ی خودش تا ۱۸ سالگی با کسی از آن صحبت نکرد.شکیبا می¬گوید:« گفتن این تجربه به بعضی از دوستانم، حتی از خود تجربه¬ای که در کودکی برایم اتفاق افتاد بدتر بود، آنها هیچ وقت حرفم را باور نکردند، بعد از آن مرا با چشم دیگری نگاه می¬کردند و این طرف و آن طرف پشت سرم می گفتند که چون می¬خواهم قبل از ازدواج رابطه¬ی جنسی داشته باشم، این داستان را از خودم درآورده¬ام» شکیبا از این که تجربه¬اش را با دوستانش در میان گذاشته است، پشیمان است.زنانی که مورد تجاوز واقع می¬شوند، همیشه با این مشکل روبرو هستند که جامعه¬ی کوچک اطرافشان آنها را قضاوت می¬کند. این زنان برای پشت سر گذاشتن تجربه¬ی خود، باید بتوانند به دوستان و خانواده¬ی خود اعتماد کنند.باید به آنها اطمینان داد که مود تجاوز واقع شدن، گناه آنها نبوده است.

به همین ترتیب، سرنوشت زنانی که برای مدتی طولانی خشونت خانگی را تجربه می¬کنند نیز بهتر از این نیست. چرا که چنین رابطه¬های خشونت¬باری، معمولا زنان را از دوستان و خانواده¬ی خود جدا می¬کند وآنها را منزوی می کند. آنها فکر می¬کنند که اگر از این رابطه بیرون بیایند، کسی در دنیای بیرون چشم-انتظار آنها نیست.همدلی و همراهی چیزهایی هستند که این زنان به آن نیاز دارند.«نرگس.ب»، ۳۳ ساله است. نرگس در ۲۰ سالگی با مردی ازدواج کرد که همواره به او مشکوک بود و به همین بهانه او را کتک می¬زد، وقتی بعد از هشت سال نرگس موفق شد طلاق بگیرد، خود را در موقعیت دشواری دید. نرگس می¬گوید:« زمانی که از راهروهای دادگاه بیرون آمدم و خانه¬ای برای خودم دست و پا کردم، ناگهان فهمیدم که هیچ کس را ندارم، سال¬ها بود که به خاطر اخلاق شوهرم با دوستانم قطع رابطه کرده بودم، در جمع¬های همکارانم حضور نداشتم. حتی خواهرانم هم به خاطر بداخلاقی¬های همسرم با من قهر بودند. تا چند ماه فقط عکس¬های پسرم معاشر من بودند.» زنان در گذران این دوره به شبکه¬ای از روابط نیاز دارند که بتوانند به آن اعتماد کنند و از آن حمایت و همدلی بگیرند.

درآمد و مشکلات مالی
مشکلات مالی، تامین هزینه¬ی گذران زندگی، نگرانی از سرنوشت خود و فرزندان همیشه مسائلی هستندکه زنان را در رابطه¬های خشونت¬آمیز نگاه می¬دارد. بیشتر زنان، زمانی که از جانب همکاران خود مورد آزار قرار می¬گیرند، سکوت می¬کنند، چرا که نمی-خواهند کار خود را از دست بدهند.زنان برای بیرون آمدن از چرخه¬ی خشونت، نیاز به پشتوانه¬ی مالی دارند. در صورتی¬که، رابطه¬ی قبلی در اغلب اوقات، باعث شده که آنها مهارت و یا اعتماد به نفس لازم برای یافتن شغل را نداشته باشند.«مریم.ق» ۳۵ ساله است، در ۲۴ سالگی ازدواج کرد و به همراه دو بچه در ۳۰ سالگی طلاق گرفت.مریم می گوید:« زمانی که طلاق گرفتم، با دو بچه به خانه¬ی پدرم برگشتم، هیچ کاری بلد نبودم، هیچ تجربه¬ی کاری نداشتم، برای نگه داشتن بچه¬هایم به درآمد نیاز داشتم، پدرم نمی¬توانست خرج ما را بدهد.تا مدت¬ها این ماجرا مرا به شدت در تنگنا قرار داده بودتا این¬که یکی از دوستانم پیشنهاد کرد که با هم غذای خانگی درست کنیم و بفروشیم، هنوز هم من فقط در خانه کار می¬کنم، همه¬ی کارهای بیرون را دوستم انجام می¬دهد.»

این زنان نیاز به آموزش¬هایی در حوزه¬ی کارآفرینی دارند، آنها باید تا مدتی از لحاظ مالی حمایت شوند وآموزش ببینند تا بتوانند در آینده روی پای خود بایستند.ناتوانایی¬های مالی یا به عبارتی وابستگی اقتصادی، مسئله¬ای است که در دوام روابط خشونت¬آمیز نقش بزرگی را ایفا می¬کند.

خدمات پزشکی و روان درمانی
بیشتر زنانی که تجربه¬ی روابط خشونت¬آمیز را دارند، نیاز به خدمات پزشکی و روان¬درمانی دارند. در این میان، به ویژه زنانی که قربانی تجاوز جنسی هستند نیازمند خدمات پزشکی هستند. این خدمات باید به گونه¬ای باشد که موقعیت روانی آنها را نیز در نظر داشته باشد. اطمینان از سلامت فیزیکی از جمله عدم ابتلا به بیماری¬هایی همچون ایدز و سلامت ارگان¬های تناسلی در این رابطه بسیار اهمیت دارند . این زنان در مقطع پس از تجاوز روحیه¬ای شکننده دارند. همین طور زنانی که خشونت فیزیکی را تجربه کرده¬اند. خدمات پزشکی باید بدون هیچ¬گونه پیش¬داوری به آنها ارائه شود تا آنان را آماده¬ی رویارویی با تجربه¬ی خود کند. آنها همچنین نیازمند خدمات روان درمانی هستند تا بتوانند اعتماد به نفس و اعتماد خود را به جامعه¬ی اطراف بازیابند.«یاسمن.ج» در دوران دانشجویی خود، تجربه¬ی تجاوز جنسی را داشته است. یاسمن بعد از این اتفاق تا مدت¬ها از مراجعه¬ به دکتر خودداری می کرد. او می گوید:« وقتی برای اولین بار به دکتر مراجعه کردم، از این می¬ترسیدم که او در مورد آن اتفاق سوالی بپرسد؟

دوست نداشتم یک بار دیگر مجبور شوم آن اتفاق را تعریف کنم.وقتی دکتر به من اطمینان داد که سالم هستم، انگار از نو متولد شده بودم» زنانی که مورد تجاوز واقع می¬شوند دیگر به مردان اعتماد ندارند، جسارت شروع رابطه¬ای دیگر را ندارند و از تن خود شرمسارند. یاسمن می گوید:« روزی چند بار دوش می گرفتم و خودم را می شستم ولی باز احساس کثیفی می¬کردم، از تن خودم بیزار بودم و حتی گاهی دوست داشتم به آن آسیب برسانم هنوز هم گاهی آن احساس به سراغم می¬آید»خدمات روان درمانی می توانند به نوتوانی این زنان کمک کند و آنها را دوباره به زندگی طبیعی بازگرداند.این خدمات همچنین می تواند به زنانی که در معرض خشونت خانگی بوده اند، توان زیستن بدون هراس و در سلامت روحی و جسمی بدهد.

کلام آخر
متاسفانه زنان قربانیِ خشونت در جامعه ی ما تنها و بدون حامی رها می شوند. آنها باید بار سنگین زندگی پس از تجربه ی سخت خشونت را به تنهایی به دوش بکشند. سازمان های غیر دولتی و نهادهایی که می توانند خدماتی را برای آنها فراهم کنند، انگشت شمارند و اطرافیان آنها بدون هیچ آموزشی گاهی فقط این مسیر را برای آنها دشوارتر می کنند.همه ی ما باید بدانیم که در اطراف ما زنانی هستند که رنج می کشند و تنها به دلیل نبود همین حمایت ها، سال ها در رابطه ای خشونت آمیز می مانند و تحمل می کنند. آن تعدادی که خود را از چرخه¬ی خشونت بیرون می کشند، پس از آن با مشکلات طاقت فرسایی روبرو می شوند. در نبود حمایت های نظامند شاید این وظیفه¬ی ما باشد که با ساختن و گسترش شبکه های حمایتی، این زنان را تا حد ممکن حمایت کنیم و همیشه به خاطر داشته باشیم که مجازات فرد خشونت ورز یا بیرون آمدن از چرخه ی خشونت هرگز پایان راه برای زنانی که این تجربه را از سر گذرانده اند نیست.

منابع:
http://www.helpguide.org/mental/dom
http://nowwhat.cog7.org/Articles/Ho
http://www.lifesnewbeginnings.org/d

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.