“تابستان۶٧، پروندهایست هنوز ناگشوده”، متن سخنرانی مهدی اصلانی در پارلمان اروپا
آنچه از دستتان بر میآید برای ثبت و حفظِ خاوران، این مهمترین بنای یادبود و سند جنایت جمهوری اسلامی دریغ نکنید و کشتار تابستان ۶٧ را مصداق جنایت علیه بشریت به رسمیت بشناسید و برخوردی شایستهی قاتل داشته باشید!
مهدی اصلانی ـ ویژه خبرنامه گویا
خانمها، آقایان سلام بر شما.از شما متشکرم که این فرصتِ مغتنم را در اختیار من قرار دادهاید.
این نخستین بار نیست که جمهوری اسلامی از ورود هیئتهای نمایندگی به ایران جلوگیری به عمل میآورد. به عنوان نمونه چندی پیش نیز و پس از آنکه جامعهی جهانی از سر تعامل همهی پیششرطهای نظام اسلامی مبنی بر غیر اروپایی و مسلمان و مرد بودن گزارشگر ویژه سازمان ملل را پذیرفت، از ورودِ آقای احمد شهید به ایران ممانعت به عمل آوردند.
خانمها آقایان! اگر شما به گونهای ادواری با این شکل از عدم تعاملِ این عنصر شریر و اصلاحناپذیرِ جامعهی جهانی یعنی نظام اسلامی مواجهه میشوید، این نظامِ خداسالار از بدو تولدش، روزانه بیهیچ تعاملی با شهروندان خود، نوعی تحقیر اجتماعی را بر جامعهی ایرانی تحمیل کرده است.
شما قرار بود در سفرتان به تهران با مسئولینِ نظام اسلامی در مواردی همچون حقوق بشر و برنامهی هستهای “گفتوگوی سازنده” داشته باشید. پس به من اجازه دهید کمی از موقعیت خود و ارتباط آن با نقض حقوق بشر و غیرِ سازنده بودنِ این حد از تعامل بگویم.
من یکی از بازماندهگان کشتار سراسری در زندانهای ایران در تابستان سال ۱۳۶٧ هستم. سالی که پس از پایانِ جنگ ایران و عراق به فرمانِ بالاترین مقامِ مذهبی- سیاسی ایران آیتالله خمینی و همراهی و همدستی تاًئیدآمیزِ تمامی کار بهدستان نظام اسلامی که بسیاریشان در مقام قضاوت و مسند قدرت هستند دستکم نزدیک به چهار هزار نفر زندانی حکم گرفتهی نظام اسلامی در فاصلهای کمتر از یک ماه در مقابل هیئتِ مرگِ منصوب از جانب آیتالله خمینی که یادآور دادگاههای تفتیش عقاید در دوران مدرن بود قرار گرفته و سهمیهی گورستانهای بینام و نشان شدند. تکرار میکنم دستکم نزدیک به چهار هزار نفر. این کشتارِ بیبدیل که به جهت سکوتِ همهی دولتمردان وقت همچنان در نظام اسلامی یک رازِ دولتی است، متاسفاًنه در زمانِ وقوع با سکوتی جهانی نیز مواجه شد. شادمانی از پایان یافتن جنگی هشت ساله و بازگشت جمهوری اسلامی به جامعهی جهانی و کمک به بازسازی و سهمبری از نفت و دیگر مزایای اقتصادی بیتردید در چشم بستنِ بر آن اسیرکشی نقشی انکارناپذیر داشت.
خانم ها آقایان! شما در سفر احتمالیتان به ایران فرصت نمیکردید یا این فرصت به شما ارزانی نمیشد تا از مکانی که میخواهم به شما معرفی کنم، دیدار کنید. این مکان گورستانی متروکه در کیلومتر سیزده جادهی خراسان در جنوب شرقی تهران است. گورستانی که پس از انقلاب دفنگاه بیخدایان، مشرکان و کفار و بهائیان شد. این گورستان که حکومتیان آن را لعنتآباد نام نهادند، امروز از جانب خانوادههای قربانیان گلزار خاوران نامیده میشود. خاوران امروز مکانی است برای فراموش نکردن. آنچنان که آشویتس و داخائو نزد همهگیمان چنین مرتبتی دارد. خاوران دفنگاه پارهای از روشنفکران و فعالین سیاسی ایرانی است که تنها به جهت داشتن فکر مخالف در گورهایی بینشان جای گرفتهاند. هنوز دفنگاه هزاران اعدامی دیگر بر ما دانسته نیست. در تابستان شصت و هفت اما به جهتِ ابعاد و ویژهگی جنایت، اعدامشدهگان را پس از دار زدن، با کامیونهای یخچالدار حمل گوشت بدین مکان حمل و شبانه در گورهای جمعی پنهان کردهاند.
خاوران تنها گورستانی از این دست نیست که مشهورترین آن است. اغلب گورهای جمعی پس از سرنگونیی حکومتها کشف میشوند و محافل حقوق بشری از آنها به عنوانِ اسنادِ آشکارِ جنایت علیه بشریت سخن به میان میآورند. خاوران را اما مادرانِ ایرانزمین زمانی کشف کردند و با چنگ و ناخن شخم زدند، که هنوز حکومت اسلامی پابرجا است. خاوران شناسنامهی دگراندیش کُشی نظام اسلامی میباشد.
برای یافتن اورانیوم غنی شده و برنامهی اتمی جمهوری اسلامی شما نیازمند دستگاههای پیچیده و ماهوارههای فوق مدرن هستید، اما اگر گذارتان به گورستان خاوران افتاد، با کمی خراش خاک به استخوان میرسید. حفاری خاوران یعنی کشف استخوان هزاران جان جوان و غیبت انسان. حکومتیان بارها قصد تخریب و تغییر جغرافیای این مکان را داشتهاند. مادران خاوران اما این گورستان را برای روز دادخواهی عادلانه که دور نیست حفظ کردهاند.
امروز که این شانس نصیب من شده تا از این مکان خواستِ هزاران خانواده و وجدانِ زخمی و بیدار، که جز دادخواهی عادلانه نمیباشد را پژواک دهم، آنچه از دستتان بر میآید برای ثبت و حفظِ این مهمترین بنای یادبود و سند جنایت جمهوری اسلامی دریغ نکنید و کشتار تابستان ۶٧ را مصداق جنایت علیه بشریت به رسمیت بشناسید و برخوردی شایستهی قاتل داشته باشید! متشکرم.
ـــــــــــــــ
* این سخنرانی در روز سهشنبه هشتم آذرماه ۱۳۹۰ (۲۹ نوامبر ۲۰۱۱) در پارلمان اروپا – بروکسل ایراد شد.