“مبارزه طبقاتى در خلال دهه هاى ١٩٣۰ در اتحاد جماهیر شوروى” نویسنده: Mário Sousa (بخش اول)

پاکسازیها٬ یا محرومیت از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروى٬ و محاکمات سیاسى در مسکو در خلال دهه هاى ١٩٣۰ دو مسئله مورد علاقه مبلغان سرمایه داریست. این مسائل پى در پى در رسانه هاى خبرى سرمایه داران مطرح میشوند٬ امرى که به توده ها تصویرى کاملا دروغین را از پاکسازیها٬ محاکمات سیاسى و اتحاد جماهیر شوروى آنزمان ارائه میدهند.

بخش دوم مقاله:
http://www.lajvar.se/1390/08/15/11323

مبارزه طبقاتى در خلال دهه هاى ١٩٣۰ در اتحاد جماهیر شوروى

پاکسازیها و محاکمات سیاسى در حزب کمونیست
نویسنده: Mário Sousa یکى از اعضاى قدیمى حزب کمونیست سوئد (م.ل)
٢۰۰١
مترجم: پیام پرتوى

پاکسازیها٬ یا محرومیت از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروى٬ و محاکمات سیاسى در مسکو در خلال دهه هاى ١٩٣۰ دو مسئله مورد علاقه مبلغان سرمایه داریست. این مسائل پى در پى در رسانه هاى خبرى سرمایه داران مطرح میشوند٬ امرى که به توده ها تصویرى کاملا دروغین را از پاکسازیها٬ محاکمات سیاسى و اتحاد جماهیر شوروى آنزمان ارائه میدهند.
هدف اینستکه سوسیالیسم و اتحاد جماهیر شوروى را بى اعتبار جلوه داده و به توده ها بیاموزند که به کمونیستها بى اعتنایى نموده و آنان را متقاعد نمایند که سرمایه دارى امریست اجتناب ناپذیر. بهمین دلیل آشنایى با این فصل از تاریخ اتحاد جماهیر شوروى از اهمیت بسیارى برخوردار است. هر دو٬ براى اینکه بتوانیم با دورغهاى سرمایه داران مبارزه نماییم و اینکه با مشکلاتى که بلشویکها در جریان تغییر تاریخ با آن برخورد نمودند آشنا بشویم. تحقیقات جدید تاریخى در این مورد انجام شده است٬ تحقیقاتى که اساس این جزوه را تشکیل میدهند. در غیر اینصورت این جزوه از ادبیات تایید شده و اسناد متعلق به دهه هاى ١٩٣۰ – و ۴۰ استفاده نموده است٬ اسنادى که مدت درازیست به فراموشى سپرده شده اند و یا کاملا براى اغلب مردم ناشناخته اند.

حقایق در مورد دهه هاى ١٩٣۰
اما به ما اجازه بدهید که به خواننده گان با دادن تصویرى از اتحاد جماهیر شوروى در دهه هاى ١٩٣۰ آغاز نماییم٬ در حقیقت یک دوره تعیین کننده ده ساله از تاریخ اتحاد جماهیر شوروى.
از جمله طى دهه هاى ١٩٣۰ بود که اولین و دومین برنامه هاى پنج ساله به تحقق پیوست و اشتراکى نمودن زمینهاى کشاورزى به واقعیت تبدیل شد.
درآمد ملى کشور که در سال ١٩٢٩ ٬ ٢٩ میلیارد روبل بود تا ١۰۵ میلیارد روبل در سال ١٩٣٨ افزایش یافت. افزایشى با ٣۶۰ درصد در عرض ده سال٬ یک حادثه منحصر بفرد در تاریخ صنعتى! تعداد کارگران و مستخدمین دولت از ١۴٬۵ میلیون نفر در سال ١٩٣۰ به ٢٨ میلیون نفر در سال ١٩٣٨ رسید.

دستمزد متوسط سالانه کارگران صنعتى از ٩٩١ روبل در سال ١٩٣۰ تا ٣۴۴٧ روبل و رقم تخصیص داده شده به اهداف فرهنگى و اجتماعى در بودجه دولت از تقریبا ٢ میلیارد روبل در سال ١٩٣۰ به ٣۵ میلیارد روبل در سال ١٩٣٨ افزایش یافت. در آغاز دهه هاى ١٩٣۰ ساعات کار کلیه مراکز صنعتى به حداکثر ٧ ساعت کار در روز تقلیل یافت (براى مثال ساعات کار کمتر براى کارگران معدن)٬ رفرمى که در اواخر دهه هاى ١٩٣۰ باید بدلیل آماده نمودن شرایط جهت مقابله با تهدیدات جنگى آلمان نازى کنار گذاشته میشد.

طى دهه هاى ١٩٣۰ حجم تولیدات در اتحاد جماهیر شوروى با چنان سرعتى رشد نمود که در تاریخ بشرى نظیر آن هرگز مشاهده نشده بود. در آغاز ١٩٣۰ ارزش کل تولیدات صنعتى مبلعى بالغ بر ٢١ میلیارد روبل بود.
هشت سال بعد ارزش تولیدات صنعتى برابر با بیش از ١۰۰ میلیارد روبل شد. (هر دو ارقام به قیمتهاى جارى ١٩٢۶- ١٩٢٧ محاسبه شده اند). در عرض هشت سال حجم تولیدات صنعتى تقریبا دو برابر شد! درآغاز ١٩٣۰ مساحت زمینهاى کشت شده براى کلیه محصولات برابر با ١١٨ میلیونر هکتار بود.

در سال ١٩٣٨ این مساحت برابر با ١٣۶٬٩ میلیون هکتار شد. همزمان کشور اشتراکى نمودن کامل زمینهاى کشاورزى را به پایان رسانده بود و به میان بسیارى از مشکلات عظیم در ارتباط با مدرنیزه و اشتراکى نمودن کشاورزى رفته و آنها را حل نموده بود.
در آغاز ١٩٣۰ تعداد تراکتورها در اتحاد جماهیر شوروى برابر با ٣۴٩۰۰ دستگاه بود. در سال ١٩٣٨ رقم آنها به ۴٨٣۵۰۰ دستگاه افزایش یافته بود. تعداد تراکتورها در طى ٨ سال تقریبا دو برابر شده بودند! طى همان دوران رقم کمباینها از ١٧۰۰ تا ١۵٣۵۰۰ و ماشینهاى خرمن کوب از ۴٣۰۰ به ١٣۰٨۰۰ دستگاه افزایش یافته بودند.

طى دهه هاى ١٩٣۰ توسعه فرهنگى اتحاد جماهیر شوروى نیز بى نظیر بود. رقم دانش آموزان در کلیه مدارس در سال ١٩٢٩ تقریبا ١۴ میلیون نفر بود. سال ١٩٣٨ این رقم به تقریبا ٣۴ میلیون نفر افزایش یافت و دانش آموزان در کلیه اشکال خود٬ حتى دانش آموزان نیمه وقت٬ تا ۴٧ میلیون نفر رشد نموده بود! تقریبا یک سوم از جمعیت کشور از سیستم آموزشى کشور بهره میبردند. در آغاز دهه هاى ١٩٣۰ هنوز ٣٣ درصد از مردم اتحاد جماهیر شوروى توان خواندن و نوشتن را نداشتند (در سال ١٩١٣ ۶٧٬  درصد).
در سال ١٩٣٨ ریشه بیسوادى از سالها قبل کاملا ریشه کن شده بود. طى این دوران ارقام دانشجویان دانشگاهها از ٢۰٧۰۰۰ نفر تا ۶۰١۰۰۰ نفر افزایش یافت٬ تقریبا سه برابر! ارقام کتابخانه ها در سال ١٩٣٨ ٧۰۰۰۰ عدد بودند٬ در مقایسه با ۴۰۰۰۰ عدد  در سال ١٩٣٣. حجم کتابها در کتابخانه ها در سال ١٩٣٨ به رقم باورنکردنى ١٢۶ میلیون افزایش یافته بود٬ در مقایسه با ٨۶ میلیون در سال ١٩٣٣.

طى دهه هاى ١٩٣۰ اقدام منحصر بفرد دیگرى نیز به اجرا گذاشته شد که هم توان اتحاد جماهیر شوروى را در حوضه ایدئولوژیکى و مادى به اثبات میرساند و هم تمایل دولت را به عادلانه رفتار نمودن با همشهریان خود: آموزش ابتدایى در مدارس در سراسر اتحاد جماهیر شوروى به زبان خود ملتها.
این یک کار فرهنگى بزرگ با رقم بیشمارى از کتابها بود٬ کتابها و دیگر ابزار آموزشى به زبانى که بسختى در گذشته بصورت نوشته وجود داشتند. براى اولین بار براى بسیارى از ملتها در کشور ادبیاتى به زبان خود آنها منتشر شد. بر اساس این پیشینه است که باید مبارزه طبقاتى اتحاد جماهیر شوروى٬ ١٩٣۰ ٬ بازنگرى شود. این را در زمان خواندن این جزوه در خاطر داشته باشید.١

توسعه حزب کمونیست
طى دهه هاى ١٩٣۰ میلیونها نفر عضو جدید به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروى پیوستند و در مبارزه جهت تولید و توسعه جامعه شرکت نمودند.
این هجوم عظیم توده ها و افزایش حجم تولید همیشه سودمند نبود.
حزب ناگزیر بود که اعضاى جدید و قدیمى خود و کار اجتماعى آنها را مورد ارزیابى قرار داده و آنکسانى را که از لحاظ کمونیستى تا سطح قابل قبولى رشد ننموده بودند حذف و یا پاکسازى نماید. این یک فرایند با یک نتیجه مشخص نبود.
در دهه هاى ١٩٣۰ مبارزه بر علیه بروکراتى٬ فساد٬ فرصت طلبى و سوء استفاده از قدرت در حزب و دولت به روشهاى مختلف به پیش برده شد اگر چه همیشه موفقیت آمیز و بدون اشتباه نبود. اما فرایندى ضرورى بود. توسعه جامعه سوسیالیستى خواهان انتقاد و مباحثیست که بتواند اشتباهات را تصحیح نموده و نشاندهنده راههاى جدیدى باشد. اما پاکسازیها نیز بدلایل سیاستهاى خارجى از اهمیت بسزائى برخوردار بودند.
طى دهه هاى ١٩٣۰ تهدیدات خارجى بر علیه اتحاد جماهیر شوروى با دشمنانى از نوع جدید افزایش یافت. به استثناى تحریم٬ خرابکارى و تهدید به تجاوز از جانب کشورهاى قدیمى سرمایه دارى آنزمان٬ دشمن جدیدى ظاهر شد که قبل از هر چیز هدفش در هم شکستن اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى بود در حالیکه همزمان هستى و موجودیت مردم اسلاوى را نیز تهدید مینمود.

نازیسم در ژانویه ١٩٣٣ از جمله با دادن این وعده که کمونیسم را در هم بکوبد٬ کلنیهاى جدیدى را در شرق تهیه نماید و از مردم آن بعنوان نیروى کار در اقتصاد آلمان استفاده کند٬ قدرت را بدست گرفت. در سال ١٩٢۵ هیتلر در کتاب خود “مبارزه من” در مورد این فتوحات نوشته بود: “بنابراین ما ناسیونالیستها آگاهانه خط بطلانى را بر روى سیاست خارجى قبل از جنگ میکشیم. ما از همان نقطه اى آغاز میکنیم که آنها در شش قرن پیش تمام کردند. ما مهاجرت ابدى مردم آلمان را بسوى جنوب و غرب اروپا متوقف نموده و بجاى آن به کشورى که در شرق قرار دارد اشاره میکنیم. ما در نهایت به استعمار قبل از جنگ – و سیاستهاى تجارى پایان داده و در آینده به سیاست کشاورزى روى میاوریم. اما زمانیکه ما در اروپاى امروزى در مورد مناطق جدید صحبت میکنیم٬ باید قبل از هر چیز به روسیه و ایالات مرزى تحت کنترل آن بیاندیشیم.٢

پیشرفت اتحاد جماهیر شوروى طى دهه هاى ١٩٣۰ از اهمیت بسزایى برخوردار و یکى از علل مهم پیروزى اتحاد جماهیر شوروى بر آلمان نازى در جنگ جهانى دوم بود. مبارزه بر علیه مشکلات در حزب کمونیست و کمپین پاکسازیها یکى از شروط لازم جهت دستیابى به موفقیتها در امر تولید و امنیت کشور بود. در این مورد سرمایه داران بندرت صحبت میکنند.
بر اساس افسانه پردازیهاى سرمایه دارى هدف پاکسازیها تعقیب خشونت بار منتقدان به دولت بود٬ دولتى که از یک بروکراسى دیوانه قدرت٬ از یک دستگاه خشن ادارى گسترده و وحشتناکترین روشها جهت٬ به معنى واقعى کلمه٬ نابودى یک اپوزیسیون پیشرو استفاده میکرد٬ بله٬ حتى اپوزیسیونى که٬ بر اساس توصیفات مورخان سرمایه دارى٬ سوسیالیستها و کمونیستهاى “واقعى” در آن فعال بودند.  در پس این تعقیب و آزارها البته استالین با سوء ظنهاى  ادعایى و رفتار بیمار گونه اش وجود داشت. استالین که٬ بر اساس اظهارات سرمایه داران٬ طرح دراز مدتى جهت به قتل رساندن مخالفان و کلیه بلشویکهاى قدیمى در دست داشت و هدفش قبضه نمودن قدرت بود.

بدین ترتیب طى دهها سال پاکسازیها و محاکمات سیاسى دهه هاى ١٩٣۰ توسط مورخان سرمایه دارى و چهره هاى فرهنگى اینگونه توضیح داده میشود. اما فقط این حقیقت که سرمایه داران نام کمونیستها را در کشورهاى خودشان ثبت مینمایند٬ آنها را تعقیب٬ زندانى و اعدام میکنند و همزمان اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى را متهم به تعقیب کمونیستهاى “واقعى” مینماید٬ نشان میدهد که همه چیز آنطورى که به نظر میاید نیست. مورخان سرمایه دارى دروغ میگویند و ما میخواهیم آنرا ثابت کنیم. از سال ١٩۴۵ مورخان سرمایه دارى مدارکى را در مقابل چشمان خود دارند که شرایط را در اتحاد جماهیر شوروى کاملا خلاف آن افسانه پردازیهایى که آنها در مورد آن زیاده روى نموده اند نشان میدهد.

بایگانى اسمولنسک
حقایق در مورد پاکسازیها٬ توسعه تولید و محاکمات سیاسى بخشى از تاریخ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شورویست و مانند بسیارى از حقایق دیگر در بایگانى حزب بصورت مجموعه اى وجود دارد. بایگانى حزب بر روى محققان خارجى تا سال ١٩٨٩ زمانیکه گورباچف آن را تغییر داد بسته بود.

اما اسثتنایى وجود دارد. در سال ١٩۴۵ به غرب و آمریکا مطالب بایگانى شده گستره ادى وارد شد. تاریخ ساده اما حقیقتا واقعىیست. آلمان نازى طى جنگ جهانى دوم به اتحاد جماهیر شوروى هجوم برد وتا نزدیکى مسکو و لنینگراد پیشروى نمود. از سال ١٩۴١ نیروهاى آلمانى منطقه غرب را که مرکزش در شهر اسمولنسک قرار داشت به اشغال خود درآوردند.
منطقه غرب یکى از واحدهاى ادارى در جمهورى فدرال اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى بود. این منطقه بالغ بر ۶٬۵ میلیون نفر جمعیت داشت و مساحتى برابر با تقریبا ۶۰۰ ضربدر ٢۴۰ کیلومتر – ١۴۴۰۰ کیلو متر مربع٬ تقریبا یک سوم مساحت سوئد (سوئد ۴۵۰۰۰۰ کیلومتر مربع).

در اسمولنسک آلمانیها بایگانى منطقه غربى را پیدا کردند٬ بایگانى که بدلیلى نیروهاى در حال عقب نشینى اتحاد جماهیر شوروى فرصت از بین بردن آن را نیافته بودند. در سال ١٩۴١ این بایگانى به آلمان فرستاده شد. در دوران پایانى جنگ در سال ١٩۴۵ بایگانى اسمولنسک از منطقه اشغالى آمریکاییها در آلمان سر در آورد. بایگانى اسمولنسک متعلق به متحد آمریکا٬ اتحاد جماهیر شوروى بود اما براى افکار کاپیتالیستى ژنرالهاى آمریکایى این طبیعى بود که آنرا را به آمریکا ارسال نمایند. در حال حاضر این بایگانى در بایگانى ملى ایالات متحده آمریکا وجود دارد.

این  بایگانى بسیار گسترده است. با تعداد اندکى استثنا در آن مهمترین فعالیتهاى حزب کمونیست در منطقه غرب جمع آورى شده است. از ثبت نام اعضاء و دستورالعملهاى سیاسى در تمام سطوح تا خلاصه گفتگوها و مباحث از جلسات تا رهبران ارگانهاى مناطق و دفاتر سازمانى.  راجع به همه چیز در آن وجود دارد٬ از سیاستهاى کشاورزى و اهداف صنعتى تا طرحهاى مختلف در مورد تعطیلات سالانه کارگران. اسنادى در مورد پاکسازیهاى حزب در منطقه غربى نیز در بایگانى وجود دارد.
بایگانى اسمولنسک باید یک معدن طلا براى همه آنهایى باشد که میخواهند بدانند در جامعه اتحاد جماهیر شوروى چه میگذشت. بخصوص آن کسى که با اتحاد جماهیر شوروى و سوسیالیسم مخالف است باید بتواند حقایقى را پیدا کند که نظرات او را به اثبات میرساند. با اینحال از این بایگانى در سطح بسیار نازلى استفاده شد. مورخ آمریکایى Merle Fainsod اولین کسى بود که به میان اسناد و مدارک بایگانى رفت. در سال ١٩۵٨ او کتابى را به نام٬
Smolensk Under Soviet Rule در باب این امر منتشر نمود٬ اثرى مغرضانه با کمبودهاى بزرگ٬ تقریبا متمرکز بر روى دادن توضیحات منفى در مورد دستگاه دولتى اتحاد جماهیر شوروى. بجز در مواردى این بایگانى از آن پس دست نخورده باقى مانده است.

در صفحات اول روزنامه هاى کشورهاى غربى به مطالب بایگانى هرگز جایى داده نشد. دلیل آن این است که زندگى سیاسى در منطقه غرب اتحاد جماهیر شوروى٬ که در بایگانى اسمولنسک مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد٬ وجه مشترکى با ترکیب دروغها و افسانه هایى که در رسانه هاى خبرى غرب نشان داده میشد (و نشان داده میشود) نداشت. مطالب بایگانى٬  مجموعه مطالبیست با کمک و یارى صدها نفر که در آن نظرات مختلف در مورد جوانب مختلف زندگى ارائه شده است. این مطالب براى جنگ تبلیغاتى کثیف بر علیه اتحاد جماهیر شوروى قابل استفاده نبود. با اینحال کتاب Merle Fainsods٬  Smolensk under Soviet rule ٬ اساس توجیه افسانه پاکسازیها در حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروى و محاکمات سیاسى طى دهه هاى ١٩٣۰ قرار نگرفت٬ افسانه هایى که در سراسر جهان غرب٬ در دانشگاهها و رسانه هاى خبرى٬ منتشر شد.

حقایق جدید براى نتیجه گیریهاى خودمان
ابتدا در سال ١٩٨۵ کتابى منتشر شد که داده هاى خود را بر روى کارهاى تحقیقاتى در بایگانى اسمولنسک استوار نموده بود. نویسنده این کتاب پروفسور مورخ آمریکایى J. Arch Getty است و
Origins of the Great Purges – The Soviet Communist Party Reconsidered, 1933–۱۹۳۸ نام دارد.
این کتاب آمار و اسنادى دیگرى را در اختیار ما میگذارند که جهت مطالعه تاریخ اتحاد جماهیر شوروى بسیار با ارزشند. Getty یکى از شخصیتهایست که در انتشار گزارشهاى محققان روسى در مورد سیستم کیفرى اتحاد جماهیر شورى در دوران ریاست استالین٬ سال ١٩٣٣ در آمریکا٬ سهم بزرگى داشت (که به امضاى من در آوریل ١٩٩٨ نوشته شد٬ به بروشور KPML(r)٬ “حقایقى که آشکار نشد” نگاه کنید.

گزارشهاى محققان روسى دروغهایى را افشاء میکنند که طى دهها سال توسط رسانه هاى خبرى سرمایه دارى منتشر شده اند. همان نویسنده ١۵ سال بعد٬ ١٩٩٩ ٬ کتاب جدیدى را در  مورد شوروى در دهه هاى ١٩٣۰ با نام
The Road to terror – Stalin and the Self-Destruction of the Bolsheviks, 1932–۱۹۳۹٫ منتشر نمود.
این کتاب حاوى اسنادیست از بایگانى قدیمى و سرى اتحاد جماهیر شوروى که براى اولین بار در دسترس عموم مردم قرار داده میشود. اما همانطور که Getty مینویسد٬ اسناد از میان بخش بزرگى دستچین شده اند و سوال اینگونه میتواند مطرح بشود که آیا آنها مهمترین بودند و به روش درستى تعبیر و تفسیر شده اند – “مانند تمام اسناد تاریخى میتوانند به اشکال مختلف خوانده شوند” ٣.  و در ادامه میتوان سوال را اینگونه مطرح نمود که در واقع کتاب چه هدفى را دنبال میکند زمانیکه Getty مینویسد٬ “مطالعات ما همه سوالات را مورد تجزیه و تحلیل قرار نمیدهد….. ما قابلیت اینرا نداریم که بصورتى کامل سیاست خارجى٬ معاملات صنعتى – یا کشاورزى٬ یا مسائل فرهنگى را درک کنیم۴.
اما در این مسائل سیاست٬ از جمله مبارزه در حزب کمونیست بلشویک نیست٬ که باید در مورد آن صحبت بشود؟ در این سند مقدار بسیارى از مباحثات درونى حزب مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند اما حقایق کمى در مورد توسعه اتحاد جماهیر شوروى طى دهه هاى ١٩٣۰ نشان داده میشود. این را باید بخاطر بسپاریم. کار تحقیقاتى Getty بخش بزرگى از افسانه ها و دروغها در مورد اتحاد جماهیر شوروى را در هم شکسته است اما قبل از هر چیز مهمتر اینست که براى یک فرد این امکان را فراهم میاورد که با مطالب آشنا شده و نتایج خود را از آن استنتاج نماید. گرفتن نتاتج شخصى از اهمیت خاصى برخوردار است.

در مورد اتحاد جماهیر شوروى فرد با نفوذى در غرب وجود ندارد که به ما پاسخى بدهد و یا اساس مسئله را درک نموده باشد. Getty خودش یک نویسنده سرمایه دارى با امکانات محدود جهت درک شرایط مبارزه طبقاتى در اتحاد جماهیر شورویست. در کتاب The Road av terror که هدفش نشان دادن اینستکه بلشویکها خود را در منافشات داخلى دهه هاى ١٩٣۰ منقرض نمودند٬ براى مثال٬ کلمه اى در مورد بزرگترین توسعه اجتماعى غیر قابل مقایسه در تاریخ بشریت٬ امرى که در اتحاد جماهیر شوروى طى دهه هاى ١٩٣۰ رخ داد٬ وجود ندارد. زمانیکه براى مثال در مورد تهدیدات از جانب آلمان نازى صحبت به میان میاید به
The Road av terror اشاره میشود٬ کتاب ضخیمى متشکل از ۶٣۵ صفحه٬ با یک خط در یک بند تابع٬ در مجموع پنج عبارت٬ “نخبگان آنزمان بصورتى آشکار بحرانى مداوم را در پى اشتراکى نمودن و عروج فاشیسم آلمانى احساس مینمودند”۵. همین و بس!

به این فکر کنید که بخش بزرگى از دهه هاى ١٩٣۰ در اتحاد جماهیر شوروى از مبارزه بر علیه زمان در کار با آمادگیهاى نظامى در مقابل تهاجم آلمان نازى متاثر شد. در نظر نگرفتن این امر مسلما ما را به گرفتن نیاتجى نادرست رهمنون میشود. اگر بلشویکها بجاى توسعه و مستحکم نمودن قدرت دفاعى کشور تا حد ممکن٬ خود را منقرض نموده بودند٬ نازیها در جنگ پیروز شده و اتحاد جماهیر شوروى و مردم اسلاوى را منقرض نموده بودند. اما اینچنین نشد٬ بلکه بر عکس. اتحاد جماهیر شوروى در جنگ پیروز شد و نازیسم را منقرض نمود. این گفته شد به دلیل اینکه خواننده آگاه باشد که تحقیقات آکادمیک بصورتى بنیانى اشتباه میکند زمانیکه واقعیتهاى زندگى را به نفع دسیسه و مزخرفات از همه نوع آن کنار میگذارد٬ تحقیقاتى که منجر به گرفتن نتایجى که هم سطح است با دسیسه هاى یک کتاب پلیسى ارزان قیمت در یک دکه.

”Origins of the Great Purges”
“ریشه هاى تصفیه بزرگ”

هر دو کتاب Getty که در میان آثار ادبى وجود دارند اساس این جزوه را تشکیل میدهد.
Origin of the Great Purges بر خلاف کتاب اخیر Road to Terror کتابیست بسته بندى شده از آمار و مطالب دیگر که تصویرى واقعى از جامعه را به نمایش میگذارد. از همان مقدمه کتاب حالت تحیر به انسان دست میدهد. ما عادت نداریم که بشنویم پروفسورها بصورتى روشن صحبت کنند. در هر حال نه پروفسورهاى سوئدى. پروفسور Arch Getty در آغاز تایید مینماید که تحقیقات در بایگانى اسمولنسک نشان میدهد که اغلب داستانهاى کشورهاى غربى در مورد پاکسازیها در اتحاد جماهیر شوروى بر روى “پیش فرضهاى غیر قابل دفاع”۶ استوار شده اند.

اولا نتیجه پژوهشها نشان میدهد که حوادث سیاسى طى دهه هاى ٣۰ یک فرایند یکنواخت —-طراحى شده٬ آماده شده و به اجرا گذاشته شده” توسط استالین و نزدیکان او نبود. دوما پژوهشها نشان میدهند که اتهامات در مورد اینکه “اهداف پاکسازیها بلشویکهاى قدیمى از نسل لنین (و استالین”٧  بودند بدور از واقعیت هستند. در ادامه Getty میگوید که زمان آن فرا رسیده است که آموزه هاى دهه هاى ١٩٣۰ را مورد ارزیابى قرار دهیم.
اینها عبارات هستند نه ترانه ها و اگر مدارک قانع کننده اى در مورد آنها وجود نداشت٬ به نظر نمیاید که یک پژوهشگر و پروفسور مورخ در مورد آنها مینوشت. بخصوص بخاطر اینکه این مدارک بر خلاف مدارکیست که Fainsod در کتاب خود Smolensk under Soviet Rule از سال ١٩۵٨ ٬ ارائه میدهد. در مورد پاکسازیها Fainsod مینویسد: “ترور کیروف در دسامبر ١٩٣۴ آغازگر دور جدیدى از تقریبا پاکسازیهاى بى پایانى شد که خود را بصورت فزاینده اى گسترش داد و تا سرکوب رو به افزایش رهبران واقعى منطقه اى حزب در سال ١٩٣٧ توسعه یافت”٨

مسئله تنها این نیست که کتاب Getty کلیه تحریف کنندگان بى ارزش تاریخ را غافلگیر مینماید.  Getty مشخصا اسمولنسک Fainsod را که طى مدت درازى “کتاب مرجع” در این زمینه بوده است مورد سوال قرار میدهد. با اشاره به اسمولنسک Getty میگوید که “حوادث ١٩٣٣-١٩٣٩ ابدا نه بخشى از همان ترور فزاینده برنامه ریزى شده و نه حتى بخشى از یک پدیده و یا فرایند بود. پاکسازیهاى ١٩٣٣-١٩٣۶ یک سلف ساده براى ترور پلیس در سال ١٩٣٧ نبود و تنها بصورتى غیر مستقیم به آن اشاره شده بود”٩
ما میخواهیم حقایق Gettyرا در مورد پاکسازیهاى دهه هاى ١٩٣۰ مطرح کنیم. در ادامه ما نیاتج خود را از آمار ارائه شده از جانب او خواهیم گرفت. به ما اجازه بدهید که پس زمینه کوتاهى در مورد شرایط در حزب کمونیست اتحادیه جماهیر شوروى طى دهه هاى ١٩٢۰ به خوانندگان ارائه بدهیم.

ادامه دارد

J. Stalin, Centralkommitténs politiska verksamhetsberättelse på SUKP(b):s sextonde kongress, Moskva 1954, s 38-83.
J. Stalin, Leninismens problem, Moskva 1951, s 683-717, 871-890.

[2] Adolf Hitler, Min kamp, Stockholm 1941, s 573.

[3] J. Arch Getty & Oleg V. Naumov, The Road to Terror –  Stalin and the Self-Destruction of the Bolsheviks, 1932-1939, New Haven 1999, s 25.

[4] Ibid, s 27.

[5] Ibid, s 327.

[6] J. Arch Getty, Origins of the Great Purges – The Soviet Communist Party Reconsidered, 1933-1938. New York 1985, s 3.

[7] Ibid.

[8] Merle Fainsod, Smolensk under Soviet rule. London 1959, s 222.

[9]Getty 1985, s 6

ارسال دیدگاه