پـویـان انصـاری: وقتـی تو ترافیـک فکری گیـر کُنـی …!

طبق معمول همیشگی داشتم تو انترنت سَرک می کشیدم و هم زمان فکر می کردم! که ناگهان توی ترافیک  فکـری گیـر کـردم! آخه لامصب اینقـدر حادثه عشقی،جنگی و تجاوز جنسی هم مانند سرعت ۳۳سال حکومت رژیم ضـد انسانی جمهوری اسلامی، دراین جهان هستـی رُخ می دهد که انسان در ترافیک آن، پنچـر می کنـد!

Pouyan49@yahoo.se

حتمأ می پرسید دراین وسط، نام بُـردن از عشق چه معنایی دارد!؟

بایدعرض کنم برای ما ایرانیـان آزاده، فهمیدن عشق لیلی و مجنون و یا شیرین و فرهاد و حتـی رمئو و ژولیت کار چندان مُشکلی نیست! ولی تو این روزگار،درک عمیق عشقی و وفاداری لابی های طناز را به یک مشت قداره بند ِ حکومت جمهوری اسلامی، حکایتی است.
البته رسوایی عشق مالـی آنهـا بر همگان روشن است ولـی راز رابطه عاطفـی و الهـی این قماش از لابی ها از دکتر، استاد، متخصص و غیـره به حکومت، شاید هیچوقت فاش نشود!

در این اوضاع آشفته فکری، ناگهان یک لحظه، آگهی ای  نظرم را جلب کرد:” در شمال تهران و در منطقه فرمانیه فردی با به چاپ رساندن آگهی، “نانسی” گمشده اش از مردم خواسته است …”

با دیدن این آگهی، بیشتر در ترافیک فکری کله پـا شدم، ازاین رو خیلی مسائل برایم تداعی شد! فکر کردم اگر سگ،گربه، خرس و سایرحیوانات ایران، شرایط هولناکی که رژیـم جنایتکار برای آنها هم ایجاد کرده است آگاه بودند، و می دانستند که حکـومت قـرار است درصورت رفت و آمدزیاد و شبگردی های آنها، آنـرا خطری برای امنیت ملی اعلام کند و آنها را تحت پیگرد “قانونی” قرار دهند حتمأ برای رهایی ازاین وضعیت وحشتنـاک از چنـگ و دنـدان تیـز خود استفاده می کردنـد!

واقعـأ توی این دنیای بی در و پیکر، که همه چیز ممکن است چرا مثلأ این سگ زیبا (نانسی) نمی تواند از موقـعیـت خودش حرف بـزنـد!؟

پرسیدنی است چرا این اتفاق بعداز جلسه “قداره بندان بیت ِ سفیه” رُخ داده است!؟ در هرحال، ما که نمی دانیم، شاید، سگ و گربه ایـرانـی این شرایط جهنمی ایران را حس می کننـد!!!

باز تو این ترافیک فکری، بـد طوری قاطی و پاتی کردم! ازاین رو پیش خودگفتم، آدم یک لحظه تصور کند که این سگ و گربه ها درفضای پُلیسی میهنمـان، با تـرس و دلهـره در آرامش شب و درمیان خرابه ها تشکیل جلسه داده اند!

راستی چه چیزی بین آنها رد و بدل می شود!؟

آیا آنها هم مانند آدم ها، در باره ماهیت رژیم و نوع مبارزه با آن، اختلاف دارند!؟

توی دنیای آنها بودم که این نوع مسائل، از نظرم مانند برق، می گذشت .

دراین افکـار غـوطـه ور بودم که باز این سئـوال در ذهن ام جـرقـه زد، بیـن تشکیــل “جلسه چماقـداران بیت رهبری” با گُمشدن سگی بنام “نانسی” چه ارتباطی می تواند وجود داشته باشد!؟

ازآنجائیکه مشام این حیوانات بسیار قوی است، حتمأ حس کرده اند اخیرأ بیت سُفَهاء رهبری، جلسه ِ جهنمی خود را تشکیل داده است و گویـا لایحه ای در مـورد آنها به تصویب رسانده اند.

شایـد،حیوانات به خوبی می دانند که این اهـریمنـان ِ پلیـد کـژ آئین، بیش از۳۲سال است انسان ها را در زندانی به وسعت ایـران اسیر کرده اند و اینک، برای آنهـا هم توطئـه های شوم و ناموسی در نظـر گرفتـه اند!

واقعـأ دیگر داشتم تو این شلوغی فکری، ضربه فنی می شدم! ولی با این وجود، باز با افکار مغشوش خود کلنجار می رفتم که ناگهان، حـدس زدم حتمأ حیوانات ایرانی به طریقی اطلاع کسب کرده اند که درجلسه اهریمنی رهبری چه گذشته است و گویـا رهبـر کُـودَن هم “فرموده اند” که:

این حیوانـات نجس دارند کم کم، برای ما دردسر می شود و باید قبـل از اینکه دست به شـورش بزننـد سرشان را زیـر آب کنیم(صلوات آخوندهای جلاد)به خصوص این توله سگ هـا و بچه گربه ها، که حمله تهـاجمـی دارنـد.

باید بلایـی بر سر ِ چندتا از آنها بیاوریم که درس عبرتی برای بقیه شان شود! و از آنجائیکـه من سَـرور  و صاحب مال و ناموس شما هستم چراکه هر وقت اراده کنم زنان شمارا سه طلاقه می کنم و به عقد خود در می آورم و به زبانی، مُحَلَلّ شما هم هستم (سُفَهاء حاضر در جلسه به جای صلوات، سه بار، بع،بع، بع کردند) از این رو به اوباش و اراذل ام فتـوا می دهم، دیگر سگ و گربه نجس و حـرام نیستنـد که بقیه اش را خودتان از من ابلـه تـر، بهتر می دانید.

بعـد از چـرت و پـرت گفتن مقام صغیـر رهبـر جنایتکاران تاریـخ بشریت، چنـد لحظـه سکـوت در جلسه نمایندگان اوباش و اراذل، که بـوی خـون از آن بـه مشام می رسیـد، آخـونـد ِ قمه کشـی بـع، بـع کنان گفت، ای صاحب جان و ناموسم، ای سید خراسانی، ایکاش این افتخـار نصیبـم می شد که مرا مانند گوسفنـد، ببخشید، الاغ، چلوی پایت قربانی می کردند، اگـر اجازه بفرمائید می خواهم مطلبی عـرض کنـم!

رهبر جهل و نکبت گفت بگـو، آخوند گفت، قربانت گردم بهتـر نیست مانند بلایـی که بر سر  ِِ چنـد تا از جـوانـان ایـرانـی به خصـوص پسرها آوردیم بر سر ِ آنهـا هم بیاوریـم!؟

سفیـه گفت، ما تـو این مـُدت ۳۲ سال الحمداله خیلی بلاهـای ناگهانی جور واجور بر سر مـردم ایـران آورده ایـم، حتـی دریاچه ها، رودخانه ها، جنگـل ها و آثـار باستـانی شان هم از ضـربـات کُشنـده ما در امـان نیستند، حال بگـو به بینـم منظورت کـدام نـوع بـلا است، آسمانی، زمینی، جنسی و …

آخوند قداره بند بـع کنـان گفت، حضرت امام، بهتـر نیست تعدادی از آنهـا را کهـریـزکـی کنیـم!؟

با شنیدن این جمله ناگهان نمایندگان خونخوار که همگی درحال چُـرت زدن بودند، مانند فنـر ازجا پریدند و با شعف و شوق و چشمانی شهوانی، سر و پـا منتظر شنیدن بقیـه ماجرا بودند.

این نماینده جهل و بلاهت ادامه داد که، با این کارمان بقول معروف با یک تیر دو نشان می زنیم، اول به خـاطـر دل خودمون هم شده به چنـدتـا توله سگ و بچه گربه به خصوص اگر نـر هم باشنـد چه بهتـر، تجـاوز جنسـی می کنیم، دوم اینکه درس عبـرتـی برای سایرین می شود.

ناگهان صورت رهبـر مفلـوک و مافنگـی، گُلگـون و شکوفـا شدو با لبخند کـریـه خود، فریاد احسنت اش فضا جلسه را پُـر کرد و آخوندهای متجـاوز از خوشحالی، عمامه هایشان با رقص و شادی در هوا تـاب می دادنـد.

در این هنگـام، رهبـر مافیای بیـت، رو به آنهـا کـرد و با حالت شهوانی گفت:

“امـا این بار کـور خـوانـدیـد،  و دیگر کـلاه بـر سـرم نمی رودکه ماننـد گذشتـه،  فقـط دستـور کهـریـزک از مـن باشد و اجـرایـش از شمـا ………..

حال با این تفاصیل، اینـک، این سئـوال ورد زبانه هاست، کـه آیا این سـگ ِ زیبـا (نـانسـی) کهـریـزکـی شـده است!؟

آدینه ۲۵شهریور ۱۳۹۰- استکهلم

ارسال دیدگاه