حمید غفرانی: “احمدی نژاد و رهبری: از ماه عسل تا رویارویی”

برکناری رئیس دولت، دوراندیشی و بصیرت رهبر ایران را در این سالها به زیر سؤال برده و عدم برکناری وی نیز درگیری مداوم بیت وی را در بازی‌های سیاسی مختلف به دنبال خواهد داشت. بازی ای که ابتکار عمل آن همیشه با تیم احمدی نژاد خواهد بود … نام رئیس فعلی‌دولت چه به خاطر مدیریت اقتصادی خود و چه به خاطر به چالش کشیدن روحانیت و رهبری نظام، به عنوان یکی‌از موثر‌ترین عوامل سقوط حاکمیت جمهوری اسلامی در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد.

hamid-ghafrani.jpg

مقدمه
در ۲۸ فروردین ۱۳۸۹، خبری بر روی تلکس خبر گزاری‌ها قرار گرفت که که فضای سیاسی کشور را در عرض چند روز به طور کلی‌عوض نمود. رئیس جمهور با عزل وزیر اطلاعات وقت، سرپرستی این وزارتخانه را بّر عهده گرفت. رهبر جمهوری اسلامی در واکنشی فوری به ابقای مجدد وزیر اطلاعات دستور داد و تمامی‌رسانه‌‌های نزدیک به وی از کیهان گرفته تا رسانه‌‌های وابسته به سپاه پاسداران، ارگان آیت الله مصباح یزدی و ائمه جمعه در اقدامی هماهنگ بر علیه رئیس دولت و اطرافیانش به تندی موضعگیری کردند چنانکه بفاصله چند روز، رئیس دولت دهم از “معجزه هزاره سوّم”، “رجایی دوّم”، “ذخیره خداوند” و “معتمد‌ترین رئیس جمهور نزد رهبر انقلاب” به فردی “ساده لوح”،” فریب خورده توسط جریانی انحرافی، بابی و فراماسونر”، “سحر شده توسط جمعی‌رمال و جنگیر” تبدیل شد.
در این مقاله ابتدا روند شکل گیری پدیده احمدی نژاد و خصوصیات فردی وی بررسی و چگونگی تشکیل جریان موسوم به انحرافی و دیدگاه‌های آنها مورد بحث قرارمیگیرد و تلاش خواهد شد تا ریشه‌های تاریخی اجتماعی جدید‌ترین شکاف داخل حاکمیت مورد بررسی قرار گیرد. در انتها پیامد‌های این شکاف جدی در آینده جمهوری اسلامی بر شمرده خواهد شد.

روند شکل گیری پدیده احمدی نژاد
اکثر تحلیلگران، یک شبه پیمودن ره صد ساله توسط محمود احمدی نژاد، از فردی ناشناخته در سال ۱۳۸۱ تا تکیه زدن بر صندلی ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴، را به برنامه ریزی و حمایتهای پنهان و آشکار بیت رهبری و سپاه پاسداران نسبت میدهند اما به گمان نویسنده این افسانه‌ای بیش نیست. برای فهم بهتر موضوع، باید به اوائل دهه هشتاد و کمی پیش از انتخابات شورای دوم شهربر گردیم. دورخیز احمدی نژاد برای ورود به کاخ ریاست جمهوری به اوائل دهه هشتاد و کمی پیش از انتخابات شورای دوم شهر باز میگردد. در این تاریخ احمدی‌نژاد و یاران نزدیکش، به جلسه سران جناح راست برای بررسی آرایش انتخاباتی این جناح دعوت شدند. در این جلسه به پیشنهاد امیر محبیان (مغز متفکر این گروه)، استراتژی حرکت با چراغ‌های خاموش مطرح شد. مطابق این استراتژی، به دلیل عدم اقبال مردمی به اعضا شاخص این جناح، پیشنهاد شد که افراد ناشناخته با راه اندازی تشکلهای جدید و بدون شناسنامه در انتخابات آتی، شرکت کنند. احمدی نژاد با راه اندازی گروه آبادگران ( پدر کلیه تشکلهای اصول گرای امروزی) مدیریت پروژه جدید را به عهده گرفت، پروژه ای که پیروزی گروه آبادگران در انتخابات شوراها و درنهایت شهردار شدن احمدی نژاد را در پی داشت. سران جناح راست حتی در خواب نمیدیدند که مدیریت چنین طرحی را به کسی سپرده اند که درعرض کمتر از ۴ سال، بر صندلی ریاست جمهوری تکیه و در کمتر از ۹ سال به دشمن شماره یک آنها تبدیل خواهد شد. از دید بزرگان جناح راست، استراتژی حرکت با چراغ‌های خاموش و به میدان آوردن افراد عموماً ناشناسی چون احمدی نژاد، راهکاری صرفاً موقتی بود تا وقتی که طرح بلندمدت آنها که همانا دلسردی عموم از اصلاح طلبان و جلب مجدد آرای آنان به این جناح به ثمر نشیند. اشتباه محاسبه آنها دست کم گرفتن جاه طلبیها و قابلیتهای فردی احمدی نژاد بود.

۱-۲- خصوصیات شخصی احمدی نژاد
- اعتماد به نفس زاید الوصفی دارد، برای خود ماُموریتی مقدس قائل بوده و در مورد نقش خود در این جهان به طرز خطرناکی دچار توهم میباشد. ادعاهایی از قبیل هاله نور، توطئه ربوده شدن و ترور توسط آمریکائی ها در سفر عراق، صف کشیدن سران کشورها برای ملاقات با وی، مدیریت امام زمان در جریان سخنرانی وی در دانشگاه کلمبیا، نامه نگاری به سران کشورها و داشتن برنامه برای مدیریت جهان تنها گوشه ای از این توهمات میباشند.

- مدیری بسیار قاطع، مستبد، با جسارت و پیشبینی ناپذیر است و از سرعت عمل و انرژی بسیار بالایی برخوردار می‌‌باشد. به عنوان مثال، چه در زمان شهرداری و چه درزمان ریاست جمهوری، با تقسیم بندی افراد بر اساس میزان وفاداری آنها، به پاکسازی وسیع زیرمجموعه خود دست زد. قاطعیت وی تا حدی بود که حتی افراد سرشناسی چون داود دانش جعفری وزیر اقتصاد ( نزدیک به موتلفه و محسن رضایی )، مصطفی پور محمدی وزیر کشور ( از روحانیون بلند پایه )، طهماسب مظاهری ( رئیس بانک مرکزی ) و کاظم نجفی ( رئیس سازمان حساب رسی ) به جرم نوشتن نامه به رهبر جمهوری اسلامی و دور زدن کابینه به تیغ عزل گرفتار شدند . به عنوان نمونه دیگر میتوان به عزل وزرای ارشاد و اطلاعات ( صفار هرندی و محسنی اژه ای ) به دلیل حمایت از رهبری و در مخالفت با انتصاب رحیم مشایی به معاونت اول رئیس جمهوری و یا به برکناری منوچهر متکی ( وزیر خارجه و رئیس ستاد لاریجانی در انتخابات سال ۸۴ ) اشاره کرد که در نوع خود در تاریخ سی‌ساله جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود.

- ذهنیتی دو قطبی دارد، افراد نزد وی به دوست یا دشمن تقسیم میشوند. به شدت پشت یاران نزدیک خود میایستد (خصلت مثبتی که وی را از خاتمی و هاشمی رفسنجانی متمایز میکند) اما، در تخریب رقبای خود، هیچ مرزاخلاقی نمیشناسد. ترکیب این ویژگی به همراه خصوصیاتی چون پیشبینی ناپذیری و جسارت بالا، وی را به دشمنی بسیار خطرناک برای رقبای سیاسی تبدیل میکند.

- مهارت زیاد در مدیریت کمپین انتخاباتی: محمود احمدی نژاد را میتوان در زمره بهترین “کمپینرهای” تاریخ معاصر به شمار آورد. درعلوم سیاسی استراتژی تبلیغات انتخاباتی به چهار فاز تجزیه و تحلیل موقعیت طبقات اجتماعی، جستجو انتخاب طبقه هدف، تهیه ترکیب عناصرجلب طبقه هدف و در نهایت اداره فعالیت های انتخاباتی تقسیم میشود. در فازهای تجزیه و تحلیل موقعیت طبقات اجتماعی و انتخاب طبقه هدف، احمدی نژاد، پایگاه اجتماعی خود را در میان طبقات محروم و حاشیه ایی انتخاب کرد. او به درستی‌دریافته بود که مطالبات آنها در مقایسه با طبقه متوسط بسیار محدود بوده و عموما معطوف به مسائل معیشتی می‌‌باشد اما به میدان آوردن آنها بر خلاف طبقه متوسط، بدلیل فقدان تشکل سیاسی، رسانه جمعی‌، سخنگو و تشکل سیاسی ، به سادگی امکان پذیر نیست. به عنوان مثال در انتخابات نهم، فرایند اداره فعالیت های انتخاباتی به منطور جلب طبقات محروم به دو بخش تقسیم شد. بخش اول، اقدامات عامه پسند و پوپولیستی و بخش دوم، دو قطبی کردن فضای سیاسی با هدف جریان سازی وایجاد موج تبلیغاتی.

از اقدامات عامه پسند و پوپولیستی میتوان به کمکهای سخاوتمندانه شهرداری در زمان مدیریت محمود احمدی نژاد، به هیأت های مذهبی، مساجد و حسینیه ها، اعطای وام ازدواج وآغاز ساخت بزرگراه جمکران با هدف جلب نظر طبقات محروم و یا حامیان قدرتمند چون مداحان مشهور و آیت الله مصباح اشاره کرد. لازم به ذکر است که ۳۰۰ میلیارد تومان از بودجه شهرداری در زمان مدیریت وی مفقود و تا به امروز رد پایی‌از آن به دست نیامده است. وی استاد مظلوم نمایی نیزمیباشد. به عنوان نمونه ،در پاسخ خبرنگاری که وی را متهم کرد نه از نظر تجربه و نه از نظر ظاهری از شکل و شمایل یک رئیس جمهور برخوردار نیست با گرفتن ژستی مظلومانه جواب داد، “قیافه ما ‌که به درد نوکری مردم که میخورد”، به هرحال اینگونه اقدامات انعکاس مثبتی در میان توده های محروم داشت.
در بخش دوم، استراتژی جریان سازی برای اقشار محروم ، با دو قطبی کردن فضای سیاسی صورت گرفت. از طرفی شعار آوردن پول نفت بر سر سفره‌ها و قول محاکمه و افشای مفسدین اقتصادی داده شد و از طرف دیگربا استفاده ازذهنیت منفی اقشار محروم نسبت به دوران هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، فضای انتخاباتی برای اقشار محروم چنان ترسیم شد که گویی دو جبهه فقر و غنا، اولی به فرماندهی احمدی نژاد و دومی به سرکردگی هاشمی رفسنجانی در برابر هم صف کشیده اند.

۱-۳- مشرب فکری
از نظر فکری، افکار احمدینژاد را میتوان به دو دوره پیش و پس ازآشنایی با مشایی (قبل و بعد از سال ۸۵) تقسیم کرد. در دوره اول، تفکرات احمدینژاد را میتوان متأثر از افرادی چون حسن آیت، احمد فردید و آیت الله مصباح (پدر معنوی کلیه جریانات اصولگرا) دانست. به نظر می‌رسد جذابیت آیت الله مصباح در مقایسه با روحانیت سنتی، برای احمدی نژاد به طور خاص و اصول گریان به طور عام در نقش پر رنگتر مهدویت و اقتدار گرایی در آموزه های وی باشد. به عنوان مثال از دید آیت الله مصباح، انتخاب رهبر از سوی مجلس خبرگان ناشی‌از مقوله کشف است و نه نصب. پیامد عملی چنین دیدگاهی البته نقش کم رنگ تر روحانیون به طور عام و مجلس خبرگان به طور خاص درروند نظارت بر ولی‌فقیه واداره امور میباشد و بدیهی است که چنین آموزه هایی باب میل رهبر جمهوری اسلامی و طیفی باشد که به دلیل سرخوردگی از روحانیت سنتی، در نهایت به عنوان جریان اصول گرا از دل جناح راست بیرون آمد. نزدیکی آیت الله مصباح با دولت نهم و میزان وی نفوذ درسالهای اول ریاست جمهوری احمدی نژاد تا بدان حد بود که از سوی برخی تحلیلگران، مصباحیزه شدن سیاست لقب گرفته بود اما ماه عسل با آیت الله مصباح با نزدیکی احمدی نژاد و مشایی از اواسط دولت نهم، به سردی گرایید. آثار این نزدیکی ابتدا خود را درکم توجهی ناگهانی رییس دولت به مداحان مشهور، کاهش حضوردر مراسم مذهبی روحانیت و نادیده گرفتن توصیه ها و اعتراضات آنان نشان داد ولی پس از مدتی به جریان نوظهوری تبدیل شد که بعدها از سوی منتقدان، جریان انحرافی لقب گرفت.

۲- پیدایش جریان انحرافی:
تلفیق زوج احمدی نژاد و مشایی، یکی مدیر اجرایی و دیگری استراتژیست قوی به شکلگیری حلقه ای انجامید که هدف آن در بعد اجرایی قبضه کامل قدرت، کسب اکثریت کرسی های مجلس و در نهایت ریاست جمهوری مشایی بود. تلاش آن دربعد نظری نیز یدست دادن نوعی قراۀت از دین بود که همخوانی بیشتری با جاه طلبی ها و ماموریت مقدسی باشد که احمدی نژاد برای خود قایل بود.
بر خلاف تصور عموم، پدر معنوی این جریان علی‌یعقوبی میباشد و هسته مرکزی آن شامل اسفندیار رحیم مشایی، محمدرضا رحیمی، حمید بقایی ، کاظم کیا پاشا، عباس امیریفر وعباس غفاری می‌‌شود.

علی‌یعقوبی:
علی‌یعقوبی متولد ۱۳۴۴ و شوهر خواهر رامین مهمان پرست ( سخنگوی فعلی‌وزارت خارجه ) می‌باشد. در جوانی به ناگاه دچار تحول روحی‌شده و تحصیلات خود را در رشته پزشکی‌دانشگاه شهید بهشتی‌به قصد تحصیل امور دینی به کنار میگذارد. از انجا که اعتماد چندانی به قشر روحانیت نداشت، خود شخصا به مطالعه متون دینی مشغول روی آورد. وی با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان، بسیجیان، هیأتهای مذهبی‌و انصار حزب الله ، رفته رفته افرادی را به دور خود جمع نموده و به طرح مباحثی همچون توحید، امامت و عوامل غیبت و نظام ارزشی حکومت مستضعفین می‌پردازد. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو می‌شود جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه می‌دهد که حاصل این سخنرانیها به صورت جزواتی با عنوان نظام عالم، نظام بشر، به سوی ظهور و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی منتشر شده است.

دراین مقاله فقط آن بخش نظرات وی در مورد روحانیت، حکومت اسلامی و به ویژه نقش ولایت فقیه مورد اشاره قرار میگیرد. در دکترین وی حکومت اسلامی به دو نوع نظام تقسیم میشود، نظام ارزشی حکومت مستضعفین و نظام ارزشی حکومت حقه. نظام اسلامی مستضعفین کلیه حکومت‌هایی را شامل میشود که با روشهای عادی و فقهی اداره میشوند مانند حکومت پیامبر اسلام، حضرت علی‌و حکومت فعلی‌جمهوری اسلامی ایران در حالی که در نظام حکومت حقه، شاهد تحقق اصل السابقون السابقون و اولئک المقربون هستیم و این نظام با قدرت خاص الهی اداره می‌‌شود مانند حکومت حضرت سلیمان و در نهایت حکومت امام زمان. از نظر وی نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر در دوران گذار از نظام مستضعفین به نظام حقه به سر میبرد و این امر با ظهور امام غائب به سر انجام نهایی خود خواهد رسید. به عبارت دیگر در مطابق این دیدگاه، ولایت فقیه فقط در نظام ارزشی مستضعفین مصداق دارد و هر چه از این نظام به حکومت حقه نزدیک می‌شویم، کسانی‌باید بر مصدر قدرت قرار گیرند که واجد قدرت خاصه باشند و معیار سنجش آن نیز “میزان انتفاع از امام زمان” می‌‌باشد و نه لزوماً تعلق به قشری خاص چون روحانیت. علی‌یعقوبی البته از آیت الله خامنه‌ای به نیکی‌یاد می‌کند ولی‌از دیدگاه وی، مشروعیت آیت الله خامنه‌ای نه ناشی‌از انتصاب وی از سوی مجلس خبرگان بلکه به دلیل انتفاع نسبی وی از امام زمان می‌باشد.

وی در کتاب “۴۰ شب با خاندان حسینی‌” صریحاً به این موضوع اشاره می‌کند که‌شرط حقانیت برای رهبر حکومت اسلامی عدالت و کفایت علمی‌و سیاسی نیست(شروط مجلس خبرگان برای رهبری) بلکه میزان انتفاع از امام زمان است (ص ۱۳۱، پ ۲). تا به اینجا دیدگاه دیدگاه آیت الله مصباح با علی‌یعقوبی در مورد ولی‌فقیه تفاوت زیادی ندارد. مشکل آیت الله مصباح با این جریان به بلا موضوع دانستن نقش فقه و قشر روحانیت در فرایند گذار به حکومت حقه است، مربوط میشود. به فرازی دیگر از این کتاب توجه کنید، ” چه کسی گفته که حکومت جزء فقه است؟ فلان آقا گفته است…. کلمه‌ی قرآنی حکومت «مُلک» است…در نظام الهی چون این شصت کار یا این ششصد کار در دست فقیه است پس فقیه باید حاکم باشد؟ به کدام استناد چنین گفته؟…چون فقیه اسلام شناس است؟ نه آقا فقیه، فقه‌شناس است و فقه فقط جزئی از اسلام است” ص ۱۴۴ پ ۲٫

توجه به گوشه‌های دیگری از از سخنان و اعتقادات نامبرده بسیار روشنگر است. نامبرده ” روحانیت را منحصر در فقه دانسته و حجیت علما را تنها در حوزه ای محدود به رسمیت می شناسد” ، ادعا می‌کند، مطالبی که می‌گوید “در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند”، معتقد است “هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمی‌داند “، ” یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدار کردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی می‌کند ” و از همه مهمتر “معتقد است باب ارتباط برزخی با امام زمان کاملا باز است و همان شبکه امام و نواب که در دوران غیبت صغری بر پا بود، اکنون به شکلی بسیار گسترده تر در عالم برزخ برقرار است. هرکس هر هفته می تواند از امام ( ع ) یا این نواب اجازه بگیرد ”

تاًثیر چنین آموزه هایی بر احمدی نژاد را میتوان دراظهارات زیر و تغییر تدریجی لحن وی در مورد ولایت فقیه مشاهده کرد که تا پیش از شکلگیری جریان موسوم به انحرافی به صورت “ولایت فقیه فریاد خداپرستی و عدالت طلبی ملت ما و همه ملتهای عالم است(۲۲/۱۱/۸۵)”، ” ولایت فقیه ضامن سربلندی، عظمت، همدلی و پیروزیهای ملت ایران است(۲۲/۱۱/۸۵)” که پس از آشنایی با نظرات علی یعقوبی به این صورت تحول میابد، “نظام ولایت فقیه، حلقه اتصال و تمرین زندگی در نظام امامت است(۱۲/۱۰/۸۶)”، “حاکمیت اسلام بر سایه ولایت فقیه به عنوان حلقه اتصال با امام عصر(عج) برپا شده است (۸/۸/۸۷) .”، “همه ارزش‌های انقلاب اسلامی و اصل مترقی ولایت فقیه پیوستگی با امام عصر(عج) است (۹/۳/۸۸).” در آمد.

اسفندیار رحیم مشایی:
وی پدر عروس احمدی نژاد می‌باشد و سابقه دوستی‌آنها به به دهه شصت باز می‌‌گرد که احمدی نژاد فرماندار ماکو و مشایی عضو شورای تامین استان بود. از مشاغل وی پس از انقلاب میتوان به اطلاعات سپاه رامسر، معاون اطلاعات سپاه در کردستان، مسئول تدوین استراتژی ‏نظام در خصوص اکراد در وزارت اطلاعات، مدیرکل اجتماعی وزارت کشور نام برد. وی با نام مستعار مرتضی محب الاولیاء به مسئولیتهای اطلاعاتی‌و امنیتی‌در کردستان میپرداخت. وارد شدن مشایی به مقوله مهدویت به ملاقات وی با قدرت الله لطیفی نسب، تولیت مسجد جمکران در سال ۱۳۷۵ باز می‌‌گردد. این دو از طریق کاظم کیا پاشا ( عضو دیگر جریان ) با یکدیگر آشنا شده و به قولی رشته الفت و انس عمیقی بین این دو برقرار میگردد که تا زمان مرگ لطیفی در سال ۱۳۸۶ ادامه یافت. قدرت الله لطیفی از بزرگان مرتبط انجمن حجتیه به شمار می‌‌آید که مدعی ارتباط با امام دوازدهم شیعیان و مامور وی در انجام برخی امور بود. لازم به ذکر است که احمدی نژاد و مشایی هر دو مراسم خاکسپاری وی در ۱۳۸۶ شرکت کردند.

کاظم کیاپاشا ( مسئول گزینش نهاد ریاست جمهوری ):
از چهره‌های امنیتی حلقه نزدیکان به احمدی نژاد می‌باشد. وی از آشنایان نزدیک قدرت الله لطیفی و عامل آشنایی مشایی و قدرت الله لطیفی نسب بود، وی همان کسی‌است که در سی‌دی ظهور نزدیک است احمدی نژاد را “شعیب بن صالح” ( از سربازان امام زمان ) خطاب کرد.

محمد رضا رحیمی:
وی نمایندگی مجلس در ۳ دوره اول، استانداری کردستان در زمان هاشمی‌رفسنجانی و رئیس دیوان محاسبات، معاون پارلمانی و معاون اولی‌در دوران احمدی نژاد را در کارنامهٔ خود دارد. تقلب گسترده انتخاباتی در انتخابات ریاس جمهوری دوّم خرداد، در استان کردستان در زمان استانداری وی صورت گرفت. نقش ویژه وی در جریان انحرافی بیشتر لجستیکی بوده و به فراهم آوردن امکانات مالی‌و خرج آنها در ایام انتخابات و جلسات رای اعتماد و استیضاح اعضای دولت خلاصه میشود. از وی به عنوان سر دسته باند فاطمی یاد میشود.
اطلاعات مستندی درباره سابقه و روابط عباس غفاری وجود ندارد اما سایت های خبری داخلی از او به عنوان طراح ایده “هاله نور”٬ مدعی ارتباط مستقیم با امام دوازدهم شیعیان و رابط امام زمان با احمدی نژاد و رحیم‌مشایی نام می برند.

۳- رویارویی با ارکان نظام، ریشه ها و پیامدها
اختلافات احمدی نژاد با ارکان نظام را به سه دسته میتوان تقسیم کرد. اختلاف با جناح راست سنتی و سایر جریانات اصولگرا، اختلاف با روحانیت و اختلاف با رهبری و زیر مجموعه آن. در حالی که اختلاف با جناح راست سنتی و سایر جریانات اصولگرا عمدتا ناشی از ویژگیهای شخصی احمدی نژاد میشود، در اختلافات با روحانیت و رهبری هر دو عامل شخصی و عقیدتی دخیل میباشند.

۳-۱- اختلاف با جناح راست سنتی و سایر جریانات اصولگرا
خصوصیات اخلاقی احمدی نژاد و کدورت های گذشته و به ویژه انتخابات ریاست جمهوری نهم را میتوان عامل اصلی شکاف با سایر اصولگرایان دانست. در جریان انتخابات ریاست جمهوری نهم به دستور رهبری شورای هماهنگی از جناح راست و اصولگرا به ریاست ناطق نوری تشکیل شد. قرار بر این بود که این شورا از میان ۳ نامزد لاریجانی، قالیباف و احمدینژد یکی‌را انتخاب کند اما در نهایت جریان راست سنتی جانب لاریجانی و جریان اصول گرا جانب قالیباف را گرفتند و حتی شورای مرکزی جمعیت ایثارگران (گروه احمدی نژاد) به جز دو تن، همگی ستاد انتخاباتی وی را ترک و به ستاد انتخاباتی قالیباف پیوستند. نطفه اختلافات آینده احمدی نژاد و سایر جریان‌های اصول گرا از همین جا بسته شد. شواهد حاکی از آن است که حتی توجه بیت رهبری و به ویژه مجتبی خامنه ای، به ستاد قالیباف معطوف بود. انتشار گزارش سازمان‌های اطلاعاتی‌مبنی بر پیش افتادن احمدی نژاد در نظر سنجی‌ها در هفته‌های آخر، بیت رهبری و رقبای هم گروه وی را در بهت و حیرت فرو برد. بیت رهبری و فرماندهان سپاه در یک چرخش ناگهانی حمایت خود را از وی اعلام و به طور کامل از وی حمایت کردند. همانطور که مشاهده میشود تا هفته‌های آخر انتخابات نه تنها برنامه ای از سوی حاکمیت برای روی کار آوردن احمدی نژاد نبود بلکه اکثریت تشکیلات اصولگرا و راست سنتی‌جانب کاندیدا‌های دیگر را گرفته بودند.

بدنه بسیج و اقشار مذهبی هم حتی قبل از حمایت بیت رهبری و فرماندهان سپاه، حول احمدی نژاد گرد آمده بودند. به اعتقاد نگارنده تنها کمک تعیین کننده رهبری و سپاه، پایین آوردن آرای مهدی کروبی در دور اول بود که آن هم بیش از آنکه از حب علی باشد از بغض معاویه بود. جو سازی‌های سپاه و بسیج بر علیه هاشمی‌رفسنجانی در دور دوم، علی رغم گستردگی آن، نقش تعیین کننده ای در پیروزی احمدینژاد نگذاشت زیرا که کمپین انتخاباتی وی با موفقیت توانسته بود از وی تصویر قهرمان مبارزه با فساد را در پیش چشمان توده های محروم ( دزدگیر ۸۴) بسازد. توجه به امر از این جهت حائز اهمیت است که بدانیم دست اندرکاران جناح راست و بخش زیادی از اصولگرایان پس از پیروزی احمدینژاد در حالی به سهم خواهی برخاستند که تا هفته های آخر انتخابات، نه تنها وی را جدی نگرفته بودند بلکه خواستار کناره گیری وی به نفع دو نامزد این گروه (لاریجانی و قالیباف) نیز شده بودند. بدیهی است اظهارات احمدینژاد پس از پیروزی مبنی بر وامدار نبودن دولت نهم به هیچ گروه و دسته ای به مذاق آنان خوش نیاید و همان امر سر آغاز اختلافات آینده شود.

۳-۲- اختلاف با روحانیت:
روابط دولت با روحانیت و به ویژه آیت الله مصباح تا اواسط کابینه نهم گرم و صمیمانه بود و حتی آیت الله مصباح وپیروانش در حمایت از دولت نهم تا جایی پیش رفتند که پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ” مشحون‌به‌کرامات‌و معجزات‌” و”معجزه هزاره سوم” خوانده شد. حتی ادعا هایی از قبیل هاله نور، برنامه مدیریت جهان و عنایت خاص امام زمان به دولت حساسیت چندانی را در میان آنان بر نینگیخت و در قبال آنها سکوت کردند.
واکنش شدید روحانیت علیه جریان موسوم به انحرافی به دیدگاهای فکری آنان مربوط میشود. همانطور که اشاره شد طبق دیدگاه‌های علی‌یعقوبی، مشروعیت رهبر حکومت اسلامی در دوران گذار نه از مرجعیت فقهی، نه از قانون اساسی‌و مجلس خبرگان بلکه به میزان تقرب به امام زمان و قدرت خاصه ناشی میشود، قدرت خاصه نیز ارتباطی با روحانی بودن یا نبودن افراد ندارد بنابراین دست کم از این نظرتئوریک، رهبری نظام می‌‌تواند بر عهده غیر روحانیون نیز قرار گیرد. از سوی دیگر وی قلمروی روحانیت را فقط در حوزه فقه به رسمیت میشناسد و حتی در این حوزه نیز آنان را به مناظره میخواند. چنین نگرشی به دین و سیاست در راستای جاه طلبی های تیم احمدی نژاد قرار داشت و چنان اعتماد به نفسی به افراد منتسب به این جریان بخشید که دیری نپایید که درباره مسایلی اظهار نظر می کردند که تا پیش از این حوزه اختصاصی روحانیت به شمار میرفت.

دولت امام زمان خواندن کابینه خود و عباراتی از قبیل ” منشور کوروش حقیقت یگانه پرستی است”، ” بلا مانع بودن حضور زنان در ورزشگاه ها” از سوی احمدی نژاد و یا اظهارات مشایی مبنی بر “حضرت نوح با ۹۵۰ سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است”، “کسانی که فتوا به حرام بودن موسیقی می دهند ازآن چیزی نمی فهمند “، “برپایی شادی اهانت به اسلام و استفاده از رنگ سیاه مکروه است”، ” پایان عصر اسلام گرایی” از این منظر قابل درک است و بیش از هر چیز نشان از جایگاه دینی بود که این چمع برای خود قائل بودند و البته واکنش منفی‌روحانیت را به دنبال آورد. این میان تندترین واکنشها به رویکرد مهدویت بدون روحانیت این جریان مربوط میشد. اولین واکنش روحانیت به تحولات جدید ، مصاحبه محسن دعاگو، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و امام جمعه شمیرانات می‌باشد. وی در مصاحبه ۱۹ تیر ۸۷ خود با روزنامه کارگزاران، برای اولین بار پرده از طرح جریان دولتی در تخریب روحانیون سنتی برداشت. در بخشی از مصاحبه آمده است “این جریان ادعا دارد که ما باب ورود به ساحت مقدس امام زمان هستیم. اینها دنبال این هستند که برای کارها، ایده‌ها و نوشته‌های خودشان یک تقدس ایجاد کنند تا کسی جرأت نکند کوچک‌ترین انتقادی به آنها وارد کند.” و در بخشی دیگر آمده است “تحلیل من این است که جریانی در حکومت در حال شکل‌گیری است که قصد دارد دیدگاه، گفته، نوشته و عملکرد خودش را مقدس کند تا به افکار عمومی بقبولاند هر آنچه ما انجام می‌دهیم، می‌نویسم و می‌گوییم مورد نظر امام زمان است.”

نگرانی علما و روحانیت البته چندان هم بی پایه نبود. در اوایل ۱۳۸۵ کتابی با عتوان “دهه هشتاد، دهه ظهور انشاءالله” به قلم سید حسین سجادی در شهر مشهد منتشر شد. در فرازی از این کتاب امده است: “دهه ۵۰ اگر دهه انقلاب بود و دهه ۶۰ دهه جنگ و دهه ۷۰ دهه بازسازی و سازندگی و تجدید قوا و نفس، دهه ۸۰ انشاءالله دهه ظهور است و نهضت و قیام انقلاب و منطقه‌ای و جهانی امام زمان (عج) است”. و در قسمت هایی از آن با ذکر خصوصیات احمدی نژاد وی را با مشخصات «شعیب بن صالح» انطباق داده است. اندکی پس از انتشار این کتاب، کتاب دیگری با عنوان “احمدی نژاد و الثوره العالمیه المقبله” (احمدی‌نژاد و انقلاب جهانی پیش رو) در بیروت انتشار یافت. در این کتاب و به نقل از برخی مقامات ایرانی احمدی نژاد، رهبر سربازان حضرت مهدی و آزاد کننده قدس خوانده میشود و نویسنده آن، آیت الله مصباح یزدی را رهبر فکری این انقلاب جهانی معرفی می کند. نکته جالب این است که آیت الله مصباح یزدی هیچگاه با مفاد این کتاب مخالفت نکرد ، مشکل از وقتی شروع شد که احمدی نژاد تحت تاثیر مشایی حساب خود را از آیت الله مصباح و جرایانش جدا کرد. راز نفرت شدید آیت الله مصباح از مشایی در همین نکته نهفته است تا آنجا که حتی مشایی فراماسونر، یهودی و حتی بابی مسلک از سوی آیت الله مصباح لقب گرفت. در تاریخ معاصر، فردی را نمیتوان یافت که همچون مشایی، این چنین مورد تهاجم یکپارچه روحانیت قرار گرفته باشد.

۳-۳- اختلاف با رهبری:
در مجموع هیچ دولتی در تاریخ جمهوری اسلامی تا این به حد مستظهر به پشتیبانی رهبری از خود نبوده است، حمایتی که حتی در اوج مخالفت روحانیون بلندپایه شیعه چیزی از آن کم نشد. برای درک بهتر موضوع باید نگاهی‌به موقعیت رهبری در بیست سال گذشته انداخت. آیت الله خامنه‌ای در شرایطی سکان رهبری را بر عهده گرفت که نه از کاریزمای سیاسی رهبر پیشین برخوردار بود و نه از شرایط مرجعیت روحانیت شیعه. بنابرین برای قبضه نمودن کامل قدرت، سیاست تفرقه بنداز و حکومت کن را در مورد بخشهای مختلف حاکمیت در پیش گرفت. ریاست جمهوری احمدی نژاد اولین گام وی در یک دست سازی کامل قدرت به‌‌شمار میرفت و به ویژه حملات همه جانبه رییس دولت به هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش کاملاً با سیاست بیت رهبری در مهار این رقیب دیرین منطبق بود. واکنش ملایم رهبری چه در زمینه حذف نیروهای اصول گرا از کابینه و چه شکایت سایر ارکان نظام از تخلفات مالی و قانونی‌دولت و چه نارضایتی‌‌های روحانیون بلند پایه به مواضع فکری و اظهارات احمدی نژاد و نزدیکانش از این منظر قابل درک است. از طرف دیگر درگیری احمدی نژاد و سایر جریانات اصول گرا ( موتلفه، مجلس، لاریجانی، قالیباف،… ) و روحانیت سنتی‌بیش ازهر چیزی توازن قوا را به نفع رهبری تثبیت میکرد چون هر یک از طرفین برای حذف دیگری محتاج حمایت رهبری بود اما قدرت گرفتن جریان انحرافی به تدریج مایه نگرانی رهبر نیز شد بطوریکه در جریان یکی از ملاقاتها نسبت به اظهار نظر رییس دولت مبنی بر وعده ظهور حضرت مهدی در دو سال آینده واکنش منفی نشان داد. رسول منتجب نیا در وبلاگ شخصی خود نقل میکند که پس از خروج از دفتر رهبری، احمدی نژاد اظهار کرده است “ایشان تصور می‌کند من رئیس‌جمهور او هستم، من رئیس‌جمهور امام زمان (عج) می‌باشم”.

اولین نشانه شکاف درمهرماه ۱۳۸۹ در جریان سفر سه روزه رییس دولت به خوزستان ظاهر شد. بنا بر دستور بیت رهبری به احمدی نژاد اجازه داده نشد، دراین سفر پروژه هایی را که در سفر قبلی رهبری در مسجد سلیمان مصوب شده بود افتتاح کند. از سوی دیگر، تجربه دور دوم ریاست جمهوری خاتمی و رفسنجانی و زمین گیرشدن آنها در برابر سیلی از اتهامات اقتصادی، اخلاقی‌و دینی رسانه های رهبری نزدیک به در پیش روی تیم دولت قرار داشت. چراغ سبز بیت رهبری در موارد فوق، یادآور این نکته بود که در دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد و به محض آرام شدن فضای جامعه پس از رویدادهای انتخابات ۸۸، تغییر موازنه قدرت به ضرر تیم دولت و پر و بال دادن به رقبای آنها همچون گذشته در دستور کار بیت رهبری قرار خواهد گرفت. مخالفت یکپارچه جریانات اصولگرا، مراجع قم، ائمه جمعه، اعضای شورای نگهبان با معرفی مشایی به عنوان معاون اول ریاست جمهوری و حکم حکومتی رهبر به رییس دولت مهر تاًییدی برای نگرانی یاران رییس دولت بود. نشانه های این نگرانی را میتوان از اظهارات مشایی در مصاحبه جهان نیوزدر ۲۸ تیر ۱۳۸۹ نیز به وضوح مشاهده کرد. وی با بیان اینکه “عده ای تلاش می کنند به هر تقدیر مرا (مشایی) تخریب کنند و آقای احمدی نژاد به من گفته است که تو چوب من را می خوری. من را نمی توانند بزنند به تو گیر می دهند” وی سپس پیش بینی کرد که البته نوبت احمدی نژاد هم می رسد. وی با بیان اینکه البته آقای احمدی نژاد هم می داند که نوبت خودش هم می رسد گفت: “یک روز آقای احمدی نژاد به من گفت که تا یک سال دیگر من کافر خوانده می شوم”. مقایسه تاریخ مصاحبه فوق الذکر و هجوم تبلیغاتی کلیه ارکان نظام به دولت پس از عزل حیدر مصلحی (اردیبهشت ۱۳۹۰) حکایت از درستی برآورد رییس دولت دارد.

۳-۴- رویارویی با رهبری:
در نهایت دامنه اختلافات با جناح راست و اصولگرایان به جایی‌رسید که عباس امیری‌فر رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری در مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس ضمن تایید اختلاف حامیان دولت و اصولگرایان، با بیان اینکه جریان اصولگرا و جریان راست سنتی خاصیت سیاسی خود را از دست داده است، از رقابت یاران احمدی‌نژاد با اصولگرایان در انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری خبر داد اما مانع بسیار بزرگی در برابر تیم دولت قرار داشت، شورای نگهبان!
لیست نامزدهای تیم دولت برای انتخابات مجلس و از همه مهمتر کاندیداتوری مشایی در انتخابات آینده ریاست جمهوری میبایست از فیلتر شورای نگهبان عبور کند که نتیجه آن حداقل در مورد مشایی کاملا قابل پیشبینی بود لذا برای مدیریت اوضاع راهکار همیشگی در دستور کار قرار گرفت، “پرونده سازی”. دسترسی‌به به پرونده های طبقه بندی شده اعضای شورای نگهبان و هیات های نظارت و منسوبین آنها ، برگ برنده تیم دولت در برابر حربه رد صلاحیت نامزدهای آن قرار میداد تا در صورت لزوم به عنوان اهرم فشار مورد استفاده قرار گیرد اما اجرای چنین طرحی به کنترل کامل وزارت اطلاعات نیاز داشت. وزیر اطلاعات نه تنها با آنها همکاری نکرد وحتی اقدام به عزل یکی‌از معاونین این وزارتخانه (از نزدیکان مشایی) نمود.

ارزیابی تیم دولت از شرایط کشور بر باورهای زیر استوار بود
- موقعیت سیاسی رهبر جمهوری اسلامی پس از هزینه بالایی‌که در قبال حمایت از احمدی نژاد و سرکوب خونین مردم پس از انتخابات متقبل شد، تضعیف شده است به همین جهت به شدت به دنبال آرامش فضای سیاسی کشور است و در این شرایط میتوان وی را در برابر عمل انجام شده قرار داد. درستی‌این باور نیز در موارد عزل محسنی اژه ای، صفارهرندی و منوچهر متکی‌به اثبات رسیده بود، چه، رهبر انقلاب در جریان عزل هیچ یک از وزرای فوق قرار نگرفته بود و علیرغم نارضایتی‌سکوت پیشه کرده بود.

- سایر تشکل‌های اصول گرا به همراه جریان راست سنتی، و قشر روحانیت قابلیت جلب رای مردم برای انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری از داست داده اند.

- آزاد سازی یارانه ها و پخش پول آن بین مردم، دولت را از موقعیت بهتری در انتخابات آینده نسبت به رقبای خود قرار داده است.
بر اساس همین ارزیابی بود که رئیس جمهور تصمیم به عزل وزیر اطلاعات و سرپرستی آن گرفت امری که مخالفت رهبری با این تصمیم و قهر ۱۱ روزه احمدی‌نژاد را به دنبال آورد.فضای سیاسی کشور پس از این رویداد در عرض چند روز به طور کامل بر علیه رئیس دولت عوض شد. مجلس علناً تهدید به استیضاح کابینه کرد، تمامی‌رسانه‌‌های نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی از کیهان گرفته تا رسانه‌‌های وابسته به سپاه پاسداران ( صبح صادق و جوان )، ارگان آیت الله مصباح یزدی به همراه کلیه ائمه جمعه در یک تغییر جهت ناگهانی علیه رئیس دولت و اطرافیانش موضعگیری کردند. حامیان رهبری به این حد هم بسنده نکردند و سپاه پاسداران رأساً برخورد با اطرافیان نزدیک رئیس دولت را بر عهده گرفت. ابتدا علی‌یعقوبی، عباس غفاری و امیری فر، از یاران نزدیک احمدی نژاد و مشایی توسط سپاه بازداشت شدند و سپس معاون اول رئیس جمهور به فساد مالی‌، اخلاقی‌و حتی جعل مدرک متهم شد و سیل اتهامات گوناگون به تیم دولت سرازیر شد. به عنوان نمونه جوان، ارگان سپاه پاسداران، علاوه بر متهم نمودن عباس غفاری ( از نزدیکان مشایی و احمدی نژاد) به فساد مالی و۳۶۰ فقره تجاوزجنسی، ‌وی را شخصی شیطان پرست معرفی کرد که “مدفوع خود را میخورد و پدرش از باج خور‌های قلعه سی متری و مادرش فاحشه‌ای که با همه اهل محل خوابیده است”. حتی برخی تصمیمات مهم اقتصادی دولت به استخاره‌های فرد مذکور نسبت داده شد.

برای درک واکنش شدید رهبر و اعوان و انصارش میبایست موقعیت رهبر در جغرافیای سیاسی در نظر گرفته شود. همانطور که اشاره شد، حمایتهای پیشین رهبری از دولت در راستای موازنه قدرت در بین جریانات سیاسی درون حاکمیت قابل فهم است. تسلط کامل گروه احمدی نژاد بر وزارت اطلاعات، موازنه قوا را به شدت به نفع آنان عوض می‌‌کرد. گفته میشود که شنود سخنی از مشایی توسط اطلاعات سپاه که در آن مرگ رهبر را در دور سال آینده پیشبینی‌کرده بود در واکنش شدید رهبری نیز تاثیر به سزایی داشته است. نکته دیگر به بیم رهبری از رویه شدن نادیده گرفتن اوامر حکومتی ( که در اساس هیچ وجه قانونی‌هم ندارد ) از سوی کارگزاران نظام مربوط می‌‌شود، واکنش شدید به این امر می‌‌توانست از تکرار چنین حوادثی در آینده جلوگیری نماید.
اگرچه استیضاح و برکناری قانونی‌احمدی نژاد و نزدیکانش، با توجه به حجم بالای تخلفات مالی دولت کار چندان سختی برای بیت رهبری نمی‌باشد اما به نظر می‌‌رسد که تصمیم رهبر انقلاب بر این قرار گرفته است که نامبرده دوره ریاست جمهوری خود را به طور طبیعی به پایان برساند. دو دلیل برای این تصمیم می‌‌توان بر شمرد. دلیل اول همانا پیشبینی‌ناپذیر بودن احمدی نژاد است. بیم آن میرود که فشار بیشتر بر رئیس دولت به واکنشی غیر منتظره ( احتمالا با موجی از افشاگری در مورد ارکان نظام و بویژه درآمدهای بیت رهبری) از سوی وی منجر شود. دلیل مهمتر اما میزان رای احمدی نژاد می‌‌باشد. رهبر جمهوری اسلامی بیش از هر کسی‌به این نکته واقف است که از میان جریانات داخل حاکمیت و در غیاب اصلاح طلبان، گروه احمدی‌نژاد تنها بخشی است که توانائی به صندوق آوردن مردم در انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری را دارا میباشد.

۴- آینده احمدی نژاد و نزدیکانش
برکناری حیدر مصلحی نقطه عطفی در شطرنج سیاسی سالهای اخیر به شمار می‌‌رود، با عواقبی بسیار مهم برای حاکمیت جمهوری اسلامی. در حال حاضر جریان حامی‌احمدی نژاد تا حد بسیار زیادی بر اثر حملات سنگین منتقدان خود در لاک دفاعی فرو رفته است و مترصد فرصت مناسب برای باز یافتن موقعیت از دست رفته خود در حاکمیت می‌باشد. به نظر می‌رسد که تیم احمدی نژاد با دو دو تا کردن وضعیت فعلی‌به این نتیجه رسیده است که حال که هم قشر روحانیت و هم رهبر و اعوان و انصارش در برابر آنها صف آرایی کرده‌اند و با علم به عدم محبوبیت این دو گروه نزد افکار عمومی‌، به فکر افتاده اند که با طرح موضوعات عامه پسند از قبیل طرح باغ شهرها، مخالفت رئیس دولت با طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها و گشتهای ارشاد، قاچاقچی خواندن سپاه پاسداران و از همه مهمتر موضوع حجاب، واکنش منفی‌رهبری و یا حامیان آن را بر انگیخته و از این طریق حمایت بخشی از طبقه متوسط را برای خود بخرند. اظهاراتی از قبیل از دست دادن ۱۰ میلیون رای در آیتخابات ریاست جمهوری به خاطر حمایت رهبری و یا اظهارات عباس امیریفر در مصاحبه با خبرگذاری فارس که “متاسفانه جریان اصولگرا برای رقابت با جریان حامی دولت اقدام به تخریب این جریان نموده است غافل از اینکه با این کار خود به محبوبیت جریان حامی دولت اضافه خواهد کرد ” مؤید برداشت حامیان دولت از میزان عدم محبوبیت رهبری نظام می‌باشد. انتشار ویژه نامه خاتون را نیز میتوان تاًییدی بر فرضیه فوق دانست. انتشار ویژه نامه را امری کاملاً حساب شده از سوی حامیان احمدینژاد تلقی‌میشود و واکنش شدید ارکان نظام به برخی مطالب این ویژه نامه کاملاً قابل پیشبینی بود. نگاهی به بخشهایی از این ویژه نامه رویکرد جریان حامی دولت به جلب نظر بخشی از طبقه متوسط را به وضوح نشان میدهد. به عنوان مثال، در این ویژه نامه

- مسئله چادر به عنوان حجاب برتر که از سوی رهبر انقلاب بار‌ها مورد تاکید قرار گرفته بود برای اولین بار توسط یک ارگان حکومتی مورد نقد قرار می‌گیرد.
- علما و روحانیون مقصر وضع نابسامان حجاب شناخته شده اند.
- رسانه‌های وابسته به رهبری از جمله جوان (ارگان سپاه)، جهان نیوز، ندای انقلاب، رسانه‌های اقتدار گرا خطاب شده اند
- هنرمندان سکولار از جمله هدیه تهرانی‌و فهیمه رحیمی به عنوان دو تن‌از چهل بانوی نقش آفرین ایران اسلامی معرفی‌شده اند.
موارد فوق به خوبی‌نشان میدهد که احمدی نژاد و همراهانش قصد تسلیم شدن در برابر فشارها را نداشته و آینده آبستن رویارویی های علنی تر این گروه و حامیان رهبری خواهد بود.

۵- پیامد حوادث اخیر برای رهبری نظام:
صرفنظر از کارنامه بسیار ضعیف اقتصادی ریاست جمهوری احمدی نژاد، به دشواری می‌‌توان در تاریخ ۳۰ ساله جمهوری اسلامی کسی‌را یافت که تا این حد به ساختار این نظام لطمه زده باشد. برای فهم بهتر گزاره فوق باید حوادث اخیر را از چشم موافقین نظام دید چه حکومت جمهوری اسلامی دیرپایی است که توانایی جذب مخالفان خود را به طور کامل از دست داده است.

منابع قدرت رهبری سیاسی را میتوان به چهار بخش تقسیمبندی نمود. قانونی، کاریزماتیک، تنبیه و پاداش.
به عنوان نمونه قرار گرفتن سپاه در جبهه حامیان رهبری در درگیری بین احمدی نژاد و رهبری، علیرغم واگذاری بخش مهمی‌از پروژه‌های اقتصادی از سوی دولت را میتوان به مولفه‌های سوّم و چهارم قدرت رهبر(تنبیه و پاداش) و کنترل کامل این نیرو از سوی نمایندگان ولی‌فقیه و عدم امکان تصمیم مستقل فرماندهان آن نسبت داد .

ریاست جمهوری احمدی نژاد بیش از هر چیزی به رکن اول و دوم قدرت رهبری نظام (قانونی، کاریزماتیک) لطمه زد. از منظر قدرت قانونی، بر کناری بدون مشورت وزرای کشور، خارجه و اطلاعات (امر بی‌سابقه‌پس از انقلاب) و قهر ۱۱ روزه پس از آن، در محافل سیاسی به چیزی جز چالش کشیدن قدرت فرا قانونی‌رهبر تعبیر نشد تا جایی که برای توجیه دستور بازگشت وزیر اطلاعات به کابینه از سوی رهبری به دلیلی کاملاً غیر حقوقی (فراموشی مصلحتی بزرگ) استناد شد . بیشترین صدمه اما به رکن دوم قدرت رهبری وارد آمد. کلیه امکانات تبلیغی نظام به کار گرفته شده اند تا چهره ای کاریزماتیک و فرهمند از رهبر بدست دهند، تصویر فردی که به دور از گرایشات سیاسی و با بصیرتی بی نظیر، بر حسن اجرای عدالت و مبانی دینی بر کلیه ارکان نظام نظارت می‌کند. کاری‌ترین ضربه به اعتبار و کاریزمای رهبر جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۰ ساله حکومت وی در جریان ناآرامی‌های خیابانی سال ۸۸ و پس از جانبداری زود هنگام وی از اعلان پیروزی احمدی نژاد روی داد.

ادامه ناآرامیها علی‌رغم اتمام حجت رهبری در اولین نماز جمعه پس از انتخابات به همراه عدم تمکین کروبی و موسوی امری ضربه ای بی سابقه به کاریزمای رهبر وارد نمود. برای جبران مافات و بازسازی وجهه رهبری نزد حامیان نظام، موج تبلیغاتی سنگینی‌از سوی زیر مجموعه رهبری، صدا و سیما و رسانه‌‌های جمعی‌به راه افتاد تا از طرفی‌چهره قدسی تری از رهبر انقلاب ترسیم شود ( داستان سید خراسانی، ارتباط با امام غایب، یا علی‌گفتن وی به هنگام تولد، تجسم چهره مسیح در وجود وی،…) و از طرف دیگر هوشمندی سیاسی رهبری نظام مورد تاکید قرار گیرد. برای این کار از کلیه ائمه جمعه، روحانیون نزدیک به بیت رهبری و رسانه‌ها خواسته شد تا با تاکید بر خصوصیاتی چون، بصیرت بی نظیر ( نماینده ولی‌فقیه در سپاه )، عدم احتمال اشتباه در تصمیم گیری ( محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه )، ارائه کننده دستورات امام زمان ( مصباح یزدی ) مواضع جدال بر انگیز پس از انتخابات رهبری را موجه جلوه دهند اما چرخش ۱۸۰ درجه‌ای موضع آیت الله خامنه‌ای در عرض چند روز در ماجرای برکناری حیدر مصلحی و چراغ سبز رهبری به حملات تبلیغاتی سنگین زیرمجموعه خود علیه احمدی نژاد و یارانش کلیه تلاش‌های فوق را به‌نقش بر آب کرد زیرا معتقدان نظام با شگفتی شاهد بودند که
- چگونه کسی‌که ذخیره انقلاب، معتمد رهبر، معجزه هزاره سوّم،… خوانده می‌‌شد در عرض چند روز به فردی سحر شده و احاطه شده توسط جمعی‌رمال با پرونده‌های سنگین مالی‌، اخلاقی‌تبدیل شد.
- چه گونه سطح منازعات سیاسی در ‌ام القرای جهان اسلام از الگوی بینظیر مدیریتی برای جهان و آماده سازی زمینه ظهور زودرس امام غائب، به رد و بدل اتهاماتی از قبیل جنگیری، جادوگری و مدفوع خوری تنزل یافته است.
- چه گونه ولی‌امر مسلمین جهان پس از سالها متهم کردن دیگران به بی‌بصیرتی و ساده اندیشی‌تمام تخم مرغهای خود را به مدت ۶ سال در سبد چنین کسی‌و چنان مقاصدی ‌‌گذشته است.
فرسایش وجهه رهبری از طریق دیگری نیز روی داد. درگیری‌های متعدد احمدی نژاد با کلیه ارکان نظام ( مجلس، دانشگاه آزاد، مجمع تشخیص مصلحت، قوه قضائیه دیوان محاسبات ،… ) پای رهبر را به طور علنی به کلیه امور ریز و درشت مملکت باز نمود ( امری که تا پیش از این عموما در پس پرده صورت می‌‌گرفت ). به عنوان نمونه شکایت دیوان محاسبات به قوه قضائیه در مورد عدم واریز ۶۶ میلیارد دلار از درآمد‌های دولت به بانک مرکزی، گزارش کمیسیون تحقق و تفحص اصل ۹۰ مجلس در مورد فساد مالی‌نزدیکان رئیس جمهور ( موسوم به باند فاطمی ) ، تخلف ۷۲ درصدی دولت از بودجه سال ۸۷ و بیش از ۱۰۰۰۰ تذکر از سوی مجلس به کابینه دولت در عرض دو سال،… در موارد متعدد رهبری نظام را مجبور دخالت علنی برای حل مشکل نمود به طوریکه به دلیل نگرانی از فرسایش بیشتر وجهه رهبری در نهایت به تشکیل کمیسیون ۳-نفره حل اختلاف از سوی وی منجر شد

واکنش قشر روحانیت نیز به پدیده جریان انحرافی خالی‌از لطف نیست. اقبال نسبی‌بسیجیان و برخی‌هواداران جوان حاکمیت به افرادی از جمله علی‌یعقوبی ( پدر معنوی یاران احمدی نژاد ) نشان از گسترش جو عدم اعتماد به روحانیت و فرسایش وجهه آن، از مخالفان نظام به بخشی از هواداران نظام دارد. به عبارت دیگر روحانیت شیعه ( حداقل بخش حکومتی آن ) جایگاه خود را حتی در میان حامیان نظام نیز از دست داده است. نگاهی‌گذرا به اعتراضات روحانیون به جریان موسوم به انحرافی نشان می‌‌دهد که اعتراضات آنها نه درمحتوا باورهای آنان به جن، استخاره و رابط امام غایب،… بلکه از بیم آنها از دست دادن جایگاه و بازار کسب و کار خود به گروهی دیگر ناشی‌میشد.

نتیجه:
با خاموشی موقت نا آرامی‌های خیابانی و در غیاب استراتژی مشخصی‌از سوی اپوزیسیون نظام، به جرات میتوان گفت اشتباه محاسبه فاحش رهبری جمهوری اسلامی در به روی کار آوردن و پر و بال دادن به احمدی نژاد، کاری‌ترین ضربه‌ها را بر پیکر خود و حاکمیت جمهوری اسلامی وارد آورده است. این گزارش نشان میدهد که چگونه رهبر جمهوری اسلامی به امید یکدست سازی قدرت خود را وارد یک بازی باخت باخت نموده است. برکناری رئیس دولت دوراندیشی و بصیرت وی را در این سالها به زیر سؤال برده و عدم برکناری وی نیز درگیری مداوم بیت وی را در بازی‌های سیاسی مختلف به دنبال خواهد داشت، بازی ای که ابتکار عمل آن همیشه با تیم احمدینژاد خواهد بود. به اعتقاد نگارنده نام رئیس فعلی‌دولت چه به خاطر مدیریت اقتصادی خود و چه به خاطر به چالش کشیدن روحانیت و رهبری نظام، به عنوان یکی‌از موثر‌ترین عوامل سقوط حاکمیت جمهوری اسلامی در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد

ارسال دیدگاه