تقی روزبه: جنبش دانشجوئی وآزمون فراخوان اعتراضی ۲۵ اردیبهشت
عوامل متعددی وجود دارند که مانع شکوفائی و رشد این جنبش در تناسب با شرایط پیچیده موجود هستند و در نتیجه صفوف رزمنده و بالقوه سراسری آن را دچار تشتت و آشفتگی کرده و از بروز خود سازمان یابی سراسری و مستقل آن جلوگیری می کنند.
۱- بی شک جنبش دانشجوئی با توجه به کمیت چندمیلیونی، تجارب و آگاهی، رزمندگی و داشتن پشتوانه غنی سنت مبارزاتی و پراکندگی محیط های دانشگاهی در سراسر کشور و بالاخره بطور مشخص حضور فعال آن در اعتراضات دو سال گذشته، واجد اهمیت زیادی است. و بهمین دلیل در صورت فعلیت یافتن پتانسیل آن می تواند نقش مهمی در تقویت جنبش سراسری ضداستبدادی- مطالباتی و تعمیق آن داشته باشد.
عوامل متعددی وجود دارند که مانع شکوفائی و رشد این جنبش در تناسب با شرایط پیچیده موجود هستند و در نتیجه صفوف رزمنده و بالقوه سراسری آن را دچار تشتت و آشفتگی کرده و از بروز خود سازمان یابی سراسری و مستقل آن جلوگیری می کنند. صرفنطراز فشار سنگین سرکوب وفضای پادگانی تحمیل شده بر دانشگاه ها، دوعامل دیگریعنی نقش مداخله گرانه و منفی نیروهای سیاسی بیرون ازجنبش دانشجوئی وسکتاریسم هم دراین پراکندگی وانفعال نسبی جنبش دانشجوئی موثرند که بدون فائق آمدن برآنها نیروی کافی مقابله با استبداد آزاد نخواهد شد.
۲- یاد آوری دودرس مهم ازتجارب گذشته
یکی از مهمترین وحیاتی ترین مشخصه های جنبش دانشجوئی که هم چون گوهری گرانبها باید از آن در همه شرایط پاسداری کرد، همانا مستقل بودن آن است:
جنبش دانشجوئی بدلیل پتانسیل واهمیتش در جامعه و تأثثر گذاریش برمحیط خانواده و مدارس و فضای شهر، همواره مورد توجه طبقات و نیروهای گوناگون جامعه بوده است تا بتوانند ازطریق آنها گفتمان و نفوذ خود بر جامعه را گسترش دهند. در دوره گذشته تلاش بی وفقه اصلاح طلبان حکومتی برای به خدمت گرفتن پتانسیل جنبش دانشجوئی و تبدیل آن به تسمه نقاله دست یابی به قدرت را بهمراه پی آمدهای مخربش شاهد بودیم.
بی شک آزمون فوق برای جنبش دانشجوئی دارای چنان اهمیتی است که لازم است همواره درسهای آن را فراراه جهت گیری خود قراردهد.برطبق این تجربه نگاه به بالا و قرار گرفتن زیر چتر قدرت ها و جریانهای سیاسی معطوف به قدرت و حفظ سیستم موجود، برای جنبش دانشجوئی هم چون سم کشنده ای است. بدیل این رویکرد و به مثابه خط راهنما، دفاع ازآزادی و برابری اجتماعی و مبارزه علیه استبداد در تمامی جلوه های آن، تقویت پیوند و همبستگی با سایر جنبش های اجتماعی-طبقاتی اعم از جنبش کارگران و معلمان و زنان و جوانان و مردمان مناطق تحت ستم ملی می باشد.
علاوه بر راهبرد فوق، تنظیم مناسبات بین گرایشهای گوناگون جنبش دانشجوئی پیرامون اهداف مذکور براساس، همکاری و اتحاد عمل پیرامون اشتراکات، ضمن احترام به اختلافات و پرهیزاز تفرقه افکنی، برای برآمد صفوف همبسته و تأثیر گذار جنبش دانشجوئی از اهمیت کلیدی برخوردار است.
۳- یا دآوری دو درس مهم جنبش اعتراضی دو ساله اخیر
جنبش ضد استبدادی مردم ایران برای تقویت پایگاه اجتماعی خود و به زانو درآوردن دیکتاتور حاکم ناگزیر است مطالبات سیاسی و آزادیخواهانه را با مطالبات معیشتی واقتصادی در هم بیامیزد. و گرنه درغیاب آن جنبش بدلیل رشد ناموزون و یک جانبه اش قادر نخواهد شد پایگاه اجتماعی خود را گسترش دهد و میلیونها تن را به طور فعال درگیر مبارزه علیه استبداد وعلیه بی عدالتی ها نماید.
بدون پیوند بین نان و آزادی جنبش انقلابی و بنیان کنی که شکل گیری آن پیش شرط تغییرات عمیق مورد نیازجامعه است فراهم نخواهد شد. مرور این درس برای بیرون کشیدن جنبش از افت و حالت انفعالی، داری اهمیت تعیین کننده است. دومین عامل تعیین کننده و بهمان اندازه مهم واستراتژیک که با مرور بر تجربه جنبش دو ساله و دلایل افت و زمین گیرشدن جنبش بدست می آید، وجود شکاف و چالشی در صفوف جنبش، علیرغم افزونی نارضایتی ها و نفرت عمومی از حاکمیت است: شکاف بین بدنه ای که مطالبات آن از چهار چوب نظام فرا رفته است و کانون اصلی قدرت را مورد آماج براندازانه خود قرار داده است، و جریان ها و رهبران و منشورها و گفتمانی که تلاش دارد آن را در چهارچوب نظام وقانون اساسی آن کنترل و هدایت کنند.جنبش بدون حل این چالش قادرنخواهد شد ازوضعیت درجازدن بدرآید.
عبورازچنین چالشی دروهله اول مستلزم شکل گیری هم آهنگ کنندگان،سخنگویان وفراخوان دهندگان مستقل وبرجوشیده ازمتن جنبش ساختارشکن است.شبکه های هم آهنگ کننده ای که نگاهش برمطالبات وظرفیت ها ی جنبش وجمع بندی تجارب ومطالبات آن وجهت گیری رهائی بخش یعنی آزادی وبرابری اجتماعی باشد ونه به بالا وسودای تقسیم قدرت وچانه زنی پیرامون آن. درواقع زمینه ها وعناصر،نیروها وسرمایه های بسیارمتعددی بویژه درطی آزمون وپراتیک چندسال اخیرجنبش پرورده شده ویا درحال پرورده شدن هستندکه قادرند با درنظرگرفتن مطالبات و نبض جنبش وامکانات آن خلأ فوق را پرکرده و این مهم را به انجام برسانند.
بی شک نقش جنبش دانشجوئی در پرکردن این خلاء وچالش به سود بدنه فرارونده ومستقل شدن ومستقل ماندن آن دارای اهمیت است.مهم است بدانیم تامادامی که جنبش نگاهش را به عناصرونخبگان طبقات دیگر وبیرون ازخود بدوزد وتابه خود وسرمایه های خودپرورده اش ارجاع نکند، به جائی نخواهد رسید. دراین رابطه راهبرد خود سازمان یابی وخود رهبری ازاهمیت بنیادین برخورداراست.
۴- اصلاح طلبان وشرکاء سابق قدرت و مغضوب شدگان کنونی،درپی عبورجنبش ازنظام موجود وتقویت خصلت ساختارشکن وانقلابی آن،تمامی نیرو وتوان خود را برای کنترل هدایت آن بکارگرفته اند.لازمه این کارگردآوری نیروهای حامی خود بوده است. برای آنها جنبش رنگین کمان معادل با رنگی معین-سبز-بود .لذا به تجدید سازماندهی وگردآوری نیروی خود درهمه عرصه های اجتماعی و ازجمله دانشجوئی مبادرت کردند. آنها هم چنین برایجاد یک رهبری “سبز” تحت عنوان شورای هماهنگی امید سبز برگزیده موسوی وکروبی برای جنبش (مثل “شورای انقلاب” خمنیی دراوان انقلاب علیه سلطنت) وتدوین منشورسبزامید به مثابه منشورجنبش که مبین رویکردیک گرایش معین ومعطوف به چهارچوب نظام بودبرآمدند.تمامی تلاش ها صرف آن شد که گفتمان خود را به گفتمان حاکم جنبش تبدیل کنند وگرایش های دیگر را یا به زیرچترخود بکشند ویا منزوی سازند.
بی تردید چنین رویکردی حاصلی جزتشدید تشتت درصفوف جنبش،درجا زدن وگامی به سوی عقب نبود وپی آمدهای آن نیز برکسی پوشیده نیست. به عنوان نمونه رویکرد مهاجرانی نسبت به خامنه ای وتبرئه وی ازفساد، گویای چشمک زدن حقیرانه و آشکاری بود به قدرت ازدرون “شورای سبزامید” وچوب حراج زدن به دست آوردها وفداکاری ها جنبش.این رویکرد به درجات دیگری درمورد سایرعناصر ومدعیان رهبری این جریان نیزخود را نشانداد ومعلوم شد که چه کسانی وباچه رویکردهائی خویشتن را میراث دارجنبش وپدرخوانده آن می دانند.
۵- همانطورکه اشاره شد تلاش این جریانات برای کنترل جنبش های اجتماعی وبردن آن بزیرچترهژمونی خود است. نظیرتلاشی که درمورد اول ماه مه به عنوان روزخشم صورت گرفت و اکنون جنبش دانشجوئی بکارگرفته می شود.نحوه فراخوان دادن وشعارها وپوسترها وهدف های تظاهرات سراسری ۲۵ اردیبهشت درادامه همان رویکرد برخورد ابزاری با جنبش ها و کنترل آنها،برای برون رفت ازبن بست های تاکتیکی وابرازقدرت نمائی است.این رویکرد بخصوص درمورد جنبشی هم چون جنبش دانشجوئی با پتانسیل عظیم فراروندگی اش بسیارآشکاراست:
اولا یک گرایش معین یعنی دانشجویان “سبز”که متعلق و وابسته به این جریان هستند وبه عنوان بخشی ازانجمن اسلامی دانشگاه تهران وپلی تکنیک، ازفرازسرجنبش دانشجوئی وسایرگرایش ها،بطوریک جانبه شروع به دادن فراخوان برای کل جنبش دانشجوئی می کنند. هدف ها وشعارها وزمان ومکان ونوع ورنگ پوسترها –که البته اساسا چیزی جزسبز-نیست با جهت گیری های معطوف به درون نظام وبی توجه به دست آوردهای جنبش دانشجوئی درطی سالهای اخیر مبنی برتأکید برپیوند با سایرجنبش های اجتماعی، دانشجویان را دعوت به آکسیونهای مورد نظر خودمی کنند. بدیهی است که بکارگیری این گونه شیوه های هژمونی طلبانه واقدام ازبالای سرجنبش ودرعین حال معطوف به نگاه به بالا و اصلاح طلبانه، قادرنخواهد بود که بازتاب دهنده پتانسیل جنبش دانشجوئی ومطالبات آن باشد.ازاین رو نه فقط نمی تواند موجب تقویت جنبش دانشجوئی گردد،که برعکس آن را دچارپراکندگی وانفعال بیشتری می کند.
درآخرین اعلامیه این جریان درفیس بورک فراخوان خود، صراحتا باادبیاتی که نمی توان آن متعلق به جنبش دانشجوئی اصیل ومستقل دانست،ادعامی کند که بدون حمایت رسمی نمایندگان موسوی درشورای هم آهنگی سبز امید که گویا به ادعای این جریان دارای نفوذ گسترده درمیان دانشجویان می باشد، اعتراض واعتصاب دانشجویان نخواهد توانست راه به جائی ببرد!.
چنانکه مشهوداست،این گونه چک سفید کشیدن و نگاه به بالا ورهبرتراشی و مشروط کردن پیروزی حرکت دانشجویان به حمایت رسمی کسانی که درطی چندماه آزمون خود،خالی بودن چنته اشان را برای بسیاری عیان ساختند،نمی تواند ابدا درشأن یک جنبش دانشجوئی خودپوومستقل باشد مگر آنکه اززبان زائده های متصل ووابسته ای بیرون به تراود! ضمن آنکه درعمل نیزحاصلی جزتشدید حالت فوق العاده سرکوب وافزایش هزینه های مقاومت ندارد.
متأسفانه چنین شیوه ها وموج سواری ها ،نه فقط کمکی به خروج ازبن بست وتنگناهای جنبش بطوراعم وجنبش دانشجوئی به طوراخص نمی کند،بلکه حاصلی جز تشدید تشتت و به باددادن فرصت ها نخواهد داشت.
ازهمین رو تنها راه اجتناب ازآن برای جنبش دانشجوئی مستقل وبویژه فعالین و گرایشات رادیکال ومدافع مطالبات واقعی واساسی جنبش، بدست گرفتن ابتکارعمل بدست خود جنبش وفعالین آن است که مستلزم برگرفتن نگاه ازبالا به سوی بدنه جنبش دانشجوئی ودرراستای مطالبات کلان جنبش عمومی ،داشتن ارزیابی روشنی از ماهیت چالش های کنونی جنبش و راه های برون رفت ازآن است.البته افشاء صرف ومنزوی کردن نگاه به بالا به تنهائی کافی نیست.بدون برخورد مثبت و ابتکارعمل ناظربراقدام ودادن فراخوان های مستقل و برخاسته ازنیازها،خواستهای مشترک و سراسری وبرآمده ازصفوف متکثر دانشجویان، که هم دربرگیرنده مطالبات صنفی وبی واسطه آنها باشد، وهم البته درهماهنگی وهم پیوندی با کلیت جامعه وجنبش های اجتماعی موجود ،خلاء مزبورپرشدنی نیست. جنبش دانشجوئی،بویژه گرایش های رادیکال آن ضمن مقابله بااین گونه یک جانبه گری ها وهژمونی طلبی ها واحتراز ازرفتن به زیرچترآنها،درعین حال باید بتواند ازموضع مستقل و مثبت،ضمن وفاداری کامل به مطالبات بنیادین جنبش دانشجوئی ،با سایرگرایشها ونیروهای متزلزل وبینابینی درصفوف دانشجویان تاهرحدی که آمادگی مبارزه با استبدادحاکم وهمراهی با سایرنیروهای ضداستبدادی را دارند، پیرامون اقدامات و خواستهای مشخص به همسوئی ها وهم آهنگی ها ویا اتحادعمل های مشخص وممکن مبادرت نماید.
بی تردید درشرابط سرکوب-بویژه درگامهای آغازین حرکت- طرح مطالبات ملموس وصنفی برای بسیج بدنه وکندکردن تیغ سرکوب تاحدی مؤثرومفیداست-همانند اعتراضات جنبش کارگری-اما این مساله چیزی جزبازتاب پیوند جنبش مطالباتی وجنبش ضداستبدادی درانطباق با محیط های دانشجوئی نیست و منافاتی با داشتن افق های انقلابی وفرارونده ازسیستم موجود ندارد.
۲۰۱۱-۰۵-۱۳ ۲۳-۰۲-۹۰ تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
taghi_roozbeh@yahoo.com