تقی روزبه: مرگ بن لادن یا بن لادنیسم؟

از زمانی که بوش پسر گفت هرکس با ما نیست بر ماست و به بهانه مقابله با تروریسم،  به توجیه اهداف جهانگیرانه و پیشبرد جهانی سازی بشیوه مسلحانه به اشغال کشورهای دیگر پرداخت، معلوم شد که نیروی محرکه اصلی در پس پشت مبارزه با تروریسم ، این فرزند ناخلف وعصیان کرده غرب، چیزی جز تحقق رویای جهان  تک قطبی و معماری نظم نوین درپی  فروپاشی جهان شرق نیست.

۱- اوباما با اعلام کشته شدن بن لادن، جهان بدون بن لادن را جای امن تر و بهتری برای زندگی دانست. هیلاری کلینتون ازاجرای عدالت سخن گفته و جملگی مقامات بلند پایه آمریکا و جهان آن را نقطه عطفی در مبارزه علیه تروریسم اعلام کرده اند. با این وجود همه آنها گوشز دکرده اند که جنگ علیه تروریسم پایان نیافته است وابراز نگرانی خود از واکنش های انتقام جویانه القاعده، را پنهان نساخته اند  و به شهروندان و تأسیسات خود درسراسرجهان حالت آماده باش داده اند. آنها برای رهائی از شر مرده  بن لادن و اجتناب از تبدیل شدن آن به معبدی بزرگ، جز سپردن جسد وی به امواج دریا راهی  پیدا نکردند. پس معلوم می شود با کشتن بن لادن هنوز کابوس بن لادنیسم از بین نرفته است. بسیاری از کارشناسنان آگاه به القاعده  بر این نظرند که القاعده یک سازمان متمرکز و تحت کنترل بن لادن نبوده است، تا با حذف بن لادن متلاشی شود. از همین روهنوز زمان پایکوبی پایان “جنگ اعلام شده با تروریسم” فرا نرسیده است.

۲- سخن گفتن از”تروریسم” ومصادیق آن از زبان دولتمردان و مبلغان جهان سرمایه داری بیانگر تنها نیمی ازحقیقت است ونه تمام حقیقت. آنها توسل به نوعی دیگری از تروریسم، یعنی کشتن و بمباران کردن و شبیخون به مناطق غیرنظامی و شکنجه و ترور و شبیخون های نظامی به مناطق غیرنظامی  را-تروریسم دولتی را- امری رهائی بخش و مشروع می دانند. چراکه در انطباق با نیات و منافع آنها بشمار می رود.

از زمانی که بوش پسر گفت هرکس با ما نیست بر ماست و به بهانه مقابله با تروریسم،  به توجیه اهداف جهانگیرانه و پیشبرد جهانی سازی بشیوه مسلحانه به اشغال کشورهای دیگر پرداخت، معلوم شد که نیروی محرکه اصلی در پس پشت مبارزه با تروریسم ، این فرزند ناخلف وعصیان کرده غرب، چیزی جز تحقق رویای جهان  تک قطبی و معماری نظم نوین درپی  فروپاشی جهان شرق نیست.
ازهمین رو بجای خاموش کردن شعله های تروریسم، تنها موجب تقویت زمینه ها و بنیادهائی گشت  که هم چون بذرهای از خاک برآمده، سبب  رشد بنیادگرائی و نفرت از تمدن غرب وعلیه سیاست های تجاوزگرانه و تبعیض آمیز آن گردید. بی تردید با توسل به نوعی از تروریسم علیه تروریسم نمی توان آن را ریشه کن کرد، هر چند ممکن است پیروزی های مقطعی بدست آورد و به  پایکوبی پرداخت و بهره برداری های انتخاباتی کرد.

۳- فروپاشی بلوک شرق ودیوار برلین، فاجعه ۱۱ سپتامبر، حمله به عراق و افغانستان واکنون کشته شدن  بن لادن … همگی نشانه هائی  از ورود وافول دوره ای (خرده پارادایم) از تحولات جهانی محسوب می شود که بحران در گفتمان سوسیالیسم و آزادی، رؤیای سرکردگی جهان تک قطبی وعروج بنیادگرائی درغیاب گفتمان سوسیالیسم و رهائی از بارزترین مشخصه های آن بوده است. جایگزینی اوباما بجای نئومحافظه کاران، با جایگزین کردن سیاست چند جانبه گرائی بجای یک جانبه گرائی و با تعدیل شیوه ها و جلب همکاری سایر قطبهای در حال عروج  البته تاحدی از وخامت بحرانی که  رویای جهان تک قطبی و پایان جهان دچار آن شده بود کاست، اما هم هدف های  امپریالیستی هم چنان دست نخورده باقی ماند و نتوانست  موجب جلوگیری از ورود  نظام  سرمایه داری  به فاز تازه ای از بحران بزرگ و همه جانبه  که از مدتها  پیش گرفتارش بود و تهدیدش می کرد، گردد. تقسیم نسبی منافع جهانی و قدرت جهانی، بین قدرت های بزرگ و یا در حال عروج  قادر به جلوگیری ازحرکت امواجی که از مبدائی دیگر بجز بنیادگرائی با ماهیتی ارتجاعی و واپسگرایانه، برمی خاستند نگردید.

۴- از مدتها پیش بحران سرمایه داری در فاز جدید در حال زایش فرزندان ونیروهای جدیدی بود. فرزندان جدید طوفان در نخستین موج بلند خود حلقه ضعیف این زنجیره جهانی را در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، از مهمترین مناطق تأمین کننده مافوق سود سرمایه جهانی، مورد حمله و گسست قرار دادند. آشتی  و گره خوردگی جنبش نان وآزادی جنبش مطالباتی و جنبش آزادیخواهانه از مشخصات برآمدهای نوین است. بی تردید شروع پایان دوگانه نان و آزادی درعین حال هم به معنی پایان یکه تازی بنیادی گرائی و شروع افول آن است وهم  به  معنی مقابله با سیاست های سلطه طلبانه و امپریالیستی سرمایه ونظام حاکم برجهان.

۵- با این همه پارادایم جدید با مطالبه توامان نان و آزادی و یا دموکراسی و برابری اجتماعی اولا هنوز در گام های نخست خود قراردارد  و تا ثبیت خود راه طولانی، پر سنگلاخ و توام با افت وخیزی را در پیش رو دارد و ثانیا قدرت های بزرگ سرمایه داری با تکیه به تجارب تاریخی خود در تلاش و تکاپوی همه جانبه ای برای مصادره و بیرون کشیدن چاشنی آن هستند. آنها با تکیه برسیاست موج سواری واصلاح و کنترل از بالا و بکارگیری مشت آهنین وافروختن جنگ های جدید در صدد حفه کردن و به ییراهه بردن برآمد نوین هستند. آنچه که قطعی است  پیدایش زمینه ها و گرایش های مثبت و تشنه تغییراست و جز آن هیچ چیز قطعی و مقدر وجود ندارد و گزینه سوسیالیسم و آزادی و برابری اجتماعی نیز نه جبر تاریخ بلکه گزینه ای است که کارگران و زحمتکشان می توانند با آگاهی وهمبستگی خود انتخاب کنند و بدست خود آن  را بنا کنند.
بدون خود آگاهی وسیع ترین توده های کار و زحمت وهمه فعالین وکوشندگان به ماهیت ومعنای فرایندهای در حال وقوع  پارادایم جدیدی که در بستری انتقالی قراردارد،  و بدون خنثی کردن تاکتیک ها و سیاست های پیچیده سرمایه داری مجرب، امکان پیشروی مستمر وجود ندارد.  
 
۲۰۱۱-۰۵-۰۳ ۱۳-۰۲-۹۰
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
taghi_roozbeh@yahoo.com

ارسال دیدگاه