جمهوری اسلامی بالاخره سیامک پورزند را کشت

لحظاتی پیش سیامک پورزند درگذشت. وی در مدت زندان به دلیل عدم مداوای بیماری های مختلف ناشی از کهنسالی دائما به مصرف قرص های مسکن و آرام بخش پرداخته و به همین دلیل تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده بود. او در دوران زندان کنترل ادرار و مدفوع خود را نداشت و دچار سکته قلبی شد.

 مقامات زندان به دلیل وخامت حال وی، در آخرین لحظات تصمیم گرفتند او را به خواهرش تحویل دهند تا درگذشت وی در زندان به گردن آنها نیفتد. سیامک پورزند، شخصیت فرهنگی که قریب ۷۵ سال از عمرش می گذشت مدتی طولانی در زندان انفرادی به سر برد و علیرغم اینکه مسوولان قضایی ایران به اتحادیه اروپا تعهد داده بودند که وی را به عنوان اولین نفر از فهرست ده نفر زندانیان سیاسی که باید آزاد شود، آزاد کنند، اما چون این مقامات می دانستند که با آزادی وی بسیاری از رفتارهای غیر انسانی که با پورزند شد فاش می شود، لذا تمام تلاش براین قرار گرفت که پورزند زنده آزاد نشود. مقامات قضایی جمهوری اسلامی به اتحادیه اروپا تعهد دادند که ده زندانی سیاسی و از جمله سیامک پورزند را به زودی آزاد خواهند کرد، اما با وجود اینکه از فرصت تعهد شده گذشته بود، این مقامات دنبال بهانه ای بودند که مطابق رویه گذشته خود آزادی این افراد را ناشی از تصمیمات نظام بدانند، نه فشارهای بین المللی. به هر حال این آزادی تحقق نیاقت و پورزند در بیمارستان مدرس سعادت آباد درگذشت. روحش شاد

در کنار استادم خانم مهرانگیز کار نشسته ام و می گوییم و می خندیم. تلفن نازنین افشین جم به صدا در می آید. صدای لزران دختر سیامک پورزند، چهره مهرانگیز را تغییر می دهد. به ناگهان بیرون می رود در حالی که خبر فوت همسر را می شنود اشک می ریزد، همسری که سالیان سال از او دور بوده است. صدها نامه نوشته که سیامک بیمار است او را رها کنید و به حال خود بگذارید تا از ایران خارج شود. قدرت گوش شنوا نداشت. سیامک پورزند را گروگان گرفته بود و نمی گذاشت او همسر و فرزندانش را ببینند و ناجوانمردانه اسیر وسوسه های قدرت طلبانه خود کرده است. تا اینکه این خبر ناگوار شنیده شد.

 مهرانگیز کار با شجاعت و اراده ای که در سالهای گذشته از خود نشان داد دخترانش را دلداری می دهد و به آنها می گوید شجاع باشند و غم نخورند. اما این خانواده سالهاست که غمی در درونشان نشسته و در انتظار دیدار پدرشان هستند.

فرزندان سیامک چه گناهی کرده بودند که فرزندانشان و همسر مهربان و فداکارش نمی توانستند پدرشان را ببینند. حال دیگر پدر در دنیای حقیقیشان نیست. اما لکه ننگی دیگر در کارنامه جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است و آن لکه هرگز پاک نخواهد شد. سیامک پورزند سالها در بستر بیماری بود و تلاش کرد تا بتواند ممنوع الخروجی اش را رفع و به آغوش خانواده برگردد اما قدرت حاکم در جمهوری اسلامی اجازه نداد تا بوسه این پدر بر صورت فرندانش و همسرش بنشید.

شنیدن خبر فوت سیامک پورزند دردی بر دلم بود. دردی که حتی در زمان فوت پدرم احساس نکردم. عاشقانه استادم مهرانگیز را می ستایم و به او و همسر باوفایش افتخار می کنم.

مهرانگیز می گوید سه روز بود که با سیامک حرف نزده بودم. به لیلی گفتم تو جای من را بگیرو با پدرت صحبت کن…..

مهر انگیز می گوید: سعی کردیم او را بیرون بیاوریم ولی نمی توانستیم. آخر هم سیامک راحت شد.

مطمئن هستم اگر مهرانگیز در کنار همسر بود او سالیان سال در کنار خانواده اش زندگی می کرد.

مهرانگیز کار در زمانی خبر فوت همسرش را می شنود که سالهاست برای حقوق زنان و رسیدن به دموکراسی تلاش می کند. سالهاست تلاش می کند تا دیگران مثل خود فنا نشوند و در امنیت و آسایش زندگی کنند.

هزینه این تلاش برای مهرانگیز کار بسیار سنگین بود. همسرش در یک سوی جهان و خود در سویی دیگر برای از دست دادن سیامک، مراسم بزرگداشت می گیرند.

به خانم مهرانگیز کار و فرزندانش تسلیت می گویم. و برای حاکمان جمهوری اسلامی متاسفم که انسانیت را در خشونت و ظلم و قتل و جاه طلبی می دانند.

 محمد مصطفایی وکیل دادگستری

ارسال دیدگاه