ناصر اصغری: موقعیت جدید، نهادهای جدیدی می‌طلبد

یک معضل اصلی فعالین جنبش کارگری، برخورد با نهادهائی است که اکنون بعنوان تشکل‌های کارگری بین المللی شناخته شده‌اند. تشکل‌هائی مانند کنفدراسیون بین المللی اتحادیه‌های کارگری (ITUC)، فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری (WTUF)، و تا حدودی هم فدراسیون کار آمریکا (AFL-CIO). تا جائی که به سطح محلی و کشوری برمی گردد، دو نهاد اولی، همچنانکه از عنوانشان هم مشخص است، دستی در سازماندهی و جلو بردن سیاستهای اتخاذ شده توسط تشکل‌های کارگری کشوری عضو این نهادها ندارند. اما در مورد فدراسیون کار آمریکا موضوع فرق می‌کند و پائین‌تر به این موضوع اشاره می‌کنم که چرا بررسی این نهاد در این چهارچوب جا دارد.

نگاهی گذرا به چند نهاد مهم بین المللی کارگری
آی تی یو سی (ITUC) بزرگترین نهاد کارگری است که در بیش از ١۵٠ کشور نهاد عضو و وابسته بخود دارد. یعنی اتحادیه و نهادهای کارگری و یا نهادهائی که در آن کشورها بعنوان تشکل کارگری شناخته شده‌اند، عضو این نهاد بین المللی هستند.‌ای تی یو سی قبل از هر چیز این “تشکل”های کارگری را دور هم جمع می‌کند که بتواند با مجامعی مثل سازمان جهانی کار (ILO) و سازمان تجارت جهانی (WTO) وارد معامله و زد و بند بشود. اس و اساس این نهاد از همان اولین نطفه‌هایش، دور هم جمع کردن تشکل‌های کارگری برای رام کردنشان و به همکاری کشاندنشان با نهادهائی چون سازمان جهانی کار و سازمان تجارت جهانی است. اتفاقی نیست که اولین رئیس این نهاد، گای رایدر، که اتفاقا آخرین رئیس ICFTU هم بود، بعد از اتمام دوره ریاستش در‌ای تی یو سی، به معاونت دبیرکل‌ای ال او برگزیده می‌شود!‌ای ال او هم که یکی از نهادهای جانبی سازمان ملل متحد است که برای پرداختن به امور کار و کارگران و با همکاری نمایندگان ٣ طرف، یعنی نمایندگان دولت، نمایندگان کارفرمایان و نمایندگان کارگران (سه جانبه گرائی) و هماهنگ کردن این ٣ طرف درست شده است.

از آنجا که بدون آشنائی ابتدائی از‌ای سی اف تی یو و WCL و گذشته این دو نمی‌توان به خوبی‌ای تی یو سی را شناخت، لازم است که اشاره کوتاهی به این نهادها بکنم.‌ای تی یو سی حاصل ادغام‌ای سی اف تی یو و کنفدراسیون جهانی کارگران (WCL) در نوامبر سال ٢٠٠۶ است.‌ای تی یو سی بدنبال انشعاب در دبلیو اف تی یو در سال ١٩۴٩ به وجود آمد که اولی را به پیش بردن اهداف بلوک شرق متهم می‌کرد. در این انشعاب اتحادیه‌های کارگری زیادی، از جمله TUC از انگلیس، AFL-CIO از آمریکا، UGT از اسپانیا، FO از فرانسه و CISL از ایتالیا از دبلیو اف تی یو جدا شدند.‌ای سی اف تی یو رقیب اصلی دبلیو اف تی یو بود و بعد از فروپاشی بلوک شرق، بخش زیادی از اعضای این فدراسیون در کشورهای بلوک شرق سابق را به عضویت خود در آورد.

دبلیو سی ال (WCL) یکی دیگر از فدراسیونهای بین المللی بزرگ کارگری بود که در سال ١٩٢٠ تشکیل شد. عنوان اولیه این نهاد “فدراسیون بین المللی اتحادیه‌های کارگری مسیحی” بود که از اتحادیه‌های کارگری نزدیک به احزاب دمکرات مسیحی اروپا تشکیل شده بود. این نهاد ابتدا یک نهاد وابسته به کلیسای کاتولیک بود که هدف اصلی آن ساختن یک آلترناتیو در برابر اتحادیه‌های کارگری رادیکال و سکولار بود.

دبلیو اف تی یو (WFTU) یکی دیگر از بزرگترین نهادهای بین المللی کارگری است که بعد از سقوط دیوار برلین، نسبتا حاشیه‌ای شده است؛ چرا که وجود این نهاد و‌ای سی اف تی یو را قبل از هر چیز می‌توان در قطب بندیهای جنگ سرد تعریف کرد. هنوز هم بسیاری از اتحادیه‌های کارگری کشورهای “جهان سوم” که با تلاش فعالین احزاب برادر پروروسی تشکیل شده‌اند، عضو این نهاد هستند. منتها دائم در حال ریزش نیرو است. دبلیو اف تی یو هم در همکاری و هماهنگی نزدیک با نهادهائی چون‌ای ال او، یونسکو و غیره است.

دبلیو اف تی یو همچنانکه گفتم دیگر آن نقش اصلی‌ای که داشت را ندارد و کمتر سری در سرها دارد. مجبور است برای حفظ آبرو و رقابت با‌ای تی یو سی، هر جک و جانوری را هم به عضویت خود، تحت عنوان نمایندگان کارگران، در آورد. گرچه خبر عضویت “خانه کارگر” در این نهاد امسال منتشر شد، اما چندین سال است که با همدیگر نشست و برخاست داشته‌اند. کارگران در ایران بر علیه این نهادهای سرکوب رژیم در میان کارگران در حال انقلابند. در مصر، فعالین مستقل کارگری بر علیه کنفدراسیون عضو دبلیو اف تی یو قیام کردند. در لیبی آنچه که بعنوان فدراسیون سراسری اتحادیه‌های کارگری شناخته شده است و یک نهاد کاملا دولتی و ضدکارگری است، عضو دبلیو اف تی یو است. بهرحال آن اتفاقاتی که در “جهان عرب” در حال افتادن هستند، دبلیو اف تی یو را در موقعیت خوبی قرار نمی‌دهند.

فعالیتهای فدراسیون کار آمریکا را باید به دو بخش بین المللی و محلی تقسیم کرد. تا جائی که به فعالیتهای بین المللی آن مربوط می‌شود، باعث نگرانی و اعتراض بسیاری از فعالین محلی شده است. این فدراسیون در بسیاری از قاره‌ها، شاخک خود را دارد که هدف خود را تأمین منافع آمریکا تعریف کرده‌اند. فعالیتهائی که این شاخکها انجام می‌دهند، جلب و جذب فعالین کارگری‌ای است که مخالف اتحادیه‌های کارگری‌ای هستند که وابسته به دبلیو تی یو اف هستند.

معمولا این شاخکها در هماهنگی با‌ای تی یو سی (و در گذشته‌ای سی اف تی یو) کار می‌کنند. برای مثال در ونزوئلا، برای جلو بردن اهداف خود در تقابل با اتحادیه‌های کارگری طرفدار چاوز، با فعالین کارگری‌ای که مخالف چاوز هستند همکاری می‌کنند که باعث نگرانی‌های بسیاری از فعالین کارگری آمریکا شده است. و یا در بحبوحه سر کار آمدن یلتسین در روسیه، و باز هم برای جلو بردن اهداف خود در تقابل با اتحادیه‌های کارگری شوروی که نیروی اصلی دبلیو اف تی یو بودند، از فعالین کارگری در اعتصابات معادن روسیه و دیگر جاها، همکاری کردند. حتی در مصر هم، اخبار مزدور حسنی مبارک بودن اتحادیه‌های کارگری پرومبارک را در سطحی وسیع پخش کردند و برای جلو بردن اهداف خود، کمکهایی هم به فعالین کارگری مستقل کردند. فعالین کارگری منتها اکثر موارد حواسشان به اهداف این نیروها هست و همچنانکه در مصر این موضوع را به جلو کشیدند، از حمایتها و رساندن صدای آنها به نهادهای بین المللی تشکر کردند، اما گفتند که هر کدام هدفی جداگانه را دنبال می‌کنند.

برخورد ما با این نهادها
وقتی که مخاطب کارکرد این نهادها را جلو خود می‌گیرد پر است از، بقول معروف و برای فقدان یک کلمه بهتر، خیانت و فروختن منافع کارگران به طبقه سرمایه داران. منتها اینها در مقاطعی به دستگیری فعالین کارگری‌ای مثل منصور اسانلو و محمود صالحی اعتراض می‌کنند. در اعتراضات بین المللی به دستگیر فعالین کارگری فلان کشور شرکت می‌کنند. از وزن بین المللی خود استفاده کرده و فشارهائی را بر رژیمهای مستبدی مثل حسنی مبارک و جمهوری اسلامی و غیره وارد کرده‌اند.

این نهادها مثل هر نهادی که چشمش به مجرای قانونی است، در دنیای امروز سرمایه داری، در بن بست است. منتها فعالین کارگری زیادی هستند که انرژی ویژه‌ای صرف “قانع” کردن سران این نهادها را دارند که راه دیگری را انتخاب کنند! این نهادها برای جلو بردن منافع طبقاتی طبقه کارگر ایجاد نشده‌اند و کسی که سعی در قانع کردن سران این نهادها هستند، در بهترین حالت متوهم است. گرایش کمونیستی درون جنبش کارگری، اگر بتواند باید نهاد بین المللی خود را ایجاد کند. این نهاد می‌تواند چیزی باشد مثل بین الملل کارگری و یا آنچه که به نام “انترناسیونال اول” شناخته شده است. این بحث جداگانه‌ای است که باید جای دیگری به آن پرداخته شود.

نمونه‌ای از کنگره ‌ای تی یو سی
اکتبر سال ٢٠١٠ گزارش مانندی از دو تن از نمایندگان دو اتحادیه مهم کارگری از برزیل (Julio Turra) و توگو (Tétévi Gbikpi-Benissan) به دومین کنگره “کنفدراسیون بین المللی اتحادیه‌های کارگری” ITUC در ونکوور کانادا، در خبرنامه شماره ٢١ “کمیته ارتباطات بین المللی برای انترناسیونال کارگران”، منتشر شد. این گزارش از وضعیت حال بد این کنفدراسیون خبر می‌دهد. بد به این معنا که این مجمع دارد زیر فشار خردکننده بحرانهای اخیر سرمایه داری افشا می‌شود و دیگر کمتر کسی توهمی به آن دارد و دلی به آن خوش کرده است.

در این گزارش آمده است که کنگره دوم این کنفدراسیون که بیش از ١۴٠٠ شرکت کننده داشته، در ژوئن ٢٠١٠ در ونکوور با سخنان جورج پاپاندرو نخست وزیر یونان از بروکسل، بعنوان مهمان ویژه و از طریق ماهواره شروع شده است. ایشان در بحبوحه تظاهرات صدها هزار نفری خیابانی در یونان، که بر علیه اجرای طرحهای ریاضت اقتصادی به خیابان ریخته بودند و توسط فعالین کارگری که بعضی از آنها در همین کنگره هم شرکت داشتند سازمان داده شده بودند، مهمان ویژه کنگره‌ای تی یو سی هست. رئیس این کنگره، بقول نویسندگان این گزارش، در بهت و تعجب بخش زیادی از مهمانان، ایشان را بعنوان “یک دوست قدیمی کارگران” معرفی می‌کند.

رئیس فدراسیون اتحادیه کارگری آلمان، مایکل سامر، که قرار است رئیس بعدی‌ای تی یو سی بشود، گفته است که جورج پاپاندرو نه تنها نخست وزیر یونان است، بلکه رئیس انترناسیونال سوسیالیست هم هست و گفته است که باید با این نهاد کار کنند که بتوانند راه حلی برای برون رفت از این وضعیت پیدا کنند.
در ادامه گزارش آمده است که بعد از سخنان جورج پاپاندرو، اکثر کسانی که وارد بحث شدند، امید خود را به گروه (۲۰ (Gبسته بودند! درست همان روزهائی که خیابانهای تورنتو شاهد جنگ و گریز معترضین بر علیه اجلاس گروه ٢٠ و گروه ٨ و سیاستهائی را که اتخاذ می‌کردند، بود! اما این فعلا بماند.
روز دوم کنگره، دو “مهمان افتخاری” دیگری سخنرانی داشتند؛ دامنیک استراوس کان، رئیس صندوق بین الملل پول، که او هم توسط رئیس کنگره بعنوان “یک دوست قدیمی کارگران” معرفی شده بود، و پاسکال لمی، رئیس سازمان تجارت جهانی. موقع سخنرانی دامینک استراوس کان، بیش از نصف حضار سالن را به نشانه اعتراض به حضور “این دوست کارگران” ترک می‌کنند.

هدف از اشاره به این کنگره و مهمانانی که آنجا و نقطه امید این کنگره بودند، صرفا نشان دادن بن بست این نهاد است که قبل از هر چیزی کنگره را دو شقه کرده بود.
واضح است که این نهادها حتی پیش پا افتاده‌ترین منافع صنفی کارگران، حتی در سطح زد و بندهای بین المللی را هم نمایندگی نمی‌کنند. تعدادی فعال شریف کارگری هنوز دل به این نهادها خوش کرده‌اند. این در عین حال وقت تلف کردن هم می‌باشد. اما تا زمانی که جنبش کارگری نتوانسته است یک سنگر محکمی درست کند، کار ما باید فشار بر آنها برای حمایت از مبارزات کارگران باشد. باید اعتراض به بعضویت در آوردن نهادهای سرکوبی مثل خانه کارگر اسلامی باشد. می‌شود و باید به موازات آن کمپینی برای ایجاد نهاد دیگری که بتواند منافع کارگران را نمایندگی کند، براه انداخت. دوره و موقعیت جدید، راه و چاه‌های جدیدی را می‌طلبد.

١٩ مارس ٢٠١١

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.