یادداشت محمد نوری‌زاد برای ۱۰ اسفند: اعتراض و تظاهرات، حق مردم است

درباره ی دهم اسفند، جمعی از مردم ما قرار است به خیابانها بیایند و خواسته های خود را به نمایش بگذارند. من به ذات این حرکت و تعداد جمعیت طرفدار این خواسته ها کاری ندارم. بلکه می خواهم بگویم: پسندیده این است که حاکمان ما، فهم و عقلانیت خود را به نمایش بگذارند؛ این بدیهی ترین حق قانونی مردم را وقع نهند و بقای خود را با فریاد اعتراض یک جوان در مخاطره نبینند.

کلمه:
در بند ”دوالف“ زندان اوین، هم نگهبانان و هم افسر نگهبانان و هم کارشناسان، بسیار مودب و انسانند. لااقل با من که اینگونه بوده اند. لااقل با من که اینگونه بوده اند.گرچه شنیده ام در همین بند، با برخی از متهمین، کار به ضرب و شتم و توهین نیز کشیده است. این بند توسط سپاه اداره می شود؛ حتماً ”حفظ نظام“ این گونه تحکم فرموده است. وگرنه چرا باید سپاه در کنار وزارت اطلاعات، دکه ای بزند و کار موازی با او پیش بگیرد؟ شیوه ی مملکت داری ما، مخصوص خود ماست. اختراعی است که با خود ما نیز پایان می پذیرد. با این همه ، از بین همه ی روزنامه ها، تنها به من کیهان می دادند و اطلاعات ؛ و من بلافاصله صفحات پایانی این دو روزنامه را پاره می کردم و زیر تختم روی هم می گذاردم. مابقی را ریزریز می کردم و به سطل زباله ای که در آن آب بسته بودم ، می ریختم.

هر از گاه، با یک کف شوی زبر، به جان این تکه های ریزریزشده می افتادم و با ساییدن مدام ، انها را به شکل خمیر در می آوردم.با افزودن خمیر نان اضافی، درمجموع، به خمیری دست می یافتم که برای مجسمه ها و کارهای هنری من مناسب بود. از همین خمیر کیهان و اطلاعات، مجسمه های متعددی ساخته ام که در جای خود تماشایی است.

اما چرا صفحات پایانی این دو روزنامه را می بریدم و کنار می گذاردم؟ در صفحه ی آخر این دو روزنامه ، عمدتاً خبرهای خارجی نقش بسته است. و اغلب، خبرهای فلاکت و بدبختی و آشوبها و اعتصابها و ناآرامیها در سایر کشورها. و من ، عکس ها و خبرهای اعتصاب ها و درگیری ها و تظاهرات کشورهای خارجی را می بریدم و کنار می گذاردم. یک روز همه ی این بریده ها را از زیر تختم برداشتم و جلوی دوستان سپاهی گذاشتم و گفتم: ”ببینید، در همه ی دنیا، مردم حق اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و حتی اغتشاش و درگیری دارند. در قانون اساسی ما هم چنین حقی برای مردم دیده شده است. و ما، متاسفانه، در نقش حاکمان جمهوری اسلامی ایران، مردم خود را از این حق مسلمشان محروم ساخته ایم تا نشان بدهیم در این کشور، هیچ اعتراض و بحرانی نیست. حال آنکه اگر فهم می داشتیم، می دانستیم که تظاهرات مردمی، علاوه بر حق و قانون و مطالبات صنفی، شایسته ترین ابزار تخلیه ی روحی و روانی مردم یک کشور است.

تلنبار این حق فروخورده و این خشم ها و اعتراض های فروکشیده، وقتی به مرز انفجار می رسد که دیگر هیچ سد و مانعی نمیتوان برایش تدارک دید. مسخره ترین و البته درست ترین تیتری که درهمین خصوص دیدم، متعلق به روزنامه ی کیهان بود. آن هم تیتر اول صفحه ی اول؛ خوب دقت کنید: “ مردم فرانسه، به دلیل فقر و فساد و نابرابری، شهرهای فرانسه را به آتش کشیدند. “ این تیتر از این روی به مدد کیهانیان آمده بود تا بگویند: آهای مردم ایران، فقر و تبعیض و فساد، تنها در کشور ما وجود ندارد، نگاه کنید فرانسه را، مهد علم و تکنولوژی و آزادی را، عکس ها را تماشا کنید؛ که مردم شهرها را به آتش کشیده اند!

بله. خاصیت تیتر یک کیهان، در وهله ی اول، همین سخن پنهانی را برمی کشید. اما مسخره آنجا بود که همین تیتر، ناخواسته، گفته ی دیگری نیز داشت. و آن اینکه: در هرکجا اگر فقر و فساد و تبعیض بود، مردم می توانند شهرهای خود را به آتش بکشند! و این همان سخن پنهانی بود که از فهم و چشم کیهانیان دورافتاده بود. که یعنی این فجایع در ایران به وفور هست و مردم فرصتی و لابد حقی برای آتش زدن و اعتراض و اعتصاب ندارند.

درباره ی دهم اسفند، جمعی از مردم ما قرار است به خیابانها بیایند و خواسته های خود را به نمایش بگذارند. من به ذات این حرکت و تعداد جمعیت طرفدار این خواسته ها کاری ندارم. بلکه می خواهم بگویم: پسندیده این است که حاکمان ما، فهم و عقلانیت خود را به نمایش بگذارند؛ این بدیهی ترین حق قانونی مردم را وقع نهند و بقای خود را با فریاد اعتراض یک جوان در مخاطره نبینند.

اعتراضها و اعتصابها، با همه تلخی هایشان، سوپاپ های تخلیه ی روانی مردمان یک جامعه اند. آنانی که چنین حقی را قانونی کرده اند، به این نگرش انسانی نظر داشته اند.

صبر می کنیم تا میزان خویشتن داری و احترام حاکمان خود را به حق قانونی مردمشان تماشا کنیم. ”بصیرت“ یعنی این! چرا که حاکمان بصیر هیچگاه پای بر حق مردم نمی نهند.

ارسال دیدگاه