حمید تبریزی: حسن عباسی؛ از “افسری جنگ نرم” تا داوری جشنواره فیلم فجر

اعلام اسامی “‌هفت سینماگر” از سوی روابط عمومی جشنواره فیلم فجر به عنوان اعضای هیئت داوران بیست و نهمین دوره این جشنواره در بخش “مسابقه سینمای ایران-سودای سیمرغ” و دیده شدن نام حسن عباسی در میان آنها، واکنش‌های زیادی در رسانه‌ها به وجود آورده است.

بی بی سی:
اغلب واکنش‌ها که جنبه انتقادی و اعتراض آمیز نیز داشته‌اند مربوط می‌شود به کاربران رسانه‌های مجازی نظیر فیس‌بوک و بالاترین، و وبلاگ‌نویسان در داخل و خارج ایران. تعدادی از رسانه‌های رسمی و منتقد داخلی نیر حضور حسن عباسی در فهرست داوران را “عجیب و سوال‌برانگیز” خواندند.

نداشتن پیشینه تحصیلی و اجرایی در حوزه سینما، و شاید از آن مهم‌تر وابستگی فکری و سیاسی به ارکان قدرت در ایران از عمده‌ترین دلایل مخالفان او ‌باشد. اما حسن عباسی کیست و آیا حضور او در هیئت داوری جشنواره فیلم فجر می‌تواند جنبه مثبتی هم داشته باشد؟

حسن عباسی کیست؟
حسن عباسی متولد سال ۱۳۴۵ در شهرستان ازنا در استان لرستان، از صریح‌ترین و جنجالی‌ترین چهره‌های سیاسی مخالف جریان اصلاحات در ده سال اخیر بوده است. او که گفته می‌شود عضو رسمی سپاه پاسداران است، با آغاز جنگ نیروهای ائتلافی علیه عراق در سال ۲۰۰۳، با حضور در برنامه‌های ویژه تلویزیون دولتی ایران، خود را به عنوان تحلیل‌گر مسائل سیاسی و استراتژیک معرفی نمود.

از آن پس آقای عباسی حضوری پررنگ در تریبون‌ها و رسانه‌های عمدتا حکومتی داشته و اقدام به نظریه‌پردازی در گستره وسیعی از موضوعات نموده است. لیست مقالات و عناوین سخنرانی‌های وی، ارائه شده در سایت “اندیشکده یقین-مرکز بررسی‌های دکترینال” و دیگر سایت‌های حامیان او، نشان می‌دهد که آقای عباسی علاوه بر موضوعات سیاسی که محور رویکرد او به دیگر مسایل نیز هست، درباره فلسفه، هنر، دین، تاریخ ، سینما، و ادبیات نیز اظهار نظر نموده و فعالیت می‌کند.

مواضع سیاسی
فعالیت‌های سیاسی حسن عباسی با ایراد سخنرانی‌های متعدد در مساجد و دانشگاه‌ها و ابراز مخالفت‌های شدید و آشکار با سیاست‌های دوره اصلاحات به ویژه با مفاهیم مطروحه از سوی محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران، نظیر “گفتگوی تمدن‌ها” و “جامعه مدنی” اوج گرفت.

با به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴، آقای عباسی فرصت بیشتری یافت تا خود را در قامت یک تئوریسین و استراتژیست مطرح نماید، عنوانی که نه از سوی منتقدان دولت و حکومت آنچنان جدی گرفته شد و نه در محافل رسمی و متنفذ گروه حاکم در جمهوری اسلامی رسمیت یافت.

با این وجود این نکته را نمی‌توان انکار کرد که گرایش‌ها و استراتژی‌های سیاسی‌ای که آقای عباسی از اواخر دوره اصلاحات در سخنرانی‌ها و اظهارات خود بیان می‌کرد، مخصوصا درباره سیاست خارجی کشور، مطابقت زیادی داشته است با آنچه که دولت آقای احمدی‌نژاد در عمل، و با برخورداری از حمایت کامل آیت‌الله خامنه‌ای، در پیش گرفته است.

محورهای اصلی بینش سیاسی آقای عباسی که نزدیکی زیادی با سیاست‌های رسمی حکومت در چند سال اخیر داشته است عبارتند از : اتخاذ رویکرد تهاجمی در مقابل غرب، عدم سازش بر سر مسائل هسته‌ای، مبارزه با گرایش‌های لیبرالیستی و سکولاریستی در ایران، تاکید بر “تهاجم فرهنگی” غرب و “جنگ نرم”، و لزوم بازنگری در آموزش علوم انسانی در کشور.

با همه این نزدیکی‌های فکری با بخش‌های رسمی و امنیتی حکومت، تندروی‌های گاه و بی‌گاه او در سخنرانی‌هایش بعضا مشکلاتی را نیز برایش فراهم نموده است. آقای عباسی علاوه بر این که برای مدتی طولانی از حضور در صدا و سیما منع شده بود، مدارج و مدارک تحصیلی‌اش نیز مورد تردید افراد متفاوتی در سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی قرار گرفته است.

حسن عباسی در پاسخ به انتقادات، در یک سخنرانی به معترضان مدارک علمی‌اش واکنش نشان داده و گفت بیش از صدها پایان‌نامه دکترا زیر نظر او انجام شده است و استاد راهنمای بسیاری از سپاهیان دارای مدرک دکترا نیز بوده است.

اما شاید اوج فعالیت‌های سیاسی حسن عباسی، که موجب بازداشت موقت او برای مدتی کوتاه نیز شد، مربوط ‌شود به تعدادی از سخنرانی‌های او در جمع هواداران محمود احمدی‌نژاد، پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، که در آنها با شدت به سه تن از چهره‌های پرسابقه جمهوری اسلامی یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و محسن رضایی حمله کرده و آنها را مسبب ناکامی در جنگ با عراق دانست. او گفت:

“مدیریت ‘ما نمی توانیم’ در سال‌های آخر دفاع مقدس، امام راحل را به این سطح رساندند که جام زهر را بنوشد. چرا که فرمانده وقت سپاه (محسن رضایی) ‌گفت که ما تسلیحات می‌خواهیم. به همین دلیل نمی‌توانیم ادامه دهیم و نخست وزیر(میرحسین موسوی) نیز در پاسخ می‌گفت که نمی‌تواند، بنابراین همراه با رئیس مجلس(اکبر هاشمی رفسنجانی) این تصمیم را به امام منتقل کردند تا امام جام زهر را سر بکشد”.

ادامه این رویکرد در بررسی دلایل پایان جنگ با عراق از سوی او و تکرار و انعکاس نسبتا وسیع آن در رسانه‌های حامی دولت بدانجا کشید که در یک برنامه زنده تلویزیونی، دریادار شمخانی وزیر دفاع دولت خاتمی که مهمان برنامه بود، در پاسخ به صحبت‌های حسن عباسی که از طریق تلفن در بحث شرکت کرده بود، سابقه حضور او در جبهه را رد کرده و ناکامی در روزهای پایان جنگ را ناشی از کمبود نیرو و عدم حضور امثال آقای عباسی در جبهه‌ها دانست.

فعالیت در عرصه سینما
“اگر افلاطون زنده بود، او نیر فیلم مستند می‌ساخت”؛ این جمله‌ای است که حسن عباسی در نشست تخصصی دوره قبل جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت به زبان آورد، و این خود بیش از هر چیزی نمایانگر میزان اهمیت و اثرگذاری ابزار سینما در نگاه اوست.

شاید بتوان انگیزه‌های اصلی گرایش روزافزون نیروهای مختلف هوادار حکومت را به سمت سینما در صحبت‌های اخیر جواد شمقدری، معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران جستجو کرد:

“به نظر من کسانی که دغدغه انقلاب و نظام را دارند و دنبال رو راه امام و ولایت هستند، باید وارد عرصه‌های هنر و سینما شوند”.

آقای شمقدری همچنین از آمادگی وزارت ارشاد برای برگزاری کلاس‌های آموزشی سینما برای روحانیون و طلاب خبر داده و هشدار داد که “توطئه‌ای برای شیطانی جلوه دادن” سینما طراحی شده است تا مانع ورود “نخبگان مومن” به این عرصه شوند.

در کنار مسعود ده‌نمکی، کارگردان سه‌گانه اخراجی‌ها و عضو سابق گروه انصار حزب‌الله، حسن عباسی شاید شاخص‌ترین چهره اصطلاحا “تندرو” وابسته به جناح محافظه‌کار ایران است که به تازگی و از طریقی دیگر وارد عرصه سینما شده است.

آقای عباسی بسیاری از سریال‌های مشهور سینمای آمریکا، نظیر ۲۴، لاست (گمشده) و فرار از زندان را نقد کرده و بصورت فایل‌های صوتی و یا متن پیاده شده از سخنرانی منتشر نموده است.

آنچه در نقدهای سینمایی آقای عباسی به وضوح مفقود است، توجه به جنبه‌های هنری فیلم‌ها و مجموعه‌های مورد بررسی است. در ادامه رویه‌ای که شاید عمر آن به درازای پیدایش جمهوری اسلامی باشد، نقد فیلم‌های تولیدی دنیای غرب در بسیاری از برنامه‌های سینمایی تلویزیون ایران و رسانه‌های سینمایی وابسته به حکومت عمدتا از دریچه پس‌زمینه‌های احتمالی سیاسی و فرهنگی آنها مورد بررسی و کنکاش قرار می‌گیرد.

مرتضی آوینی، بنیانگذار مجموعه تلویزیونی روایت فتح، در کنار فعالیت‌های گسترده نویسندگی و سینمایی‌اش، شاید از آغاز گران این نوع گرایش به سینما و نقد فیلم در ایران پس از انقلاب بوده است.

اغلب نقدهای ارائه شده از سوی آقای عباسی بر پایه تعدادی مفروضات محوری صورت گرفته است که عبارتند از:
-آثار مورد نقد محصول برنامه ریزی صهیونیسم جهانی مسلط بر شرکت‌های بزرگ فیلمسازی غرب بوده و به هدف تبلیغ قوم و آیین یهودی، افزایش نفوذ صهیونیسم در جهان یا نشان دادن رنج‌های یهودیان برای مظلوم‌نمایی ساخته شده‌اند.
-آثار مورد نقد با ترویج برهنگی و بی‌بندوباری به دنبال تضعیف و از بین بردن سنت‌های اصیل و نظام فرهنگی جوامع اسلامی هستند.
-آثار مورد نقد به دنبال عقب‌مانده نشان دادن مسلمانان و تاکید بر خطرناک بودن آنها برای جامعه جهانی هستند.
-آثار مورد نقد به دنبال ترویج لیبرالیسم به عنوان تنها راه نجات بشر و پیشرفت کشورهای غیر غربی، بویژه ایران هستند.

نقد او بر سریال لاست، یکی از محبوب‌ترین و پربیننده‌ترین مجموعه‌ها در میان جوانان ایرانی، واکنش‌های زیادی را برانگیخت. آقای عباسی در قسمتی از نقد خود گفته بود:

” آخرین قسمت این فیلم وقتی همه از جزیره فرار می‌کنند، می‌روند آمریکا دوباره مجبور می‌شوند برگردند که پیام آن این است که از اتوپیا و مدینه فاضله‌ی لیبرال هیچکس نمی‌تواند فرار کند، هرکجا بروید باید برگردید. ایدئولوژی متفاوتی وجود ندارد. آقای ژوزف استیک‌لیتس وقتی می‌گوید نئولیبرالیسم دوره آن تمام شد یا فرانسیس فوکویاما می‌گوید نابود شده است، در این فیلم این خبرها نیست، حرف اول و آخر شده لیبرالیسم و این جزیره و بهشت همین وضع موجود است و باید برگردیم. نیمه شعبان امسال مقام معظم رهبری فرمود: “منتظر کیست؟ کسی که به حفظ وضع موجود قانع نیست” در این فیلم برعکس است. می‌گوید که وضع موجود همین جزیره جهانی است و شما هیچ راه دیگری ندارید، اگر از اینجا بیرون بروید دوباره باید برگردید”.

ممکن است به نظر برسد که نقدهای ارائه شده از سوی کسانی چون حسن عباسی، در بسیاری موارد غلوآمیز بوده و تا حدودی بزرگ‌نمایی نکات کوچک و بعضا تصادفی موجود در آثار سینمایی است، اما بازتولید مدام این نوع نگرش به سینما نشان از وجود دغدغه‌هایی جدی در قشری از جامعه است که مخاطبان پی‌گیر و جدی این تفکرات و گرایشات هستند.

آنچه اهمیت دارد این است که مقولاتی مانند تاثیر روانی و فرهنگی آثار تجاری سینمایی غرب که عمدتا تصویرگر یک نوع زیست متفاوت بوده و ترویج کننده روابط آزاد جنسی و خشونت، و بعضا دیدگاه‌هایی مغایر با باورهای دینی هستند، به دلایل مختلف، به ندرت مورد توجه ناقدان حرفه‌ای و تحلیلگران هنری و اجتماعی با سابقه سینمای ایران قرار می‌گیرد.

از سوی دیگر نظریات و آثار افرادی چون حسن عباسی و مسعود ده‌نمکی، با وجود داشتن مخاطب، به دلایل مختلف از جمله ضعف‌های هنری و وابستگی‌های سیاسی به حکومت، یکسره مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرند.

جدای از جایگاه افراد و وابستگی‌های آنان، صرف داشتن مخاطب برای این آثار، می‌تواند بیانگر این نکته باشد که دغدغه‌ها و صداهایی در جامعه وجود دارند که در این آثار فرصت خودنمایی می‌یابند، و در غیر این صورت در فضای نخبه‌گرای هنری و فرهنگی جامعه شنیده نشده و یا جدی گرفته نمی‌شوند.

از این دیدگاه ، قرار گرفتن فردی چون حسن عباسی در مسند داوری جشنواره فیلم فجر این امکان را فراهم می‌کند که این بخش از جامعه نیز حساسیت‌هایی دینی و فرهنگی خود را از یک تریبون رسمی هنری تکرار کنند تا شاید از سوی جامعه هنری مورد توجه بیشتری قرار بگیرند.

علاوه بر این به نظر می‌رسد، استقبال از گرایش افرادی چون حسن عباسی به هنر و سینما و ایجاد فضای تبادل اندیشه با آنان از طریق جدی گرفتن نظریات و آثارشان، در تلطیف فضای موجود و کاستن از میزان خشونت و بی‌اعتمادی در جامعه بی‌تاثیر نباشد.

ارسال دیدگاه