تقی روزبه : ۲۵ بهمن وپی آمدهای آن

حضورگسترده مردم در ۲۵ بهمن رژیم را غافلگیر، مضطرب وخشمگین ساخت. شاید کسی نتواند اظهارنظر قاطعی در مورد تعداد شرکت کنندگان بکند، اما اجماع گزارشات پیرامون  گستردگی آن، محتوای قاطع مطالبات مطرح شده وعکس العمل هائی که از هر سو-بویژه رژیم- برانگیخته، این روز را به روز مهمی درتقویم رویدادهای جنبش اعتراضی تبدیل کرده است.

در اینجا نگاهی داریم به مهم ترین دلایل آن:
- چنانکه می دانیم بدلیل گستردگی سرکوب و تاکتیک اصلی رژیم برای جلوگیری از شکل گیری تظاهرات متمرکز و سراسری، تجمعات گوناگونی در نقاط مختلف (و نه فقط در تهران بلکه هم چنین در چندین شهرستان) تشکیل گردید. حتی خبرگزاری دولت از رقم سرجمع ده هزار معترض سخن به میان آورد. پیام های  بیسیمی و محرمانه مبادله شده در میان نیروهای انتظامی تعداد شرکت کنندگان یکی از این تجعات متعدد را حدود شش هزار تن برآورد می کند. علاوه براین تناقض بین ادعاهای تبلیغاتی رژیم مبنی بر وجود چند صد نفر با عکس العمل غیرعادی رژیم اعم از دامنه بسیج نیروها و دامنه خشم رژیم، بخوبی برملا کننده ماهیت دوگانه رفتار رژیم و دروغ پردازی های آن است. در واقع اینهمه هیاهو و خشم و جنون برانگیخته شده، علیرغم ادعاهای ظاهری اش مبنی براینکه خبری نبوده است، بدان دلیل صورت می گیرد که رژیم برای مقابله با واقعیتی که حاضر به اذعانش نیست، نیازمند بسیج نیروهای خود است. تعداد گزارش های ویدئوئی و غیر ویدئوئی در مورد حضور گسترده مردم در خیابانها و سراسر پیاده روها، حاکی است از حضور چند صد هزار نفری مردم بوده است.

- فقط  گستردگی شرکت کنندگان منشأ خشم و نگرانی رژیم  نبوده است. بلکه بیش از آن مشاهده نشانه هائی مهم  از بی خاصیت شدن حربه سرکوب نیز دخیل در آن هست. اهمیت این تجمع بزرگ از آنجاست که در پی َنسق گیری از مردم و جوانان و اجرای یک دوره طولانی سرکوب سنگین، اعدام و بگیر و به بندهای گسترده ای که در آن جرم سنگ پراکنی و نفس حضور در خیابان معادل محاربه با نظام عنوان شده، صورت گرفته است. و اگر در نظر بگیریم که حربه سرکوب و ایجاد رعب مهمترین ابزار رژیم برای کنترل و خاموش کردن جنبش به شمارمی رود، بروز نشانه هائی در کند شدن آن فاجعه ای است در حد آغاز یک پایان. رژیم  در چهارچوب چنین سیاستی با مشاهده بی خاصت شدن داروی بکار گرفته، در برابر افزایش دوز سرکوب قرار گرفته است. و این در شرایطی است که در جهان کنونی سرکوب مستقیم و گسترده به عنوان ابزارعمده بقا یک حکومت با دشواری های روزافزون و عظیمی مواجه است که اعتبار چنین سیاستی را بزیر سؤال می برد. در هرحال وقتی تعداد هر چه بیشتری از مردم به  بی اثر شدن عنصر سرکوب پی می برند، بهمان اندازه به روحیه مبارزجوئی و ریسک پذیری افزوده شده و خطر تسخیر دوباره خیابانها جدی می شود.

- محتوای قاطع شعارها و آماج قرار دادن کانون اصلی قدرت -اصل ولایت فقیه- و بکارگیری شیوه های قاطع تر مقابله بروشنی خصلت ساختار شکن وعزم به زیر کشیدن جمهوری اسلامی را به  نمایش گذاشت. حضور مجدد مردم در خیابان آشکارا مبین یک نافرمانی مدنی-اجتماعی بود که علیرغم منع رسمی وهشدارهای رژیم صورت گرفت و تمرین خوبی برای نبردهای آتی بود. تجربه انقلاب بهمن و بطور اخص تجربه مردم مصر (در مورد نادیده گرفتن فرمان منع عبور و مرور) برای نسل جدید حاوی این درس گرانبها بوده است که بدون زیر پا گذاشتن باید و نبایدهای رژیم، امکان یک مبارزه قاطع و تعیین کننده علیه استبداد ناممکن است.
واقعیت تلخی که در این رابطه شاهدش بودیم، تصمیم به ارتکاب جنایت توسط جنایتکاران حاکم بود. آنها وقتی حضور بی مهابای جمعیت  را مشاهده کردند برآن شدند تا برای زهرچشم گرفتن از مردم و برخ کشیدن هزینه مقاومت، آن را  به خون بکشند.

- تاکتیک رژیم دراین رابطه با توجه به شرایط منطقه و جهان اقدام به ارتکاب محدود جنایت و افکندن مسئولیت آن به دوش خود معترضان بود تا به اصطلاح با یک تیر چند نشان زده باشد. با وقاحت بی مانندی که فقط از دست نظامی به غایط منحط و فاسد هم چون جمهوری اسلامی برمی آید، با فرار به جلو مسؤلیت جنایت خود را به گردن مخالفین (و برخی گروهای برانداز) می اندازد تا ضمنا شرایط  را برای سرکوب مخالفین و اعمال خشونت های بیشتر بعدی هموار کند.
درحقیقت جعل کارت بسیجی برای یک دانشجوی ترور شده و مخالف و مبادرت به معرکه گیری های مشمئزکنده ای هم چون “شهید دزدی” و برگزاری مراسم تدفین و نظایر آن، نفشه شوم تنظیم کنندگان کند ذهن این سناریور را به نمایش می گذارد که خوشبختانه تا همین جا هم  با هوشیاری معترضین و از جمله دانشجویان مبارز دانشگاه هنر ئوطئه هایشان خنثی شده ولقمه در گلویش گیر کرده است.

- نمی توان انکارکرد که در اصل این قاطعیت بدنه جنبش است که اصلاح طلبان و”رهبران نمادین جنبش سبز”  را وادار ساخته است که برای حفظ موقعیت دشوار خود، در عمل، تا حد معینی از شعارها و برنامه ها و ظرفیت های رسمی و معطوف به چهارچوب نظام فراتر رفته و بر شعارهای سرنگون طلبانه جنبش و بستر تاکتیکی جدا از مراسم رسمی رژیم و نافرمانی مدنی-اجتماعی مردم صحه بگذارند. گرچه، چه اطلاعیه جبهه مشارکت قبل از۲۵ بهمن و چه اطلاعیه داده شده پس از راه پیمائی توسط موسوی تلاشی بود برای تعدیل آن رویکرد و در راستای تأکید بر مواضع رسمی .

- دقیقا یکی ازعوامل مهم عربده و خط و نشان کشیدن های جناح حاکم نسبت به مخالفین خود، عبور از همین خط قرمزها بود که رژیم آن را بر کروبی و موسوی هرگز نخواهد بخشید. طوفانی از تهدید و آژیستاسیون برای دستگیری و محاکمه و حتی اعدام موسوی و کروبی و مفسد فی الارض خواند آنها و یا تهدید به خلع لباس خاتمی و موارد مشابه نشاندهنده آن است که رژیم در طی این چند روز گذشته تا چه حد درگیر اتخاذ تصمیم نهائی برای خاموش کردن به اصطلاح صدای سران فتنه – که به زعم آنها همراهی با شمنان خارجی بوده و سبب تشویق مردم به حضور در صحنه گردید– بوده است.
هنوزهم نمی توان از عملیاتی کردن تصمیم نهائی خود برای بازداشت و محاکمه آنها سخن گفت. بنظر می رسد علیرغم همه خط و نشان کشیدن ها، هنوز هم رژیم  نگران پی آمدهای محتمل اقدام خود است و بنظر می رسد آنگونه که رئیس قوه قضائیه در آخرین واکنش رژیم اعلام داشته، نظام (و رهبری) هنوز زمان کنونی را برای دستگیری و زندان و محاکمه به مصلحت نظام نمی داند. بر طبق همین تصمیم واکنش ها معلوم می گردد که آنها بر این نظر شده اند که فعلا اجازه فعالیت و بقول خودشان اعلامیه پراکنی به آنها ندهند. معنای این تصمیم چیزی جز حصر خانگی و کنترل همه جانبه رفت و آمدها و قطع ارتباطات آنها نخواهد بود.

- علاوه بر این شاهد بازخورد سریع اعتراضات ۲۵ بهمن در دورن حاکمیت نیز هستیم که حاکی از تشدید تضادهای درونی و ورود آن به فاز جدیدی از منازعات درون جناحی است پخش شعارهائی مرگ بر رفسنجانی از صدا و سیما برای اولین بار و برگزاری تحصن در برابر منزل او و تهدید به خلع مسؤلیت در ترییونهای مختلف و یا هشدار مجلس  به وی در مورد ضرورت داشتن بصیرت و نیز به تعطیل کشاندن کلاس های وحید خراسانی و… همه و همه نشان میدهند که رژیم در آستانه مبادرت به یک جراحی دردناک درونی برای یک دست کردن صفوف خویش است.
از آنجا که این شتر به دم درب نزدیک ترین عناصر از رده بنیان گذاران و خودیها رسیده است، اقدام به  آن هم  دردناک تر و خونین تر است و هم با پی آمدهای نامعلومی که معلوم نیست تا چه حد قابل کنترل باشد. بخصوص با توجه به برخی گزارشات مبنی بر انتقال این تضادها به درون ارگانهای سرکوب وعدم مقابله برخی از عناصر این ارگانها با مردم، بخصوص با توجه به شعارها و دعوت مردم از آنها برای اجتناب از رویاروئی با تظاهرکنندگان در صحنه عمل، با توجه به  تجربه  مصر و تونس، خطر خارج شدن اوضاع از کنترل باز هم بیشترمی شود. در هر حال حفظ انسجام از طریق خود خواری یعنی حذف لایه به لایه  طبقه سیاسی حاکم -راهی که رژیم برای بقاء خود برگزیده است-  نه فقط به معنی شکننده تر شدن کلیت آن و بخشی از فرایند فروپاشی است، بلکه هم چنین موجب باز تولید و سرباز کردن سریع  تضادها در همان محدوده تنگ ترشده است.

- بی تردید از دیگر دستاوردهای تظاهرات ۲۵ بهمن همبستگی مبارزات مردم ایران و منطقه است. جای پای تحولات منطقه و تأثیر مثبت بر آن بر شعارهای داده شده و در تقویت روحیه مبارزاتی، بروشنی در تظاهرات ۲۵ بهمن مشاهده می شود. بدیهی است که گسترش این همبستگی متقابل می تواند موقعیت  اسلام سیاسی را چه در داخل ایران و چه در منطقه تحت فشار قرار بدهد و باین ترتیب یکی دیگر از ابزارهای مهم تبلیغاتی  رژیم را فلج کند. در همان حال میزان و دامنه فشار به رژیم در مقیاس جهانی هم رو بافزایش است.
- برطبق  اخبار منتشر شده، دستگاه های امنیتی ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کرده و طبق گفته مقامات قضائی -امنیتی این تعداد هم چنان در حال گسترش است. تجمع صدها خانواده در مقابل زندان اوین که رژیم آنها را نیز تهدید به بازداشت کرده است، بیان گر همین واقعیت است. در این رابطه تداوم و تشدید مبارزه برای کند کردن و نهایتا از کار انداختن حربه سرکوب و آزاد کردن زندانیان از طریق تداوم و گسترش کارزارهای جهانی وافزایش فشار بر رژیم، هم چنان از نخستین اولویت هاست.

۲۰۱۱-۰۲-۱۸  ۲۹-۱۱-۸۹  تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

ارسال دیدگاه