تقی روزبه: چند نکته در مورد راه پیمائی ۲۵ بهمن

تحت تأثیر تحولات مثبت تونس و مصر و به عنوان همبستگی با آنها، آقایان موسوی و کروبی درخواست مجوز راه پیمائی برای ۲۵ بهمن کرده اند. ناگفته نماندکه یکسال از تلاش برای آخرین راه پیمائی خیابانی در سال گذشته (که منجر به همان تاکتیک معروف اسب تروا و سیاهی لشکر شدن رژیم گردید) می گذرد.

بی تردید اشغال مجدد فضای خیابان ها آرزوی هر فردی است که دلش برای دموکراسی و عدالت اجتماعی می طپد. اما تحقق چنین آرزوئی در گرو پاسخ واقعی و سنجیده به یک سؤال اساسی است: آیا عوامل افت تظاهرات خیابانی شناسائی و بر طرف شده است یا نه و آیا محرک تازه ولو نیرومندی هم چون تحولات منطقه-بی توجه به بپامهای نهفته در آن- می تواند جایگزین آنها بشود؟

بی تردید از میان عوامل دخیل در افت جنبش سه عامل زیر بیش از همه نقش داشته اند:
نخست آنکه بدون حضور فعال و گسترده اقشار و لایه های زحمتکش و پائین و صرفا با تکبه بر بخشی از لایه ها و اقشار اجتماعی نمی توان یک جنبش بقدر کافی پر دامنه و رزمنده را بصورت کوبنده و تأثیر گذار در مقابل رژیمی سرکوبگر هم چون حکومت اسلامی بر سطح خیابانها آورد.

البته  چنین امری مستلزم ترکیب مطالبات ضد استبدادی با مطالبات مشخص اقتصادی و اجتماعی است. تا بتوان با مشارکت هر چه بیشتر جنبش های اجتماعی و مطالباتی در جنبش عمومی ضد استبدادی برتأمین دامنه مشارکت فعال توده ها در مقیاس کشوری امیدوار بود. ناگفته نماند که در همین رابطه رژیم با حمله به  معیشت مردم و حذف یارانه های اجتماعی و آزادسازی قیمتها در حال فراهم کردن زمینه های اعتراضی گسترده است که با ملموس شدن تدریجی معنا و پی آمدهای آزاد سازی قیمتها و به پایان رسیدن نقش فریبنده و کوتاه مدت پرداختهای نقدی عمق و دامنه این نارضایتی ها به تدریج محسوس تر خواهد شد. گرچه هنوز به چنین نقطه ای نرسیده است، اما بدان سو روان است.
عامل دوم را باید در میزان انسجام ماشین سرکوب دانست. در این رابطه باید به کارکرد دو عامل هراس افکنی وسیع به عنوان سیاست اصلی رژیم در کنترل جنبش و نیز امکان شکاف در ماشین سرکوب (و سیاست های معطوف به این شکاف) اشاره کرد. ایجاد یک فرصت مناسب علاوه بر سستی و کاستی در عوامل مزبور، درحکومت اسلامی می تواند ناشی از انفجاری شدن شکاف ها در بالا و فلج شدن نسبی اراده رژیم باشد. سر باز کردن شکاف ها در بالا، چنانکه در مقطع انتخابات و اقدام به تقلب شاهد بودیم، می تواند بستر مناسبی  برای پیشروی معترضین و مردم فراهم سازد.

البته فشارهای بین المللی و یا سایر محرک های  بسیار اثر گذار خارجی و منطقه ای نیز می توانند گاهی بوجود آورنده چنین فرصت ها و شکاف هائی در انسجام سیستم سرکوب باشند.
عامل سوم را باید در ماهیت مطالبات ساختار شکن مردم دانست. مطالباتی که نه الزاما در آغاز بلکه در گرما گرم نبرد به سرعت آشکار شده و به شکل طرح مطالبات و اقدامات رادیکال خود را نشان می دهدکه البته از محدوده قانون اساسی بی تنازل و اصلاح در چهارچوب نظام موجود مورد نظر آقایان کروبی و موسوی فراتر می رود. و چناکه دیده ایم همین عامل در کنار عوامل دیگری چون سرکوب و… موجب انفعال و یا نگرانی آنها ازگسترش حرکاتی می شود که لاجرم باید به آنها ترمز زد.
بزعم آنها اکنون تحولات منطقه و مواضع رژیم و خامنه ای در این رابطه به عنوان محرک خارجی و منطقه ا ی  فرصتی آفریده است که سبب شده است فراخوان به تظاهرات ۲۵ بهمن بدهند. و این در حالی است که اولا حرکات مردم تونس و مصر معطوف به سرنگونی رأس نظام و کانون اصلی قدرت بوده است و ثانیا در هر دو کشور ماشین سرکوب دچار شکاف شده ست و هم چنین  حکومت ها بدلیل تأثیر پذیری از فشارهای بین المللی و قدرت های بزرگ هم چون حکومت شاه سابق ایران، دچار فلجی نسبی شده اند که مجموعا امکان حضور گسترده خیابانی و تداوم اعتراضات را فراهم ساخته است و البته خود این حضور متقابلا بر دامنه این شکاف ها افزوده است.

مردم تونس و مصر هم چنین اجازه حرکات اعتراضی خود را نه از طریق درخواست مجوز از حکومتی که قصد براندازیش را دارند بلکه از طریق اعمال نافرمانی اجتماعی  و ندیده گرفتن فرمان حکومت نظامی بدست آورده اند.
گرچه رژیم اسلامی و خامنه ای در پی این تحولات ادعا کرده اند که از مبارزات مردم و دموکراسی تونس و مصر (که بزعم آنها صبغه اسلامی دارد) حمایت می کنند، اما  آیا چنین موضعی واقعا به معنی فلج شدن نسبی اراده سرکوب و یا بوجود آمدن  محرک نیرومندی برای یک حرکت اعتراضی سراسری علیه  رژیم شده است یا نه؟ بی شک هر کسی که فراخوان حضور گسترده در خیابان می دهد قاعدتا باید پیشاپیش پاسخ مستدل و کمابیش دقیقی به این سؤال داده باشد.

همانقدر که رصد کردن و مشاهده هر گونه فرصت  برای حضور مجدد در خیابانها مهم است و نباید یک لحظه از آن غفلت شود، بهمان اندازه خطا در ارزیابی از این فرصت ها نیز مهم است و می تواند موجب تیزتر شدن لبه شمشیر سرکوب بشود که البته دارای تبعات منفی چون سرخوردگی و ضربه خوردن فعالین و شبکه ها و امکانات و احیانا به باد رفتن فرصتهای واقعی بشود. در واقع سؤال مشخص این است که آیا لحظه مناسب فرارسیده است، و آیا روحیه  حضور در خیابان و پذیرش هزینه و ریسک اکنون به آن چنان سطحی  رسیده است که بتواند توده های وسیعی را به صحنه تظاهرات و حضور خیابانی، که در شرایط کنونی بدون سرکوب و ریسک بالا نخواهد بود، بکشاند.

هم چنین باید اضافه کرد که مبادرت به آکسیون سراسری خیابانی در عین حال مستلزم  بدیل های ارتباطی و طرح های خنثی کننده تاکتیکهای متقابل رژیم است . بدیلی که بتواند مکمل و در عین حال جایگزین ارتباطات موجود در صورت قطع شدن بشود و هم چنین نقشه متقابل رژیم در ممانعت از شکل گیری تظاهرات متمرکز (که زمان و مکان آن هم از قبل روشن شده است)  و پراکنده ساختن شرکت کنندگان را خنثی کند.
هم چنین یک مورد دیگر نیز باید بخوبی پیش بینی شود. بی گمان (و یالااقل با احتمال بالا) رژیم  پاسخ مثبتی به درخواست مجوز نخواهد داد و در مقابل به تهدید و  آرایش نیرو خواهد پرداخت.

این هم احتمالش بالاست که سران اصلاح  طلب پس از عدم دریافت مجوز در آخرین لحظات این تظاهرات را تحت عنوان حفظ امنیت شرکت کنندگان و عدم صدور مجوز لغو کنند. چنین اقدامی یک بار دیگر نشان دهنده آن خواهد بود که چنین تاکتیکی بیش از آنکه براستی بدنبال یک آزمون و نبرد واقعی  باشد از همان لحظه اول بیشتر در فکر بهره برداری های سیاسی برای خودی نشان دادن و داد و ستد پیرامون آن است که البته اگر چنین شود بیش از پیش موجب یأس و سرخوردگی خواهد شد. ناگفته نماند که حامیان چنین تاکتیکی پیشاپیش آن را تاکتیک دو سر باخت برای رژیم  و لابد دو سر برد برای خود می دانند!

به گمان من از اصلاح طلبان نمی توان انتظار داشت که درس ها و منافع یک جنبش واقعا ساختار شکن را در مد نظر داشته باشند. آنها به هرحال منافع و مواضع خود را دارند و بفرض هر اندازه هم که در عمل از آن فراتر بروند تحت فشار پائین و حرکات مستقل است.
بنابر این بر فعالین و کنشگران است که خود با ارزیابی از وضعیت و فضای عمومی، و در نظر گرفتن وجود یک فرصت واقعی، نظیر فلج شدن اراده رژیم در سرکوب وسیع و تشخیص روحیه ریسک پذیری و امکان حضور گسترده توده ای در خیابانها و با در نظر گرفتن تجربیات رژیم در مقابله با این گونه تظاهرات و دادن کمترین تلفات و دستگیری تصمیم نهائی خود را بگیرند.
وگرنه دنباله روی کردن  و بی گدار به آب زدن جز بباد دادن زمنیه های درحال تکوین یک جنبش نیرومند و البته سرخوردگی و یاس بعدی حاصلی نخواهد داشت. هیچ کس بهتر ازخود کنش گران و فعالین و خرد جمعی آنها واجد صلاحیت و شایستگی در تشخیص چنین لحظاتی نیست.

یکی از موارد الهام بخش تجربه مصر همانا شکل گیری جنبش ۶ آوریل پس از اعتصاب کارگری و قیام ۲۰۰۸ است. چنانکه مثلا در مصر این جنبش جوانان شش آوریل بود که شرایط را برای دادن فراخوان خیابانی از طریق فیس بوک و جلب همراهی حدود ۸۰ هزار نفر مساعد تشخیص داد. رصد آن لحظه تاریخی که منجر به قیام مردم مصر شد و هم چنان هم ادامه دارد. اینکه میدان تحریریه (آزادی مصر) تبدیل به قلب تپنده جنبش میلیونی مصرگردید، محصول فراهم شدن همه این شرایط و تشخیص به موقع این لحظه مناسب توسط این قبیل نیروهای مستقل و متعلق به انقلاب بود.
ضمن آنکه چه پیش ازشروع قیام و چه پس از آن مبارزه در هر لحظه در تمامی سطوح و عرصه ها و در همه جویبارهای کوچک و بزرگ و در همه اشکال خود جاری بوده است. روخانه خروشان از بهم پیوستن این جویبارها برمی خیزد.

۲۰۱۱-۰۲-۰۹—۸۹-۱۱- ۲۰ تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

ارسال دیدگاه