فواد شمس: وقتی بعضی برابرترند…!

در حاشیه نوع مواجهه با شبکه های جدید ماهواره ای

وقتی بعضی برابرترند…!
وسایل ارتباط جمعى خصوصا ماهواره ها و شبکه های تلویزیونی در سال های اخیر پدیده اى شگرف و مظهر ارتقاى فنّى و صنعتى انسان محسوب مى شوند. ایـن پـدیده داراى بیشترین تاثیر فرهنگى بر زندگى انسان ها است . در دهه ی اول قـرن ۲۱، ماهواره ها و شبکه های تلویزیونی سهمى تعیین کننده تر در حیات فرهنگى بشر در مـقـایـسـه بـا دوره هـاى پـیـشـیـن بـر عـهـده گـرفـتـه انـد. ایـن وسایل در پدید آمدن عادات نو، تغییر در رفتار و خلق و خوى انسان ها و سرانجام تغییر سبک زندگی ، سهمى شگرف بر عهده دارند؛ اهـمـیـّت وسایل ارتباط جمعى از تاثیر ژرف آن ها بر افکار عمومى ناشى مى گردد. تاثیر پـیـام وسـایـل ارتباط جمعى همیشه ارادى و آگاهانه نیست ، بلکه در بیشتر اوقات انسان بى آن که بخواهد چیزى بیاموزد و اثرى پذیرد، از محتواى پیام ها متاثّر مى گردد. در نتیجه سیاست گذران و پایه گذران هر شبکه ی ماهواره ای با سیاست خاص خود،آن پیامی که می پسندند و به نفعشان است را به مخاطب انتقال می دهند.

از سـویـى دیـگـر، اهـمـیّت کاربرد رسانه ها در سیاست هاى داخلى و خارجى کشورها نیز بسیار چـشـمـگـیـر اسـت. در عصر کنونى ، که جنگ افکار جاى جنگ ابزار را گرفته است، دولت ها مى کـوشـنـد بـا بـهـره گـیـرى از فـنـّاورى پـیـشـرفـته ارتباطات ـ مانند بهره جستن از شبکه هاى رادیـویـى ، تـلویـزیـونـى ، خـبـرگـزارى ها، بنگاه هاى سخن پراکنى ، ماهواره ها و مطبوعات ـ الگوهاى ارزشى و مصرفى و طرز تفکّر و علایق ملت ها را دگرگون سازند و الگوهاى مورد نظر خود را بر جایشان بنشانند. بدین سان، ملاحظه مى کنیم که در عرصه ارتباطات ، دنیاى امـروزى بـه مـیـدان کـارزارى تـبـدیل شده است که توپخانه و سلاح هاى آتشین تنها ابزارهاى پـیـکـار مـحـسـوب نـمـى شـونـد، بـلکـه جای خود را به ماهواره ها و شبکه های تلویزیونی داده اند.

به دلیل نبود آمار دقیق و روشن، نمی توان حجم استفاده از شبکه های ماهواره ای را در ایران تعیین کرد ولیکن با عنایت به شواهد و قراین موجود می توان حدس زد که میزان بهره برداری از این شبکه ها در سال های اخیر افزایش محسوسی داشته است. البته در این جا لازم است بگوییم که مخاطبان فعلى ماهواره با مخاطبان سال هاى اولیه ورود این فناورى یکى نیست. سطح سواد رسانه اى مخاطبان فعلى بالاتر از مخاطبان اولیه است هر چند در مجموع چندان رضایت بخش نیست. منظورم آن است که در اوایل ما با مخاطب توده وار ماهواره اىmass audience طرف بودیم ولى هم اکنون مخاطبان برنامه هاى ماهواره اى کم کم حالت بخش بخش یا منفرد segmented مى یابند. براى مثال اوایل کودکان از تماشاى برنامه هاى ماهواره اى نهى مى شدند ولى امروزه ماهواره و شبکه هاى کودک آن جزو ماماى کودک شده اند چرا که براى مثال در برنامه هاى صدا و سیما، برنامه کودک زمان مشخص و محدودى دارد ولى در آنجا ۲۴ ساعته برنامه کودک پخش مى شود و یا ورزش دوستان برنامه هاى خود را دارند و موسیقى دوستان نیز برنامه هاى خودشان را دارند که گفتم همه اینها ۲۴ ساعته پخش مى شوند.

از نظر مخاطب شناسى و دلایل رجوع به ماهواره تفاوت زیادى بین مخاطب ایرانى با مخاطبان تلویزیون در سایر نقاط دنیا وجود ندارد. ایرانیان نیز عمدتا براى تماشاى فیلم و سریال، موسیقى یا شوهاى تلویزیونى و برنامه هاى تفریحى و سرگرمى که شامل ورزش هم مى شود به سراغ ماهواره مى روند. حتى به همین دلایل هم سراغ برنامه هاى صدا و سیما مى روند. سایر موضوعاتى که از آنها به عنوان برنامه هاى اقلیت minority programs نام مى برند عموما مربوط به مخاطب خاص است. این مساله را مى توان با توجه به شرایط اجتماعی، سیاسى و تاریخى ایران و در کل روانشناسى اجتماعى ایرانیان تحلیل کرد. نخست آنکه ماهواره زمانى در ایران مطرح شد – یعنى اوایل دهه ۱۳۷۰ – که کشورمان تازه جنگ را پشت سر گذاشته بود و جامعه در حال پوست اندازى بود. رفاه اقتصادی، ارتباط با جهان خارج، رنگ، شادی، مصرف، تبلیغات بازرگانى و مفاهیم دیگر به تدریج به زندگى روزمره تزریق مى شد. پدیده ماهواره هم در این شرایط مورد استقبال قرار مى گیرد، چرا که پدیده اى مدرن است که به راحتى در ادامه مفاهیم پیش گفته قرار مى گیرد. نکته دیگر آنکه در این زمان جامعه از محدودیت هاى زمان جنگ که البته در زمان جنگ و در همه جاى دنیا طبیعى است دور شده بود. ماهواره پنجره اى بود که مردم مى خواستند از آن دنیا را ببینند.

نکته دیگر آنکه به هر حال ماهواره یک فناورى جدید بود. انسان ها نسبت به فناورى جدید کنجکاوند و دوست دارند آن را تجربه کنند. مثل تلفن، رادیو، تلویزیون و تلفن همراه. نکته سوم نحوه مواجهه نهادهاى رسمى با این فناورى بود. با توجه به بحث تاریخى شکاف دولت – ملت در ایران که ارتباطى با حکومت مشخصى ندارد ممنوع کردن ماهواره تا اندازه اى میزان کنجکاوى عمومى را تشدید کرد. افکار عمومى تجربه ویدئو را در مقابل خود داشت. به عنوان نکته چهارم ماهواره موقعى ممنوع شد که بینندگان زیادى برنامه هاى آن را دیده بودند و به وضوح تفاوت برنامه هاى داخلى را با آن لمس کرده بودند. نکته پنجم به ضعیف بودن رسانه هاى داخلى برمى گردد. صدا و سیما هم پس از جنگ در حال تدوین سیاست ها و خط مشى هاى خاص دوره بازسازى بود. هنوز بین جنگ و پس از جنگ در کشاکش بود. در سال ۱۳۷۰ یعنى سالى که فناورى ماهواره اى وارد شد ما هنوز دو شبکه داشتیم و در هر هفته یک فیلم سینمایى پخش مى شد. تقریبا ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب برنامه ها تمام مى شد.

این همه دلیلی شد برای آن که بسیاری از کشور ها و دولت های دیگر با اهدافی متفاوت سعی کنند که با تاسیس رسانه های مختلف در ایران تاثیر گذار باشند. در این میان بعد از تجربه ی رسانه ه ای مثل صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و رسانه هایی که مشخصا پیام سیاسی روشن داشتند. اکنون این دولت ها و کشور ها سعی دارند با رسانه هایی که چندان روشن پیام سیاسی خود را نمی دهند و در لفافه حرف می زنند سبک زندگی و اهداف فرهنگی خود را به مخاطب ایرانی عرضه کنند.
در این میان برخورد مسئولان امور فرهنگی در ایران چندان با این مسئله حساب شده و درست نبوده است. متاسفانه صرفا برخورد های سطحی و مقطعی و بدون مطالعه با این پدیده صورت گرفته است. بدون آن که ریشه ای و درست با این موضوع برخورد کنند وبدون اینکه عوارض شبکه ها از ابعاد متفاوت بررسی و دسته بندی می شد. بدون آن که سعی کنند با جمع آوری اطلاعات درست و تحلیل آن ها ریشه های فعالیت ماهواره ها را درک کنند. صرفا به حمله به برخی از شبکه ها بصورت سلیقه ای آن هم در رسانه ها و غیره پرداختند. البته این هم صرفا یک موج زود گذر بود و تنها بر اساس یک اپیدمی رسانه ای برخورد شد. در حالی که همان حمله ها به شبکه هایی که الان راه افتاده اند بیشتر مربوط است.

به طور مثال برای چند هفته ای تب حمله به شبکه ی فارسی ۱ بالا گرفته بود. شبکه ای که صرفا به پخش برخی سریال های پر مخاطب که چندان هم تعارضی با فرهنگ جامعه ی ایران و روح نوجو و متعالی ایرانی آن هم به زبان فارسی نداشت. این در حالی بود که حتی مدیران این شبکه فارسی زبان که به صورت مستقل و صرفا به منظور سرگرمی و ارتقای زبان فارسی فعالیت می کرد و بر خلاف بسیاری ادعا ها به دولت و یا قدرت خاصی هم که با ایران و فرهنگ ایرانی مشکلی داشته باشد وابسته نبود، بارها اعلام کرده بودند حاضر هستند کمال همکاری را با دولت ایران داشته باشند حتی در صورت تفاهم و یا مذاکره آمادګی کامل شان را برای تغییر محتوا و سوژه ها اعلام کردند.چرا مدیران و متولیان امور فرهنګی کشور ما از این فرصت استفاده نکرد شبکه ای با این قدرت بااین جذابیت و مخاطب میلیونی، در صورت که هر کشور دیګری به خاطر منافع خودش دنبال همچو فرصت هاست،در صورت که واقعا ما نګران عوارض های فرهنګی این شبکه باشیم و برای رفع آن تلاش نکنیم و به پیشنهادات آن ها پاسخ نګویم در حقیقت جفا کردیم و این بی توجهی های ما باعث می شود که دشمنان از این فرصت استفاده بهینه را بنماید؛ اما اکنون شاهد بر آمدن شبکه های ماهواره ای دیگری هستیم که به صورت خزنده بدون آن که همچون بی بی سی و صدای امریکا و… مستقیما وارد مباحث سیاسی شوند خواست ها و منافع دولت های مطبوع خود را دنبال می کنند. رسانه هایی همچون شبکه تلویزیونی من و تو و رسانه های دیگر این روند را در پیش گرفته اند که فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی و غربی را والاتر از دیگران نشان دهند و دیگران را خصوصا مخاطب ایرانی را در مقابل این سبک زندگی منفعل و ضعیف فرض کنند تا بتوانند سلطه فرهنگی خود را تحمیل کنند.

در این میان رسانه های منتقد که تا دیروز حملات بی امان و بعضا غیر منطقی را به شبکه فارسی ۱ سامان داده بودند و هر روز مطالب مختلفی در این زمینه می نوشتند تا جایی که انگار تمام ناهنجاری های موجود در جامعه تقصیر سریال های فارسی ۱ است. اکنون این رسانه ها در مورد تلویزیونی که بودجه رسمی از برخی نهادهای غربی می گیرد و با پخش برنامه های متنوع که همه نشان از آن دارد که می خواهد فرهنگ غربی را والاتر از فرهنگ ایرانی � اسلامی ما نشان دهد و تبلیغ شدید سبک زندگی غربی است از همجنسګرایی تا مشروب خواری و اشاعه سکس بین نوجوانان را ترویج می کند،سکوت کرده اند.

این برخورد دوگانه نشان از بی اطلاعی و سطحی نگری رسانه های منتقد و البته از آن خطرناک تر مسئولان امور فرهنگی کشور ما دارد. در واقع شبکه ی ماهواره ای با استفاده از حضور و اجرای خواننده ایرانی (ګوګوش)که با بودجه و سیاست گذاری رسمی یک دولت متخاصم (انګلیس)راه اندازی شده است را به حال خود رها کرده اند و بدون آن که برای ان چاره ای درست بیاندیشند صرفا به مسائل حاشیه ای و یا سر و صدا ها علیه شبکه فارسی ۱ می پردازند و عملا از وجود یک شبکه سیاسی انگلیسی چشم پوشی کی کند.
در حالی که در اکثر کشورهاى دنیا مطالعات بسیارى درباره ماهواره انجام مى شود، حتى کشورهاى عربى مراکزى تاسیس کرده اند که کار آنها بررسى آثار و پیامدهاى شبکه هاى ماهواره اى است. ولى ما متاسفانه توجه بسیار اندکى به ماهواره و آثار آن داشته ایم. اکثر کشورهاى در حال توسعه و حتى برخى کشورهاى اروپایى از منظر تئورى هاى امپریالیسم فرهنگى یا امپریالیسم رسانه اى و یا نظریه کاشت و یا آمریکایى شدن Americanization روش زندگی، به بررسى آثار ماهواره پرداخته اند. در زمینه آثار این شبکه ها بحث بسیار مفصل است و نیازمند مصاحبه مستقلى است. ولى در کل ورود شبکه هاى فرامرزى بر زمینه هاى فرهنگی، اجتماعی، سیاسى و حتى اقتصادى تاثیرگذار است. در حوزه فرهنگ نگرانى از آمریکایى شدن زندگى در کشورهاى پیرامونى وجود دارد آنچه که برخى از اندیشمندان معتقدند از نتایج جهانى شدن Globalization در نهایت آمریکایى شدن برخواهد خواست. در حوزه سیاست هم برخى معتقدند که تلویزیون هاى فرامرزى یا ماهواره اى به ویژه در کشورهایى با ساختار هاى سیاسى بسته به وضعیتى منجر مى شود که از آن به عنوان جامعه مدنى در آسمانcivil society on sky نام مى برند. یعنى با توجه به آنکه اپوزیسیون اینگونه کشورها امکان فعالیت در داخل را ندارد از سایرکشورها به پخش برنامه مى پردازد و در برنامه هاى آنها همه افکار و جریان ها و فرقه ها حضور دارند. به بیانى در آسمان و از طریق به اصطلاح هوا air همه مى توانند حرف بزنند ولى در زمین نه. این نظریه به همان اصطلاحى مرتبط مى شود که با عنوان پیامدهاى رسانه هاى جدید از آن یاد کردم. اینکه با ورود این رسانه امکان شکل گیرى اجتماعات سیاسى مجازى virtual community ملیت هاى مجازىvirtual nationality بیشتر مى شود.

برخوردی که تاکنون مسئولان فرهنگی و متولیان جامعه ی ما از خود نشان داده اند چندان قابل قبول نیست. به نظر می رسد بهتر است از تجربه ی دیگر کشور ها استفاده کنیم در این میان شیوه اى که کشورهایى چون اندونزى و مالزى در برخورد با برنامه هاى ماهواره اى انتخاب کرده اند، الگوى مناسبى براى کشور ما باشد.
در این دو کشور، افراد از دوران کودکى آموزش مى بینند که کدام یک از برنامه هاى ماهواره همسو با سنت هاى کشورشان است. پس در این کشورها حق انتخاب از آن فردى است که بخوبى با سنت هاى کشورش آشناست.

در واقع در این دو کشور مسلمان ، دولت به جاى آن که نیرو و هزینه اش را صرف مقابله رودررو با استفاده کنندگان ماهواره کند، به آنها مى آموزد خوب از بد را تشخیص دهند. به همین سبب است که صاحب نظران معتقدند استفاده از الگوى کشورهاى موفق بهترین راه حل براى کاستن از مضرات ماهواره هاست؛ همان الگویى که به خانواده ها مى آموزد به جاى قفل زدن بر ماهواره، براى ذهن و فکر افراد فیلترى مهیا کنند. در این بین می توان با استفاده از پتانسیل های موجود برخی از شبکه های فارسی زبان که خود گردانندگان ان نیز بارها اعلام کرده اند حاضر به همکاری با دولت ایران در این زمینه هستند استفاده کرد.

ارسال دیدگاه