اسماعیل نوری علا: تفاوت آلترناتیو سازان با آلترناتیو

در زمینهء وظایف آلترناتیو سازان، (یعنی آنها که بعنوان «سربازان و تدارک بینندگان» در راه ایجاد آلترناتیو می کوشند و، روشن است که تا تشکیل آلترناتیو مطلوب، همهء سکولارهای انحلال طلب و آلترناتیو خواه، در این مقوله جای می گیرند) می توان پرسید که آیا لازم است اینگونه «فعالان سیاسی» وارد مباحی شوند که تصمیم گیری راجع به آنها بر عهدهء خود «آلترناتیو» است؟ مثلاً، آیا لازم است که آلترناتیوسازان دربارهء چند و چون تاکتیک های مبارزاتی آینده ای که در آن نقش رهبری سیاسی بر عهدهء آلترناتیو خواهد بود از هم اکنون به بحث بنشینند؟

esmail@nooriala.com
اکنون که بحث در  مورد ضرورت وجود یک «آلترناتیو سکولار و مبتنی بر اعلامیهء حقوق بشر» بالا گرفته است، و درست بخاطر به گردش درآمدن اینگونه بحث ها، می توان دید که نکات ظریفی در مورد چند و چون این کار مطرح شده و می شود که اندیشیدن به آنها، و یافتن پاسخ های درست و کارآمد برایشان، بخاطر تضمین به هدر نرفتن انرژی ها و مسلط نشدن ناکامی ها، سخت لازم بنظر می رسد. و من که، بخاطر کار و فعالیتم، در کوران اینگونه بحث ها قرار دارم، به این نتیجه رسیده ام که باید از هم اکنون پرسش های مطرح و پاسخ های تا کنون یافته شده را گردآوری و مدون کرد. مقالهء حاضر کوششی ابتدائی در این راستا است و بر اساس آنچه تاکنون مورد بحث قرار گرفته تدوین شده است.

اما، قبل از طرح برخی نکات در این راستا، لازم می دانم که اندکی به این نکته بپردازم که اگر، در روند آلترنایوسازی، بخواهیم سلسله مراتبی را، هم از دیدگاه عملیات، هم از نگاه اختیارات، و هم از لحاظ پیشرفت زمانی طراحی کنیم، از نظر من، به «هرم» خاصی می رسیم که باید از قاعدهء آن آغاز کرده و به رأس آن رسید. ترتیب اجزاء این هرم، از کف به سوی سقف، می تواند چنین باشد:
الف ـ تشکیل کمیته ای از آلترناتیوسازان برای کار تدارکات

ب ـ کسب پشتیبانی و آغاز فعالیت این کمیته در راستای قانع کردن و دعوت نمودن به همبستگی

پ ـ تشکیل کنگرهء ملی ایرانیان در خارج کشور

ت ـ انتخاب یک آلترناتیو سکولار (مثلاً، دولت در تبعید) از جانب کنگره برای مقابله با حکومت اسلامی

ث ـ شروع کار این دولت در راستای آماده سازی خود و هدایت مبارزات، و نیز برقراری ارتباط با سکولارهای داخل کشور برای ایجاد شاخهء داخلی آلترناتیو

ج _ آنگاه، با انحلال حکومت اسلامی، و تا آغاز کار رژیم سکولار آینده، تبدیل شدن آلترناتیو به دولت موقتی که در دوران گذار کشور را اداره می کند و فضای باز تبادل آراء و افکار را فراهم می آورد.

چ ـ تشکیل مجلس مؤسسان برای تهیه قانون اساسی جدید در طول دوران گذار

ح ـ انجام رفراندوم برای تعیین نوع رژیم و تصویب قانون اساسی تهیه شده از جانب مجلس مؤسسان،  و نیز انجام انتخابات های آزاد برای تشکیل مجلس شورای ملی و دولت منتخب.

خ ـ تحویل کار گرداندن کشور به دولت منتخب

اگر به هنگام برخورد با «گروه آلترناتیوسازان» این ساختار هرمی را در نظر داشته و بر اساس آن قضاوت کنیم، می بینیم که نحستین و شاید مهمترین مسئله به تفاوت اصولی وظایف کسانی که در راستای آفرینش آلترناتیوی سکولار تلاش می کنند (و من از این پس از آنان بعنوان گروه آلترناتیوسازان نام خواهم برد) با وظایف کسانی که عضو آلترناتیو (دولت موقت) خواهند بود برمی گردد چرا که، در پی گفتگو با دست اندرکاران مختلف سیاسی به این نتیجه رسیده ام که اگر این دو مجموعه از وظایف (و، در نتیحه، اختیارات) را از هم تشخیص  نداده و تفکیک نکنیم، با ادامه دادن به ابهام ناشی از چنین اختلاطی، مسیر حرکت آلترناتیو سازان را سخت ناهموار نموده و وصول آنها را به مقصد بسیار مشکل کرده ایم.
نکته در این است که این مجموعه از وظایف سخت از هم جدا و در مواقعی حتی در تضاد با هم هستند. و این تفاوت را می توان در مثال ها و نمونه ها و پرسش هائی روشن کرد.

در زمینهء وظایف «گروه آلترناتیو سازان»، (یعنی آنها که بعنوان «سربازان و تدارک بینندگان» در راه ایجاد آلترناتیو می کوشند و، روشن است که، تا تشکیل آلترناتیو مطلوب، همهء سکولارهای انحلال طلب و آلترناتیو خواه، در این مقوله جای می گیرند) می توان پرسید که آیا لازم است اینگونه «فعالان سیاسی» وارد مباحثی شوند که تصمیم گیری راجع به آنها بر عهدهء خود «آلترناتیو» است؟ مثلاً، آیا لازم است که آلترناتیوسازان دربارهء چند و چون تاکتیک های مبارزاتی آینده ای که در آن نقش رهبری سیاسی بر عهدهء آلترناتیو خواهد بود از هم اکنون به بحث بنشینند؟

پاسخ چنین پرسشی مسلماً منفی است چرا که وضعیت سیاسی ما، در قبل و بعد از آفرینش آلترناتیو، یکسره متفاوت خواهد بود و آلترناتیوی که از پشتیبانی گروه کثیری از ایرانیان برخوردار باشد قادر به گرفتن تصمیمات و صدور رهنمودهائی است که آلترناتیو سازان، در غیاب این آلترناتیو، از گرفتن و صدورشان عاجزند، یا اگر هم دست به چنین کاری بزنند نتایج اش می تواند به نفع کوشش هاشان تمام نشود.
از سوی دیگر، و در واقع، اگر «آلترناتیوسازان سکولار» هم خود را «آلترناتیو سکولار» بپندارند مسلماً دچار خطای بزرگی شده اند چرا که با این توهم، اما در فقدان قانونیت ناشی از پشتیبانی مردمان، دست به اتخاذ تصمیماتی خواهند زد که مسلماً بسود جنبش سکولار تمام نخواهد شد.

یکی از مهمترین این وضعیت ها در رابطه با گروه های غیرسکولار، همچون اصلاح طلبان مذهبی، پیش می آید. یک آلترناتیو سکولار (که وظایف دولت موقت یا در تبعید را بر عهده دارد) می تواند با در نظر گرفتن مصالح «جنبش ضد حکومت دینی» در ایران تصمیم بگیرد و دست به سازش های کوتاه و بلند مدت با نیروهای اصلاح طلب بزند و، مثلاً، از مبارزات کسانی همچون مهندس موسوی و حجة الاسلام کروبی، با گذاشتن شرایطی چند، حمایت کند. اما یک «آلترناتیوساز» در موقعیت و توانائی خاصی برای این کار قرار ندارد و هرگونه سازش او با نیروهای غیرسکولار می تواند به دست بالا یافتن آنها انجامیده و امکان ایجاد آلترناتیو سکولار را مخدوش سازد. بعبارت دیگر، در این مثال، «آلترناتیو ساز سکولار» مجاز به سازش و کنار آمدن با نیروهای غیرسکولار نیست حال آنکه «آلترناتیو سکولار»، در راستای ممکن ساختن انحلال حکومت اسلامی و بقدرت رسیدن جانشینی سکولار برای آن، می تواند، با در نظر گرفتن قدرت و موقعیت و مصالح معطوف به اهداف خود، دست به انواع مانورها و سازش های کوتاه و بلند مدت بزند.

همچنین یک نیروی آلترناتیوساز نمی تواند در مورد مقولاتی همچون فدرالیسم، عدم تمرکز و یا تمرکز حکومتی اظهار نظرهای صریح کند و همواره باید در نظر داشته باشد که وظیفهء رسیدگی و اتخاذ تصمیم در مورد چگونگی تقرب موقت به اینگونه مسائل اساسی سیاسی ـ حکومتی با آلترناتیوی است که می خواهد پس از انحلال حکومت اسلامی ادارهء موقت کشور را، تا تشکیل مجلس مؤسسان و تعیین نوع نظام جدید، بر عهده داشته باشد.
البته، در همین زمینهء تمرکز تا عدم تمرکز حکومت، می توان از توقعات نابجا و آکنده از خطای احزاب و گروه ها و سازمان های قومی، زبانی و مذهبی از آلترناتیوسازان نیز یاد کرد که آن روی سکهء وضعیتی است که در بالا بر شمردم. این گروه ها نیز نباید از آلترناتیوسازانی که با آنان تماس گرفته و از ایشان برای شرکت در روند آلترناتیوسازی دعوت می کنند توقع داشته باشند که آلترناتیوسازان پیشاپیش مواضع خود را نسبت به اینگونه مسائل روشن کنند. آنها باید محدودیت و جغرافیای وظائف آلترناتیوسازان را درک کرده و، با کمک و همکاری نشان دادن به آنها، زمینه را برای تشکیل یک کنگرهء ملی و ایجاد یک آلترناتیو سکولار، که طبعاً در جایگاه موضع گیری های سیاسی کلان قرار خواهد داشت، هموار سازند. به عبارت دیگر، با آلترناتیوسازان نمی توان به بحث دربارهء مزایا یا ضررهای فدرالیسم نشست و باید در نظر داشت که جای مطرح ساختن اینگونه بحث ها ـ آن هم بصورتی کاملاً ابتدائی و موقت ـ همان کنگرهء ملی است و، در عین حال، تنها با کمک کردن و همکاری نمودن با آلترناتیوسازان است که می توان به آن کنگره رسید، در مباحثات آن شرکت کرد و خواست های معقول خود را تبدیل به برنامه ها و مواضع دولت موقت در تبعید نمود.

نکته در این است که گاه توقع از آلترناتوسازان از حد خود آلترناتیو هم بالاتر رفته و به حد اختیارات یک مجلس مؤسسان می رسد. مثلاً، وقتی که از یک کوشندهء راه آلترناتیوسازی پرسیده می شود که «شما برای آیندهء ایران رژیمی جمهوری را در نظر دارید یا یک نظام پادشاهی را؟» شخص پرسنده آشکارا مشغول چانه زنی با کسی است که صرفاً می خواهد راه را برای تشکیل یک کنگرهء ملی در راستای انتخاب یک دولت موقت آلترناتیو بگشاید. او باید بداند که حتی آن کنگرهء ملی و آلترناتیو برخاسته از آن نیز قادر به تصمیم گیری در چنین موردی نیستند و این تصمیم گیری بر عهدهء آحاد ملت، آن هم پس از یک دورهء لازم برای توجیه انواع رژیم ها و برنامه ها در برابر ملت و از طریق رسانه های عمومی، و از مجرای مجلس مؤسسان یا رفراندوم («همه» پرسی)، امکان پذیر است.
در خواست ارائهء برنامه های مشخصی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از یک گروه آلترناتیو ساز نیز تنها در کلیاتی که به دیدگاه سکولاریسم مربوط می شود دارای منطق است و حتی آلترناتیو نیز، با همهء وسعت اختیاراتی که دارد، نمی تواند بیش از حد برنامه های دولت موقت در دوران گذار به رژیم جدید، مطلبی را به قطعیت اعلام دارد.

بدینسان، و در مجموع، می توان گفت که هر چقدر دست و بال یک آلترناتیو سکولار برای انجام مانورهای مختلف و تعبیهء تاکتیک های گوناگون باز خواهد بود، حوزهء اختیارات آلترناتیوسازان با محدودیت های بسیار همراه است و اگر نیروهای سیاسی دلیل وجودی و خاصیت سازمان دهندهء این محدودیت ها را درک نکرده و بر توقعاتی بیرون از این محدوده پا فشاری کنند، در واقع، کار آفرینش آلترناتیو را بیشتر به تعویق انداخته اند.

و بالاخره، در مورد این «خاصیت سازمان دهنده» نیز باید گفت که آلترناتیوسازانی که به پشتوانهء حمایت گروه ها و شخصیت های سیاسی معتبر دست بکار می شوند، دقیقاً بخاطر عدم دخالت شان در تصمیم گیری های کلان اما مورد مجادله است که می توانند، بعنوان یک کمیتهء تدارکات، انجام وظیفه کرده و، با تکیه کردن بر مشابهت های عقیدتی (مثلاً، و مسلماً، اعتقاد به سکولاریسم و التزام آن به اعلامیهء حقوق بشر) شخصیت ها و گروه ها و نیز همهء ایرانیان علاقمند به سرنوشت کشورشان را در زیر سقف یک «کنگرهء ملی» گرد آورند.
بر ویژگی های گروه تدارکات آلترناتیوسازی این چند نکته را نیز افزوده و سخن را کوتاه کنم:
نخست اینکه یک گروه آلترناتیوساز معتقد به سکولاریسم و حقوق بشر نمی تواند با معتقدان به تجزیهء ایران (که امری است جدا از مباحث تمرکز و عدم تمرکز) وارد مذاکره شود. آلترناتیوسازان در کار آفرینش یک آلترناتیو سکولار برای جائی هستند که «ایران» نام دارد. در نتیجه، اگر، در یک «روز مبادا»، زمزمه های تجزیه طلبی بالا بگیرد و عناصری بخواهند خاک ایران را تکه تکه کنند آنگاه دیگر محملی برای آلترناتیوسازی بخاطر نجات جائی که قرار است وجود نداشته باشد باقی نخواهد ماند.

مورد دیگر به همکاری با اصلاح طلبانی که معتقدند که رژیم اسلامی قابل اصلاح است و صلاح کشور و مردم آن نیز در حفظ و تعمیر آن است بر می گردد. مشکل اینگونه اشخاص با نفس رژیم مذهبی و قانون اساسی تبعیض آفرین آن نیست و، در نتیجه، آنها خواستار تعمیر ساختمان فعلی اند و نمی توانند همراه و همگام با آلترناتیوسازان سکولار حرکت کنند. این محدودیت هم از ذات مأموریت آلترناتیوسازان و هم از خصلت نهادینهء تفکر اصلاح طلبی بر می خیزد و مشکل تنها زمانی بر طرف می شود که اصلاح طلبان نیز به ضرورت حیاتی داشتن یک دولت سکولار و دموکرات در ایران اعتقاد یافته و بپذیرند که وصول به چنین حکومتی در صورت دخالت مذهب در حکومت ممکن نیست.

در اینجا، نظر من به طیفی وسیع از اصلاح طلبان است که برخی شان حتی با ادعای سکولار بودن نمی توانند، یا نمی خواهند، در روند آلترناتیوسازی شرکت کنند. از جملهء این گروه ها می توان به «معتقدان به گفتمان انتخابات آزاد» اشاره کرد. انتخابات آزاد فی نفسه نمی تواند مورد مخالفت سکولارها باشد بشرطی که مجری آن دولت موقت ناشی از انتقال آلترناتیو سکولار به کشور در فردای انحلال حکومت اسلامی باشد. چنین دولتی باید بصورت های مختلفی متعهد و ملتزم به انجام انتخابات آزاد باشد. اما «معتقدان به گفتمان انتخابات آزاد» از فردای انحلال حکومت اسلامی سخن نمی گویند و نظرشان آن است که می توان با اولویت دادن به شعار «خواستاری انتخابات آزاد» همین حکومت اسلامی فعلی را بجائی کشاند که به انجام این انتخابات تن دهد و، مثلاً، با عزل احمدی نژاد و استقرار مهندس موسوی در سمت ریاست جمهوری، انسدادهای کهنه را گشوده و درها را بسوی انجام انتخابات آزاد بگشاید.

برای یک آلترناتیوساز سکولار این سخنان بیشتر ناشی از خوش خیالی اند و حتی اگر با کمال حسن نیت ادا شوند نتیجه ای جز به عقب انداختن پروژهء آلترناتیو سازی و خریدن عمر بیشتر برای رژیم منفوری ست که قرار است آنقدر عقب بنشیند تا عاقبت تن به انتخابات آزاد ـ آن هم علیه هستی خودش! ـ بدهد نخواهد داشت. حتی دیده ام کسانی از امکان انجام رفراندوم تعیین نوع حکومت به دست مهندس موسوی ِ بازگشته به قدرت می زنند. گروه آلترناتیوساز چگونه می تواند با چنین کسانی به بحثی اقناعی برای شرکت کردن آنان در انجام پروژهء آلترناتیو سازی بنشیند؟

باری، خوانندهء این سطور مسلماً توجه کرده است که ما هنوز حتی نخستین مرحله از این راهپیمائی را، در محدودهء «کف هرم»، نیز بخوبی آغاز نکرده ایم و کوشش هائی که در این راستا صورت گرفته، بخاطر همین اختلاط وظایف سطوح مختلف کار، کلاً بی نتیجه مانده است. حال آنکه اگر گروه ها و شخصیت ها توقعات خود از گروهی که دست به تدارک برای آلترناتیوسازی زده را به همان ها که در توان این گروه است محدود کنند آنگاه راه تشکیل کنگرهء ملی ایرانیان هموار شده و گروه می تواند میزبان آنان در زیر سقف کنگرهء ملی باشد.
و هنگامی که آلترناتیوی سکولار از دل کنگرهء ملی ایرانیان بیرون آمد و بعنوان یک واقعیت بزرگ سیاسی در سپهر سیاسی کشورمان آغاز بکار کرد، آنگاه بسته به ترکیب و ساختار آن، می توان انتظار داشت که آلترناتیو مذکور در همهء موارد تبلیغ و جذب و ادغام دست به تصمیم گیری و اقدام لازم زند.

و می ماند پاسخ به یک پرسش (که اگرچه ارتباط مستقیمی با موضوع این مقاله ندارد اما ممکن است مقالهء حاضر چنان پرسشی را پیش آورد): آیا کوشش برای ایجاد یک آلترناتیو سکولار در خارج کشور نوعی سنگ اندازی در راه اصلاح طلبان داخل کشور، که برای ایجاد تغییرات در حاکمیت کنونی می کوشند، نخواهد بود؟ و تفرقه ایجاد نخواهد کرد؟
برای این پرسش من پاسخ شخصی خودم را دارم: اگر اصلاح طلبان توان ایجاد آلترناتیوی در برابر حکومت مذهبی فعلی را داشته باشند و بتوانند وضعیت رهبری جنبش سبز را از حالت منفعل کنونی خارج کنند، در آن صورت وجود یک آلترناتیو سکولار در خارج کشور تنها می تواند مؤید آنها باشد و نقش تسریع کننده را در راستای کوشش های آنان بازی کند. و اما اگر آنها نتوانند از وضعیت خمودهء فعلی خود و نوستالژی شان برای «دوران طلائی خمینی» بیرون آیند و، در نتیجه، تبدیل به منشاء ایجاد یاس و سرخوردگی شوند، وجود آلترناتیو سکولار خارج کشور جبران این لطمات را خواهد کرد. در واقع ایجاد و فعال کردن آلترناتیو سکولار به هیچ روی مانع از فعالیت کسانی همچون مهندس موسوی نیست. این ایراد هنگامی می توانست وارد باشد که سکولارها فقط به «انتقاد» از رهبران مذهبی داخل کشور بسنده کرده و خود در پی چاره جوئی برنیامده و راه حلی برای خروج از این بن بست ارائه نمی دادند.

باری، پرسش تعیین کننده چنین است: آیا گروه ها و شخصیت های سیاسی این تجزیه و تحلیل را می پذیرند و بر اساس محدودیت های عملی کمیتهء تدارکات، با آن همکاری می کنند؟ به اعتقاد من، پاسخ این پرسش به میزان واقع بینی، تجربه اندوختگی و بلوغ سیاسی آنان بستگی دارد.

با ارسال ای ـ میل خود به این آدرس می توانید مقالات نوری علا را هر هفته مستقیماً دریافت کنید:
NewSecularism@gmail.com

ارسال دیدگاه