شعر «آزادی» از پل الوار

شعر آزادی سروده ی پل الوار (۱۸۹۵- ۱۹۵۲)  پیش از این دو بار به فارسی برگردانده شده است ، نخست در شماره ی ۶ ام مجله ی گلچرخ در اردیبهشت ۷۲ با ترجمه و نگارش دکتر جعفر معین فر و  پس از آن نیز در کتاب “تنهایی جهان” که گزینه ای از اشعار الوار به ترجمه ی محمدرضا پارسایار  است و نشر هرمس آن را به طبع رسانیده. دکتر معین فر در توضیح شعر آزادی چنین می نویسد:

“قطعه ی آزادی را پل الوار در سال ۱۹۴۱ ، در بحبوحه ی اشغال فرانسه توسط آلمان سروده است. بنا به گفته ی خود شاعر ، در ابندای تنسیق کلمات آن ، شعری بوده است صرفا ً عاشقانه ، مسمّی یه “یک اندیشه ی تنها Une Seule Pensee “  و در مورد زنی که او را دوست می داشته؛ اما به مرور که ستایش عاشقانه در آن توسعه می یافت ، شاعر به این واقعیت پی می برد که شعرش نمی تواند تنها مختص یک انسان باشد که در آن ، نام محبوبش را می نگارد ، بلکه تمام انسانهای در بند را در این جهان شامل می شود که در حالت اسارت ، هر یک ، نام عشق خویش را می نویسند و همه ی این نامها در نام “آزادی” خلاصه می شود.”

——————————

آزادی

بر روی دفتر های مشق ام
بر روی درخت ها و میز تحریرم
بر برف و بر شن
 می نویسم نامت را.

روی تمام اوراق خوانده
بر اوراق سپید مانده
سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر
می نویسم نامت را.

بر تصاویر فاخر
روی سلاح جنگیان
بر تاج شاهان
می نویسم نامت را.

بر جنگل و بیابان
روی آشیانه ها و گل ها
بر بازآوای کودکیم
می نویسم نامت را.

بر شگفتی شبها
روی نان سپید روزها
بر فصول عشق باختن
می نویسم نامت را.

بر ژنده های آسمان آبی ام
بر آفتاب مانده ی مرداب
بر ماه زنده ی دریاچه
می نویسم نامت را.

روی مزارع ، افق
بر بال پرنده ها
روی آسیاب سایه ها
می نویسم نامت را.

روی هر وزش صبحگاهان
بر دریا و بر قایقها
بر کوه از خرد رها
می نویسم نامت را.

روی کف ابرها
بر رگبار خوی کرده
بر باران انبوه و بی معنا
می نویسم نامت را.

روی اشکال نورانی
بر زنگ رنگها
بر حقیقت مسلم
می نویسم نامت را.

بر کوره راه های بی خواب
بر جاده های بی پایاب
بر میدان های از آدمی پُر
می نویسم نامت را.

روی چراغی که بر می افروزد
بر چراغی که فرو می رد
بر منزل سراهایم
می نویسم نامت را.

بر میوه ی دوپاره
از آینه و از اتاقم
بر صدف تهی بسترم
می نویسم نامت را.

روی سگ لطیف و شکم پرستم
بر گوشهای تیز کرده اش
بر قدم های نو پایش
می نویسم نامت را.

بر آستان درگاه خانه ام
بر اشیای مأنوس
بر سیل آتش مبارک
می نویسم نامت را.

بر هر تن تسلیم
بر پیشانی یارانم
بر هر دستی که فراز آید
می نویسم نامت را.

بر معرض شگفتی ها
بر لبهای هشیار
بس فراتر از سکوت
می نویسم نامت را.

بر پناهگاه های ویرانم
بر فانوس های به گِل تپیده ام
بر دیوار های ملال ام
می نویسم نامت را.

بر ناحضور بی تمنا
بر تنهایی برهنه
روی گامهای مرگ
می نویسم نامت را.

بر سلامت بازیافته
بر خطر ناپدیدار
روی امید بی یادآورد
می نویسم نامت را.

به قدرت واژه ای
از سر می گیرم زندگی
از برای شناخت تو
 من زاده ام

تا بخوانمت به نام:
آزادی.                              

 سروده ی پل الوار
ترجمه ی بامداد حمیدیا

ارسال دیدگاه