آیا بازار استقلال خود را باز می یابد؟

 وضعیت بازار از آنچه که می گویند بدتر است. سخن بازاریان اینست: روی احمدی نژاد زیاد شده است. تازه مگر این بچه ها که در خیابان کشته می شوند بچه های ما نیستند؟. در آن زمان ما بهانه نداشتیم و به شدت بازار را کنترل می کردند تا ما را از جنبش دور نگاه دارند ولی اکثر ما در تظاهرات بودیم.

 از همان روز که احمدی نژاد شد رئیس جمهور، چند سال پیش، متوجه شده بودیم ولی اتحاد در بازار به دلیل حضور حامیان وی یعنی مؤتلفه شکل نمی گرفت. آخر می دانید از بعد از انقلاب و تقریبا بعد از اعدام برخی بازاریها در سال شصت، مثل دستمالچی و دیگران کار افتاد به دست بازاری های دیگر مثل عسگر اولادی و لاجوردی و جولایی و … که شده بودند پلیس بازار و اکثر بازاری ها هم در آن شرایط جرات دم زدن را نداشتند. هر کس چیزی می گفت به عنوان ضد انقلاب –بنی صدری – منافق، دستگیر و به زندان می افتاد و آب هم از آب تکان نمیخورد.

 اما بازار دارد استقلال خود را از حکومت و دار و دسته های متعلق به رﮊیم بدست می آورد. سالهاست که دیگر قدرت مؤتلفه در بازار از بین رفته است. در خود انجمن اسلامی بازار هم، اعضاء با یکدیگر درگیر هستند. علاوه بر این بسیاری بازاری جوان وارد بازار شده اند و دیگر کسی مثل سابق ترسی از این قدیمی ها ندارد. همچنین بازار دیگر مثل گذشته یکجا نیست و به چند منطقه تقسیم شده است. اما از همه مهمتر مسئله احمدی نژاد است که در این چند سال می خواهد که همه مشکل ها را با زور حل کند و مشکل بر مشکل می افزاید.

اینها فکر می کنند بازار دانشگاه است که بریزند و بزنند و دانشجوها را از تحصیل منع کنند و یا از دانشگاه بیرون کنند. اینها باید بدانند که بازاری قوام دارد و اگر به او فشار وارد کنند، مغازه اش را می بندد و می رود خانه و کسی هم نیست جرات داشته باشد او را از بازار اخراج کند یا مانع اشتغال وی شود.

نمی گویم که ما پولدار هستیم اما به جرات می توانم بگویم که توان این را داریم که برای چند سال هم اگر کار نکنیم در برابر دولت ایستادگی کنیم و این را در جلسه حکومتی ها با اصناف، بازاریها به آنها گفتند که بازاری نه کارمند است و نه دانشجو و نه کارگر که محتاج یک یا دو ماه حقوقش باشد و اگر دید که پرداخت نمی کنند مجبور شود کوتاه بیاید.

این حکومت نه از اقتصاد چیزی سرش می شود نه از بازار و نه از مالیات. وزیر احمدی نژاد فکر میکند که هزینه ریخت و پاش های احمدی نژاد را و هزینه سرکوب مردم را ما باید بدهیم. خود دولت کل درآمد نفتی کشور را در دست دارد و آن وقت می خواهد به ما فشار بیاورد. ما نمی گوئیم که مالیات نمی دهیم اما به این نتیجه رسیده ایم که اگر بتوانند مالیات ۷۰ درصد را بر گرده ما بگذارند، سال آینده باز هم دوبرابر می کنند و خیال می کنند که قدرتشان زیاد است.

البته این یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه اینست که در چند ماه اخیر همه آنهایی که از احمدی نژاد و رهبری و مراجع حمایت می کردند، دیگر آدمهای گذشته  نیستند. آنقدر ما فیلم قتل و کشتار و ضرب و شتم جوانانمان را در تلویزیون های ماهواره ای و  در خیابانها دیده ایم که دیگر نمی توانیم بگوئیم تبلیغات دشمن است. همه از رﮊیم برگشته ایم.  به خصوص در طول سال گذشته که درگیری هایی هم میان دولتی ها با نوچه ها و حامیان آنها بروز کرد.  ما هم از این شکاف نهایت استفاده را کرده ایم.

شما نگاه کنید ببینید همین عسکر اولادی و  یاران او می روند با حکومت توافق می کنند که ۱۵ درصد مالیات از بازاریها گرفته شود. به بازاری ها می گویند که بیائید و بنویسید چقدر کار کرده اید و همان ۱۵ درصد را به دولت بدهید. اما با تمام تلاششان حتی نیمی از بازاریان به حرف آنها گوش نکردند. البته شاید آنهایی هم که اظهار نامه دادند، بیشترشان به دلیل ترسشان بوده است و گرنه کسی حاضر نیست نه به دولت مالیات بدهد و نه دوست دارد به مراجع خمس و ذکات و … بدهد.

ما ساده بودیم و سالها میلیون میلیون به مراجع می دادیم و دلمان به این خوش بود که صرف امام زمان و اسلام می شود حالا می بینیم که صرف گلوله شده و باتوم و …

بعدش هم بخشی از این درگیری میان خودشان بود. از مدتی قبل، هیات مؤتلفه و جامعه اسلامی مهندسان با حکومت درگیر شده اند. از سوی دیگر هاشمی و دانشگاه آزاد با حکومت درگیر بودند. احمدی نژاد می خواست سر همه آنها را بخورد اما لقمه در گلویش گیر کرد و نتوانست آن را قورت بدهد. در نتیجه پس داد و به شدت اعتبار و آبرویش از دست رفت.

روز اولی که اینها اعلام کردند که باید مالیات ۷۰ درصدی بدهید، اکثر تیمچه های بزرگ مانند طلا فروشان و پارچه فروشان تعطیل کردند و حکومت متوجه خطر شد و به دنبال سران بازار فرستاد که بیائید با هم صحبت کنیم. در همان جلسات اول، برخی از وابستگان به حکومت در بازار گفتند حکومت کوتاه بیاید تا بازار را باز کنیم. حکومت گفت علی الحساب ۴۰ درصد نسبت به سال قبل بیشتر مالیات بدهید. گفتگوها به شکست انجامید. گرچه اعلام کردند که بازاری ها با حکومت به توافق رسیده اند که ۴۰ درصد علی الحساب بدهند و بعد هم در مورد ۳۰ درصد گفتگو شود.

فردای آن روز که بازاری ها متوجه خیانت برخی از حامیان حکومت شدند به شدت ناراحت شده و فرش فروشان و خرازان و کفاشان و… نیز بازار را تعطیل کردند و حکومت به شدت به وحشت افتاد.  لذا چماقداران همیشگی خود را به بازار فرستاد و سعی کرد با  کتک زدن بازاریها و شکستن قفل در مغازه های آنان اعتصاب را بشکند. بدتر شد و دیگر بازاریان نیز که این همه بی حرمتی و کتک زدنها را دیدند، مغازه هایشان را تعطیل کردند. حکومت که دید اوضاع خراب شده است و نمی تواند مانع از ادامه اعتصاب شود تصمیم گرفت که دو روز تعطیل اعلام کند تا مانع از ادامه کار بازاریان و اتحاد بیشتر آنان شود. از روز شنبه که تعطیل بود بار دیگر نمایندگان حکومت به دنبال بازاریهای کله گنده می گشتند تا با آنها به نوعی کنار بیایند. در نهایت دوشنبه شب با عقب نشینی فاحش مالیات را ۱۵درصد اعلام کرد تا روز سه شنبه بازاری ها دست از اعتصاب بردارند. اما اینچنین نشد و اعتصاب به برخی دیگر از شهرها نیز گسترش یافت. در نتیجه، حکومت بار دیگر با وارد کردن نیروهای چماقدار و نیروی انتظامی به بازار تهران – مشهد – تبریز – اصفهان با بازاریها درگیر شد و، با تهدید، آنها را مجبور به باز کردن مغازه هایشان کرد. گفت اگر باز نکنند مغازه های آنها را مصادره می کند. هنوز جرات این کار را پیدا نکرده و می داند که اگر یک مغازه را مصادره کند با موج عظیم اعتصاب روبرو خواهد شد.

این روزها، بازار نیمه تعطیل است و حکومت دندان نشان می دهد و می خواهد گلوی بازاریان را پاره کند. بازاریان قول احمدی نژاد  را شنیده اند. او به مأمورانش گفته است: فعلا اینها را به هر شکل می توانید خفه کنید تا بعدا به حسابشان برسم. این سخن بازاریها را به شدت خشمگین کرده است. هر چند که نمایندگان حکومت این گفته را شایعه ساخته دشمن خوانده است، اما بازاریها می گویند حالا که اینطور است ما اصلا نماینده خودمان را هم که ترسیده قبول نداریم.

بازار که اسباب بازی نیست که این نادان هر طور دلش خواست با آن بازی کند. او باید بداند که مؤتلفه دیگر در بازار آن جایگاه را ندارد و بچه های ملی به دلیل اعتبار در گفته هایشان در میان بازاریها محبوب تر و بیشتر مورد وثوق همگان هستند.

ما ترسی نداریم این گوی و این هم میدان. حکومت اگر جرات دارد بیاید سر شاخ شود ببینیم که چه کسی شاخ چه کسی را می شکند؟.

————————————————
منبع: انقلاب اسلامی در تبعید
http://www.enghelabe-eslami.com/

ارسال دیدگاه