نامه سرگشاده محمدرضا نسب عبداللهی، روزنامه نگار شیرازی به میرحسین موسوی
سایتهای سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمیکنند. اساسا نقد نکردن رهبران جنبش در سایت های سبز به «قاعده» تبدیل شده است. هر منتقدی هم که در جای دیگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهامها و انگها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو میشود. این رفتارها بر خلاف دیدهبانی جنبش سبز است.
نامه سرگشاده به میرحسین موسوی
جناب آقای میرحسین موسوی
با سلام
با یادآوری بند یک راهکارهای بنیادین «منشور سبز» که میگوید «جنبش سبز بر گسترش فضای نقد و گفتوگو تاکید دارد»، پرسشها و نقدهایی را خطاب به جنابعالی مطرح میکنم.
۱- در منشور سبز از حفظ «استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت» به عنوان تنها راه حفظ «جایگاه دین و تداوم نقش آن در ایران» سخن گفتهاید.
جناب آقای موسوی شما در منشور سبز تاکید کردهاید که نهادهای روحانی و دینی باید مستقل از حکومت باشند. این استقلال آیا به این معناست که مثلا حکومت در مدیریت حوزههای علمیه مانند دوران پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷، نقشی نداشته باشد تا دست این نهاد دینی برای دخالت در سیاست بازتر باشد؟ آنچه که من از “استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت” که مورد تاکید شما در منشور سبز قرار گرفته، درک میکنم به معنای جدایی دین از حکومت نیست. بلکه این استقلال، همانگونه که خود در منشور سبز گفتهاید سبب «تداوم نقش دین در جامعه» خواهد شد. مانند آنچه که پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ وجود داشت. در آن دوران نیز چون مدیریت نهادهای دینی بر عهده حکومت نبود، این نهادها نقش موثرتری در جامعه داشتند.
آقای موسوی، در راهی که شما ترسیم میکنید آیا رهبران دینی در اداره جامعه نقشآفرین هستند؟ آیا آنها نیز میتوانند در نقشهای سیاسی ظاهر شوند؟
۲- بند دوم از راهکارهای بنیادین منشور سبز میگوید که «دیدهبانی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان اندیشه و عمل امری حیاتی است که میتواند جنبش را از لغزش به ورطه تمامیتخواهی و فساد بر حذر دارد.»
اما سایتهای سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمیکنند. اساسا نقد نکردن رهبران جنبش در سایت های سبز به «قاعده» تبدیل شده است. هر منتقدی هم که در جای دیگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهامها و انگها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو میشود. این رفتارها بر خلاف دیدهبانی جنبش سبز است.
سایتهای سبز و به ویژه سایت کلمه میتوانند راه را برای نقد جنبش و رهبران آن باز کنند اما در یک سال گذشته که چنین اتفاقی نیفتاده است.
شما بر گسترش شبکههای اجتماعی نیز تاکید دارید با این حال در شبکه اجتماعی بالاترین به عنوان یکی از شبکه های اجتماعی فراگیر و موثر، «کینهتوزی و دشمنی» با منتقدان جنبش سبز به طور فزایندهای در حال رشد است.
آقای موسوی در بند دوم راهکارهای بنیادین منشور سبز تاکید کردهاید که «دشمنی و کینه توزی با بدنه اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد.» با این حال اکنون در شبکههای اجتماعی بالاترین و فیسبوک، به نام شما علیه منتقدانتان کینهتوزی و دشمنی میشود.
شما در بخش ارزشهای منشور سبز از «پرهیز از خشونت» سخن گفتهاید اما در شبکه اجتماعی بالاترین، انواع خشونت کلامی علیه منتقدان به کار برده میشود.
آستانه تحمل هواداران جنبش سبز در این شبکه اجتماعی آنقدر پایین آمده که بسیاری از نقدها را در این سایت با موج آرای منفی حذف میکنند.
سانسور نیز به یک رویه عادی در این شبکه اجتماعی تبدیل شده است که من به نمونه ای از آن با عنوان «سانسور در بالاترین» که جمعه ۱۷ تیر ۸۹ در سایت خودنویس منتشر شد، اشاره کردهام. دامنه این سانسور حتی به روزنامه اینترنتی «روزآنلاین» نیز رسید و سبب شد کارتن نیکآهنگ کوثر که در نقد شما بود، حذف شود.
آقای موسوی، میدانم که شما مسئول این رفتارها نیستید اما همانگونه که با مقاومت منفی علیه حکومت فعلی، اشتباهات آن را به نقد میکشید آیا در برابر این موج فزاینده «کینهتوزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» احساس نگرانی نمیکنید؟
آیا لزومی نمیبینید تا درباره این رفتارها سخنی بگویید تا کسانی که شیفتگی به شما را به یک «قاعده» تبدیل کردهاند و دیگرانی را که شیفته شما نیستند، مورد «کینهتوزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» قرار میدهند؛ اندکی به خود آیند و دست از چنین رفتارهایی بردارند؟
۳- بند یک ارزشهای جنبش سبز که در منشور سبز آمده تاکید میکند که «نخستین ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است.»
آقای موسوی اما شما و سایتهای سبز کمتر از حقوق اقلیتهای جنسیتی و دینی و فعالان کارگری سخن میگویید. نمونه آن رخدادی بود که اخیرا برای عروس منصور اسانلو در تهران رخ داد. حتی این پیشنهاد مطرح شد که شما به دیدار خانواده این فعال کارگری بروید اما پاسخی به این پیشنهاد ندادید.
در بند پنج ارزشهای جنبش سبز بر «نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها» تاکید کردهاید.
با این حال آقای موسوی چرا شما به دیدار خانوادههایی که جزو اقلیتها هستند و حقوق شهروندیشان نادیده گرفته میشود، نمیروید؟ چرا در برابر سختگیری روزانه که علیه اقلیتهای دینی و جنسیتی اعمال میشود، سخنی نمیگویید؟
۴- یکی از پرسشهایی که همیشه درباره شما مطرح بوده، ماجرای قتلهای سیاسی دهه ۶۰ و اعدامهای سال ۶۷ است.
شما در یک سال اخیر بارها بر تضمین موازین حقوق بشر تاکید کردهاید اما منتقدانتان همواره از شما میپرسند که چرا در برابر نقض حقوق بشر در دوران نخستوزیریتان سکوت کردهاید.
شما از دهههای نخستین انقلاب اسلامی با عنوان «دوران طلایی» یاد میکنید. اما آیا در همین «دوران طلایی» نقض گسترده حقوق بشر اعمال نشده است؟
جناب آقای موسوی، امیدوارم که این پرسشها را پاسخ دهید تا هم برخی ابهامها روشن شود و هم برخی از هواداران جنبش سبز در رفتارهای آزادیستیز خویش تجدیدنظر کنند.
با احترام
محمدرضا نسب عبداللهی
روزنامهنگار در شیراز
۱۸ تیر ۱۳۸۹