اسماعیل هوشیار: درد بی درمان هژمونی!

گذشته چراغ راه آینده است . این یک سال پرباری را که همه تجربه کردیم همان چراغی است که انعکاس نورش فراتر ازدریچه چشم افراد و یا حتی تفکرات است. فقط کافی است از خودمان شروع کنیم منظورم تمام نیروها و جریانات و افرادی هستند که خارج از بافت فکری و سیاسی حکومت اسلامی دل به تغییرات درونی این نظام خوش نکرده اند و عاشق قانون اساسی آن هم نیستند یعنی تمام کسانی که حرف مردم را میزنند و خواهان جارو شدن کل سیسستم اسلامی با تمام ارزشهایش از سیاست تا جامعه هستند ولی چرا با مردم در طی همین پروسه یک ساله همراه نبودند ؟

 بزرگترین جنبش اعتراضی مردم ایران که ظاهرا از خرداد ۱۳۸۸ آغاز شد ابعاد وریشه هایش عمیق تراز هر ذهن و تفکری است که تا به امروز به تحلیل آن نشسته است . این حرکت عظیم سیاسی ، فکری ، فرهنگی و اجتماعی را از ابتدا هم قرار نبود یک فرد یا یک جریان خاصی آن را معنا کند و یا خودش را پرچمدار آن بنامد هر چند عده ایی این توهم را زدند و البته هنوز هم آب در هاون میکوبند. این جنبش نه ربطی به جان بولتون دارد و نه به هر نوع آویزان شدن ابزاری ( و شاید هم استراتژیک و عقیدتی ) هر مرتجعی به هر آشغالی!

اما جامعه و مردم ایران در عمل نشان داد که گوشش به چنین سازهایی بدهکار نیست . جنبش اعتراضی مردم ادامه دارد . این رکود ظاهری در قدم اول نه ربطی به سرکوب وحشیانه رژیم اسلامی دارد و نه به پوشالی بودن رهبران سبزش ! روند حرکت مردم تاثیرش را نه از جنسهای بدلی و شعارهای اسلامی میگیرد و نه از آن رنگ سبز ائمه اطهار که از طرف بخشهای متفاوتی از نیروهای میانه باز و راست و چپ نما ، زمزمه میشد . این رکود ظاهری حتی دل رژیم را هم خوش نمیکند مردم به کار و راه خودشان ادامه میدهند .

گذشته چراغ راه آینده است . این یک سال پرباری را که همه تجربه کردیم همان چراغی است که انعکاس نورش فراتر ازدریچه چشم افراد و یا حتی تفکرات است. فقط کافی است از خودمان شروع کنیم منظورم تمام نیروها و جریانات و افرادی هستند که خارج از بافت فکری و سیاسی حکومت اسلامی دل به تغییرات درونی این نظام خوش نکرده اند و عاشق قانون اساسی آن هم نیستند یعنی تمام کسانی که حرف مردم را میزنند و خواهان جارو شدن کل سیسستم اسلامی با تمام ارزشهایش از سیاست تا جامعه هستند ولی چرا با مردم در طی همین پروسه یک ساله همراه نبودند ؟

بحث رهبری کاملا جدی است ولی نه به همان سیاق ۱۰۰ سال گذشته تاریخ ایران ! مردم ایران در عبور از این رنسانس تاریخی دیگر به دنبال یا منتظر یک فرد یا جریان نیستند تا برایش تجویز کند چقدر و کجا و چطور بخورند یا نخورند و یا هردستورالعمل بی نتیجه دیگری ! تاریخ در حال ورق خوردن است و در چنین شرایطی چرا اکثر جریانات سیاسی و ایدئولوژیک آنجایی نیستند که باید باشند بلکه آنجایی نشت میکنند که خودشان خوششان میآید ؟

مردم ایران دیگر به چه زبانی و چه شکلی باید فریاد میزدند که این رژیم را نمیخواهند سالها است که میگویند و قیمتش را داده اند . ولی چرا در هیچ بزنگاهی بر وجه اثباتی درمقابل نفی رژیم نتوانستند انگشت بگذارند ؟ مردم ایران طی همین پروسه پربار یک ساله گذشته خیلی زود از اصلاحات درونی رژیم و موسوی و کروبی عبور کردند و البته جواب سلام هیچکدام از نیروهای حاضر در صحنه سیاسی خارج را نظام را هم ندادند . شاید دوره رکود موقتی برای جنبش اعتراضی مردم مناسب نباشد مردم فقط منتظرند ولی نه منتظر معجزه !

طی یک سال گذشته آنقدر از ائتلاف و وحدت بین نیروهای اپوزسیون صحبت شد که غیرجدی شدنش به اندازه ۳۱ سال گذشته بود چون هیچکدام از نیروها و جریانات موجود نتوانستند تصویر واقعی از یک ائتلاف و جبهه واحد سیاسی که میتوانست وجه اثباتی نفی حکومت اسلامی باشد را ارائه کنند . از جریانات راست که بزرگترنش همین مجاهدین هستند و هنوز شعار ائتلاف با محوریت شورای خودشان را میدهند ….تا چپهای قدیم و جدید که از هر ۱۰ تای آن ۹ نفرش از دید خودشان ” رفیق ” نیست ودر دید خودشان هرگونه ائتلافی از مسیر پیوستن به خودشان میگذرد…. تا میانه بازانی که هم همه را قبول دارند و هم ندارند !! یعنی بستگی دارد .

یک لحظه تصور کنید که در یک طلوع رویایی چنین جبهه سیاسی با ارائه طرح و حرف مشخص ناگهان اعلام موجودیت کند و خودش را به مردم معرفی کند . یعنی اختلافات و دعواهای ایدئولوژیک را پشت درب سالنی گذاشتند و وارد سالن شدند برای جدی شدن و برای یک ائتلاف جدی ! اساسی ترین و مهمترین مانع در برابر چنین تجمع فرضی فقط یک چیز است آن هم بحث نامبارک هژمونی که تا به امروز مانع اصلی تشکیل چنین جبهه ایی شده است ! بحث هژمونی هم از هر زاویه ایی به حق و باطل بودن مدعیان مربوط است چه انواع آسمانی آن و چه زمینی یا ماتریالیستی آن !

غاقل از اینکه خمینی نقطه پایان چنین شکلی احمقانه ایی از هژمونی خاورمیانه ایی بود . در یک جامعه تکثرگرا هژمونی واقعی از آن مردم است که از طریق یک انتخابات آزاد مردم آن را به مثابه امانتی به دست جبهه یا نیرو یا حزب انتخاب شونده میگذارند . اما برای اپوزسیون نابالغ ایرانی چنین تصویر یا صحنه ایی هنوز زود است . مدعیانی که هنوز از تشکیل یک ائتلاف سیاسی عاجزند ساختن جامعه ایده آل آینده پیش کشان !

در جبهه متحد سیاسی نه رهبری و امامت و ظهور و غیبت موضوعییت دارد و نه حقانییت نوع پادشاهی و کوروش بازی و نه پرولتریای دیکتاتور….! بلکه این افراد یا جریانات حقوقی و حقیقی هستند که ابتدا باید با خودشان تعیین تکلیف کنند تا به نقطه تشکیل جبهه متحد برسند ! عبور از بحث هژمونی و اینکه این موضوع در حیطه هیچ جریان یا فردی نیست تنها راه حل است .

شاید برای شروع و یک محک جدی که هرتفکر یا جریانی در چه نقطه ایی قرار دارد بد نباشد یک مثال آورد . تمام نیروهای موسوم به چپ با هرزاویه و اندازه ایی باید ابتدا در محلی یا سالنی جمع شوند و در آنجا بحث کنند برای انتخاب یک هیئت که سخنگوی جبهه چپ باشد در پای میز ائتلاف با سایر نیروها . و به همین سیاق نیروهای راست و میانه فقط از میان خودشان سخنگو انتخاب میکنند . اینکه که میگویم باید ابتدا با خودشان تعیین تکلیف کنند یعنی همین . یعنی عبور از بحث هژمونی حتی در بین خودشان ، تا در قدم بعد ظرفییتها در برابر دید همگان محک بخورد . وقتی ازهژمونی عبورکرد آنوقت در یک سازمان کارمشخص هر بچه ایی میفهمد که باید به چه کسی چه موضع مسئولیتی سپرده شود و چون این مسئولییت پذیری دیگرربطی به نگرشهای هژمونی طلبانه ندارد پس خیلی از دعواهای کودکانه هم دیگر موضوعییت ندارند .

 وقتی هم میگوییم هژمونی واقعی از آن مردم و در دست مردم است یعنی ربطی به بزرگی و کوچکی و اندازه و قد و قواره هیچ مدعی آسمانی و زمینی ندارد . هیچ کدام از جریانات موجود در صحنه سیاسی ایران از کهکشانی دیگر نیامده است بلکه تمام امکانات و نیرویش مربوط به همین مردم است که قیمت مبارزه برای آزادی را طی این سه دهه پرداخته اند و مصادره این همه تلاش و رنج و خون به اسم هر حزب و سازمان و تفکری به همان ترکستانی میرسد که سرشار از جیغ بنفش ونفسهای جان بولتون است ! سازمانها و احزاب و شخصیتهای سیاسی فقط صاحب اختیار اشتباهات و خطاهای خودشان هستند .

تا به امروز هم این پراکندگی در تمام پیکره اپوزسیون ناشی از همین درک غلط از بحث هژمونی است . همه خودشان را در کنار مردم میدانند ولی هژمونی دوای درد بی درمانشان شده است . با این حساب آیا تشکیل جبهه متحد سیاسی که در کنار مردم و در برابر رژیم اسلامی باشد امری ممکن است ؟ و یا غیر ممکن ؟ …..تا زمانی که هرکسی ساز خودش را بزند و در توهم باشد که بهترین عملکرد را داشته است یا بهترین مبارز بوده است یا …..چون خیلی بزرگ است پس حق است یعنی مثل کرگدن یا زرافه….حرف زدن از اتحاد و جبهه متحد سیاسی هیچ معنایی جز مسخره کردن خود و دیگران ندارد !

بلوغ سیاسی برای مدعیان راست و چپ و میانه و….در فرهنگ سیاسی ما کار ساده ایی نیست . اما اگر بشود یک دریا دوغ نصیب مردم و حتی خود اپوزسیون خواهد شد . به جز این و با همین ساز و کاری که تا به امروز داشته اند باز هم مردم گوش به هیچ متوهمی نخواهد داد . برای همراهی و همگامی با بلوغ سیاسی مردم ایران باید با روشهای کودکانه سیاستهای خاورمیانه ایی خداحافظی کرد .

به نتیجه رسیدن هر امر مهمی ، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن موضوعات به ظاهر کوچکی درمیان خود اپوزسیون  بستگی دارد که تا به امروز فقط تلاش شده ، پنهان بماند !

اسماعیل هوشیار
۳۰٫۰۶٫۲۰۱۰
ژنو

www.tipf.info
hoshyaresmaeil@yahoo.com

ارسال دیدگاه