تقی روزبه: بیانیه ۱۸و نقد ونسیه های آن (قسمت اول)

گرچه این بیانیه حاوی نکته مهم وجدیدی که تاکنون ازسوی موسوی وکروبی  ونیز سایرهمراهان مطرح نشده باشد نیست، اما طرح  آنها  دریک بیانیه وانتشار و بازتاب کمابیش وسیع آن دراین شرایط سیاسی و نیز طرح صریح تر برخی از مفاد آن نسبت به بیانیه های پیشین، اهمیت و ضرورت نقد آن را مطرح می سازد. برخی سایت ها و از جمله کلمه آن را به عنوان منشور جنبش سبز معرفی کرده اند. گرچه برحسب ظاهر موسوی آن را به عنوان منشور پیشنهادی که گویا می تواند در بوته نقد قرار گرفته و تکمیل شود ارائه کرده است؛ اما بدور از تعارف های معمول همه می دانند که باتوجه به نفوذ و جایگاه موسوی، عملا دارای نقشی بیش از مواضع پیشنهادی یک فرد بوده و در حکم  منشور یک جریان سیاسی و اجتماعی معین  و دارای نفوذ در جنبش ضد استبدادی محسوب می شود.

علاوه بر آن گفتمان و منشورِیک جریان سیاسی و اجتماعی معینی است که سودا و ادعای هژمونی بر جنبش را دارد و از همین رو آن را به مثابه چتری برای همه گرایشات موجود درجنبش ارائه کرده است. طبعا تا آنجا که به خواست و دامنه نفوذ آنها برمی گردد، حک و اصلاحات نیز می تواند تنها در همان راستا وچهارچوب  های ارائه شده و در متن هویت و راهبرد های مورد نظر بیانیه صورت گیرد. تناقض (پارادوکس) اصلی نیز در همین جاست: در حالی که منشور بازتاب دهنده  یک گفتمان سیاسی و اجتماعی معین است، در همانحال  داعیه هژمونی و رهبری بر جنبش را دارد (و نفس ارائه چنین منشوری خود جلوه ای است  از همین داعیه) و خواهان پذیرش آن به چتری فراگیر برای همه گرایشات و گفتمان های موجود درجنبش است. آنگونه که برخی تصور می کنند، بیانیه فصل  مشترک و اشتراکات حداقل برآمده ازگفتمان ها  نیست، بلکه اساسا بیانگر خود هویتی یک جریان و تلاش برای مسنجم کردن آن است که با انکار تکثر هویتی سایر گفتمان های موجود در جنبش مردم، آنها را به قرارگرفتن در زیر هژمونی خویش فرا می خواند. اما ازجانب دیگر، هیچ جریانی که مدعی هژمونی باشد،بویژه در دوره قبل از کسب قدرت، نمی تواند نسبت به مطالبات عمومی و فراگیر مردم و موازین پایه ای دموکراسی که سرکوب آنها منشأ اعتراض ها و خیزش ها بشمارمی رود، و طبعا بدون طرح آن ها و جلب حمایت فعال مردم تسخیر قدرت ناممکن است، بی اعتنا باشد.

هیچ  “طاووسی” پاهای خود را  درمعرض دید مستقیم  همگانی قرار نمی دهد.گرچه این پرنده زیبا بطور واقعی از تعمت زیبائی مسحور کننده گشودن چتروار پرهای رنگین و اهورائی برخوردار است، تا پاهای خود را از گزند نگاه ها در امان نگه دارد. اما درمورد جریان های اجتماعی و بخصوص آن جریاناتی که هویت  نابهنگامی را با خود یدک می کشند البته قضیه پیچیده تراست.

ازشناخته شده ترین شگردها دراین رابطه  کادوپیچ کردن و رنگ و لعاب زدن به  گفتمانی است که دورانش سپری شده  و واجد هیچ عنصر مترقی و رهائی بخش نیست. آنها ازطریق آمیختن خود با مطالبات دست پا شکسته عمومی تلاش می کند که هویت نابهنگام خود را مردمی و به روز جلوه دهند. مطالباتی که بصورت مشروط  و همراه  اگر و مگرهای متعدد، در لفافه عباراتی عرفانی و گاه “متواضعانه” و در عین حال بی محتوا و مسخ شده پیچیده می شوند. درقسمت دیگر بازهم باین نوع شگردهای شناخته شده بیشتر خواهیم پرداخت. آنچه که در این بخش نوشته مورد تأکید است اولا وجود نوعی دوگانگی و نابهنگامی تاریخی در بیانیه است و تلاشی که برای روز آمدنشان دادن آن صورت می گیرد و ثانیا در جستجوی معیاری راستین برای نشان دادن عیار واقعی ادعاها و باصطلاح  جداکردن سره از ناسره هستیم.
بدیهی است که هر نقد بسنده  بر این منشور باید قاعدتا هم ناظر بر شیوه ارائه آن باشد و هم ناظر بر محتوای آن و هم البته به شرایطی که این منشور از درون آن سر برآورده و پاسخی است به نیازها و الزامات آن از منظرجایگاه اجتماعی وگفتمانی که خود را متعلق به آن می داند. البته پرداختن تفصیلی و همه جانبه به همه وجوه خارج ازحوصله این نوشته است. با این وجود تلاش می کنم که بطورفشرده درچند نوشته کوتاه به مهمترین نکات اشاره کنم.

شیوه باندازه  خود هدف مهم است
شیوه تهیه منشور: از دیرباز رسم بر این بوده است که مراجع بزرگ فتواهای خویش را که غالبا متضمن تعیین تکلیف برای خیل مقلدان و امت مسلمان است، با امضاء “الحقر” بیارایند. در این نوع فتواها همواره تناقض آشکاری بین ماهیت تکلف آمیز و آزاردهنده محتوا با تواضع ظاهری نهفته در پای فتواها مشهود است. گوئی همین میراث به تنظیم کنندگان بیانیه ۱۸ نیزسرایت کرده است: صدور منشوری متضمن تعیین هویت و راهبردها به نیابت از جنبش و بدون مشارکت آن، با امضای “همراه کوچک شما”.

با مشاهده این دوگانگی خواننده ازخود می پرسد آیا بهتر نبود که چنین “تواضعی” قبل از هر چیز در نحوه تهیه و تنظیم منشور بکارگرفته می شد تا خرد جمعی و همراه بودن  با مردم معنای واقعی پیدامی کرد؟
و آیا بهتر نبود که بجای مدح و ستایش بی بو و بی خاصیت خرد جمعی (و البته از نوع توحیدی اش) واقعیت وجودی این خردجمعی برسمیت شناخته می شد؛ از طریق مداخله فعال جنبش در تدوین منشوری که قراراست بازتاب دهنده هویت، مطالبات  و اهداف و شیو های مبارزاتی باشد. البته دو عامل مهم همواره مانع از تکیه بر ابتکارات مردمی  و شکل گیری مشارکت و دموکراسی فعال ازپائین است: نخست نابهنگامی تاریخی که از جمله خود را درنظام مذهبی نشان می هد. بدیهی است حفظ  چنین هویتی و آموزه های آن در تضاد کامل با رشد آگاهی و خود سازمان یابی مردم حول منافع واقعی  و سوژه شدن آن ها قرار دارد و دیگری تصمیم گیری از بالای سیستم سلسه مراتبی و عمودی است که بورژوازی بدون آن قادر به حفظ هژمونی و کنترل نظم جامعه نخواهد بود. 

چگونگی تهیه منشور یک جنبش می تواند بخوبی تمایز دو رویکرد را نشان دهد: آیا به مردم به مثابه توده های منفعل و هم چون ابژه نگاه می کنیم و یا هم چون کنشگران و سوژه هائی که  دارای پتانسیل خودرهان هستند؟
وعده های نسیه و تو خالی را البته همواره شنیده ایم و گوش هایمان پر از آنهاست. یک نمونه تاریخی اش فریب بزرگ خمینی بود (و به تعبیر بیانیه پیر جماران) و وعده و وعیدهای وی در پاریس و اوائل انقلاب؛ آن موقع که هنوز خر مرادش از پل قدرت نگذشته بود*۱٫

درجستجوی معیار
آیا همه چیز غبارآلود است و تا رسیدن به مقصد نهائی نمی توان ازسرشت و سرانجام تحولات و رویدادها سر در آورد؟ و آن هنگام هم که می توان فهمید چه برسرمان آمده است، دیگرآب از آسیاب افتاده و جز کلاه گشاد بر سر و هیولای قدرت جدید و مستقردر برابر خود و جز فقر و فلاکت و اختناق و یک زندگی نباتی غیرانسانی چیزدیگری برایمان نمانده است!.

بنابراین دوره های بحران و تغییرات بزرگ، آن هنگام که مردم آستین های خود را بالا زده اند و آماده اند که مشت بر آسمان بکوبند، لحظات بسیار مهمی هستند و بازخوانی تجارب گذشته نیز در همین رابطه دارای اهمیت هشدار دهنده ای است. اگر بپذیریم که این تک تک مائیم که تاریخ را با گام های امروز خود می سازیم و اگر تجربه های گذشته  را فراروی خود قراردهیم و حافظه تاریخی کرخت شده  خود را فعال کنیم؛ بنظرمی رسد که دراین میان شاخص روشنی وجود داشته باشد که با آن می توان عیار نقد و نسیه و شوخی و جدی بودن این گونه ادعاها را محک زد. و آن چیزی غیر از جنبه کاربردی دادن به اهداف والایمان در پراتیک و عملکرد هم اکنون جاری و شیوه را تبلوری از هدف دانستن نیست.

پیوند تنگاتنک و از نوع این همانی شیوه و هدف البته با رویکرد ماکیاولیستی که معتقداست نیل به هدف توجیه کننده  هر شیوه ای است در تضاد کامل قراردارد. البته شیوه رایج فوق اساسا در خدمت منطق دست یابی به قدرت-قدرت جداشده ازتوده های مولد آن- است و حال آنکه درشیوه نخست هدف های متعالی هم چون دموکراسی مشارکتی و آزادی و برابری اجتماعی، نه فقط باید در شیوهای بکار گرفته شده و در لحظه لحظه های آن حضور داشته باشد، بلکه اهداف نیز در متن آن از غنای بیشتری برخوردار شده و خویستن را اثبات نمایند. مثلا اگر اطلاعیه ۱۸ مدعی است که به خردجمعی و رأی و نظر و مشارکت مردم اهمیت قائل است و خواهان ارتقاء شعار “هرایرانی به یک ستاد” به “هرایرانی یک جنبش” است، می توان به مدد این شاخص به میزان شوخی و جدی بودن آنها پی برد ودیگرهم چون ابژه ای کنش پذیربانتظار آینده نه نشست.اگرهرآینه نقش جنبش هم اکنون موجود درتدوین هویت ومطالبات و راهبردهای خود  دورزده شود واگربجای دامن زدن به ابتکارات وخلاقیت های خودجوش، باتعیین چهارچوب ها ومحدوده های حرکت ازبالا به آن لگام زده شود، و خردجمعی درعمل بدین گونه  مورد انکار وبی اعتنائی قرارگیرد؛آنگاه بروشنی می توان به میزان جدی و شوخی بودن این نوع ادعاها پی برد. آنگاه دیگر هم چون برخی نیروها و گرایش های اپوزیسیون یا شبه اپوزیسیون که با هر عطسه ای باین سو و آن سو رانده می شوند و با خوردن هر مویز و غوره ای دچار تب و لرز می شوند، مسحور جادوی کلمات و عبارات توخالی یک بیانیه –هربیانیه  و از سوی هرکسی که باشد- نشد.*۲

بکارگیری چنین محکی البته به معنی آن است که شیوه را جدا ازهدف ندانیم. دراین معنا شیوه خود بخشی از هدف است و برشی است زنده در برابرمان از آنچه که ادعا می شود بدان پای بندیم. انگار که مستوره ای از آن ادعاها و وعده و وعیده ها را هم امروز در بوته ای سوزان مورد آزمون قرارداده باشیم.

۲۰۱۰-۰۶-۲۵ – ۰۴-۰۴-۸۹  تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
taghi_roozbeh@yahoo.com

* ۱- لیستی از وعده های خمینی که عمدتا در دوره قبل از کسب قدرت و تثبیت قدرت صورت گرفت:
۱٫ بشر در اظهار نظر خودش آزاد است. اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است.”
۲٫ مطبوعات در نشر همه‌ی حقایق و واقعیات آزادند”
۳٫ در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.”
۴٫ یکی از بنیان‌های اسلام آزادی است… بنیاد دیگر اسلام اصل استقلال ملی است”
۵٫ برنامه ما تحصیل استقلال و آزادی است.”
۶٫ حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است”
۷٫ دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنای واقعی است. و اما من هیچ فعالیت در داخل دولت ندارم و به همین نحو که الآن هستم، وقتی دولت اسلامی تشکیل شود، نقش هدایت را دارم.”
۸٫ اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است.”
۹٫ ولایت با جمهور مردم است”. “نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است.”
۱۰٫ اما شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای اینکه متکی به آرای اکثریت است.”
۱۱٫ حکومت جمهوری است مثل سایر جمهوری‌ها و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و با همه مظاهر تمدن موافق.”
۱۲٫ شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است. جمهوری اسلامی،جمهوری است مثل همه جمهوری‌ها.”
۱۳٫ در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد.”
۱۴٫ عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی مقامات مادام‌العمر نیست، طول مسئولیت هر یک از مقامات محدود و موقت است. یعنی مقامات ادواری است، هر چن سال عوض می‌شود. اگر هم هر مقامی یکی از شرایطش را از دست داد، ساقط می‌شود.”
۱۵٫ رژیم ایران به یک نظام دمکراسی‌ای تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‌گردد.”
۱۶٫ اختیارات شاه را نخواهم داشت.”
۱۷٫ من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت.”
۱۸٫ من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم… لکن من در خود دولت نقشی ندارم”
۱۹٫ ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامه‌های خود را اعلام خواهیم نمود، ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی‌رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهدة دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند، ولی من همیشه به وظیفة ارشاد و هدایتم عمل می‌کنم.”
۲۰٫ علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می‌باشند.این حکومت در همه‌مراتب خود متکی به آرای مردم و تحتِ نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.”
۲۱٫ من نمی‌خواهم ریاست دولت را داشته باشم. طرز حکومت، حکومت جمهوری است و تکیه بر آرای ملت.”
۲۲٫ مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند ولیکن من شخصاً نمی‌توانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم ودر عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام می دهم.”
۲۳٫ من چنین چیزی نگفته‌ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است.”
۲۴٫ من و سایر روحانیون در حکومت پستی را اشغال نمی‌کنیم، وظیفه روحانیون ارشاد دولت‌ها است. من در حکومت آینده نقش هدایت را دارم.”
۲۵٫ حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور می‌گذارد.”
۲۶٫ قانون این است. عقل این است. حقوق بشر این است که سرنوشت هرآدمی باید به دست خودش باشد.”
۲۷٫ باید اختیارات دست مردم باشد، این یک مسئله عقلی است. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هرکسی باید دست خودش باشد.”
۲۸٫ حکومت اسلامی بر حقوقِ بشر و ملاحظه‌ی آن است. هیچ سازمانی و حکومتی به‌اندازه‌ی اسلام ملاحظه‌ی حقوق بشر را نکرده است. آزادی و دموکراسی به‌تمام معنا در حکومت اسلامی است، شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد مساوی است در امور .”
۲۹٫ اسلام، هم حقوق بشر را محترم مى‏شمارد و هم عمل مى‏کند.حقى را از هیچ کس نمى‏گیرد. حق آزادى را از هیچ کس نمى‏گیرد.اجازه نمى‏دهد که کسانى بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب کند.”
۳۰٫ باید اختیارات دست مردم باشد.هر آدم عاقلی این‌ را قبول دارد که مقدرات هر کس باید در دست خودش باشد.”
۳۱٫ ما که می‌‌گوییم حکومت اسلامی می‌خواهیم جلوی این هرزه‌ها گرفته شود، نه اینکه برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش. ما می‌خواهیم به عدالت ۱۴۰۰ سال پیشش برگردیم. همه‌ی مظاهر تمدن را هم با آغوش باز قبول داریم.”
۳۲٫ ما وقتی از اسلام صحبت می‌کنیم به معنی پشت کردن به ترقی و پیشرفت نیست. ما قبل از هر چیز فکر می‌کنیم که فشار و اختناق وسیله‌ی پیشرفت نیست.”
۳۳٫ دولت استبدادی را نمی‌توان حکومت اسلامی خواند…رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی‌شود.”
۳۴٫ در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی می‌رود و قاضی او را احضار می‌کند و او هم حاضر می شود.”
۳۵٫ ما حکومتی را می‌خواهیم که برای اینکه یکدسته میگویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند.”
۳۶٫ حکومتی که ما می‌خواهیم مصداقش یکی حکومت پیغمبر است که حاکم بود. یکی علی و یکی هم عمر”
۳۷٫ حکومت اسلامی، حکومت ملى است.حکومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت است. این طور نیست که با قلدرى آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را، با آراء ملت مى آید و ملت او را حفظ مى کند و هر روز هم که برخلاف آراء ملت عمل بکند قهراً ساقط است.”
۳۸٫ تمام اقلیت‌های مذهبی در حکومت اسلامی می‌توانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند.”
۳۹٫ اقلیت‌های مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.”
۴۰٫ تمام اقلیت‌های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند.” ۴۱- “از یهودیانی که به اسرائیل رفته اند دعوت می‌کنیم به وطن خود بازگردند. با آنها کمال خوشرفتاری خواهد شد.”
۴۱٫ اسلام جواب همه عقاید را بعهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد.”
۴۲٫ در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در بیان هرگونه عقیده‌ای هستند.”
۴۳٫ جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود. همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت.”
۴۴٫ ما یک حاکمی می خواهیم که توی مسجد وقتی آمد نشست بیایند دورش بنشینند و با او صحبت کنند و اشکال‌هایشان را بگویند. نه اینکه از سایه او هم بترسند.”
۴۵٫ این که می گویند اگر اسلام پیدا شد زنان باید توی خانه بنشینند و قفلی بر آن زده” دیگر بیرون نیایند تبلیغات است. زن و مرد همه آزادند که به دانشگاه بروند. رای بدهند. رای بگیرند. ما با ملعبه بودن زن و به قول شاه” زن خوب است زیبا باشد “مخالفیم”.
۴۶٫ اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.”
۴۷٫ در انتخاب، فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین اسلامی آزادند.”
۴۸٫ زن‌ها در حکومتِ اسلامی آزادند حقوق آنان مثل حقوق مردها. اسلام زن را از اسارت مردها بیرون آورد و آنها را هم ردیف مردها قرار داده است، تبلیغاتی که علیه ما می‌شود برای انحراف مردم است.  اسلام همه‌ی حقوق و امور بشر را تضمین کرده است.”

منابع:
۱٫ گفتگو با خبرنگاران،۱۱ آبان ۵۷، پاریس
۲٫ سخنرانی ۵ آبان ۵۷، پاریس، امام و …، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۱۶۸
۳٫ مصاحبه با پائزه‌سرا ایتالیایی،۱۱ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور ،ج۴ص۲۶۶
۴٫ مصاحبه با روزنامه هلندی دی ولکرانت، ۷ نوامبر ۱۹۷۸،صحیفه نور، ج۴ص۳۶۴
۵٫ مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاکروا، ۱۰ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۲۴۲
۶٫ مصاحبه با خبرنگار رادیو و تلویزیون لوکزامبورگ، ۱۱ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۲۶۳
۷٫ مصاحبه با خبرنگار تلویزیون تایمز انگلیس، ۱۶ آذر ۵۷، صحیفه نور،ج۵،ص۱۳۲
۸٫ مصاحبه با رادیو و تلویزیون اطریش، ۱۰ آبان ۱۳۵۷، امام و …، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۱۲۰
۹٫ مصاحبه با خبرنگار تلویزیون آلمان،۱۶ دی ۵۷، صحیفه نور، ج۵،ص ۳۵۳
۱۰٫ صحیفه نور،ج۳،ص۱۶
۱۱٫ صحیفه نور،ج۲، ص۵۱۷
۱۲٫ مصاحبه با تلویزیون ایتالیا،۲۳ دی ۵۷، صحیفه نور،ج۲،ص۱۰۷
۱۳٫ مصاحبه با لوموند،۲۲ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۲،ص۳۵۱
۱۴٫ صحیفه نور،ج ۲، ص۱۶۰
۱۵٫ صحیفه نور، ج ۲، ص۳۵۷٫
۱۶٫ مصاحبه با تلویزیون آلمانی زبان سوئیس، ۱۴ آبان ۱۳۵۷
۱۷٫ گفتگو با خبرنگاران،۲۴/۱۰/۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۳،ص۱۱۵
۱۸٫ گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۵۷، پاریس
۱۹٫ صحیفه نور،جلد ۴ ‌، ص ۲۰۶
۲۰٫ صحیفه نور جلد ۳، ص۷۷٫ سخنرانی ۱۸ دی ۵۷
۲۱٫ مصاحبه با رویترز، ۱۴ آبان ۵۷، پاریس؛ صحیفه‌ی نور، جلد ۴، صفحه‌ی ۱۶۰
۲۲٫ مصاحبه با مجله‌ی اُسترن، ۲۶ دی ۵۷، پاریس؛ صحیفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۴۸۳
۲۳٫ مصاحبه با لوژورنال منطقه آلپ فرانسه، ۷ آذر ۱۳۵۷
۲۴٫ سخنرانی ۲۶ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳ ،ص۱۴۰
۲۵٫ سخنرانی ۱۸ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳،ص ۷۵
۲۶٫ مصاحبه با رویترز، ۴ آبان ۱۳۵۷، پاریس
۲۷٫ مصاحبه با خبرنگاران،۱ بهمن ۵۷، پاریس
۲۸٫ صحیفه نور، ج۳،ص ۷۵
۲۹٫ مصاحبه با راسلگر، آبان ۵۷، پاریس، صحیفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۷۰
۳۰٫ مصاحبه با مجله اکسپرس،۲۰/۱۰/ ۵۷؛ صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۹۹
۳۱٫ مصاحبه ۱۲ آبانماه ۱۳۵۷، پاریس
۳۲٫ مصاحبه با خبرنگاران، ۱۹ مهر ۵۷ ، پاریس، امام و …، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۱۲۲
۳۳٫ مصاحبه با خبرنگار فیگارو، ۲۲ مهر ۵۷، پاریس
۳۴٫ مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری فرانسه،۱۳ آبان ۵۷،پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۱۴۷
۳۵٫ مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷ ،پاریس، امام و …، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸، ص۱۲۳
۳۶٫ مصاحبه با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۱۳۵۷، پاریس
۳۷٫ مصاحبه با خبرنگاران، ۸ آبان ۵۷، پاریس
۳۸٫ صحیفه نور، ج۴،ص۵۸
۳۹٫ مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷، پاریس
۴۰٫ مصاحبه با اشپیگل،۱۶ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۳۵۹
۴۱٫ مصاحبه با القومی العربی،۲۰ آبان ۵۷،۱۱ نوامبر ۷۸، امام و …، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی، چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۲۱۴
۴۲٫ سخنرانی ۱ دی ۵۷ ، پاریس
۴۳٫ مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم، ۱۵ نوامبر ۷۸
۴۴٫ مصاحبه با سازمان عفو بین‌الملل، ۱۹ آبان ۵۷، پاریس
۴۵٫ مصاحبه با اشپیگل، ۷ نوامبر ۱۹۷۷
۴۶٫ مصاحبه با خبرنگاران، ۱ بهمن ۵۷، پاریس
۴۷٫ سخنرانی ظهر عاشورا، ۲۰ آذر ۵۷ ،پاریس
۴۸٫ مصاحبه با خبرنگار رادیو و تلویزیون لوکزامبورگ،۲۰ دی ۵۷ ، صحیفه نور، ج۵،ص ۴۱۷ ۴۹- مصاحبه با گاردین، ۱۰ آبانماه ۵۷
۴۹٫ مصاحبه با راسلگر، آبان ۵۷، پاریس، صحیفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۷۰ به نقل ازپانویس های یکی ازمقالات درج شده در سایت روشنگری

*۲-
نمونه اش سر مقاله اخبار روز است که آن را گام مهم و مثبتی به رو بجلو و در جهت انسجام جنبش سبز که باید از سوی نیروهای رادیکال نیز مورد حمایت قرار گیرد ارزیابی می کند. نمونه دیگرش گفتگوی محمدرضا شالگونی با رادیو سپهرحول همین بیانیه است که البته در ادامه مواضع قبلی و چرخش به راست این جریان نسبت به سبزها و این بار با صراحت و تأکید بیشتر است. در این نوع موضعگیری ها آنها این بیانیه را از نظر محتوائی گامی رو بجلو و در جهت دموکراسی و آزادی می دانند و لاجرم به حمایت از آن برمی خیزند. و حال آنکه در شوری آش همین یس  که بیژن حکمت فردی که بطور پپگیر ۳۰ سال تمام بدنبال اصلاح و استحاله نظام جمهوری اسلامی  به جمهوری لائیک و دموکراتیک تلاش کرده است و در این مورد الحق از پیش کسوتان محسوب می شود، و در یک سال اخیر نیز حامی پر و پا قرص سیاست ها و مواضع موسوی و اصلاح طلبان بوده است، بیانیه اخیر موسوی را نه بیانیه فصل مشترک ها و حداقلی جنبش بلکه گامی به عقب در جهت شکل بخشیدن به هویت مذهبی و سیاسی یک گرایش می داند.

ارسال دیدگاه