مجید محمدی: روحانیت دولتى در کدام جهان زندگى مى کند؟ در قدرت، اما نگران از سقوط
پیش از تاسیس جمهورى اسلامى، روحانیت شیعه در دنیاى خاصى مى زیست؛ این زندگى عمدتا از روستاهاى کوچک آغاز مى شد، بعد به حجرههاى تنگ و بدون امکانات رفاهى قم یا شهرستانها مى رسید و در نهایت به خانهاى متوسط در مناطق شهرى و حاشیه شهرى نزدیک به یک مسجد ختم مى شد که هیئت امناى آن خرج و مخارج آقاى پیشنماز را تامین مى کرد.
مجید محمدی (جامعهشناس):
پیش از تاسیس جمهورى اسلامى، روحانیت شیعه در دنیاى خاصى مى زیست؛ این زندگى عمدتا از روستاهاى کوچک آغاز مى شد، بعد به حجرههاى تنگ و بدون امکانات رفاهى قم یا شهرستانها مى رسید و در نهایت به خانهاى متوسط در مناطق شهرى و حاشیه شهرى نزدیک به یک مسجد ختم مى شد که هیئت امناى آن خرج و مخارج آقاى پیشنماز را تامین مى کرد.
این روحانیون در دوران تحصیل نیز در ماههاى محرم و صفر و رمضان به چند روستا سفر کرده و تجربهاى از تبلیغ در روستاها را پیدا مى کردند.
این جهان با تاسیس جمهورى اسلامى یک باره دچار دگرگونى و انقلاب شد؛ روحانیون در مدتى به کوتاهى سه سال با دیگر گروههاى مدعى قدرت جنگیدند و پس از حذف خشونت آمیز آنها مقدرات اقتصاد و بازرگانى و فرهنگ و سیاست و علم و ارتباطات یک کشور کهن و ثروتمند را به دست گرفتند. اقتضاى این قدرت بى حد و حصر و بدون نظارت و پاسخگویى آن بود که روحانیت از پیلهى روابط گذشته خارج شده و در قد و قامت یک کاست حکومتى با همهى لوازم و پیامدهاى آن ظاهر شود. امروز پس از سه دهه حکومت، روحانیت شیعه که بخش عمدهى آن از دولت و منابع عمومى ارتزاق مى کند در کدام جهان زندگى مى کند؟
روحانیتِ بدون روحانیت
با جذب روحانیت به دستگاههاى دولتى، پیشنمازى به شغل درجه چندم بسیارى از روحانیون تبدیل شد و بسیارى از روحانیون اصولا این نوع منصب اجتماعى و کارکردهایش را رها کردند. شغل روضه خوانى نیز به کلى منقرض شد. منابع سرشار دولتى آنها را وسوسه کرده و چشم از دست مردم کوچه و بازار برداشتند؛ آنها دیگر نیازى نداشتند رزق و روزى خود را از دست مردم به عنوان ولى نعمت خود بگیرند؛ اکنون خود به ولى نعمت آنها تبدیل شده بودند.
آنها نخست منازل مسکونى خود را به شمال شهر تهران انتقال داده و بعد ویلاها و مناطق خوش و آب و هواى کشور را به تصرف در آوردند. به تدریج آپارتمان یا خانهاى در لندن، تورنتو، ملبورن، یا حتى نیویورک و در سطوحى پایین تر در دبى و استانبول تهیه کرده و فرزندان را براى آماده شدن جهت در اختیار گرفتن حکومت در نسل بعدى به تحصیل در خارج گسیل داشتند.
در عرض تنها یک دهه پس از پایان جنگ، دیگر از مقام روحانى تنها عبا و عمامهاى ( نه حتى نعلین) باقى ماند و برنامهى روزانهى آنها پر شد از جلسات مربوط به تجارت و کسب و کار، حضور در هیئتهاى مدیره، محافل رفقا و دوستان همدورهاى، حضور در مجامع رسمى دولتى، و اگر فرصتى باقى ماند سرى زدن به روزنامهها و گعدههاى سیاسى. وعظ و خطابه خوانى تنها به دستگاه هاى دولتى مثل رادیو و تلویزیون و مجامع رسمى که عایدات سیاسى و اقتصادى داشت محدود شد.
روحانیون به سرعت به خرید دفتر و محل کار براى فعالیتهاى تجارى و دلالى خود اقدام کرده و به استخدام افرادى براى رتق و فتق امور مربوط به شرکتها و امتیازات و رانتهاى اختصاص یافته پرداختند. بخش عمدهاى از روحانیون تنها در عرض یک دهه به سیاستمداران و دلالان سیاسى از همان نوعى که در لندن و واشینگتن دى سى مشغول به کار هستند تبدیل شدند.
زوال حکومت روحانى
خامنهاى که به خوبى این تحولات را تحت نظر داشت به زودى متوجه این واقعیت شد که با این نیروى عجین شده در کسب و کار و درگیر با منافع و مصالح شخصى و صنفى نمى توان زمام یک حکومت مطلقه را در اختیار گرفت و اکثریت جامعه را ساکت کرد. از همین جهت در عین رها کردن آنان به کسب منافع و استفاده از امتیازات و رانتها، چفیهاى در گردن انداخت و نجات حکومت خویش را در ارتباط با بخشى از فرماندهان سپاه و نیروهاى بسیجى محلات دید که بواسطهى دور ماندن از امتیازات حکومت دینى، نه از روحانیت متحول شده دل خوشى داشتند و نه دغدغههاى روشنفکران را به درستى متوجه مى شدند.
نظامى گرایى حکومت خامنهاى از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و سرکوب مردم در هفتههاى پس از انتخابات آغاز نشد بلکه از روزى که وى به عنوان رهبر در خیابان پاستور منزل گزید این نظامیان بودند که باید به عنوان نیروهاى قابل اعتماد وى حکومتش را حفظ مى کردند.
روحانیون نسل گذشته آن چنان در دنیاى تجارت و بهره بردارى از امتیازات غوطه ور شده است که دیگر نمى خواهد آنها را در تنشهاى سیاسى از دست دهد. به همین دلیل بخش عمدهى اعضاى جامعهى روحانیت در قم و تهران و نیز جامعهى وعاظ تهران در مجادلات پس از انتخابات ساکت ماندند (خواص بى بصیرت از نگاه خامنهاى) و روحانیون جوان تر با کمک نظامیان با استفاده از این موضوع مى خواهند نمدى براى کلاه خود تهیه کنند.
انشعاب این گروه تحت عنوان «وعاظ ولایى» از جامعهى وعاظ بیانگر این تحول است: «جامعه وعاظ ولایى اطاعت محض از منویات رهبرى و خارج نشدن از اصولگرایى مد نظر ایشان یعنى تاکید بر ارزش هاى دینى و الهى را به عنوان مانیفست خود اعلام کرده است. خوشبختانه اکثریت اعضاى جامعه وعاظ ولایى طلاب جوان، فرهیخته و عالم هستند که در مسیر اعلام شده گام بر مى دارند”. (بهارى عضو جامعه وعاظ ولایى کشور، مهر، ۱ تیر ۱۳۸۹)
نگرانى از سقوط
اما مستى از بادهى پیروزى به معناى احساس ثبات سیاسى نیست. پس از سه دهه عمر جمهورى اسلامى، روحانیون موثر در هیئت حاکمه مرتبا از توطئهى دشمنان سخن مى گوید. روحانیون دولتى که عمدتا از نسل تازهى روحانیون و بدون سابقهى قابل توجه در انقلاب ۱۳۵۷ هستند به گونهاى سخن مى گویند که گویى همهى عالم هر روز در حال برنامه ریزى براى سقوط حکومت جمهورى اسلامى و نابودى روحانیت شیعه هستند.
سانسور شدید آثار چاپى، بستن روزنامهها، زندانى کردن روزنامه نگاران و فیلترینگ سایتهاى اینترنتى ناشى از این تصور است که یک انتقاد کوچک یا طرحهاى اندیشگى و رفتارى بدیل به سرعت به سقوط نظام مى انجامد. روحانیت حاکم در دوران خامنهاى آن چنان بدون پایگاه اجتماعى است که هر لحظه انتظار سقوط خود را دارد.
بواسطهى همین نگرانى است که منتقدان نظام جمهورى اسلامى و ولایت فقیه از سوى جامعهى مدرسین حوزهى علمیه ى قم حکم ارتداد دریافت مى کنند: «سروش با تخطئه مبانى نظام اسلامى و ولایت فقیه ارتداد خود را بر همگان ثابت کرد.» (کیهان، ۶ خرداد ۱۳۸۹) این حکم بعدا به علت تاثیر منفى در افکار عمومى پس گرفته شد.
شرح پیروزىها
یکى از موضوعاتى که مکررا در سخنان روحانیت دولتى شیعه تکرار مى شود این است که چگونه قدرت مطلقه در ابتداى عمر جمهورى اسلامى نصیب روحانیت و وفاداران به آن شد. بعد از سى سال هنوز روحانیون حاکم مست از بادهى پیروزى نسل گذشتهاند و در گذشتهى باشکوه و ذهنى نسلى دیگر زندگى مى کنند. آنها از قدرت رهبرى خمینى و تبعیت مردم از وى سخن مى گویند تا براى خامنهاى نیز چنین قدرتى را دست و پا کنند. در این گونه سخنان، روحانیت به شرح حماسى پیروزىهایى که انتظارش را نداشت مى پردازد تا به مخاطبان، قدرت جادویى و رمز آلود خود را بنمایاند و به طور ضمنى شکست ناپذیرى خود را نتیجه بگیرد. اما مکرر شدن این داستان حکایت از احساس خطر جدى آنها براى زوال حکومت دینى است.
کاست بستهاى که بسته خواهد ماند
روحانیت حاکم تنها بخشى از نیروها را که کاملا در خدمت و وفادار به خود بیابد به کار مى گیرد تا مگر آنها که مى خواهند حکومت دینى را سرنگون کنند از درون حکومت به این کار اقدام نکنند. در دوران خامنهاى این نیروها به نظامیان محدود شد. مقامات حکومتى، بالاخص سفارت و وزارت و وکالت در میان اعضاى همین کاست توزیع مى شوند. توجیهات گوناگونى براى بسته بودن این کاست وجود دارد. توجیه اخلاقى آن آنست که مصاحبت و مجالست با افراد در تعیین سرنوشت آدمیان اهمیت دارد و از همین جهت آنها افرادى شبیه به خود (از محافل خود) را براى همکارى و تقسیم قدرت به کار مى گیرند. توجیه سیاسى نیز امکان حضور «عوامل نفوذى» دشمن در مراکز تصمیم گیرى است. البته توجیه اقتصادى که بدان اشارهاى نمى شود نقش اصلى را بازى مى کند. مقامات نمى خواهند منافع را با جمع بزرگترى تقسیم کنند.
زندگى در مرز میان رویا و واقعیت
روحانیون دولتى (چیزى در حدود پنج تا ده درصد از روحانیون کشور) و وفاداران به آنها در نقاط تاریکى میان رویا و واقعیت زندگى مى کنند تا احساس خطر زوال را در این مرز به فراموشى بسپارند. روحانیون شیعه على رغم درگیر شدن تام و تمام با همهى واقعیات عالم به واسطهى در دست داشتن ادارهى یک کشور ۷۴ میلیونى هنوز خواب را عنصرى تعیین کننده در تعیین سرنوشت خود و وفادارانشان مى دانند. تعریف خواب و تفسیر خواب بخشى از تکنیکهاى داستان گویى براى اقناع در نظام تبلیغاتى روحانیت شیعه هستند.
نظام فکرى و آموزشى روحانیت و وفاداران آن از طراحى، هماهنگ سازى و کل نگرى، همدلى، جدیت و معنى سازى و معنى دهى به زندگى تقریبا تهى است (به همین دلیل تمسک به نظریهى توطئه تا این حد در میان آنها گسترده است) اما در مسخره کردن رقیب (و نه طنز)، تشویق به مرگ و سیاهى و عزادارى خبره است در عالم.
——————————
منبع: رادیو فردا