تقی روزبه: یک عقب نشینی بیاد ماندنی! هنر آزاد و آزادی جعفرپناهی

اکنون چه کسی می تواند در وجود هنر مقاومت مردمی، هنری که رزمنده است و بالنده  تردید کند؟

هنری که بسهم خود جبهه مهمی  را در نبرد بین آزادی و بندگی گشوده است. فریادش از زندان و بیرون زندان و تریبون های جهانی آن چنان رساست  که حتا گوشهای سنگین ولایت فقیهی که سوگند خورده است صدای مردم را هرگز نشود، نیز ناچار از شنیدن آن گردد.

 در واقع  با دستگیری و فشار و شکنجه جعفر پناهی رژیم به وجود یک هنر مقاومت و تهدید آمیز اعتراف کرده بود و مهم تر از آن در مصافی تن به تن با آن، ناچار شد که تن به یک عقب نشینی بیاد ماندنی بدهد. معلوم شدکه هنر مقاومت را که دارای پژواکی نیرومند و جهانی است به این سادگی نمی توان زندانی کرد.

سرانجام اعتصاب عذا، صندلی خالی فستیوال کن و فشار افکار عمومی داخلی و جهانی دست بدست هم دادند و رژیم را به عقب راندند. و معلوم شد که که حتی از کام درنده ای هم چون جمهوری اسلامی  هم می توان طعمه را بیرون کشید. وقتی سردمداران و کارگزاران امنیتی رژیم جعفر پناهی را علیرعم اشتهار جهانی اش و با وقوف به اینکه داور فستیوال جشنواره کن است،برای زهرچشم گرفتن از هنر اعتراضی  به  زندان افکندند، بی گمان از بازتاب جهانی و پی آمدهای آن آگاه بودند. ولی زندانی کردن هنر و سودای سترون ساختن آن که اکنون به بخشی جداناپذیر از جنبش ضد استبدادی و آزادیخواهانه مردم تبدیل شده،برای رژیم از چنان اهمیتی برخوردار بود که پیه این رسوائی را به تن خود مالیده بود. با اینهمه همچون همه دشمنان آزادی،  دامنه نیروی مقاومت را دستکم گرفته بود و در برابر آن غافلگیر شد. دامنه مقاومت، بخصوص اقدام شجاعانه جعفر پناهی به اعتصاب عذای خشک و طرح مطالبات مشخص توسط وی به مثابه شرط پایان دادن به آن والبته درهماهنگی و همزمانی با کارزار جهانی و فشارهای وارده آن چنان بود که سرانجام تبه کاران حاکم را ناچار ساخت که فورا دادستان خود را به دیدار جعفر پناهی بفرستند و با پذیرش خواستهای وی خود را از مخمصه ای که در آن گرفتار آمده اند برهانند.

آنچه که خشم رژیم را برانگیخته بود اقدام جعفر پناهی برای تهیه فیلمی از جنبش اعتراضی مردم بود بدون آنکه آن  را مقید به دریافت  مجوزی از دولت بکند. او در نوشته کوتاه مربوط به اعلام اعتصاب غذای خشک خود، اعلام کرده بود که مرگ را بر تبدیل شدن به موش آزمایشگاهی توسط رژیم ترجیح می دهد. بنابر این اعتصاب غذا، کانونی شدن افکار عمومی جهان حول صندلی خالی فستیوال جهانی کن و درخواست مکرر آزادی وی از سوی سرشناس ترین هنرمندان، نهاد ها و برخی سران سیاسی دول غرب  کار خود  را کرد و رژیم را در اوج تهاجم همه جانبه خود مستأصل ساخت و در حوزه معینی وادار به عقب نشینی کرد. تهاجمی که اگر توسط موج گیرهای مقاومت در هم شکسته شود،  جنبش مقاومت را بطور کیفی وارد فاز جدیدی از رشد خود خواهد کرد.

بی شک سنفونی مقاومت بدون مشارکت فعال هنرمندان به عنوان زبان گویای آن، ناقص و نارس خواهد بود. هر مقاومت  اصیل و رهائی بخش، علی القاعده، هنرمندان مترقی و مردمی را درکنارخود دارد. بر همین اساس است که مثلا محمدرضا شجریان که مناجات “ربنایش” صرفنظر از نیات و هدف های خود وی، به عنوان ابزاری در خدمت ترویج و تبلیغ حکومت مذهبی  قرار گرفته بود، اکنون در مقابل تریبون های جهانی با علم به هزینه های آن، از جدائی دین و دولت سخن می گوید و بقول خودش آماده زندان رفتن است. و یا کیارستمی که همواره بدلیل سکوتش درمورد سرکوب های رژیم  از جمله علیه هنرمندان، مورد انتقاد قرار می گرفت اکنون لازم می بیند زندانی شدن جعفرپناهی را زندانی کردن هنر عنوان کند  و زبان به اعتراض بگشاید و آن را محکوم کند.

زندان و زندانی کردن بهمراه خشونت هائی که در نظام اسلامی همراه آن  است، همواره  ابزار مهمی  بوده است  برای خاموش کردن شعله های اعتراض. ولی وقتی  زندان خود تبدیل به عرصه مقاومت می شود، در مورد آن چه می توان می گفت؟ بی شک چنین پدیده ای به معنی آن است که  تیغ سرکوب  کند شده و سیاست ایجاد رعب و وحشت حتی در مصادیق عریان و هراس افکن خود، آسیب پذیر بوده و کارآئی مورد نظر رژیم را ندارد.

اعتصاب بند ۳۵۰ اوین، محکوم کردن اعدام های اخیر و از جمله اعتراض بند زنان به اعدام شیرین، اعتصاب مجید توکلی و نوری زاد و نمونه های مشابه دیگر همه بیان گرآن است که می توان – هم چون نمونه جعفر پناهی- با فوران چشمه های جوشان مقاومت، رژیم را وادار به عقب نشینی کرد و نهایتا ماشین سرکوب را به مثابه تنها ابزار بقائش از کار انداخت.  نیروی خود را برای آزادی همه زندانیان سیاسی بکارگیریم!

تقی روزبه
۲۰۱۰-۰۵-۲۶
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

ارسال دیدگاه