“پرواز” شعری از دیاکۆ

پرواز

پرواز روزی
پرواز روزی بالهایش را
در بسته‌بندی فقیرانه‌ای
که گره شرمگینی برآن زده بود
در کنار اتاقک زجر دیده من گذاشت
من پرواز کردم و نمی دانستم
که این بالها
هر گز نای بازگشتن نخواهند داشت

دیاکۆ
 ۰۲ ۰۵ ۲۰۱۰

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.