دکتر ناصر بخارائی: تجربۀ قرقیزستان

سرنگونی دولت قربان بیک باقی اف در قرقیزستان می تواند حاوی درسهای آموزنده ای برای مبارزان راه آزادی در ایران باشد. درسهائی که مورد توجه و بررسی این نوشتار است.

دکتر ناصر بخارائی
اگرچه ساختار حکومت در ایران، با کشوری همچون قرقیزستان، تفاوتهای اساسی دارد و مهمترین آنها، مسئلۀ محتوای عقیدتی حکومت ایران، و غیر ایدئولوژیک بودن حکومت در قرقیزستان است، همچنین، مسائلی همچون بافت پیچیدۀ امنیتی، اتکای بیش از حد بر ابزار سرکوب، اتکای به بخشی از جامعۀ عقب افتادۀ روستائی و شهرستانی و مذهبی، مافیای گستردۀ اقتصادی، پول باد آوردۀ نفت و گاز  و دیگر منابع معدنی و زیر زمینی و امثالهم، بخشی از آن چیزی است که بر پیچیدگیهای ساختار حکومتی ایران نسبت به قرقیزستان می افزاید اما آنچه می تواند بسیار آموزنده باشد، عملکرد مخالفین دولت وقت در قرقیزستان است که با توجه به اتکای رژیمشان به غرب و حمایتهای ایشان و همچنین وجود پایگاههای نظامی آمریکا در کشورشان، توانستند بسیار برق آسا و با تحرکی باور نکردنی به اهداف خود دست یابند.
 به تصور نگارنده، رمز اصلی موفقیت مخالفین در قرقیزستان، تدارک، برنامه ریزی و وجود یک مرکز هدایت منسجم بود! این تجربه نشان داد هر حرکت کوچکی، بر بستر یک نارضایتی عمومی، توان بالقوه شگفت انگیزی برای شکل دادن حوادث بزرگ را داراست، تنها کافی ست که خود را برای اینگونه بزنگاههای تاریخی آماده کنیم. این آمادگی شامل مراحلی است که اولین آن می تواند ایجاد یک تشکیلات منسجم کوچک از آگاهترین، با انگیزه ترین و منضبط ترین افراد حاضر در کشور باشد. چنین تشکلی می تواند و باید نقش رهبری و مدیریت و هدایت توده های عاصی را بعهده بگیرد و مردم را بسمت سرنگونی حکومت سوق دهد، بدون اینکه خود لزومأ بعنوان نیروی اجرائی وارد صحنه  شود!
 نیروی بالقوه موجود در صحنۀ مبارزات پس از بیست و دوم خرداد نشان داده است که از ضعف اساسی عدم رهبری، در رنج و سر در گمی ست. به نسبت حوادث قرقیزستان، نیروی مردمی حاضر در صحنۀ مبارزات ایران، بمراتب بیشتر و با انگیزه تر بود اما با توجه به نبود مرکز هدایت و رهبری، این نیرو در کشمکشهای بیهودۀ خیابانی به هرز رفت و تحلیل یافت تا آنجا که برای مدتی کوتاه، مردم را دچار یأس و سرخوردگی کرد و به باور به ناتوانی در سرنگونی حکومت رساند!
 و اما آنچه  پیش از هر چیز باید به آن توجه کرد این باور است که با شیوه های متعارف و کِلاسیک و معمول نمی توان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. تظاهرات آرام، تحصن های پراکنده، اعتصابات گاهگاهی، ایجاد تشکیلات و سازمانها  و احزاب توده ای، صدور بیانیه و اطلاعیه و سخنرانی و جنگ رسانه ای و … امثال اینگونه شیوه های مبارزاتی، اگر چه می تواند جامعه را در وضعیت انقلابی قرار دهد، اما در برابر رژیمی همچون جمهوری اسلامی، منجر به سرنگونی حکومت نخواهد شد!
 جمهوری اسلامی در تجربۀ سی و یکسالۀ خود نشان داده است که در جهت حفظ  خود، نه به آبرو و حیثیت سیاسی می اندیشد، نه به مشروعیت و مقبولیت داخلی و بین المللی و نه ابائی از کشتار و شکنجه و سرکوب گسترده  دارد. چنین حکومتی تنها یک زبان را می فهمد و آنهم زبان زور است !!! بنابر این، نخبگان و رهبران سیاسی ایران باید به این درک برسند که چاره ای جز سازماندهی توده ها برای یک نبرد قهر آمیز و خشن در جهت تصرف و تسخیر سامانه های حکومتی، وجود ندارد. آنها باید مردم را نیز به این درک و باور برسانند! تنها در اینصورت است که نیروی مردم در نبردهای فرسایشی به تحلیل نخواهد رفت و حرکت ایشان، منجر به نتیجۀ مطلوب خواهد شد.
تجربۀ قرقیزستان نشان داد که اگر رهبران، به مردم نشانی و آدرس درست بدهند، کار حکومت تمام است! جمع کوچک گرد آمده در پایتخت قرقیزستان وقتی توانست مردم را به خیابانها بکشاند، بلافاصله، آنها را بسمت تسخیر مراکز حکومتی، همچون دفتر نخست وزیری، کاخ ریاست جمهوری، وزارت کشور و مجلس، ساختمان رادیو و تلویزیون و مراکز امنیتی هدایت کرد. از آن پس دیگر، این حکومت بود که نتوانست در برابر موج سهمگین توده های خشمگین ایستادگی کند و صحنه را خالی کرد. حال تصور کنید اگر توده های مردم همچنان در خیابانها مشغول به درگیری با نیروهای پلیس می شدند و حرکتی بسمت تسخیر مراکز حکومتی صورت نمی گرفت، طبیعتأ، حاکمان می توانستند از طریق مراکز تصمیم گیری و رادیو و تلویزیون به اعمال اراده پرداخته و جنبش را تضعیف کرده، به شکست بکشانند. یعنی دقیقأ آنچه در ایران پس از خرداد اتفاق افتاد! رژیم روحیه باخته، فرصت یافت خود را باز یابد و نیروهای امنیتی و نظامی خود را برای سرکوب گسیل کند، افراد مؤثر را  شناسائی و دستگیر کند و باافزایش حراست از مراکز حکومتی،  هر طرح احتمالی را خنثی کند!
 بنا بر آنچه آمد، می توان اینگونه دریافت که آنچه ما نیاز داریم در چند اصل کوتاه خلاصه می شود؛
۱ -  حرکت به سمت ایجاد یک تشکل رهبری
۲ -  به صحنه کشاندن توده ها بر بستر یک زمینۀ مناسب
۳ -  هدایت توده ها در جهت تسخیر مراکز حکومتی
۴ -  مدیریت مراکز تسخیر شده تا زمان شکل گیری حکومت جدید
این چهار نکته، دقیقأ آن چیزی بود که مخالفین را در قرقیزستان به پیروزی رساند و دقیقأ همان راهی ست که ما را نیز به پیروزی خواهد رساند!

————————————
www.osyan88.blogspot.com
 ۱۳۸۹٫۱٫۱۷

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.