کارگرانى که اخراج میشوند، روایتى از نخستین روز کارى در سال ۸۹
در این روز که اولین روز کارى بعد از تعطیلات عید بود نماینده پیمانکار ابتدا به اخراجیها گفت: که از فردا دیگر نیایند و سپس از سایرین خواست تا براى اطلاع از برنامه و شرایط کار در سال جدید در اتاق کنفرانس حاضر شوند
امیر پیمان / ایلنا:
این یک داستان واقعى است؛ داستانى که این روزها زیاد رخ میدهد و شاید کارگران زیادى بتوانند تجربه عینى این ماجرا باشد. اما اینجا روایتى آوردهایم از نخستین ساعتهاى آغاز به کار در نخستین روز از سال یکهزار و سیصد و هشتاد و نه. مکان یکى از شرکتهاى بزرگ دولتى است و آدمها یا کارگرانى هستند که باید رفوزه شوند یا پیمانکارانى که در گیرودار اقتصاد ایران چارهاى جز رفوزه کردن ندارند. این گزارش را بخوانید:
قرارداد همه تا پاییز سال بعد اعتبار داشت بنابراین کسى نباید از بیکارى بعد از عید میترسید، اما همه شنیده بودند که پیمانکار قصد دارد تا در سال جدید با برخى تسویه حساب کند و همین موضوع شده بود اسباب نگرانی؛ تا فرداى روز سیزدهبهدر که تکلیف همه روشن شد.
در این روز که اولین روز کارى بعد از تعطیلات عید بود نماینده پیمانکار ابتدا به اخراجیها گفت: که از فردا دیگر نیایند و سپس از سایرین خواست تا براى اطلاع از برنامه و شرایط کار در سال جدید در اتاق کنفرانس حاضر شوند.
چند ساعت بعد همه در اتاق کنفرانس شرکت گرد تا گرد میز نشسته بودند، خوشحال از اینکه میتوانند تا پایان قرارداد به کارشان ادامه دهند و چشم به دهان کارفرما تا ببینند از این پس در غیاب تازه اخراج شدگان تقسیم کار چگونه خواهد بود؟
«از جمع سال قبل چند نفر رفوزه شدند و شما قبول شدید» این عبارتى بود که پیمانکار در حضور کارفرما پس از تبریک سال نو به کار برد با لحنى رسمى تا هم آنهایى را که اخراج شدهاند را از آنهاییکه اخراج نشدهاند متمایز کرده باشد و هم شرایط کار در سال جدید را تشریح کرده باشد.
بعد هم وظایف جدید هر کدام از بخشها را ابلاغ کرد و گفت که اخراجیها به دلیل کمکارى رفوزه شدهاند، جاى خالى آنها بزودى پر خواهد شد و هیچ نگرانى از این بابت وجود ندارد.
اما آنها حتى به خود زحمت ندادند که حقوق کارگرانشان را به یادبیاورند و اینکه آنهاییکه همین چند ساعت پیش اخراج شدند کارشان را به خوبى انجام داده بودند و تا پاییز قرارداد داشتند و اینکه اگر قرار بر اخراج آنها بود میبایست طبق قرارداد یک ماه زودتر به آنها اطلاع داده میشد.
وقتى جمله پیمانکار و کارفرما که به پایان رسید، یکى از کارگران از حاضرین اجازه خواست تا چند کلامى صحبت کند، همه موافقت کردند و او شروع به صحبت کرد، ابتدا شادباش نوروزى کارفرما را پاسخ داد بعد نظرش را در مورد شرایط جدید کار بیان کرد و در نهایت سعى کرد تا حقوق اخراج شدگان را به یاد کارفرما بیاورد.
اینکه میان انسانها با ابزار متفاوت است و اگر پیچ و مهرهاى بر یکدیگر مناسب نبودند میتوان آنها را دور انداخت اما انسان دور ریختنى نیست، اینکه چگونه میتوان کارگرى که هنوز قراردادش معتبر است را از کار اخراج کرد و شخص دیگرى را به جاى او آورد؛ اینکه چگونه به کسى که در مدت چهار ماه خوب کرا کرده است میتوان لقب رفوزه داد، اینکه تکلیف خسارت کارگران اخراج شده چه میشود و نهایت اینکه با چنین وضعى چگونه میتوان احساس امنیت شغلى کرد…
به دنبال این حذف، بقیه نیز جسته و گریخته به سخن آمدند و سعى کردند تا در لابه لاى صحبتهاى خود از همکاران تازه اخراج شده حمایت کنند.
یکى گفت کسانى که اخراج شده کارشان بیست بوده و نباید آنها را رفوزه نامید، دیگرى معتقد بود که هیچکس نمیتواند در ادامه کار جاى خالى آنها را بگیرد…
کار داشت بالا میگرفت؛ نه پیمانکار و نه کارفرما هیچ کدام انتظار این برخورد را نداشتند، پیمانکار خواست موضوع را جمع کند و به همین علت در مقام پاسخگویى برآمد و گفت: شما در جریان تمام مسائل نیستید، پس داورى شما درست نیست، ممکن است کار برخى خوب بوده باشد اما ما باید رضایت مجموعه را تامین کنیم و به همین دلیل طبق چارت سازمانى این تعدیلها اجتناب ناپذیر است. خواهش میکنم دیگر در این مورد حرفى نزنید و فقط راجع به کارتان صحبت کنید و بس!
بعد در حالیکه به یکى دیگر از کارگران رو کرده بود گفت: عذر میخواهم، مثل اینکه حرفى داشتین و من مانع شدم و خواهش میکنم ادامه بدید کارگر لحظهاى فکر کرد و بعد گفت: فقط میخواستم راجع به اخراجیها حرفى بزنم که چون شما منع کردید من حرف دیگهاى ندارم بزنم.
و بعد کارگر ان حاضر هرکدام به بهانهاى جلسه را ترک کردند چون دیگر حرفى براى گفتن نداشتند که بزنند.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.